جنسیت در نگاه کودک 7 ساله (بخش دوم)

کودک ۷ ساله تمام این افکار را در سرش می پروراند و خود را حتی در افکارش دور نگه می دارد. ممکن است در این موقع، در مورد نتایجی که در گفتگو با فرد بزرگتر، در باره ضررهای بیش از ۵ سال و کمتر از ۱۶ سال حاصل می شود بحث کند.
کودک ۷ ساله که ما به او اشاره کردیم، استدلال زیر را ابراز کرد: «وقتی کمتر از ۵ سال داشته باشید، سایرین به شما کلی پول تو جیبی می دهند و وقتی به بیش از ۱۶ سال برسید، خیلی پول دارید. ولی مابین این دو سن، پولی که به شما می دهند برای کاری است که می کنید و در مقابل کاری که به شما می دهند تا انجام دهید خیلی کم مزد می دهند و با این حال مابین این دو سن است که شخص بیشتر تغییر می کند و در آن موقع است که بیشتر به لباس و وسائل نو نیاز دارد».

کودک ۷ ساله کمتر به طور آشکاری نسبت به ۶ سالگی به بازی های جنسی می پردازد. در واقع، حتی ممکن است وقتی که لباس هایش را در می آورد یا وقتی در محل بسته ای است و به خصوص اگر کودک کوچکتری از جنس مخالف در اطرافش باشد، خود را پنهان می کند. بعضی کودکان ۷ ساله مخصوصا پسران بر این باورند که به طور سحر آمیزی با نخ پیچ کردن آلت تناسلی شان، می توانند جنسیت خود را تغییر دهند، همین پسران هستند که گاهی با دختران عروسک بازی می کنند.
کودک ۷ ساله در فکرش ، واقعا به تمام این مسائل علاقمند است، او شدیدا آرزومند است که در خانواده ، کودک کوچک جدیدی داشته باشند و تقریبا همیشه مایل است که کودک دارای همان جنسیت او باشد. به یک کودک که سال قبل به این مسأله ابراز علاقه کرده بود و حال آن موضوع نزدیک به حقیقت پیوستن بود، مسأله را اعلام کردند، فریاد برآورد: «چه چیزی مرا وادار کرد تا این چیز را بخواهم!»، کودک ۷ ساله می فهمد که می توان چندین بار بچه کوچک داشت، ممکن است از مادرش بپرسد چند تا بچه در شکمش باقی مانده ، او می داند که زنان مسن نمی توانند دیگر بچه دار شوند. او حتی ممکن است جدولی تنظیم کند که در آن مادرش هر۵ سال صاحب بچه ای خواهد شد و تا شصت سالگی که به نظرش در این سال دیگر بچه دار نمی شود، ادامه یابد.
آبستنی رویدادی است که او شروع به درک آن می کند، او ممکن است متوجه شود که در مادرش چیزی تغییر کرده است، او ممکن است بپرسد: «چه چیزی برایت روی داده ، تو دیگر مثل سابق نیستی». چنانچه به او آمدن بچه کوچکی را اعلام نمایند، کاملا به هیجان در می آید. وقتی او را می گذارند تا خودش آن را احساس کند، از احساس لرزش های نوزاد در پشت جدار شکم مادرش، هیجان زده می شود. او می واهد بداند نوزاد چه اندازه ای دارد ؟ چگونه تغذیه می شود؟ آیا مریض خواهد شد؟ آیا مادرش درد می کشد؟ و نوزاد چه زمانی به دنیا خواهد آمد؟ او درست نمی فهمد مادرش چگونه توانسته بفهمد بچه شروع به رشد کرده است.
اگر به او گفته شود، دو دانه یا دو تخم، یکی از پدر و دیگری از مادر بهم ملحق شده اند تا شروع به درست کردن بچه ای بکنند، آرام خواهد گرفت. او هنوز نگران این نیست که چگونه نطفه پدر وارد بدن مادرش شده است، او بیشتر اشتغال خاطرش به جزئیات تولد می باشد. او کم و بیش به طور مبهمی تصور میک ند که «می بایست مادرش را به دو قسمت باز کنند تا بچه را خارج نمایند». او به آسانی این گفتار ساده را می پذیرد که نوزاد از میان ساق پاهای مادرش به دنیا می آید. او از خود میپرسد آیا این موضوع وقتی مادرش ایستاده و یا روی تختی می باشد پیش می آید و آیا این خطر هست که نوزاد به زمین بیافتد. او حتی ممکن است درخواست کند که برای گرفتن بچه هنگام تولد در آنجا حاضر باشد. جای تعجب نیست که نتواند درک کند یک بچه کوچک اینقدر پول هزینه دارد در حالی که در بدن یک شخص، بزرگ می شود.
کودک ۷ ساله ممکن است خودش موضوع یک داستان عشقی ابتدائی باشد. زوج های پسر- دختر در محیط های بازی تا حدی زیاد است، از دست دادن یک دوست دختر یا دوست پسر ، معمولا بدون رنج و اندوه زیادی پذیرفته می شود ولی بعضی کودکان ۷ ساله بیشتر تحت تأثیر واقع می شوند.