مدیریت بحران، اولین مرحله در درمان خیانت زناشویی است.
واکنش ها به آشکار شدن مسئله خیانت
وقایع اندکی در رابطه زناشویی رخ می دهد که همانند مسئله خیانت موجب بروز این میزان پریشانی هیجانی شود. واکنش های همسران ممکن است به چندین عامل بستگی داشته باشد از جمله اوضاع زناشویی قبلی، نحوه آشکار شدن مسأله خیانت و ویژگی های شخصیتی افراد درگیر. در بسیاری از موارد، آشکار شدن مسأله خیانت وضعیت رابطه ای یک زوج را کاملا به هم می ریزد. خیانت و بی وفایی موجب می شود تا اطمینان خاطر گذشته، ثبات و کنترل پیشین که زمانی در رابطه زناشویی احساس می شد از بین برود.
[واکنش های شایع در هنگام خیانت زناشویی]
واکنش های شایع ابتدایی به افشای مسأله خیانت عبارتند از ضربه روانی (شوکه شدن)، خشم و انکار (هامفری، 1987). از آنجا که معنا و اهمیت پیوند زناشویی زیر سؤال می رود موارد ذکر شده در بالا اغلب با اندوه، بدبینی و خود ناباوری همراه هستند. همچنین، میزان آشفتگی به شدت افزایش می یابد و هر دو زوج مردد می مانند که آیا رابطه به میزان جبران ناپذیری آسیب دیده است یا خیر (رزنائو، 1998).
در برخی موارد، واکنش های هیجانی می تواند شامل عوارضی مشابه با اختلالات فشار روانی پس آسیبی (ptsd) باشد از جمله هوشیاری و حساسیت مفرط، افکار وسواسی، یادآوری وقایع گذشته، دشواری در تمرکز، خشم، تحریک پذیری، افسردگی، اضطراب، اختلالات خواب و تغذیه ای. حتی تصور خودکشی و تهدید به کشتن نیز می تواند در طول این دوره ناپایدار رخ دهد. قطع نظر از جزئیات مسأله خیانت و بی وفایی، درمانگران باید برای مقابله با پاسخ های هیجانی شدیدی که اغلب در پی آشکار شدن مسأله خیانت بروز می یابد آمادگی داشته و از نحوه هدایت و مدیریت جنبه های متعدد و مهم درمان آگاهی داشته باشند.
در برخی موارد، واکنش های هیجانی می تواند شامل عوارضی مشابه با اختلالات فشار روانی پس آسیبی (ptsd) باشد از جمله هوشیاری و حساسیت مفرط، افکار وسواسی، یادآوری وقایع گذشته، دشواری در تمرکز، خشم، تحریک پذیری، افسردگی، اضطراب، اختلالات خواب و تغذیه ای. حتی تصور خودکشی و تهدید به کشتن نیز می تواند در طول این دوره ناپایدار رخ دهد. قطع نظر از جزئیات مسأله خیانت و بی وفایی، درمانگران باید برای مقابله با پاسخ های هیجانی شدیدی که اغلب در پی آشکار شدن مسأله خیانت بروز می یابد آمادگی داشته و از نحوه هدایت و مدیریت جنبه های متعدد و مهم درمان آگاهی داشته باشند.
مدیریت بحران
هنگامی که علت مراجعه یک زوج به درمان به علت افشای قضیه خیانت باشد، معمولا در حالی که دچار بحران هستند درمان را شروع می کنند؛ در این زمان ثبات رابطه آنها به شدت دچار تزلزل گردیده و ادامه رابطه زناشویی در هاله ای از ابهام و تردید قرار دارد. به همین دلیل، جلسات درمانی می تواند حتی برای مجرب ترین درمانگران نیز، دشوار و سرشار از رفتارهای هیجانی باشد. در این گونه مواقع، اولین گام این است که به زوج کمک شود تا آرام گرفته و ثبات و کنترل خود را مجددا به دست آورند. مدیریت بحران در آغاز درمان، شامل رسیدگی به هیجانات زوج خیانت دیده و ایجاد حس تعهد، مسئولیت پذیری و اعتماد می شود.
[واکنش های هیجانی]
واکنش های هیجانی در زوج های خیانت کار و خیانت دیده اغلب بسیار متفاوت هستند و احتمالا نمی توانند به خوبی تجربة زوج دیگر را درک نمایند؛ از این رو، میزان همدلی و حمایت آنها محدود گردیده و کاهش می یابد. درمانگران باید زوج ها را توجیه نمایند که این قبیل واکنش های هیجانی شدید قابل انتظار و محتمل هستند (کانو و الیری، ۱۹۹۷). همچنین، تشویق زوج ها در به تعویق انداختن هر گونه تصمیمی در خصوص پایان دادن به رابطه زناشویی در بحبوحه ضربه روانی اولیه و پریشانی هیجانی ایجاد شده اثربخش و مفید است. درمانگران باید به زوج ها این آگاهی را بدهند که ضربه روانی ایجاد شده و احساساتی چون خشم و ناامیدی به تدریج و به مرور زمان کم رنگ شده و زمانی که هیجانات فروکش نمایند آنها قادر خواهند بود تا بهتر و به طور مؤثرتری در مورد آینده رابطه زناشویی خود گفتگو نمایند.
با توجه به هیجانات شدید موجود پیرامون مقوله خیانت، درمانگر باید خود را از پیش آماده نموده تا با مراجعان به نحوی رفتار نماید که موجب تشویق و افزایش میزان مشارکت آنها در فرایند درمان شود. همچنین، متخصصان بالینی نباید قضاوت یا انتقاد نموده و حالت بی طرفی و تعادل در درمان را در هنگام کار با مراجعان حفظ نمایند، ضمن اینکه باید به طرزی فعال به سخنان زوج ها گوش داده و پذیرای نظرات آنها باشند و بیان و بروز هیجانات در زوج ها را کاهش و تلطیف نمایند. بخش عمده ای از جلسات اولیه به مدیریت هیجانات اختصاص پیدا می کند، آن هم از طریق آزاد گذاشتن آنها در ابراز آزادانه تجربیات خود و در عین حال تلاش برای افزایش میزان همدلی آنها نسبت به یکدیگر. این کار از طریق آموزش مهارت خوب گوش دادن بدون جبهه گیری علیه یکدیگر و با هدف درک تجریبات زوج دیگر صورت می پذیرد.
با توجه به هیجانات شدید موجود پیرامون مقوله خیانت، درمانگر باید خود را از پیش آماده نموده تا با مراجعان به نحوی رفتار نماید که موجب تشویق و افزایش میزان مشارکت آنها در فرایند درمان شود. همچنین، متخصصان بالینی نباید قضاوت یا انتقاد نموده و حالت بی طرفی و تعادل در درمان را در هنگام کار با مراجعان حفظ نمایند، ضمن اینکه باید به طرزی فعال به سخنان زوج ها گوش داده و پذیرای نظرات آنها باشند و بیان و بروز هیجانات در زوج ها را کاهش و تلطیف نمایند. بخش عمده ای از جلسات اولیه به مدیریت هیجانات اختصاص پیدا می کند، آن هم از طریق آزاد گذاشتن آنها در ابراز آزادانه تجربیات خود و در عین حال تلاش برای افزایش میزان همدلی آنها نسبت به یکدیگر. این کار از طریق آموزش مهارت خوب گوش دادن بدون جبهه گیری علیه یکدیگر و با هدف درک تجریبات زوج دیگر صورت می پذیرد.
[درمانگر چه باید بکند؟]
درمانگر باید محیطی امن ایجاد نماید که در آن مراجعان بتوانند جنبه های مختلف خیانت را به بحث بگذارند. همچنین، زمانی نیز باید به کسب اطلاعات دقیق و مقتضی توسط زوج خیانت دیده اختصاص داده شود. اما باید توجه داشت که جستجو برای یافتن جزئیات بسیار ریز به ندرت مفید واقع می شود و ممکن است به تشدید رنج و نشخوار فکری بر سر مسائل جزئی منجر شود. چنانچه زوج خیانت دیده به طرزی افراطی غرق در کسب اطلاعات و حقیقت یابی شود، وی را با این دو پرسش از خود هدایت می نماییم: «الان چه احساسی دارم؟» و «به چه چیز نیاز دارم؟». سپس کمک می کنیم تا بتواند احساسات و نیازهای خود را به همسر خود بیان نماید. زوج خیانت کار را نیز باید به نوعی تشویق نمود تا به رنجها و آسیب هایی که به رابطه زناشویی وارد آورده گوش فرا داده و آنها را بپذیرد.
هرچند شاید چندان آسان نباشد، اما درمانگر باید نسبت به احساسات زوج خیانت کار نیز حساس باشد. اتخاذ رویکرد انتقادی و یا در نظر نگرفتن احساسات و تجربات این قبیل افراد می تواند به بیگانه شدن و محدود گردیدن میزان مشارکت آنها در درمان شود. همچنین، این احتمال وجود دارد که زوج های مسئول در مسئله خیانت متحمل دسته ای از هیجانات شدید مختص به خود شوند. مثلا ممکن است ترس از خاتمه رابطه زناشویی در آنها وجود داشته باشد و یا از آزرده ساختن زوج خود هراسان باشند. البته یکی از هیجانات غیر قابل انتظار نیز می تواند احساس خلاصی و آسودگی خاطر باشد.
این امر بدان سبب است که نوعا زوج خیانت کار قواعد اخلاقی خود را با عمل خیانت نقض کرده و زیر پا گذاشته است، بنابراین چه بسا آشکار شدن این موضوع در ملا عام و نهایتا مواجه شدن وی با این موضوع نوعی آسودگی خاطر و خلاصی برای وی باشد (اسپرینگ، ۱۹۹۶). علاوه براین، با در نظر گرفتن دلبستگی عاطفی شکل گرفته و احتمالی بین همسر خیانت کار و فرد ثالث، ممکن است در برخی افراد خاتمه دادن به یک رابطه نامشروع موجب شکل گیری احساس فقدان و اندوه شود. البته ممکن است احساساتی نظیر احساس گناه و از خودبیزاری نیز وجود داشته باشد(اسپنیر و مارگولیس، ۱۹۸۳)، اما در برخی موارد، به خصوص اگر همسر به صورت ناگهانی از رابطه همسرش آگاهی یافته باشد، در برخی افراد به طرزی غیر قابل توضیح اصلا احساس گناه مشاهده نمی شود.
هرچند شاید چندان آسان نباشد، اما درمانگر باید نسبت به احساسات زوج خیانت کار نیز حساس باشد. اتخاذ رویکرد انتقادی و یا در نظر نگرفتن احساسات و تجربات این قبیل افراد می تواند به بیگانه شدن و محدود گردیدن میزان مشارکت آنها در درمان شود. همچنین، این احتمال وجود دارد که زوج های مسئول در مسئله خیانت متحمل دسته ای از هیجانات شدید مختص به خود شوند. مثلا ممکن است ترس از خاتمه رابطه زناشویی در آنها وجود داشته باشد و یا از آزرده ساختن زوج خود هراسان باشند. البته یکی از هیجانات غیر قابل انتظار نیز می تواند احساس خلاصی و آسودگی خاطر باشد.
این امر بدان سبب است که نوعا زوج خیانت کار قواعد اخلاقی خود را با عمل خیانت نقض کرده و زیر پا گذاشته است، بنابراین چه بسا آشکار شدن این موضوع در ملا عام و نهایتا مواجه شدن وی با این موضوع نوعی آسودگی خاطر و خلاصی برای وی باشد (اسپرینگ، ۱۹۹۶). علاوه براین، با در نظر گرفتن دلبستگی عاطفی شکل گرفته و احتمالی بین همسر خیانت کار و فرد ثالث، ممکن است در برخی افراد خاتمه دادن به یک رابطه نامشروع موجب شکل گیری احساس فقدان و اندوه شود. البته ممکن است احساساتی نظیر احساس گناه و از خودبیزاری نیز وجود داشته باشد(اسپنیر و مارگولیس، ۱۹۸۳)، اما در برخی موارد، به خصوص اگر همسر به صورت ناگهانی از رابطه همسرش آگاهی یافته باشد، در برخی افراد به طرزی غیر قابل توضیح اصلا احساس گناه مشاهده نمی شود.
[تعهد]
تعهد اصلی ترین نکته در درمان خیانت محسوب می شود. بسیاری از همسران در اینکه آیا آسیب وارد آمده بر رابطه زناشویی قابل جبران است تردید دارند. بهبودی خیانت می تواند فرایندی طولانی و پرزحمت باشد که مستلزم وجود تعهد و شکیبایی است. از این رو، درمانگران باید میزان تعهد افراد به رابطه زناشویی و نیز میزان تعهد آنها به درمان را مورد ارزیابی قرار دهند. زیرا نمی توان بر این فرض که چون آنها در جلسات شرکت می کند پس به ادامه دادن رابطه زناشویی و ادامه درمان پایبند و متعهد هستند اتکاء نمود. البته، با توجه به رنج و خشم شدید همراه با آشکار شدن مسئله خیانت، چه با حفظ تعهد در قبال رابطه زناشویی توسط همسر خیانت دیده کار دشواری باشد. شدت هیجانات می تواند موجب مختل شدن روند تصمیم گیری صحیح و منجر به تصمیمی شتاب زده در خاتمه دادن به رابطه زناشویی شود.
نویسنده: پاول ر. پلوسو
منبع: کتاب «پیمان شکنی» (مداخلات درمانی برای بحران های زناشویی)