عواطف هیجانی نوجوان در این دوران بسیار متغیر است.
پیش سخن
نوجوانی، دوران دگرگونی و تحول است و از تحولات عظیم در این مرحله، تحول عاطفی است که کمتر به صورت بسیط و مجرد خود باقی می ماند و عنوان های عمده ی آن عبارت اند از: ترس، خشم، محبت، عشق، تعجب، اضطراب که به صور مختلف و اغلب براساس شرایط محیطی و تربیتی خود را عیان می سازند.
در مراحل نوجوانی حرارت های عاطفی در حال شکل گرفتن است به طوری که نوجوان را گرم و داغ می سازد و درون او را به آتشی مبدل می کند. آتشی که اگر در جای مناسب بیفتد زندگی را گرامی می بخشد و اگر در جای نامناسب افتد خانه و زندگی را می سوزاند.
در این مرحله از عمر، ما با تراکم عواطف، تغییر عواطف، کشمکش های عاطفی و ناسازگاری های ناشی از آن مواجهیم. این دوران، دوران طوفان و فشار است. عواطف او رقیق گشته و نوجوان پر شور و احساساتی می شود و تحت تأثیر رؤیاها و تخیل ها و تلقین های بسیار قرار می گیرد و عوامل مذکور، دامن زننده به شور و احساسات اوست.
اصولا روح نوجوان، طوفانی و منقلب است؛ گاهی احساس ناکامی به او دست می دهد و لغزش ها و انحرافات ناشی از عواطف نا به سامان در او پایه گذاری می شود. همچنین این دوران مرحله ی بروز خشم، اضطراب، سردی روابط، کم رویی شدید، احساسات گرم، تمایلات متضاد و افکار رویایی است که او را به خود مشغول می دارد مثل تصور زندگی آینده، همسازی با همسر فرضی و خیالی و در مواردی دیدن خود در دنیایی جدید و....
در مراحل نوجوانی حرارت های عاطفی در حال شکل گرفتن است به طوری که نوجوان را گرم و داغ می سازد و درون او را به آتشی مبدل می کند. آتشی که اگر در جای مناسب بیفتد زندگی را گرامی می بخشد و اگر در جای نامناسب افتد خانه و زندگی را می سوزاند.
در این مرحله از عمر، ما با تراکم عواطف، تغییر عواطف، کشمکش های عاطفی و ناسازگاری های ناشی از آن مواجهیم. این دوران، دوران طوفان و فشار است. عواطف او رقیق گشته و نوجوان پر شور و احساساتی می شود و تحت تأثیر رؤیاها و تخیل ها و تلقین های بسیار قرار می گیرد و عوامل مذکور، دامن زننده به شور و احساسات اوست.
اصولا روح نوجوان، طوفانی و منقلب است؛ گاهی احساس ناکامی به او دست می دهد و لغزش ها و انحرافات ناشی از عواطف نا به سامان در او پایه گذاری می شود. همچنین این دوران مرحله ی بروز خشم، اضطراب، سردی روابط، کم رویی شدید، احساسات گرم، تمایلات متضاد و افکار رویایی است که او را به خود مشغول می دارد مثل تصور زندگی آینده، همسازی با همسر فرضی و خیالی و در مواردی دیدن خود در دنیایی جدید و....
ظهور عواطف
در این مرحله از عمر برخی از عواطف ظهور و نمود بیشتری پیدا می کنند که شرح همه ی آنها در این مجال نمی گنجد و ما با رعایت اختصار به ذکر برخی از آنها می پردازیم:
الف) ترس
از اوایل این دوره، در عین رشد جسم و ذهن و دست یابی نوجوان به قدرت و توان بیش تر و با همه ی احساس سرافرازی یا غروری که نسبت به خود دارد، دچار برخی از ترس ها می شود که این ترس ها در مواردی صورت مرضی دارد مثل:
- ترس از نقص و نارسایی در جنبه ی مرد یا زن بودن خود به ویژه که اگر او را در بلوغ تأخیری باشد و یا در مقایسه ها دریابد که دیگران بالغ شده اند و او هنوز بالغ نشده است و این خود سبب پایه گذاری برخی از انحرافات است. (مثل خود ارضایی ناشی از آزمایش مردانگی یا زنانگی خود)
- ترس از آبرو در محیط خانه و غیر آن (در مدرسه و اجتماع) به ویژه در رابطه با مسائل اخلاقی و حیثیتی (مثل ترس از عدم موفقیت در درس و تجدیدی و مردودی)
- ترس از عدم موفقیت در تحصیل به ویژه در رابطه با افراد همسان از جنس مخالف.
- ترس از آینده و فقر و ناداری ها و شکست ها و ناکامی ها در عرصه ی حیات بعدی، مثلا پس از مرگ پدر یا مادر که عاقبت او چه خواهد شد.
- در مواردی هم ترس های موهوم که بسیاری از آنها دارای صورت مرخصی هستند و باید از پایه گذاری و توسعه ی آنها جلوگیری شود تا برای سنین بعد خطرآفرین نگردد. مثل ترس از ترور، ترس از این که حتی وارد درون او شده و او را ناگزیر به انجام دادن عملی می کند و ... .
ب) اضطراب
ترشح هورمون ها و ریختن آنها در خون، اگرچه به میزان اندک هم باشد، موجب تحول در درون می شود و زمینه را برای نابه سامانی های عاطفی فراهم می آورد. در دختران، چند روز پیش از آغاز قاعدگی نشانه هایی از التهاب، تشویش، حالت تهوع و نظیر آنها را می بینیم که اگر وضع به این شدت باشد نیاز به درمان دارد.[1]
به طور کلی جدایی از دوره ی قبل از بلوغ، با اضطرابی خاص همراه است که فقط با پیوند به گروه همسن تسکین می یابد و این هم بستگی بعدها مقدمه ی ارتباط با آرمان های دوره ی پس از بلوغ جنسی می شود.[2]
همچنین ورود به دنیای جدید رشد، در آنها اضطراب ایجاد می کند. به هنگامی که نوجوان رشد اندام، وضع ماهیچه ها، رشد بالاتنه و وسعت باسن (در دختران)، دوکی شدن عضلات، تغییر قیافه ها و... را می بیند دچار نوعی حیرت و نگرانی می شود و این امر تا مدت ها ذهن او را به خود مشغول می دارد. بسیاری از بی خوابی ها، بدخوابی ها و دل شوره ها ناشی از همین وضع و شرایط است که در دروس و تحصیل او و نیز در رفتار و طرز برخوردش با دیگران اثر می گذارد و او را فردی نامتعادل و یا ناآرام می نمایاند.
به طور کلی جدایی از دوره ی قبل از بلوغ، با اضطرابی خاص همراه است که فقط با پیوند به گروه همسن تسکین می یابد و این هم بستگی بعدها مقدمه ی ارتباط با آرمان های دوره ی پس از بلوغ جنسی می شود.[2]
همچنین ورود به دنیای جدید رشد، در آنها اضطراب ایجاد می کند. به هنگامی که نوجوان رشد اندام، وضع ماهیچه ها، رشد بالاتنه و وسعت باسن (در دختران)، دوکی شدن عضلات، تغییر قیافه ها و... را می بیند دچار نوعی حیرت و نگرانی می شود و این امر تا مدت ها ذهن او را به خود مشغول می دارد. بسیاری از بی خوابی ها، بدخوابی ها و دل شوره ها ناشی از همین وضع و شرایط است که در دروس و تحصیل او و نیز در رفتار و طرز برخوردش با دیگران اثر می گذارد و او را فردی نامتعادل و یا ناآرام می نمایاند.
ج) محبت
در این مرحله از سن، عواطف متحول می گردد. محبت ها از خانواده متوجه بیرون آن شده و نیز به برخی از افراد غیر خانواده علاقه ای ویژه پیدا می کند که قبلا مورد عنایت و علاقه ی او نبوده اند. پسران در روابط خود بیشتر به جنس مخالف توجه دارند و در دختران، توجه به هم جنس و ارتباطات عاطفی با آنان بیشتر گسترش می یابد.
نوجوان، عواطف جمعی را درک می کند و خواستار جلب محبت است و گاهی ممکن است خود را به حمایت و دلقکی بزند تا محبت بیشتری را جلب کند و این امر در دختران شدیدتر است.[3] اصولا نوجوان (چه پسر و چه دختر) اگر در کانون خانواده محبت نبیند به سوی غیر، روی می آورد. تمرکز عواطف روی جنس مخالف او را دچار نوعی سرگردانی می سازد؛ [4]زیرا او از نتیجه و فرجام آن بی خبر و ذهن او همچنان مشغول است.
عشق خیالی ذهن او را پر می سازد و الگوهای دل ربایی او را مجذوب خود می کند. محبت و علائق او در ابتدا خام است و به تدریج غنای بیشتری پیدا کرده و پخته می شود.
آری، گاهی در این سن ممکن است احساس آشکاری نسبت به شخصی پیدا کند و این احساس افکار او را تحت تأثیر قرار داده و مدام تحریکش نماید و در او وسوسه به وجود آورد... و یا ممکن است موجب یأس و اندوه او شود. در چنین صورتی کمک دیگران به او ضروری است.[5]
نوجوان، عواطف جمعی را درک می کند و خواستار جلب محبت است و گاهی ممکن است خود را به حمایت و دلقکی بزند تا محبت بیشتری را جلب کند و این امر در دختران شدیدتر است.[3] اصولا نوجوان (چه پسر و چه دختر) اگر در کانون خانواده محبت نبیند به سوی غیر، روی می آورد. تمرکز عواطف روی جنس مخالف او را دچار نوعی سرگردانی می سازد؛ [4]زیرا او از نتیجه و فرجام آن بی خبر و ذهن او همچنان مشغول است.
عشق خیالی ذهن او را پر می سازد و الگوهای دل ربایی او را مجذوب خود می کند. محبت و علائق او در ابتدا خام است و به تدریج غنای بیشتری پیدا کرده و پخته می شود.
آری، گاهی در این سن ممکن است احساس آشکاری نسبت به شخصی پیدا کند و این احساس افکار او را تحت تأثیر قرار داده و مدام تحریکش نماید و در او وسوسه به وجود آورد... و یا ممکن است موجب یأس و اندوه او شود. در چنین صورتی کمک دیگران به او ضروری است.[5]