افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی-جبری، به شدت کمال گرا هستند.
آدم های با اختلال شخصیت وسواسی-جبری چه تعدادند؟
یکی از شایع ترین اختلالات شخصیت، اختلال شخصیت وسواسی-جبری است. به طوری که با شیوع تخمینی از 1/2 درصد تا 9/7 درصد این شیوع در میان جمعیت انسانی است.[1]
ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت وسواسی-جبری
آنچه که در بیشتر رفتارهای این افراد دیده می شود، نظم وترتیب، کمال طلبی، و کنترل ذهنی و بین فردی به بهای از دست دادن انعطاف پذیری، سعه صدر و کارآیی است.
برای تشخیص درست این اختلال باید چهار مورد یا بیشتر از موارد زیر در شخص دیده شود:
برای تشخیص درست این اختلال باید چهار مورد یا بیشتر از موارد زیر در شخص دیده شود:
- اشتغال ذهنی با جزئیات، قوانین، فهرست ها، نظم و ترتیب، سازماندهی، یا برنامه ها. افراط در این مقدمات، تا آنجا پیش می رود که هدف اصلی از انجام دادن آن در میان آنها گم و فراموش می شود.
- وجود کمال طلبی که مانع انجام کارها می گردد. (مانند ناتوانی در به پایان رساندن پروژه ها به دلیل عدم تحقق ملاک های بسیار سختی که برای خود برگزیده است)
- خود را به شدت وقف کار می کند و شدیداً در تلاش است که عملکرد خوبی از خود در شغلش نشان دهد. این افراط در کار و تلاش شغلی تا بدانجا پیش می رود که تمام فعالیت های تفریحی و ارتباط با دیگران را ترک می کند تا مانعی در انجام شغلش و مهارت های حرفه ای اش نشود.
- در حفظ اصول و ارزش های اخلاقی، فردی دقیق و سخت گیر است. بیش از حد با وجدان و انعطاف ناپذیر است. (توجه به این نکته را باید دقت کرد که این موضوع ارتباطی با هویت فرهنگی و یا مذهبی فرد ندارد)
- توان و اراده دور ریختن اشیای کهنه و بی ارزش را ندارد. حتی اگر آن شی هیچ ارزش مادی و معنوی برایش نداشته باشد.
- از واگذاری کار به دیگران دوری می کند و از همکاری با آنها اجتناب می ورزد مگر این که بتواند اعتماد کند که کارها دقیقاً همانطوری پیش می رود که او می خواهد.
- از آن روی که اعتقاد دارد که پول را باید برای روز مبادا ذخیره کرد از خرج کردن پول هم برای خود و هم برای دیگران، دوری می کند و خساست می ورزد.
- در افکار و عقاید خود سرسخت است و در هیچ موضوعی ای حاضر نیست کوتاه بیاید.
علت های زمینه ساز اختلال شخصیت وسواسی-جبری
آنچه که پژوهش ها نشان می دهد این است که نمی توان علت این اختلال را ژنتیکی یا وراثتی دانست.[2] پس برای یافتن علت زمینه ساز این اختلال به دنبال دلایل دیگری به غیر از دلایل وراثتی گشت.
یکی از گمانه هایی که در علت پیدایی این اختلال شخصیت وجود دارد، سبک غلط والدین در تربیت فرزندان و سطح توقعات ایشان است. بسیاری از این والدین سعی بر آن دارند که بچه ها را از لحاظ روحی و روانی تحت سلطه خود درآورند و هم در آنها احساس گناه و عذاب وجدان در فعالیت های درسی و ... بوجود بیاورند.[3]
از همین روی والدینی که خود کمال گرا هستند و وجدان افراطی ای در فعالیت های کاری خود دارند، ممکن است آسیب های روانی ای برای فرزندان خود داشته و زمینه ابتلا به اختلال شخصیت وسواسی-جبری را در فرزندان خود مهیا کنند.
یکی از گمانه هایی که در علت پیدایی این اختلال شخصیت وجود دارد، سبک غلط والدین در تربیت فرزندان و سطح توقعات ایشان است. بسیاری از این والدین سعی بر آن دارند که بچه ها را از لحاظ روحی و روانی تحت سلطه خود درآورند و هم در آنها احساس گناه و عذاب وجدان در فعالیت های درسی و ... بوجود بیاورند.[3]
از همین روی والدینی که خود کمال گرا هستند و وجدان افراطی ای در فعالیت های کاری خود دارند، ممکن است آسیب های روانی ای برای فرزندان خود داشته و زمینه ابتلا به اختلال شخصیت وسواسی-جبری را در فرزندان خود مهیا کنند.
زمان بروز و شیوع اختلال شخصیت وسواسی-جبری
طبق نوشته کتاب «راهنمای آماری تشخیصی اختلال های روانی» ویراست پنجم، این اختلال از اوایل بزرگسالی آغاز شده و در زمینه های مختلف به چشم می خورد.[4]
درمان اختلال شخصیت وسواسی-جبری
یکی از اختلالات شخصیت که می توان امید به بهبودی ایشان داشت، اختلال شخصیت وسواسی-جبری است. اما این در صورتی است که این افراد قبول کنند که مبتلا به این اختلال هستند و نیاز به درمان را در خود احساس کنند وگرنه همه این ویژگی هایی را که ما در معرفی این اختلال برشمردیم را به عنوان وجدان کاری خود می دانند.
یکی از راه های درمان افراد مبتلا به این اختلال این است که آنها را از نشخوارهای فکری شان دور کنیم. در اینجاست که درمان شناختی-رفتاری به میدان آمده و تلاش می کند که به ترس هایی که او دارد حمله کند؛ همان ترس هایی که باعث شده است شخص به شدت احساس نیاز به نظم و انضباط را در خود احساس کند.
با این شیوه درمانی به شخص کمک می شود که آرامش را در خود بوجود آورد یا با تکنیک های حواس پرتی، افکار اجباری ای را که در ذهن دارد به سمت موضوع دیگری معطوف کند.[5]
یکی از راه های درمان افراد مبتلا به این اختلال این است که آنها را از نشخوارهای فکری شان دور کنیم. در اینجاست که درمان شناختی-رفتاری به میدان آمده و تلاش می کند که به ترس هایی که او دارد حمله کند؛ همان ترس هایی که باعث شده است شخص به شدت احساس نیاز به نظم و انضباط را در خود احساس کند.
با این شیوه درمانی به شخص کمک می شود که آرامش را در خود بوجود آورد یا با تکنیک های حواس پرتی، افکار اجباری ای را که در ذهن دارد به سمت موضوع دیگری معطوف کند.[5]
این اختلال را با دیگر بیماری های جسمی و روانی اشتباه نگیرید
همانطور که در قبل اشاره شد یکی از اختلالاتی که ممکن است با این اختلال اشتباه گرفته شود، اختلال وسواس فکری-عملی است که توضیحات آن گذشت. شاید بیان این نکته خالی از لطف نباشد که افراد مبنلا به اختلال وسواس فکری-عملی از این این دست رفتارها و افکاری که دارند بسیار معذبند. از همین روی به دنبال درمان بیماری خود هستند در حالیکه بیماران مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی-جبری احساس می کنند رفتارهایشان درست و منطقی است. از همین روی نمی توان از این افراد توقع داشت که برای درمان خود اقدامی کنند.
چرا نباید با افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی-جبری ازدواج کرد؟
زندگی دارای فراز و نشیب، سختی ها و خوشی هاست. در زندگی توجه به این سختی ها و خوشی ها و اولویت بندی در مسائل زندگی امری است که از آن نمی توان اجتناب کرد. در زندگی کار سرجای خودش قرار دارد و تفریح سرجای خودش. عدم رعایت این مسائل و اولویت بندی در مسائل زندگی می تواند آسیب های جسمی و روانی خاصی را به همراه داشته باشد.
شما به عنوان کسانی که همسر یک فرد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی-جبری هستید باید توجه داشته باشید که همسر شما پرونده بازی به نام استراحت و تفریح را در ذهن خود ندارد. از همین روی تفریح، مسافرت و استراحت چیزی است که شما به آن فکر می کنید، نه همسر شما. پس یا باید زندگی بدون تفریح رو بپذیرید یا خودتان تنهایی تفریح کنید یا تن به ازدواج با این شخص ندهید.
این بخشی از مشکلات زندگی با افراد مبتلا به شخصیت وسواسی-جبری است. بخش دیگر آن عدم دخالت شما و بهره گیری از مشورت های شما در زندگی زناشویی است. چرا که شما با کسی ازدواج می کنید که خود را عقل کل می داند. زندگی مشترک، زندگی ایست که بر اساس اندیشه و فکر زن و مرد در کنار هم اداره می شود، هر کس به اندازه استعداد و توانش باید در امر اداره خانواده دخالت کرده و شراکت داشته باشد. اما زندگی با یک فرد مبتلا به OCPD اینگونه نیست. او یک فردی است که اندیشه دیگران برایش بی ارزش است.
با این توصیفات بهتر است از ازدواج با فردی که مبتلا به این اختلال است دوری کرد مگر آنکه حاضر به درمان در مراکز درمان های بیماری های روانی باشد.
شما به عنوان کسانی که همسر یک فرد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی-جبری هستید باید توجه داشته باشید که همسر شما پرونده بازی به نام استراحت و تفریح را در ذهن خود ندارد. از همین روی تفریح، مسافرت و استراحت چیزی است که شما به آن فکر می کنید، نه همسر شما. پس یا باید زندگی بدون تفریح رو بپذیرید یا خودتان تنهایی تفریح کنید یا تن به ازدواج با این شخص ندهید.
این بخشی از مشکلات زندگی با افراد مبتلا به شخصیت وسواسی-جبری است. بخش دیگر آن عدم دخالت شما و بهره گیری از مشورت های شما در زندگی زناشویی است. چرا که شما با کسی ازدواج می کنید که خود را عقل کل می داند. زندگی مشترک، زندگی ایست که بر اساس اندیشه و فکر زن و مرد در کنار هم اداره می شود، هر کس به اندازه استعداد و توانش باید در امر اداره خانواده دخالت کرده و شراکت داشته باشد. اما زندگی با یک فرد مبتلا به OCPD اینگونه نیست. او یک فردی است که اندیشه دیگران برایش بی ارزش است.
با این توصیفات بهتر است از ازدواج با فردی که مبتلا به این اختلال است دوری کرد مگر آنکه حاضر به درمان در مراکز درمان های بیماری های روانی باشد.
پی نوشت:
[1] . انجمن روان پزشکی آمریکا، راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی، مترجمان: فرزین رضاعی و دیگران، تهران: انتشارات ارجمند، سوم، 1393، ص 720.
[2] . مهدی گنجی، آسیب شناسی روانی، تهران: نشر ساوالان، سوم، 1396، ج 2، ص 371.
[3] . همان، ص 372.
[4] . انجمن روان پزشکی آمریکا، پیشین، ص 717.
[5] . مهدی گنجی-پیشین، ص 372.