درمانهای اختلال اسکیزوتایپال

اختلال شخصیت اسکیزوتایپال (Schizotypal personality disorder) اختلالی است که در فرد مبتلا به آن رفتارهای عجیب و غریب بسیار دیده می شود. با ما همراه باشید تا با روش های درمانی این اختلال بیشتر آشنا شوید.
چهارشنبه، 24 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: محمد حسین افشاری
موارد بیشتر برای شما
درمانهای اختلال اسکیزوتایپال
اسکیزوتایپال، اختلال شخصیتی است که در آن فرد مبتلا رفتارها و حرف های عجیب و غریبی را بیان می دارد. 
 

مقدمه

اختلال اسکیزوتایپال[1]، متعلق به دسته اول اختلالات شخصیت است که در آن رفتارهای عجیب و غریب از سوی فرد مبتلا به آن دیده می شود.

افراد مبتلا به اختلال اسکیزوتایپال دارای باورهای عجیب، سوءظن و تنفر آشکاری هستند که به راحتی در رفتارهای این افراد قابل مشاهده است.[2] افراد اسکیزوتایپال، دارای رابطه ای به شدت ضعیف در ارتباط با دیگران هستند. افراد مبتلا به این اختلال، همه چیز را در ارتباط با خود می دانند و حتی رویدادهایی که اصلا ارتباطی با ایشان ندارد را به خود نسبت می دهند و فکر می کنند که توانایی های فوق حسی (حس برتر یا حس ششم) دارند یا می توانند به شیوه جادویی در رویدادهای بیرونی تاثیر بگذارند.[3]
 

آیا این افراد تن به درمان می دهند؟

اختلال  شخصیت اسکیزوتایپال، یکی از سخت ترین اختلالات شخصیت است که به راحتی درمان آن امکان ندارد. علت این درمان ناپذیری را باید در ویژگی های افراد مبتلا به این اختلال جستجو کرد.

این افراد از نوع خیال پردازی ای که در آن غوطه ور هستند احساس شادی و یک خودبرتر بینی ای را احساس می کنند. این افراد بر این باور هستند که از سوی آسمان انتخاب شده اند و کم کسی می تواند این شایستگی را دریافت کند. از همین روی این افراد تن به درمان نخواهند داد و توقع اینکه این افراد برای درمان به اتاق مشاوره مراجعه کنند و حاضر باشند با یک روان شناس و یا یک روان پزشک در مورد بیماری خود سخن بگویند، یک امر دور از ذهن است.
 

راه های درمانی اختلال اسکیزوتایپال

برخی از روان شناسان بر این باور هستند، برای درمان این اختلال می توان از درمان هایی که در مورد بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی بهره گرفت. علت این امر شباهتی است که میان این دو دسته اختلال روانی وجود دارد.
 
اسکیزوفرنی[4] یا روان گسیختگی یک بیماری روانی است که در آن مرزی میان خیال و واقعیت در ذهن فرد مبتلا به آن دیده نمی شود از همین روی فرد مبتلا به آن آگاهی خاصی از بیماری خود ندارد و اقدامی نیز برای درمان خود نخواهد کرد.
عمده تفاوت این دو اختلال در این است که بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی به خاطر نداشتن روان‌پریشی قابل افتراق‌اند. در این‌ها اگر هم علایم روان‌پریشی ظاهر شود، گذرا و پراکنده خواهد بود، در حالیکه این روان پریشی در افراد مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی قابل مشاهده است.
 راه های درمانی که برای این اختلال می توان بیان کرد، عبارتند از:
 
1) دارو درمانی
داروهایی که عمدتاً می توان در درمان اختلال شخصیت اسکیزوتایپال از آن بهره گرفت، داروهایی است که در بیماری های روان پریشی از آن استفاده می شود. از جمله این داروها می توان به داروی ریسپریدون[5] با نام تجاری ریسپردال اشاره کرد.
 
ریسپریدون را باید یک داروی ضدجنون معرفی کرد. چرا که این دارو با ایجاد تغییراتی در میزان مواد شیمیایی موجود در مغز (نوروترنسمیتر) به تعدیل فعالیت مغز و آرام بخشی فرد کمک خواهد کرد. از این دارو می توان در درمان اختلالات حاد یا حالات مزمن روانی مثل اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی (افسردگی- شیدایی) استفاده کرد. از این دارو همچنین می تواند در کاهش و درمان تحریک پذیری افراطی کودکان اوتیسم نیز بهره جست. این دارو تنها کاری که در مورد این افراد می کند این است که علایم آزاردهنده این افراد را کاهش می دهد ولی به کلی نمی تواند این بیماری ها را درمان کند. از همین روی دارودرمانی بخشی از درمانی است که می توان در مورد این اختلالات به کار گرفت.
 
2) روان درمانی
یکی از روش های درمانی این نوع از اختلالات، استفاده از روان درمانی است. در میان روش های روان درمانی، درمان شناختی-رفتاری (CBT) در درمان آن موفق تر عمل کرده است. در این نوع درمان با به چالش کشیدن شناخت ها و باورهای شخص، اقدام به درمان او می شود. در این نوع درمان، به شخص کمک می شود که چگونه بتواند با دیگرانیک تعامل درست و صحیح را داشته باشد. به مرور با به چالش کشیدن باورهای او سعی می شود او را با واقعیت های زندگی تطبیق دهند.

عمده مشکل این افراد همان باورهای نادرست آنهاست که می توان در ابتدا با همراهی و در نهایت با نقد این افکار، به اصلاح باورهای این افراد اقدام کرد.

در ابتدا مشاور باید به این نکته توجه داشته باشد که افکار فرد اسکیزوتایپال را نباید تائید کند بلکه در ابتدای امر لازم است باورها و شناخت های او گوش داده شود. هر تائیدی می تواند به قوت باورهای نادرست او بیانجامد. از همین روی مشاور باید به حرفهای او در ابتدای امر گوش دهد و به مرور سعی کند باورهای او را با واقعیت های موجود مورد نقد قرار دهد و در نهایت واقعیت را برای او به تصویر بکشد. هر تائید نادرست می تواند آسیبی جبران ناپذیر را به همراه داشته باشد، چرا که وقتی یک روان شناس یا روان پزشک حرف های او را تائید کند، نگاه او این است که یک متخصص نیز افکار و باورهای او را تائید کرده است. پس لازم است مشاور به این نکته دقت بیشتری را مبذول دارد.

پی نوشت:
[1] .Schizotypal personality disorder
[2] . جان دبلیو سانتراک، زمینه های روان شناسی، مترجم: مهرداد فیروزبخت، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، سوم، 1388، ج 2، ص 221.
[3] . مهدی گنجی، آسیب شناسی روانی بر اساس DSM-5، تهران: نشر ساوالان، سوم، 1396، ج 2، ص 306.
[4] . Schizophrenia
[5] . Risperidone


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
سبک زندگی مرتبط