فرآیند همسرگزینی باید از یک سیر منطقی تبعیت کند.
الف) احترام به نظر دختر و پسر
یکی از اموری که در فرهنگ های سنتی نسبتا رواج داشته، اجبار دختر و بعضا اجبار پسر به ازدواج بوده است. ساختارهای خاص جوامع سنتی به گونه ای بوده که با این نوع ازدواج های اجباری همخوانی داشته و گاه حتی به عنوان امر بهنجار آنها را تقویت می کرده است. اما در اوضاع کنونی شاهد بروز تنش هایی در این زمینه هستیم که از تمایل نسل گذشته به حفظ باورها و رسوم پیشین و تمایل نسل جدید به داشتن هویت مستقل نشأت می گیرند و درنتیجه، اگر دختر یا پسری برخلاف میل و رضایت درونی خود به ازدواج وادار شود، احتمال بروز ناسازگاری و کشمکش در چنین خانواده ای بسیار بالا خواهد بود.
بر این اساس و با عنایت به تأکید اسلام بر حق پسر و دختر در انتخاب همسر، می توان لزوم توجه و احترام به حق انتخاب آنان را به عنوان یکی از راهکارهای تحکیم خانواده مطرح کرد.
بر این اساس و با عنایت به تأکید اسلام بر حق پسر و دختر در انتخاب همسر، می توان لزوم توجه و احترام به حق انتخاب آنان را به عنوان یکی از راهکارهای تحکیم خانواده مطرح کرد.
ب) احراز رشد دختر و پسر
رشد یافتگی دختر و پسر، از عوامل مؤثر بر تأمین سازگاری زناشویی و تضمین پایداری خانواده است. تحقیقاتی که در مورد عوامل اختلال خانواده در کشورهای غربی صورت گرفته، ازدواج در سنین پایین را در ردیف عوامل مهم برشمرده اند. روشن است که همبستگی میان پایین بودن سن ازدواج و افزایش احتمال اختلال زناشویی تا حد زیاد معلول فقدان رشد دو همسر در ابعاد مختلف سنی، جنسی، ذهنی، عقلی، عاطفی و اجتماعی است.
اسلام ضمن آنکه جهت گیری خود را به سوی کاهش معقول سن ازدواج قرار داده، بر لزوم برخورداری دختر و پسر از حداقل های رشد در ابعاد یاد شده تأکید کرده است.[1] بنابراین، با قطع نظر از اختلاف تفسیرها در باب مفهوم رشد یافتگی دختر و پسر می توان احراز رشد دختر و پسر را به عنوان یکی دیگر از راهکارهای تحکیم خانواده در مرحله همسرگزینی معرفی کرد.
اسلام ضمن آنکه جهت گیری خود را به سوی کاهش معقول سن ازدواج قرار داده، بر لزوم برخورداری دختر و پسر از حداقل های رشد در ابعاد یاد شده تأکید کرده است.[1] بنابراین، با قطع نظر از اختلاف تفسیرها در باب مفهوم رشد یافتگی دختر و پسر می توان احراز رشد دختر و پسر را به عنوان یکی دیگر از راهکارهای تحکیم خانواده در مرحله همسرگزینی معرفی کرد.
ج) رعایت همسان همسری
متخصصان امور خانواده، تشابه فرهنگی و شخصیتی دو همسر را عاملی تعیین کننده در تداوم و استحکام زندگی خانوادگی می دانند، همچنان که انواع دیگری از همسانی، مانند همسانی تحصیلی، موقعیت خانوادگی و سنتی را در سازگاری زناشویی مؤثر دانسته اند که به نظر می رسد اهمیت این قبیل همسانی ها به سبب رابطه تنگاتنگی است که با همسانی شخصیتی یا فرهنگی دارند.
همسانی فرهنگی زن و شوهر که اشتراک در زبان، دین، ملیت، ارزش ها، بینش ها و باورها را شامل می شود، مبنایی برای علایق و درک های مشترک به دست می دهد و در کاهش سوء تفاهم ها و حل آسان تر مشکلات احتمالی نقش اساسی دارد، در حالی که تفاوت زن و شوهر از نظر زمینه های دینی، قومی، طبقاتی، یا حتی جغرافیایی، باعث یادگیری انتظارهای گوناگون در مورد مسائلی مانند ماهیت و محتوای نقش های زناشویی می شود و این امر زمینة بروز تنش و ناسازگاری و به تبع آن، تزلزل خانواده را فراهم می کند.
همسانی در ویژگی های شخصیتی نیز احتمال جذب شدن افراد به یکدیگر و برقراری ارتباط مستحکم تر میان آنان را افزایش می دهد و برعکس، زوج هایی که از روحیاتی کاملا متضاد برخوردارند، استعداد بیشتری برای ناسازگاری و ستیز با یکدیگر دارند. البته چنان که برخی روان شناسان یاداور شده اند، باید میان ویژگی های شخصیتی تمایز قائل شد. در حالی که تقابل هایی مانند گرم مزاجی - سردمزاجی، درون گرایی - برون گرایی، نظم - بی نظمی و نظافت - کثیفی به احتمال زیاد می تواند به ناسازگاری میان زوجین منجر گردد، تقابل هایی مانند میل به سرپرستی - میل به وابستگی، سلطه جویی - سلطه پذیری، مردانگی - زنانگی و دیگر ویژگی های متقابلی که نسبت به هم جنبه تکمیلی دارند، نقش مهمی در استحکام پیوند زناشویی ایفا می کنند.
در اسلام نیز ذیل عنوان «کفویت»، بر همسان همسری در مرحله همسرگزینی تأکید شده است. هرچند در تعریفی که اسلام از کفویت زن و شوهر ارائه داده، همسانی های دینی و اخلاقی برجستگی می یابند.[2] شواهد تاریخی فراوان از صدر اسلام و دوره های بعد و حتی شواهد بسیار از دوران معاصر، نشان دهنده این واقعیت است که الگوی اسلامی همسان همسری از نظر تأمین ثبات و استحکام خانواده، الگویی موفق بوده است و همسران با ایمان و پایبند به ارزش های دینی، کمتر به سبب ناهمسانی های جانبی، دچار تعارضات و ستیزه های خانوادگی می شوند.
همسانی فرهنگی زن و شوهر که اشتراک در زبان، دین، ملیت، ارزش ها، بینش ها و باورها را شامل می شود، مبنایی برای علایق و درک های مشترک به دست می دهد و در کاهش سوء تفاهم ها و حل آسان تر مشکلات احتمالی نقش اساسی دارد، در حالی که تفاوت زن و شوهر از نظر زمینه های دینی، قومی، طبقاتی، یا حتی جغرافیایی، باعث یادگیری انتظارهای گوناگون در مورد مسائلی مانند ماهیت و محتوای نقش های زناشویی می شود و این امر زمینة بروز تنش و ناسازگاری و به تبع آن، تزلزل خانواده را فراهم می کند.
همسانی در ویژگی های شخصیتی نیز احتمال جذب شدن افراد به یکدیگر و برقراری ارتباط مستحکم تر میان آنان را افزایش می دهد و برعکس، زوج هایی که از روحیاتی کاملا متضاد برخوردارند، استعداد بیشتری برای ناسازگاری و ستیز با یکدیگر دارند. البته چنان که برخی روان شناسان یاداور شده اند، باید میان ویژگی های شخصیتی تمایز قائل شد. در حالی که تقابل هایی مانند گرم مزاجی - سردمزاجی، درون گرایی - برون گرایی، نظم - بی نظمی و نظافت - کثیفی به احتمال زیاد می تواند به ناسازگاری میان زوجین منجر گردد، تقابل هایی مانند میل به سرپرستی - میل به وابستگی، سلطه جویی - سلطه پذیری، مردانگی - زنانگی و دیگر ویژگی های متقابلی که نسبت به هم جنبه تکمیلی دارند، نقش مهمی در استحکام پیوند زناشویی ایفا می کنند.
در اسلام نیز ذیل عنوان «کفویت»، بر همسان همسری در مرحله همسرگزینی تأکید شده است. هرچند در تعریفی که اسلام از کفویت زن و شوهر ارائه داده، همسانی های دینی و اخلاقی برجستگی می یابند.[2] شواهد تاریخی فراوان از صدر اسلام و دوره های بعد و حتی شواهد بسیار از دوران معاصر، نشان دهنده این واقعیت است که الگوی اسلامی همسان همسری از نظر تأمین ثبات و استحکام خانواده، الگویی موفق بوده است و همسران با ایمان و پایبند به ارزش های دینی، کمتر به سبب ناهمسانی های جانبی، دچار تعارضات و ستیزه های خانوادگی می شوند.
نویسنده: حسین بستان
پی نوشت: