دیدگاه مایر - سالووی در آموزش هوش هیجانی

آموزش هوش هیجانی یکی از مهم ترین آموزش هایی است که از سوی روان شناسان بدان پرداخته می شود. در این نوشتار به بیان دیدگاه مایر - سالووی در آموزش هوش هیجانی می پردازیم.با ما همراه باشید.
شنبه، 19 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دیدگاه مایر - سالووی در آموزش هوش هیجانی
مایر عقیده دارد، هوش هیجانی یک نوع ظرفیت روانی برای معنی بخشی و کاربرد اطلاعات هیجانی می باشد.
 

دیدگاه مایر - سالووی در آموزش هوش هیجانی

مایر عقیده دارد، هوش هیجانی یک نوع ظرفیت روانی برای معنی بخشی و کاربرد اطلاعات هیجانی می باشد. افراد در این مورد، ظرفیت های مختلفی دارند، بعضی در حد متوسط و بعضی دیگر ماهر یا خبره هستند. به عقیده مایر، قسمتی از این ظرفیت غریزی است، در حالی که قسمت دیگر آن چیزی است که ما از تجربه زندگی می آموزیم. قسمت اخیر با کوشش، تمرین و تجربه، قابل پیشرفت است. سالووی نظر مایر را توسعه داده و عقیده دارد، بسیاری از مهارت هایی که قسمتی از هوش هیجانی هستند، قابل یادگیری است. وی همچنین معتقد است،
 

هوش هیجانی چیست؟

هوش هیجانی عبارت از یک سری مهارت ها و قابلیت هایی است که می تواند هم آموزش داده و هم یاد گرفته شود، به طوری که شخص بتواند از نظر هیجانی بهتر تربیت یابد. بنابراین، پاسخ این است که با انگیزه و کوشش کافی، کارهای بسیاری می توان انجام داد تا مهارت ها را بیاموزیم و قابلیت هایی را که قسمتی از هوش هیجانی می باشند، افزایش دهیم.
 
روان درمانی، مشاوره، مربیگری و آماده سازی، راه هایی می باشند که با آن می توان مهارت های هوش هیجانی را افزایش داد. این بدان معنی است که الزاما انتظار نمی رود نمره فرد در یک قسمت سنجش هوش هیجانی پس از یک برنامه آموزشی، افزایش یابد. ممکن است افراد معلومات بیشتری کسب کنند و بعضی رفتارها ممکن است تغییر یابد، ولی نمرة فعلی آنها در تست هوش هیجانی، احتمالا تغییر نخواهد یافت. قابلیت های هوش هیجانی، کمابیش عامل مهمی در مسایلی که در تمام این زمینه ها وجود دارد می باشند و تا حدی که این مهارت ها می توانند حفظ شوند، راهی را ارایه می دهند که می توان خطر مسایلی مانند خشونت خانوادگی و بیکاری مزمن را کاهش داد.
 

خلق های مثبت

باور این است که خلق های مثبت، ایجاد اندیشه های خلاق را آسان می سازند، در حالی که خلق منفی بر توجه تمرکز دارند و پردازش تحلیل را آسان می سازند. ایجاد هیجان برای کمک به حل مسئله، نیرو بخشیدن به گروه، آرام ساختن خود پیش از یک جلسه بزرگ یا مصاحبه، مهارتی است که می توان کسب کرد. فنون آرمیدگی، تنفس و آرام سازی تدریجی ماهیچه ها را در بر می گیرند. تجسم، تخیل و تکرار عبارت هایی با خود، می توانند در ایجاد سرحالی و هیجان بیشتر و شاید مهمتر، در انتقال این هیجان به دیگران، به شما کمک کنند. بعضی وقت ها افراد می توانند هیجانات را بفهمند اما نمی توانند به آنها توجه کنند.
 
از نظر دیگران، تفکر این افراد در مورد هیجانات فعال است. سؤال از شخص در این مورد که چرا این گونه واکنش نشان می دهد، می تواند سودمند باشد. شخص مقابل چه احساسی دارد؟ شما می توانید راجع به هیجانات، علل بروز آنها، و کارکردشان، مطالبی بیاموزید. برای مثال، خشم معمولا از احساس بی عدالتی یا بی انصافی ناشی می شود و ما احساس می کنیم که فرد نسبت به ما یا دیگران، غیرمنصفانه عمل می کند. یأس یا از دست دادن، به اندوه می انجامد و سوگواری به ما امکان می دهد با اندیشه ای که طالبش نیستیم، کنار بیاییم.
 
اگر شما شرایط هیجانی را به دقت خوانده و پویایی شناسی هیجانی زمینه ساز را فهمیده اید، پس نیاز دارید که موقعیت هیجانی را به نحو مؤثر اداره کنید. مایر و سالووی چهار راه عمده را شناسایی کردند که اکثر ما وضعیت های هیجانی را با آنها اداره می کنیم: واکنش دفاعی، تصدیق و درنگ، آداب و رسوم اجتماعی، و مدیریت هیجانی.
 

تعویق واکنش های هیجانی

واکنش های دفاعی، هیجانات را کمی به تعویق می اندازند، مثل پرت کردن حواس خود با تماشای یک فیلم خنده دار. این راهبرد می تواند در کوتاه مدت خوب باشد. برای مثال، در موقعیت بحران، یک مشکل جزیی از اولویت کافی برای توجه و برخورد فرد، برخوردار نیست. راهبرد کنار آمدن در بلندمدت نمی تواند موثر باشد، زیرا به خود مشکل زمینه ساز هرگز توجه و پرداخته نمی شود.
 
راهبرد تصدیق و درنگ در اصل هیجان را تشخیص می دهد، اما آن را پردازش نمی کند. برای مثال، شخص ممکن است به وجود مشکل اشاره کند، ولی انرژی ای را برای اندیشیدن به آن صرف نمی کند. این راهبرد در برخی شرایط که نیاز است اساسا مشکل احساس یا تصدیق شود، می تواند موثر باشد.
 
پیمان با آداب و رسوم اجتماعی، با ابراز آگاهی از مؤلفه هیجانی یک موقعیت آن را به زبان می آورد. ابراز تألم خود به یک همکار سوگوار، یا نشان دادن اینکه نسبت به نحوه رسیدن به یک توافق عصبانی هستید، اگر فقط به ابراز آگاهی قناعت کنید و ارجاع بیشتر به هیجان را کنار بگذارید، نمونه هایی از این راهبردند.
 

مدیریت هیجانات

مدیریت هیجانی، اغلب مؤثرترین راه برای اداره هیجانات، با تشخیص هیجانات و سپس بهره گیری از آنها شروع می شود. برای مثال، یک همکار در جلسه ای توصیه می کند که گروه باید از فروشنده خاصی استفاده کند. این نظر شما را ناراحت می کند و کمی مضطرب می شوید. اضطراب نشان دهنده این است که چیز بدی ممکن است رخ بدهد. به جای نادیده انگاری این احساس، از آن استفاده می کنید و به یاد می آورید که این فروشنده چند سال پیش مشکل داشت. تصمیم می گیرید راجع به این موضوع پس از جلسه با همکارتان صحبت کنید.
 
مدیریت هیجانی با آگاهی شروع می شود. یک احساس ناراحت کننده نشان دهنده این است که مشکلی وجود دارد. با پرسیدن این سؤال از خود، که چرا چنین احساسی دارید، موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید. برای کمک به درک این مطلب که واکنش های متفاوت نسبت به مسئله چگونه عمل خواهند کرد، پرسش های «اگرچه» را بپرسید. به طرح های متفاوت برسید و طرحی را انتخاب کنید که بهترین شانس موفقیت را دارد. در طراحی، خودتان این احتمال را که دیگران از لحاظ هیجانی چگونه واکنش نشان می دهند، همچنین، نحوه استفاده از هیجانات برای کمک به اجرای طرح خود را منظور کنید.
 
منبع: «هوش هیجانی» (مدیریت احساس، عاطفه و هیجان)،  رمضان حسن زاده و سیدمرتضی ساداتی کیا، صص 70-73، دانژه، تهران، اول، 1390.


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.