که تحت تأثیر باورهای فروید، عوامل مرتبط با خانواده اصلی بارها برای پیش بینی کیفیت زناشویی به ویژه در مطالعات طولی اولیه بررسی شده است.
ارتباط مستقیم تاثیر خانواده بر ازدواج موفق
در مجموع، می توان گفت خانواده اصلی با وجود عوامل جمعیت شناختی خانواده، ساختار خانواده و فرایندهای خانوادگی می تواند به طور مستقیم و غیر مستقیم از راه تحت تأثیر قرار دادن ویژگی های فردی، فرایندهای مبتنی بر تعامل زوجین و حمایت شبکه اجتماعی روی کیفیت زناشویی زوجین اثرگذار باشد. ویژگی های خانواده اصلی همسر بر رضایت زناشویی فعلی فرد تأثیر می گذارد. در فصل چهارم دیدگاه دینی درباره هماهنگی خانوادگی مطرح شد.
محیط خانواده
محیط خانواده در بردارنده رویدادها، فرایندها، افراد، تعامل ها و ادراک هایی است که اعضای خانواده در آن رشد می کنند. بنابراین، از نقطه نظر سیستم های خانواده انتظار می رود که آب و هوا، جو، فضا با محیط خانواده، بهزیستی و صلاحیت اجتماعی فرزندان را تحت تأثیر قرار دهند. بورکس و والین (۱۹۵۳) معتقدند که سطح تحصیلات بالاتر و درآمد بیشتر پدر با موفقیت زناشویی بعدی فرزندان همبستگی دارد.
ترمن و ادن (۱۹۴۷) در یک مطالعه طولی روی کودکان سرآمد نشان دادند که اگر نظم و انضباط در خانه برقرار باشد و فرد کیفیت دوران کودکی اش را بالاتر از متوسط درجه بندی کند؛ از موفقیت زناشویی بهتر و بیشتری برخوردار خواهد بود.
هولمن و همکاران (۱۹۹۴) در بررسی محیط خانه نشان دادند که وقوع عوامل استرس زا، شادکامی در دوران کودکی، رضایت از برقراری ارتباط، اوقات فراغت، انضباط در خانواده و مصرف الکل والدین به طور معناداری با رضایت زناشویی پسر یا دختر نایک سال پس از ازدواجشان ارتباط دارد.
ترمن و ادن (۱۹۴۷) در یک مطالعه طولی روی کودکان سرآمد نشان دادند که اگر نظم و انضباط در خانه برقرار باشد و فرد کیفیت دوران کودکی اش را بالاتر از متوسط درجه بندی کند؛ از موفقیت زناشویی بهتر و بیشتری برخوردار خواهد بود.
هولمن و همکاران (۱۹۹۴) در بررسی محیط خانه نشان دادند که وقوع عوامل استرس زا، شادکامی در دوران کودکی، رضایت از برقراری ارتباط، اوقات فراغت، انضباط در خانواده و مصرف الکل والدین به طور معناداری با رضایت زناشویی پسر یا دختر نایک سال پس از ازدواجشان ارتباط دارد.
سوء مصرف الکل در اجداد
بنت و همکاران (۱۹۸۸ و ۱۹۸۷) نشان دادند سوء مصرف الکل در اجداد والدین توانایی فرد برای کارکرد در ازدواج را تحت تأثیر قرار می دهد، به گونه ای که فرزندان افراد الکلی از نزدیکی و صمیمیت در روابط بزرگسالی به احتمال بیشتری اجتناب می کنند.
وایت (۱۹۹۰) نیز گزارش کرد که میزان یادآوری سطح تعارض خانوادگی از سوی زنان با کیفیت زناشویی فعلی آنها در ارتباط است. وامبولدت و رئیس (۱۹۸۹) متوجه شدند محیط خانواده شامل ابراز احساسات، تعارض و انسجام خانواده با سازگاری ارتباط زناشویی فرزندان در بزرگسالی در ارتباط است.
وایت (۱۹۹۰) نیز گزارش کرد که میزان یادآوری سطح تعارض خانوادگی از سوی زنان با کیفیت زناشویی فعلی آنها در ارتباط است. وامبولدت و رئیس (۱۹۸۹) متوجه شدند محیط خانواده شامل ابراز احساسات، تعارض و انسجام خانواده با سازگاری ارتباط زناشویی فرزندان در بزرگسالی در ارتباط است.
کیفیت زناشویی والدین
هنری و وودوارد (۱۹۷۴) در مطالعه روی بیماران سرپایی روان پزشکی به این نتیجه رسیدند که سابقه فروپاشی زناشویی والدین با شکایت های زناشویی در ارتباط است.
روابط والد- فرزند و فرزندپروری
ارتباط خانواده اصلی با کیفیت زناشویی فرزند، از نظر ارتباط میان والدین با فرزندان مورد توجه زیادی بوده است. در بسیاری از این پژوهش ها، تأثیر ارتباط والد- فرزند بر روابط زناشویی والدین، بیشتر برگرفته از نظریه دلبستگی بوده است. هازان و شاور این فرض را مطرح کردند که سه رفتار دلبستگی در کودکان و نوباوگان شناسایی شده است: کودکان ایمن، اجتنابی و مضطرب، دوسوگرا که در بزرگسالان نیز این رفتارها مشاهده می شد. از این رو، نوع ارتباط دلبستگی آنها با والدینشان می تواند در کیفیت روابط عاشقانه و نزدیک آنها نیز نشان داده شود که از این فرضیه پژوهشگرانی مانند فیسچر و ایوب (۱۹۹۶) و سی اف. فینی و نولر (۱۹۹۰) با انجام پژوهش هایی از آن حمایت کرده اند.
فرانز، مک کلاند و وین برگر (۱۹۹۱) در یک پژوهش طولی (۳۶ ساله) متوجه شدند بزرگسالانی که پدر یا مادرشان گرم و با محبت بوده اند، می توانند به ازدواج های نسبتا شاد و بادوام برسند. راتر (۱۹۸۸) نیز نشان داد که کیفیت پایین فرزندپروری با ضعف در تصمیم گیری برای انتخاب زوج صمیمی و کیفیت ضعیف ازدواج در ارتباط است.
ناپیر (۱۹۷۱) و ناپیر و ویتاکر (۱۹۷۸) با استفاده از مطالعات موردی، رویکرد سیستم های خانواده و روان تحلیل گری نشان دادند که ارتباط مداوم و پیچیده ای میان فرایندهای تعاملی والد- فرزند و کیفیت ازدواج فرزندان وجود دارد. دکسی (۱۹۹۴) با استفاده از رویکرد ساخت گرایی با مصاحبه های عمیق و مطالعه کیفی نشان داد که روابط والد-کودک روی تکامل روابط زناشویی فرزندان تأثیر دارد و تعیین کننده خوب یا بد بودن کیفیت زناشویی فرزندان خواهد بود.
در مجموع، با توجه به نظریه های بالا می توان گفت که موارد زیر به عنوان عوامل منشأ خانوادگی در رضایتمندی زناشویی دخالت دارند (هولمن و برچ، ۲۰۰۲).
فرانز، مک کلاند و وین برگر (۱۹۹۱) در یک پژوهش طولی (۳۶ ساله) متوجه شدند بزرگسالانی که پدر یا مادرشان گرم و با محبت بوده اند، می توانند به ازدواج های نسبتا شاد و بادوام برسند. راتر (۱۹۸۸) نیز نشان داد که کیفیت پایین فرزندپروری با ضعف در تصمیم گیری برای انتخاب زوج صمیمی و کیفیت ضعیف ازدواج در ارتباط است.
ناپیر (۱۹۷۱) و ناپیر و ویتاکر (۱۹۷۸) با استفاده از مطالعات موردی، رویکرد سیستم های خانواده و روان تحلیل گری نشان دادند که ارتباط مداوم و پیچیده ای میان فرایندهای تعاملی والد- فرزند و کیفیت ازدواج فرزندان وجود دارد. دکسی (۱۹۹۴) با استفاده از رویکرد ساخت گرایی با مصاحبه های عمیق و مطالعه کیفی نشان داد که روابط والد-کودک روی تکامل روابط زناشویی فرزندان تأثیر دارد و تعیین کننده خوب یا بد بودن کیفیت زناشویی فرزندان خواهد بود.
در مجموع، با توجه به نظریه های بالا می توان گفت که موارد زیر به عنوان عوامل منشأ خانوادگی در رضایتمندی زناشویی دخالت دارند (هولمن و برچ، ۲۰۰۲).
نظریه فروید
فروید (۱۹۴۰ و ۱۹۴۹) معتقد بود ارتباط مادر- فرزند رابطه ای منحصر به فرد، موازی، بدون جایگزین در کل دوران زندگی است که به صورت نخستین و قوی ترین موضوع - عشق و الگوی نخستین تمام روابط عاشقانه بعدی در هر دو جنس به شمار می آید.
این رویکرد، مبنای بسیاری از پژوهش ها در مورد انتخاب همسر (از جمله استرانوس، ۱۹۴۹) و کیفیت زناشویی شد (هولمن و برچ، ۲۰۰۲). افزون بر این، بسیاری از نظریه پردازان زوج درمانگری (مانند فرامو و باون) تحت آموزش مکاتب روان تحلیل گری قرار گرفته بودند که بنیانگذار آن فروید بود.
از این رو، تعجب آور نیست که تحت تأثیر باورهای فروید، عوامل مرتبط با خانواده اصلی بارها برای پیش بینی کیفیت زناشویی به ویژه در مطالعات طولی اولیه بررسی شده است (وایلنت، ۱۹۷۸؛ کلی و کانلی، ۱۹۸۷۹). برای مثال، بورگس و والین (۱۹۵۳) در پژوهش های خود به این نتیجه رسیدند که محیط خانه، کیفیت زناشویی والدین و روابط والد- فرزند در تعیین کیفیت زناشویی فرزندان نقش دارند.
ادامه دارد...
منبع: مشاوره پیش از ازدواج، مسعود جان بزرگی، صص 174-177، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، اول، 1397.
این رویکرد، مبنای بسیاری از پژوهش ها در مورد انتخاب همسر (از جمله استرانوس، ۱۹۴۹) و کیفیت زناشویی شد (هولمن و برچ، ۲۰۰۲). افزون بر این، بسیاری از نظریه پردازان زوج درمانگری (مانند فرامو و باون) تحت آموزش مکاتب روان تحلیل گری قرار گرفته بودند که بنیانگذار آن فروید بود.
از این رو، تعجب آور نیست که تحت تأثیر باورهای فروید، عوامل مرتبط با خانواده اصلی بارها برای پیش بینی کیفیت زناشویی به ویژه در مطالعات طولی اولیه بررسی شده است (وایلنت، ۱۹۷۸؛ کلی و کانلی، ۱۹۸۷۹). برای مثال، بورگس و والین (۱۹۵۳) در پژوهش های خود به این نتیجه رسیدند که محیط خانه، کیفیت زناشویی والدین و روابط والد- فرزند در تعیین کیفیت زناشویی فرزندان نقش دارند.
ادامه دارد...
منبع: مشاوره پیش از ازدواج، مسعود جان بزرگی، صص 174-177، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، اول، 1397.