اقتصاد خانواده چیست؟ (بخش دوم)

اقتصاد خانواده امری است که به طور مستقیم با اقتصاد جامعه مرتبط است. بدین معنا که جامعه ای دارای اقتصاد پویاست که در آن خانواده ها حدی از اقتصاد را در خود مورد توجه قرار دهند و از رفاه و تجملات خود را به دور نگه دارند. با ما همراه باشید تا در این مورد بیشتر بدانید.
شنبه، 18 مرداد 1399
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: محمد حسین افشاری
موارد بیشتر برای شما
اقتصاد خانواده چیست؟ (بخش دوم)
اقتصاد خانواده عبارت است از؛ تخصیص منابع محدود قابل دسترس به مهم ترین نیازها و خواسته های خانواده.
 

اقتصاد خانواده (تدبیر منزل)

اقتصاد که در زبان لاتین به آن اکونومی Economy گفته می‌شود. از دو کلمه یونانی اُیکو oiko به معنی خانه و نوموس یا نمین Nemein به معنای اداره و نظم تشکیل شده است. واژه اُیکونومیا همان تدبیر منزل یا حکمت منزلی ارسطو می‌باشد.
 
حکمت از نظر ارسطو و پیروان او به دو بخش نظری و عملی تقسیم می‌شود. حکمت عملی شامل اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن می‌باشد. موضوع تدبیر منزل تنظیم امور خانه و معاش خانواده است. رساله‌ای به نام رساله تدبیر منزل منتسب به ارسطو است. علت استفاده این کلمه در یونان قدیم این بوده که در آنجا مثل سایر جوامع ابتدائی خانه و خانواده مرکز فعالیت اقتصادی بوده است.
 

یک مثال ساده

با یک مثال ساده زمینه تعریف تدبیر منزل یا تقدیر معیشت را فراهم می‌سازیم:
هر یک از ما به عنوان مصرف‌کننده بر اساس برنامه خصوصی خود یا بدون برنامه قبلی، برای برآورده شدن نیازهای روزانه زندگی خانوادگی، اقدام به خرید کالا و خدمات می‌کنیم.
 
فرد مسلمان و عاقل با الگوی مصرف ایرانی را فرض کنید که درآمد ماهانه وی مبلغ دو میلیون تومان است. رفتار اقتصادی او را می توان در دو سناریو مورد بررسی قرار داد:
 
سناریوی اول
 رفتار او به عنوان مصرف‌کننده؛ وی اول ماه مبلغ بالا را دریافت و اقدام به خرید نیازهای زندگی خود و خانواده می‌کند.
 
سناریوی دوم
 رفتار او به عنوان تولیدکننده؛ وی مبلغ مزبور را به عنوان درآمد از فعالیت اقتصادی معینی کسب می‌کند. در سناریوی اول قدری تصمیم‌گیری وی نسبت به خرید و هزینه کردن درآمد ماهانه فرد نمونه را تجزیه و تحلیل نموده، حرکت این تصمیم‌گیری را کند کرده تا با آن بیشتر آشنا شویم. در سناریوی دوم تصمیم‌گیری فرد نمونه برای سرمایه‌گذاری منابع در فعالیت تولیدی مورد بررسی قرار می‌گیرد.
 
به طور طبیعی در مرحله اول، نیازهای خود را به سه طبقه بسیار ضروری، ضروری و سایر نیازها رتبه‌بندی می‌کند.
 
برخی نیازها هستند که امکان تاخیر انداختن آن‌ها به ماه دیگر ممکن نیست، این نوع نیاز را به نیازهای بسیار ضروری تعریف می‌کنیم. فرض کنید هزینه‌های مربوط به آب، برق، تلفن و گاز و اجاره منزل مسکونی رهنی به مبلغ 60۰.۰۰۰ تومان است. طبیعی است تاخیر نسبت به پرداخت وجوه فوق برای وی به شدت مشکل‌آفرین است، در نتیجه او مبلغ 6۰۰۰۰۰ تومان از درآمد ماهانه خود را بدون تردید باید به نیازهای بسیار ضروری تخصیص دهد. وی نسبت به 14۰۰.۰۰۰ تومان باقی مانده قدرت تصمیم‌گیری دارد.
 
به عبارت دیگر، او باید بین نیازهای متعدد زندگی به مقدار مبلغ محدود باقی مانده دست به انتخاب بزند.
 
در مرتبه دوم ذهن او متوجه ارضاء نیازهای ضروری می‌شود. وی نیازهای ضروری را به نیاز به مواد غذایی، نیاز به لباس و پوشاک، نیاز به تربیت فرزندان و وسایل و خدمات فرهنگی، نیاز به کالاها و خدمات تقویت کننده بعد معنوی و روحی (مانند سفرهای زیارتی)، طبقه‌بندی و رتبه‌بندی می‌کند.
 
طبیعی است وی به دلیل محدود بودن مبلغ باقی مانده از درآمد خود، نمی‌تواند همه نیازهای باقی‌مانده را ارضاء کند. او چاره‌ای ندارد جز این که بین این دسته از نیازهای طبقه‌بندی شده دست به انتخاب بزند.
 
انتخاب، نیاز به طبقه‌بندی و رتبه‌بندی گزینه‌ها، نیاز به ارزش‌یابی دارد. پس او ابتدا باید هر یک از نیازها را ارزش‌یابی نموده، رتبه‌بندی و سپس دست به انتخاب می‌زند.
 
فرض کنید او ابتدا تصمیم می‌گیرد به بازار کالای مواد غذایی رفته و اقدام به ارضاء نیازهای مواد غذایی کند. در این مرحله، با یک گروه کالا مواجه می‌شود. در بین مواد غذایی گوشت، حبوبات، سبزی‌جات، و... وجود دارد. فرض کنید به بازار مواد غذایی وارد می‌شود.
 
در الگوی مصرف ایرانی مقداری گوشت وجود دارد که برای مصرف خانواده و میهمان مورد نیاز است. تصمیم می‌گیرد مقداری گوشت فراهم سازد. مجدداً مشاهده می‌کند گوشت به دو قسم سفید و قرمز طبقه‌بندی می‌شود. فرض کنید توصیه‌های پزشکی و تبلیغات، تمایل او را به گوشت سفید بیشتر کرده است در نتیجه وارد بازار گوشت سفید می‌شود مشاهده می‌کند چند نوع گوشت سفید در بازار وجود دارد؛ مرغ، ماهی، میگو و... با نگاه به انواع گوشت سفید مقدار تمایل خود را نسبت به آن‌ها مورد بررسی قرار می‌دهد. مرغ را با ماهی و میگو و... مقایسه می‌کند.
 
فرض کنید در ذهن او ارزش ماهی نسبت به مرغ و میگو بیشتر است، به عبارت دیگر، «ارزش نسبی ذهنی» ماهی در تمایلات او بیش از مرغ، میگو و بقیه است، یعنی از ماهی رضایت‌خاطر بیشتری نسبت به سایر اقلام گوشت سفید عاید او می‌شود. تصمیم به خرید ماهی می‌گیرد مشاهده می‌کند انواع ماهی در بازار وجود دارد، با مشاهده انواع ماهی تمایلات خویش را مورد بررسی قرار داده آن‌ها را با یکدیگر مقایسه می‌کند.
 
برای مثال: با نگاه به تمایلات خود مشاهده می‌کند ماهی سفید برای او مطلوبیت و رضایت خاطر بیشتری فراهم می‌سازد. پس از این ارزش‌یابی و مقایسه، تصمیم به خرید می‌گیرد، ولی به سرعت محدودیت درآمد او به وی پیام می‌دهد «به چه قیمتی؟»، از قیمت آن سؤال کن!‌ او نسبت به قیمت سؤال می‌کند فرض کنید هر کیلو 40۰0۰ تومان، گرچه نسبت به خرید ماهی سفید تمایل دارد، ولی توانایی هم شرط است. در نتیجه محدودیت درآمد او وی را وادار می‌سازد از قیمت آن نوع ماهی‌هایی که به طور نسبی به آن‌ها تمایل دارد اطلاعات به‌دست آورد. نسبت به قیمت آن‌ها سؤال کرده قیمت هر یک را با دیگری مقایسه و قیمت‌های نسبی آن‌ها را به‌دست می‌آورد.
 
به عبارت دیگر، ارزش نسبی عینی (خارجی) آن‌ها را محاسبه می‌کند. پس از این دو نوع ارزش‌یابی، فرض کنید سه کیلو ماهی آزاد خریداری و در سبد کالای مورد نیاز خود قرار می‌دهد. او اکنون بخشی از درآمد خود را خرج کرده و اقدام به انتخاب یک نوع کالا (ماهی آزاد) و یک مقدار (سه کیلو) کرده است. به همین ترتیب در خرید گوشت قرمز، حبوبات، پوشاک، لوازم فرهنگی و... ابتدا کالاها را «طبقه‌بندی» و «رتبه‌بندی» نموده با توجه به تمایلات شخصی خود «ارزش نسبی ذهنی» (تمایلات نسبی) آن‌ها را محاسبه، سپس با توجه به درآمد خود «ارزش عینی خارجی» (قیمت بازاری نسبی) آن‌ها را به‌دست آورده و سرانجام دست به انتخاب می‌زند. به همین شیوه وجوه باقی مانده را خرج و تلاش می‌کند نیازهای خود را «به بهترین وجه ممکن ارضاء کند» ‌یا درآمد خود را «به بهترین وجه تخصیص دهد.»
 

نکات به دست آمده از مثال

با تجزیه و تحلیل رفتار مصرفی این انسان می‌توان نکات زیر را به طور خلاصه بیان کرد:
  1. فرد بر اساس سلیقه و تمایل خود نسبت به کالا اقدام به خرید می‌کند. در نتیجه کالایی را که نسبت به آن تمایل ندارد در مواردی حتی اگر رایگان هم باشد، خریداری و یا تهیه نمی‌کند.
  2. کالاهایی که نسبت به آنها تمایل دارد را با یکدیگر مقایسه نموده و «ارزش نسبی ذهنی» آنها را به‌دست می‌آورد.
  3. اگر از پیش نسبت به قیمت کالایی که در طبقه‌بندی بالا ارزش نسبی ذهنی آن بیشتر است اطلاع ندارد، اقدام به کسب اطلاع نسبت به «قیمت» آن می‌کند.
  4. قیمت کالایی که تمایل بیشتری نسبت به آن پیدا کرده را با سایر کالاها مقایسه نموده و «ارزش نسبی عینی خارجی» آن را به‌دست می‌آورد.
  5. بر اساس دو معیار بالا کالاها را ارزشیابی می‌کند.
  6. «نوع» و «مقدار» کالایی که بیشترین رضایتمندی برای او فراهم می‌سازد را «انتخاب» و خریداری می‌کند.
  7. مبانی اعتقادی و ارزشها از طریق هر دو نوع ارزشیابی ذهنی و عینی در رفتار انسان عقلایی تأثیر می گذارد.

تعریف «اقتصاد خانواده»

اقتصاد خانواده عبارت است از؛ تخصیص منابع محدود قابل دسترس به مهم ترین نیازها و خواسته های خانواده، در این تعریف منظور از «منابع» همان مبادی و راههای درآمدی خانواده است که طبیعتاً محدود امّا قابل حصول است و نیازها همان مسائل متعددی است که بقا و شالوده خانواده به ارضای آنها بستگی دارد و به طور کلی شامل نیازهای اولیه و ثانویه خانواده می باشد. سرپرست خانواده با در نظر گرفتن درآمد محدود و وجود نیازهای اساسی باید بهترین ترکیب را در میزان هزینه ها به وجود آورد و از درآمد حاصل، بهره برداری بهینه کند.


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
سبک زندگی مرتبط