در سیره معصومان (ع) اهتمام به بهداشت و تغذیه سالم بسیار نقل شده است. آنان به نظافت و بهداشت محیط و بدن و مانند آن ها توجه داشتند.
ویژگی هاى نفسانى و رفتارهاى شخصى امام علیهالسلام
1. فروبرنده خشم
یکی از مهم ترین صفات انسانی احسان است. دارنده این صفت در مقامات برتر انسانی قرار می گیرد. در آیات قرآنی بارها پیامبران (ع) به این صفت ستوده شده و پاداش هایی خاص از سوی خداوند به این دارندگان عنایت شده است. اهل احسان اهل عفو و گذشت هستند و در شرایط سخت و حساس می توانند کاری انجام دهند که بسیاری از مردم عادی از آن ناتوان هستند. از جمله آن که در خشم و غضب خویش را مهار و مدیریت کرده و اجازه نمی دهند تا هیجانات مدیریت نفس آنان را به دست گیرد. از جمله آثار چنین توانایی آن است که خشم خویش را فرو می خورند و اجازه نمی دهند تا خشم آنان را به اشتباه و خطا و گناه بیاندازد و یا بر اساس خشم تصمیم گیری و عمل نمایند. خداوند در قرآن می فرماید: الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ؛ همانان که در فراخى و تنگى انفاق مى کنند و خشم خود را فرو مى برند و از مردم در مى گذرند و خداوند نکوکاران را دوست دارد. (آل عمران، آیه ۱۳۴)
از جمله کسانی که به این صفت مشهور و معروف شده ، امام موسی کاظم (ع) است. رَبیعُ بْنُ عَبْدِالرَّحْمنِ مى گوید: کانَ وَاللّهِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ علیهماالسلام مِنَ الْمُتَوَسِّمینَ یَعْلَمُ مَنْ یَقِفُ عَلَیْهِ بَعْدَ مَوْتِهِ وَیَجْـحَدُ الاِمامَ بَعْدَ مَوْتِهِ، فَکانَ یَکْظِمُ غَیْظَهُ عَلَیْهِمْ وَلا یُبْدى لَهُمْ ما یَعْرِفُهُ مِنْهُمْ؛ فَسُمِّىَ الْکاظِمُ لِذلِکَ؛ ربیع پسر عبدالرحمان موسى بن جعفر علیهماالسلام از آینده با فراست الهی آگاه بود و از نشانه ها و چهره افراد می دانست چه کسانى پس از وى در امامتش توقّف نموده، و منکر امام بعد از او خواهند شد ؛ ولى با این همه خشم خود را از آنها پنهان نمود و آنچه را که از آنان مى دانست بر آنان اظهار نمى کرد و به همین جهت «کاظم» یعنى فرو برنده خشم نام گرفت.( عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۱۰۳ ح ۱)
در این روایت در حقیقت به فرقه «واقفیه» اشاره می شود که امامت امام علی بن موسی الرضا (ع) را نپذیرفتند و منکر آن شدند و بر حضرت موسی(ع) توقف کردند. اینان به عنوان یکى از فرقه هاى شیعى در تاریخ معلون امامان (ع) بودند؛ زیرا در امامت آن حضرت توقّف کرده و به امام بعدى اعتقاد نداشته و برای امامت امام رضا(ع) مانع تراشی می کردند. البته انگیزه برخى از آنان هم مالى و مادّى بود تا اموال امام را به امام بعدى ندهند؛ زیرا آنان اموال زیادی از خمس و دیگر وجوهات را به عنوان وکیل امام موسی کاظم(ع) در اختیار داشتند و نمی خواستند آن را در اختیار امام رضا(ع) قرار دهند. به عنوان مثال، هفتاد هزار دینار نزد زیاد بن مروان قندی، سی هزار دینار نزد علی بن ابی حمزه بطائنی و سی هزار دینار و پنج کنیز نزد عثمان ابن عیسی الرواسی مانده بود. امام رضا علیه السلام این اموال را مطالبه نمودند، ولی زیاد بن مروان و علی بن ابی حمزه منکر این اموال شدند و عثمان بن عیسی امامت ولایت امام رضا علیه السلام را با ادعای زنده بودن امام موسی بن جعفر (علیه السلام) رد کرد. واقفیه گفتند:«حضرت موسی بن جعفر(ع) زنده است و روزی ظهور خواهد کرد.» به دلیل همین شناخت و مخالفت افراد با امامت امام رضا(ع) بود که امام موسی کاظم(ع) هماره به امامت فرزندش سفارش و اشاره می کرد .
محـمد بن اسحاق از پدرش نقـل مى کند: أَنَّ مُوسَى بْنَ جَـعْفَرٍ (علیهماالسلام) کانَ یَقُولُ لِبَنـیهِ: هذا أَخُوکُمْ عَلِىُّ بْنُ مُوسَى عالِمُ الِ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام فَأسْأَلُوهُ عَنْ أدْیانِکُمْ، وَ احْفَظُوا ما یَقَوُلُ لَکُمْ؛ همواره امـام موسى بن جعفر (علیهماالسلام) به فرزندانش مى فرمود: این برادرتان عـلى بن موسى داناترین فرد خاندان پیـامبر صلی الله علیه و آله است، از او مسـائل دینى خودتان را بپرسید و آنچـه به شما مى گوید به خاطر بسپارید و به آن عمل کنید. (کشف الغمّه، ج ۲، ص ۳۱۷)
از جمله کسانی که به این صفت مشهور و معروف شده ، امام موسی کاظم (ع) است. رَبیعُ بْنُ عَبْدِالرَّحْمنِ مى گوید: کانَ وَاللّهِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ علیهماالسلام مِنَ الْمُتَوَسِّمینَ یَعْلَمُ مَنْ یَقِفُ عَلَیْهِ بَعْدَ مَوْتِهِ وَیَجْـحَدُ الاِمامَ بَعْدَ مَوْتِهِ، فَکانَ یَکْظِمُ غَیْظَهُ عَلَیْهِمْ وَلا یُبْدى لَهُمْ ما یَعْرِفُهُ مِنْهُمْ؛ فَسُمِّىَ الْکاظِمُ لِذلِکَ؛ ربیع پسر عبدالرحمان موسى بن جعفر علیهماالسلام از آینده با فراست الهی آگاه بود و از نشانه ها و چهره افراد می دانست چه کسانى پس از وى در امامتش توقّف نموده، و منکر امام بعد از او خواهند شد ؛ ولى با این همه خشم خود را از آنها پنهان نمود و آنچه را که از آنان مى دانست بر آنان اظهار نمى کرد و به همین جهت «کاظم» یعنى فرو برنده خشم نام گرفت.( عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۱۰۳ ح ۱)
در این روایت در حقیقت به فرقه «واقفیه» اشاره می شود که امامت امام علی بن موسی الرضا (ع) را نپذیرفتند و منکر آن شدند و بر حضرت موسی(ع) توقف کردند. اینان به عنوان یکى از فرقه هاى شیعى در تاریخ معلون امامان (ع) بودند؛ زیرا در امامت آن حضرت توقّف کرده و به امام بعدى اعتقاد نداشته و برای امامت امام رضا(ع) مانع تراشی می کردند. البته انگیزه برخى از آنان هم مالى و مادّى بود تا اموال امام را به امام بعدى ندهند؛ زیرا آنان اموال زیادی از خمس و دیگر وجوهات را به عنوان وکیل امام موسی کاظم(ع) در اختیار داشتند و نمی خواستند آن را در اختیار امام رضا(ع) قرار دهند. به عنوان مثال، هفتاد هزار دینار نزد زیاد بن مروان قندی، سی هزار دینار نزد علی بن ابی حمزه بطائنی و سی هزار دینار و پنج کنیز نزد عثمان ابن عیسی الرواسی مانده بود. امام رضا علیه السلام این اموال را مطالبه نمودند، ولی زیاد بن مروان و علی بن ابی حمزه منکر این اموال شدند و عثمان بن عیسی امامت ولایت امام رضا علیه السلام را با ادعای زنده بودن امام موسی بن جعفر (علیه السلام) رد کرد. واقفیه گفتند:«حضرت موسی بن جعفر(ع) زنده است و روزی ظهور خواهد کرد.» به دلیل همین شناخت و مخالفت افراد با امامت امام رضا(ع) بود که امام موسی کاظم(ع) هماره به امامت فرزندش سفارش و اشاره می کرد .
محـمد بن اسحاق از پدرش نقـل مى کند: أَنَّ مُوسَى بْنَ جَـعْفَرٍ (علیهماالسلام) کانَ یَقُولُ لِبَنـیهِ: هذا أَخُوکُمْ عَلِىُّ بْنُ مُوسَى عالِمُ الِ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام فَأسْأَلُوهُ عَنْ أدْیانِکُمْ، وَ احْفَظُوا ما یَقَوُلُ لَکُمْ؛ همواره امـام موسى بن جعفر (علیهماالسلام) به فرزندانش مى فرمود: این برادرتان عـلى بن موسى داناترین فرد خاندان پیـامبر صلی الله علیه و آله است، از او مسـائل دینى خودتان را بپرسید و آنچـه به شما مى گوید به خاطر بسپارید و به آن عمل کنید. (کشف الغمّه، ج ۲، ص ۳۱۷)
2. کار و تلاش
خداوند یکی از اهداف خلقت را استعمار و آبادانی زمین(هود، آیه ۶۱) به عنوان خلیفه می داند. پس انسان باید به این مهم توجه داشته باشد. امامان(ع) به عنوان خلیفه های کامل و تام الهی به این مسئولیت قیام می کردند و در مقام خلافت و مظهریت در ربوبیت و پروردگاری به استعمار و آبادانی زمین می پرداختند. آنان هرگز دست از کار و تلاش بر نمی داشتند. ْحَسَنِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ أَبى حَمْزَهَ بطائنی، از پدرش ابی حمزه نقل می کند که گفت: رَأَیْتُ أَبَاالْحَسَنِ علیه السلام یَعْمَلُ فى أَرْضٍ قَدِ اسْتَنْقَعَتْ قَدَماهُ فى الْعَرَقِ، فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ أَیْنَ الرِّجالُ؟ فَقالَ: یا عَلِىُّ قَدْ عَمِلَ بِالْیَدِ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنّى فى أَرْضِهِ وَ مِنْ أَبى فَقُلْتُ: وَ مَنْ هُوَ؟ قالَ: رَسُولُ اللّهُ صلی الله علیه و آله وَ أَمیرُالْمُومِنینَ وَ ابائى علیهم السلام کُلُّهُمْ کانَوا قَدْ عَمِلوُا بِأَیْدیهِمْ و هُوَ مِنْ عَمَلِ النَّبییّنَ وَ الْمُرْسَلینَ و الْأَوْصِیاءِ وَالصّالِحینَ؛ امام هفتم علیه السلام را در مزرعه اى دیدم که کار مى کرد و پاهایش [از شدّت کار] خیس عرق بود، عرض کردم، فدایت شوم، کارگران کجا هستند؟ فرمود: اى على! آنان که بهتر از من و پدرم بودند با دست خود کار کرده اند. عرض کردم: آنان چه کسانى بودند؟ فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان و پدرانم (علیهماالسلام) همگى با دست مبارک خود کار مى کردند، و کار کردن از روش پیامبران و جانشینان آنان و افراد صالح مى باشد. (بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۱۱۵ ح ۲۷)
3. پرهیز از انگشت نمایی
یکی از آموزه های وحیانی اسلام این است که انسان نباید در جامعه انگشت نما شود و مردم به سبب لباس و مو و شکل و ظاهر غیر طبیعی متوجه او شوند. از همین روست که در احکام اسلامی از لبـاس شـهرت اجتناب داده شده و پوشیدن لباس شهرت حرام است. یعنی هر نوع لباسى که توجّه ها را جلب کند و سبب انگشت نما شدن گردد، «لباس شهرت» است. از امام موسى بن جعفر (علیهماالسلام) نقل شده که فرمود: عَنْ أَبى الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام قالَ: لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ شَىْ ءٌ أَبْغَضَ إِلَیْهِ مِنْ لَبْسِ الثَّوبِ المَشْهُورِ، وَ کانَ یَأْمُرُ بِالـثَّوبِ الَجدیدِ فَیُـغْمَسُ فى المـاءِ فَیَـلْبَسُهُ؛ هیچ چیزى در نزد وى بدتر از پوشیدن لباس شهرت «لباسى که بواسطه آن انسان انگشت نما مى گردد» نبود «و براى گریز از انگشت نما شدن» هر وقت لباس تازه مى آوردند دستور مى داد آن را بشویند و سپس مى پوشید. (بحارالانوار، ج ۷۹، ص ۳۱۳ ح ۲۵)
شاید شستن لباس تازه و سپس پوشیدن، براى آن بوده که آن حالتِ تازگى را که سبب جلب توجه دیگران مى شده و جامه را لباس شهرت مى ساخته است، از بین برود و عادى گردد.
شاید شستن لباس تازه و سپس پوشیدن، براى آن بوده که آن حالتِ تازگى را که سبب جلب توجه دیگران مى شده و جامه را لباس شهرت مى ساخته است، از بین برود و عادى گردد.
4. اهتمام بهـداشـت و تغذیه سالم
در سیره معصومان(ع) اهتمام به بهداشت و تغذیه سالم بسیار نقل شده است. آنان به نظافت و بهداشت محیط و بدن و مانند آن ها توجه داشتند. مُرازِمٍ مى گوید: رَأَیْتُ أَبَاالحَسَنِ علیه السلام إِذا تَؤضَّأ قَبْلَ الطَّعامِ لَمْ یَمُسَّ الْمِنْدیلَ، وَإِذا تَوَضَّأَ بَعْدَ الطَّعامِ مَسَّ الْمِنْدیلَ؛ از مرازم روایت شده که من امام هفتم علیه السلام را دیدم هر وقت قبل از غذا دستهایش را مى شست با حوله خشک نمى کرد ولى اگر بعد از غذا آنها را مى شست با حوله خشک مى کرد.
هم چنین روایت است که ایشان بر سر سفره بى سـبزى نمی نشست و هماره خواستار آن بود که در سر سفره سبزی خوردن باشد؛ زیرا خوردن سبزیجات بسیار مفید است و امامان دیگر هم به آن اهمیت مى دادند و سعى مى کردند در سفره آنان سبزى وجود داشته باشد، چون هم مایه طراوت است، هم خواص بسیار دارد.
موفق مدینى از پدرش و او هم از جدّش نقل نموده:: بَعَثَ إلَىَّ الْماضى علیه السلام یَوْما فَأَجْلَسَنى لِلْغَداءِ، فَلَمّا جائُوا بِالْمائِدَهِ لَمْ یَکُنْ عَلَیْها بَقْلٌ، فَأَمْسَکَ یَدَهُ، ثُمَّ قالَ لِلْغُلامِ: أَما عَلِمْتَ أَنّى لاآکِلُ عَلى مائِدَهٍ لَیْسَ فیها خُضْرَهٌ فَأْتِنى بِالْخُضْرَهِ قالَ: فَذَهَبَ الْغلامُ، فَجاءَ بِالْبَقْلِ، فأَلْقاهُ عَلَى الْمائِدَهِ فَمَـدَّ یَدَهُ علیه السلام وَ أَکَـلَ؛ روزى امام هفتم علیه السلام کسى را دنبال من فرستاد، مرا بر سر سفره غذا نشاند، وقتى سفره را آوردند، در آن سبزى نبود، امام علیه السلام دست نگه داشته و به غلام خود فرمود: آیا نمى دانى من سفره اى که سبزى نداشته باشد از آن نمى خورم، برایم سبزى بیاور. مى گوید: غلام برخاست و سبزى را آورده بر سفره نهاد و امام علیه السلام دستش را دراز کرد و شروع به خوردن نمود. (عوالم، ج ۲۱، ص ۲۰۶ ح ۳)
سلیمان جعفرى نیز می گوید: کان أبُوالْحَسَنِ علیه السلام لایَدَعُ الْعَشَاءَ وَ لَوْ کَعْکَهً وَ کانَ یَقُـولُ: إِنَّـهُ قُـوَّهٌ لِلْجِـسْمِ ؛ امام موسى بن جعفر (علیهماالسلام) هیچ وقت غذاى شب را اگر چه کلوچه اى هم بود ترک نمى کرد و مى فرمود: که آن نیروى جسم است. (محاسن برقى، ج ۲، ص ۱۹۸ ح ۱۵۸۰) اَحمَدُ بْنُ هارُونَ بْنِ مُوَفَّقِ الْمَدْینى از پدرش نقل مى کند که گفت: بَعَثَ إِلَىَّ الْماضى عَلَیْهِ السَّلامُ یَوْماً فَأَکَلْتُ عِنْدَهُ وَ أَکْثَرَ مِنَ الْحَلْواءِ، فَقُلْتُ: ما أَکْثَرَ هذِهِ الْحَلْواءُ فَقالَ علیه السلام: إِنّا وَ شیعَتَنا خُلِقْنا مِنَ الْحَلاوَهِ، فَنَـحْنُ نُـحِبُّ الْحَـلْواءَ؛ روزى امام هفتم کسى را دنبال من فرستاد، (و با او سر یک سفره حاضر شدم) و با او غذا خوردم و دیدم امام علیه السلام زیاد حلوا خورد عرض کردم چقدر از این حلوا میل مى فرمائید، امام (علیه السلام) فرمود: ما و شیعیانمان از حلاوت و شیرینى آفریده شده ایم و ما شیرینى را دوست داریم.
نیاز بدن به مواد قندى به خصوص اگر طبیعى باشد، روشن است. علاقه به حلوا و شیرینى جات، در سیره امامان دیگر هم آمده است. شیرینى خیلى سریع جذب بدن مى شود. از این رو افطار به خرما براى روزه دار توصیه شده است. افطار امـام (علیهالسلام) نیز جالب است. خالِدِ بْنِ نَجیحٍ می گوید: کُنْتُ أَفْطُرُ مَعَ أَبى عَبْدِاللّهِ، فَمَعَ أَبى الْحَسَنِ الأَوَّلِ علیهماالسلام فى شَهْرِ رَمَضانَ، فَکانَ أَوَّلُ ما یُوتى بِهِ قَصْعَهٌ مِنْ ثَریدِ خَلِّ وَ زَیْتٍ، فَکانَ أوَّلُ ما یَتَناوَلُ مِنْهُ ثَلاثَ لُقَمٍ، ثَمَّ یُؤْتى بِالْجَفْنَهِ؛ من همراه امام صادق و امام موسى کاظم (علیهماالسلام) در ماه رمضان افطار مى نمودم، اوّل چیزى که سر سفره افطار آورده مى شد کاسه ترید سرکه و زیتون بود که امام (علیه السلام) ابتدا از آن سه لقمه میل مى نمود، سپس کاسه [بزرگى که غذاى آماده براى عموم در آن بود] آورده مى شد. (محاسن برقى، ج ۲، ص ۲۷۸ ح ۱۸۹۵)
هم چنین روایت است که ایشان بر سر سفره بى سـبزى نمی نشست و هماره خواستار آن بود که در سر سفره سبزی خوردن باشد؛ زیرا خوردن سبزیجات بسیار مفید است و امامان دیگر هم به آن اهمیت مى دادند و سعى مى کردند در سفره آنان سبزى وجود داشته باشد، چون هم مایه طراوت است، هم خواص بسیار دارد.
موفق مدینى از پدرش و او هم از جدّش نقل نموده:: بَعَثَ إلَىَّ الْماضى علیه السلام یَوْما فَأَجْلَسَنى لِلْغَداءِ، فَلَمّا جائُوا بِالْمائِدَهِ لَمْ یَکُنْ عَلَیْها بَقْلٌ، فَأَمْسَکَ یَدَهُ، ثُمَّ قالَ لِلْغُلامِ: أَما عَلِمْتَ أَنّى لاآکِلُ عَلى مائِدَهٍ لَیْسَ فیها خُضْرَهٌ فَأْتِنى بِالْخُضْرَهِ قالَ: فَذَهَبَ الْغلامُ، فَجاءَ بِالْبَقْلِ، فأَلْقاهُ عَلَى الْمائِدَهِ فَمَـدَّ یَدَهُ علیه السلام وَ أَکَـلَ؛ روزى امام هفتم علیه السلام کسى را دنبال من فرستاد، مرا بر سر سفره غذا نشاند، وقتى سفره را آوردند، در آن سبزى نبود، امام علیه السلام دست نگه داشته و به غلام خود فرمود: آیا نمى دانى من سفره اى که سبزى نداشته باشد از آن نمى خورم، برایم سبزى بیاور. مى گوید: غلام برخاست و سبزى را آورده بر سفره نهاد و امام علیه السلام دستش را دراز کرد و شروع به خوردن نمود. (عوالم، ج ۲۱، ص ۲۰۶ ح ۳)
سلیمان جعفرى نیز می گوید: کان أبُوالْحَسَنِ علیه السلام لایَدَعُ الْعَشَاءَ وَ لَوْ کَعْکَهً وَ کانَ یَقُـولُ: إِنَّـهُ قُـوَّهٌ لِلْجِـسْمِ ؛ امام موسى بن جعفر (علیهماالسلام) هیچ وقت غذاى شب را اگر چه کلوچه اى هم بود ترک نمى کرد و مى فرمود: که آن نیروى جسم است. (محاسن برقى، ج ۲، ص ۱۹۸ ح ۱۵۸۰) اَحمَدُ بْنُ هارُونَ بْنِ مُوَفَّقِ الْمَدْینى از پدرش نقل مى کند که گفت: بَعَثَ إِلَىَّ الْماضى عَلَیْهِ السَّلامُ یَوْماً فَأَکَلْتُ عِنْدَهُ وَ أَکْثَرَ مِنَ الْحَلْواءِ، فَقُلْتُ: ما أَکْثَرَ هذِهِ الْحَلْواءُ فَقالَ علیه السلام: إِنّا وَ شیعَتَنا خُلِقْنا مِنَ الْحَلاوَهِ، فَنَـحْنُ نُـحِبُّ الْحَـلْواءَ؛ روزى امام هفتم کسى را دنبال من فرستاد، (و با او سر یک سفره حاضر شدم) و با او غذا خوردم و دیدم امام علیه السلام زیاد حلوا خورد عرض کردم چقدر از این حلوا میل مى فرمائید، امام (علیه السلام) فرمود: ما و شیعیانمان از حلاوت و شیرینى آفریده شده ایم و ما شیرینى را دوست داریم.
نیاز بدن به مواد قندى به خصوص اگر طبیعى باشد، روشن است. علاقه به حلوا و شیرینى جات، در سیره امامان دیگر هم آمده است. شیرینى خیلى سریع جذب بدن مى شود. از این رو افطار به خرما براى روزه دار توصیه شده است. افطار امـام (علیهالسلام) نیز جالب است. خالِدِ بْنِ نَجیحٍ می گوید: کُنْتُ أَفْطُرُ مَعَ أَبى عَبْدِاللّهِ، فَمَعَ أَبى الْحَسَنِ الأَوَّلِ علیهماالسلام فى شَهْرِ رَمَضانَ، فَکانَ أَوَّلُ ما یُوتى بِهِ قَصْعَهٌ مِنْ ثَریدِ خَلِّ وَ زَیْتٍ، فَکانَ أوَّلُ ما یَتَناوَلُ مِنْهُ ثَلاثَ لُقَمٍ، ثَمَّ یُؤْتى بِالْجَفْنَهِ؛ من همراه امام صادق و امام موسى کاظم (علیهماالسلام) در ماه رمضان افطار مى نمودم، اوّل چیزى که سر سفره افطار آورده مى شد کاسه ترید سرکه و زیتون بود که امام (علیه السلام) ابتدا از آن سه لقمه میل مى نمود، سپس کاسه [بزرگى که غذاى آماده براى عموم در آن بود] آورده مى شد. (محاسن برقى، ج ۲، ص ۲۷۸ ح ۱۸۹۵)
5. احیای فرهنگ عاشورا
بزرگداشت عاشورا برای احیای فرهنگ عاشورا در میان افراد جامعه و تقویت روحیه مبارزه علیه ظلم حاکمان و طواغیت و امر به معروف و نهی از منکر از جمله کارهایی است که همه امامان(ع) بدان اهتمام داشتند. امام موسی کاظم (ع) نیز این رویه و شیوه را در زندگی خود داشته است. بزرگداشت عاشورا در آموزش هاى ائمّه، براى زنده نگه داشتن آن حادثه بود، تا فراموش نشود و در دوران هاى بعد، اثرگذار و بیدارگر و الهام بخش باقى بماند.
امام رضا علیه السلام فرموده است: کانَ أَبى صَلَواتُ اللّهُ عَلَیْهِ إِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا یُرى ضاحِکا، وَ کانَتْ کَأبَتُهُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتّى یَمْضِىَ مِنْهُ عَشْرَهُ أَیّامٍ فَإِذا کانَ یَوْمُ الْعاشِرِ کانَ ذلِکَ الْیَوْمُ، یَوْمَ مُصیبَتِهِ وَحُزْنِهِ وَ بُکائِهِ وَ یَقُولُ: هذَا الْیَوْمُ الَّذى قُتِلَ فیهِ الْحُسَیْنُ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ؛ پدرم درود خدا بر او باد، وقتى که ماه محرّم مى رسید، دیگر خندان دیده نمى شد، بلکه تا روز دهم همواره اندوهگین و غمناک بود، و چون روز دهم فرا مى رسید آن روز، روز عزا و غم و اندوه و گریه او مى شد و مى فرمود: این همان روزى است که امام حسین (علیه السلام) در آن به شهادت رسید.(اقبال الاعمال، ص ۵۴۴)
منبع: www.samamos.com
امام رضا علیه السلام فرموده است: کانَ أَبى صَلَواتُ اللّهُ عَلَیْهِ إِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا یُرى ضاحِکا، وَ کانَتْ کَأبَتُهُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتّى یَمْضِىَ مِنْهُ عَشْرَهُ أَیّامٍ فَإِذا کانَ یَوْمُ الْعاشِرِ کانَ ذلِکَ الْیَوْمُ، یَوْمَ مُصیبَتِهِ وَحُزْنِهِ وَ بُکائِهِ وَ یَقُولُ: هذَا الْیَوْمُ الَّذى قُتِلَ فیهِ الْحُسَیْنُ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ؛ پدرم درود خدا بر او باد، وقتى که ماه محرّم مى رسید، دیگر خندان دیده نمى شد، بلکه تا روز دهم همواره اندوهگین و غمناک بود، و چون روز دهم فرا مى رسید آن روز، روز عزا و غم و اندوه و گریه او مى شد و مى فرمود: این همان روزى است که امام حسین (علیه السلام) در آن به شهادت رسید.(اقبال الاعمال، ص ۵۴۴)
منبع: www.samamos.com