کودکانی که صفات موروثی آنها خوب و پسندیده است و در سرشت خود، احساسات و عواطف مطبوعی دارند، تربیت آنها آسان است.
دیدگاه امام علی(علیه السلام) درباره تاثیر وراثت در تربیت فرزند
از حکیمی پرسیدند: از چه زمانی باید تربیت فرزند را آغاز کرد؟ حکیم گفت: «بیست سال پیش از تولد فرزند و اگر به نتیجه لازم نرسیدند، معلوم میشود که باید زودتر از آن شروع میکردید.(1) بنابراین سخن حکیمانه، در تربیت فرزند نباید از نقش «وراثت» غافل ماند؛ زیرا بخشی از هنجارها یا ناهنجاریهای اخلاقی، از راه وراثت به فرزند منتقل میشود.
بر این اساس، دلیل سفارشهای فراوان دین اسلام به جوانان، به برگزیدن همسری پرهیزکار و با ایمان، به خوبی آشکار میشود. از آنجا که ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی پدران و مادران به فرزندان منتقل میشود، جوانان باید برای فرزندان آینده خویش، پدر یا مادری که از نقش وراثت در تربیت فرزند آگاه هستند، پیش از آن که صاحب فرزند شوند و حتی پیش از ازدواج، سرزمین جان و دل خویش را از ناپاکیها میزدایند و وجودشان را به پاکیها میآرایند تا آنچه به فرزندان آینده شان از راه وراثت منتقل میشود، خوبی و پاکی باشد، نه بدی و ناپاکی. بیشک، آنگاه که دو انسان به عنوان پدر و مادر آینده، از سالها پیش از ازدواج، قلب و جان خویش را از ناپاکیها و صفات ناپسند میپیرایند و روح خود را به اخلاق نیکو میآرایند، در حقیقت، بخشی از سلامت روح و روان و تربیت کودک آینده خویش را از پیش تأمین میکنند.
«در آموزشهای دینی ما شواهدی وجود دارد که انتقال زمینههای روحی و اخلاقی را از والدین به فرزندان تأمین میکند. بنابراین، کودکی که امروز به دنیا میآید، زمینههای گوناگون ارثی را با خود به همراه دارد و در واقع، بذرهای اولیه شخصیت کودک را باید در وجود والدین جست و جو کرد. تمایلاتی که امروز در وجود زن یا مردی شکل میگیرد و به تدریج، به خلق و خوی ثابت تبدیل میشود، زمینه ساز پیدایش این تمایلات در فرزندانی است که در آینده از آنها به وجود خواهند آمد».(۲)
در این داستان، نقش وراثت در فرزندان به خوبی آشکار است: «محمد حنفیه، فرزند حضرت علی(علیه السلام) در جنگ جمل، علمدار بود. حضرت علی(علیه السلام) به او فرمان حمله داد و او حمله کرد، ولی دشمن با ضربههای نیزه و تیر، جلوی او را گرفت و وی از پیشروی باز ماند. حضرت علی(علیه السلام) خود را به او رساند و فرمان حمله داد و فرمود: «از ضربههای دشمن مترس!» محمد حنفیه اندکی پیشروی کرد، ولی دوباره متوقف شد. علی(علیه السلام) از ضعف فرزند خویش آزرده خاطر شد و با قبضه شمشیر به دوشش کوبید و فرمود: «این ضعف و ترس را از مادرت به ارث بردی و من که پدر تو هستم، ترسی ندارم و اگر تو مادری چون فاطمه زهرا داشتی، نمیترسیدی».(۳)
«بشر دیر زمانی است به این نکته پی برده که موجود زنده، بسیاری از ویژگیهای خود را به نسل بعد منتقل میکند و در حقیقت، نسل بعد، وارث صفات نسل گذشته است. یک بذر گل، همه ویژگیهای ساقه، برگ، گل و رنگ نهالی را که از آن به وجود آمده، در خود حفظ میکند. و پس از سبز شدن، همه آنها را یکی پس از دیگری به نمایش میگذارد. یک هسته زردآلو نیز همه صفات درختی را که از آن به وجود آمده است، در بردارد و وقتی آن را بکارند و رشد کند، به تدریج همه آن صفات را بروز خواهد داد. فرزند یک انسان آفریقایی نیز در سیاهی پوست و پیچیدگی مو و ساختمان بینی و رنگ چشم مانند پدر و مادر است و همچنین فرزند یک اروپایی در صفات پوست و چشم و مو و بینی، مانند پدر و مادر خویش است. خلاصه آن که یکی از قوانین مهم در جهان موجودات زنده، قانون وراثت است. به موجب این قانون، فرزندان بدون کوچک ترین اختیاری، صفات و ویژگیهای پدران و مادران را فرا خواهند گرفت».(4)
گفتنی است که «کودکانی که صفات موروثی آنها خوب و پسندیده است و در سرشت خود، احساسات و عواطف مطبوعی دارند، تربیت آنها آسان است و به زودی میتوانند صفات نیکو و ویژگیهای پسندیده را فرا گیرند و انسانی شایسته بارآیند، ولی کودکانی که صفات موروثی و ساختمان عاطفی آنها بد و ناپسند است، در پرورش و تربیت آنها مراقبتهای بیشتر و دقیق تری لازم است».(5)
حضرت علی(علیه السلام) با توجه به تأثیر قانون وراثت بر فرزندان میفرماید: «ایاکم و تزویج الحمقاء؛ فان… ولدها ضیاع؛ از ازدواج با شخص احمق و کم خرد بپرهیز که فرزند او [از نظر اخلاقی] تباه شده خواهد بود».(6) امام خمینی(رحمه الله) نیز در این باره میفرماید: «از آن وقتی که ازدواج بین پدر و مادر حاصل نشده است، اسلام برای ساختن انسان دستور داد چه زنی را انتخاب کند و چه مردی را آن زن انتخاب کند و وضع اخلاقیاش چه جور باشد، وضع دیانتش چگونه باشد. شما ملاحظه کنید، یک نفر کشاورز وقتی میخواهد زراعتی بکند و یک بذری را در یک زمینی کشت کند، باید این زمین را ملاحظه کند و مراقب بذری که در آن میریزد باشد و ملاحظه کند که چه چیز مفید است و چه چیز مفید نیست. اسلام همین معامله را با افراد انسان کرده است؛ یعنی معامله یک نفر کشاورز را که میخواهد کشتی بکند و از آن استفاده کند. لذا دستور داد پدر و مادر چه جور باشند؛ یعنی ازدواج، چه جور باید باشد. این برای این است که ملاحظه عاقبت را کرده است که اگر [یکی از] پدر و مادر مثلاً اخلاقش فاسد باشد، اعمالش غیر انسانی باشد، این بچههایی که پیدا میشوند، به واسطه وراثتی که هست، آن صفات پدر و مادر در او تأثیر میگذارند».(7)
پی نوشت ها:
1. محمد علی سادات، راهنمای پدران و مادران، ج۲، ص۲۱.
۲. همان، ص ۲۱و ۲۲.
۳. محمد تقی فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج۱، ص۶۵.
4. همان، ص۶۱.
5. همان، ج۲، ص۱۵۹.
6. کلینی، کافی، ج۵، ص۳۵۳.
7. تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله)، ص۱۲۴.
منبع: سید محمود طاهری؛ سایت سازمان تبلیغات اسلامی
بر این اساس، دلیل سفارشهای فراوان دین اسلام به جوانان، به برگزیدن همسری پرهیزکار و با ایمان، به خوبی آشکار میشود. از آنجا که ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی پدران و مادران به فرزندان منتقل میشود، جوانان باید برای فرزندان آینده خویش، پدر یا مادری که از نقش وراثت در تربیت فرزند آگاه هستند، پیش از آن که صاحب فرزند شوند و حتی پیش از ازدواج، سرزمین جان و دل خویش را از ناپاکیها میزدایند و وجودشان را به پاکیها میآرایند تا آنچه به فرزندان آینده شان از راه وراثت منتقل میشود، خوبی و پاکی باشد، نه بدی و ناپاکی. بیشک، آنگاه که دو انسان به عنوان پدر و مادر آینده، از سالها پیش از ازدواج، قلب و جان خویش را از ناپاکیها و صفات ناپسند میپیرایند و روح خود را به اخلاق نیکو میآرایند، در حقیقت، بخشی از سلامت روح و روان و تربیت کودک آینده خویش را از پیش تأمین میکنند.
«در آموزشهای دینی ما شواهدی وجود دارد که انتقال زمینههای روحی و اخلاقی را از والدین به فرزندان تأمین میکند. بنابراین، کودکی که امروز به دنیا میآید، زمینههای گوناگون ارثی را با خود به همراه دارد و در واقع، بذرهای اولیه شخصیت کودک را باید در وجود والدین جست و جو کرد. تمایلاتی که امروز در وجود زن یا مردی شکل میگیرد و به تدریج، به خلق و خوی ثابت تبدیل میشود، زمینه ساز پیدایش این تمایلات در فرزندانی است که در آینده از آنها به وجود خواهند آمد».(۲)
در این داستان، نقش وراثت در فرزندان به خوبی آشکار است: «محمد حنفیه، فرزند حضرت علی(علیه السلام) در جنگ جمل، علمدار بود. حضرت علی(علیه السلام) به او فرمان حمله داد و او حمله کرد، ولی دشمن با ضربههای نیزه و تیر، جلوی او را گرفت و وی از پیشروی باز ماند. حضرت علی(علیه السلام) خود را به او رساند و فرمان حمله داد و فرمود: «از ضربههای دشمن مترس!» محمد حنفیه اندکی پیشروی کرد، ولی دوباره متوقف شد. علی(علیه السلام) از ضعف فرزند خویش آزرده خاطر شد و با قبضه شمشیر به دوشش کوبید و فرمود: «این ضعف و ترس را از مادرت به ارث بردی و من که پدر تو هستم، ترسی ندارم و اگر تو مادری چون فاطمه زهرا داشتی، نمیترسیدی».(۳)
«بشر دیر زمانی است به این نکته پی برده که موجود زنده، بسیاری از ویژگیهای خود را به نسل بعد منتقل میکند و در حقیقت، نسل بعد، وارث صفات نسل گذشته است. یک بذر گل، همه ویژگیهای ساقه، برگ، گل و رنگ نهالی را که از آن به وجود آمده، در خود حفظ میکند. و پس از سبز شدن، همه آنها را یکی پس از دیگری به نمایش میگذارد. یک هسته زردآلو نیز همه صفات درختی را که از آن به وجود آمده است، در بردارد و وقتی آن را بکارند و رشد کند، به تدریج همه آن صفات را بروز خواهد داد. فرزند یک انسان آفریقایی نیز در سیاهی پوست و پیچیدگی مو و ساختمان بینی و رنگ چشم مانند پدر و مادر است و همچنین فرزند یک اروپایی در صفات پوست و چشم و مو و بینی، مانند پدر و مادر خویش است. خلاصه آن که یکی از قوانین مهم در جهان موجودات زنده، قانون وراثت است. به موجب این قانون، فرزندان بدون کوچک ترین اختیاری، صفات و ویژگیهای پدران و مادران را فرا خواهند گرفت».(4)
گفتنی است که «کودکانی که صفات موروثی آنها خوب و پسندیده است و در سرشت خود، احساسات و عواطف مطبوعی دارند، تربیت آنها آسان است و به زودی میتوانند صفات نیکو و ویژگیهای پسندیده را فرا گیرند و انسانی شایسته بارآیند، ولی کودکانی که صفات موروثی و ساختمان عاطفی آنها بد و ناپسند است، در پرورش و تربیت آنها مراقبتهای بیشتر و دقیق تری لازم است».(5)
حضرت علی(علیه السلام) با توجه به تأثیر قانون وراثت بر فرزندان میفرماید: «ایاکم و تزویج الحمقاء؛ فان… ولدها ضیاع؛ از ازدواج با شخص احمق و کم خرد بپرهیز که فرزند او [از نظر اخلاقی] تباه شده خواهد بود».(6) امام خمینی(رحمه الله) نیز در این باره میفرماید: «از آن وقتی که ازدواج بین پدر و مادر حاصل نشده است، اسلام برای ساختن انسان دستور داد چه زنی را انتخاب کند و چه مردی را آن زن انتخاب کند و وضع اخلاقیاش چه جور باشد، وضع دیانتش چگونه باشد. شما ملاحظه کنید، یک نفر کشاورز وقتی میخواهد زراعتی بکند و یک بذری را در یک زمینی کشت کند، باید این زمین را ملاحظه کند و مراقب بذری که در آن میریزد باشد و ملاحظه کند که چه چیز مفید است و چه چیز مفید نیست. اسلام همین معامله را با افراد انسان کرده است؛ یعنی معامله یک نفر کشاورز را که میخواهد کشتی بکند و از آن استفاده کند. لذا دستور داد پدر و مادر چه جور باشند؛ یعنی ازدواج، چه جور باید باشد. این برای این است که ملاحظه عاقبت را کرده است که اگر [یکی از] پدر و مادر مثلاً اخلاقش فاسد باشد، اعمالش غیر انسانی باشد، این بچههایی که پیدا میشوند، به واسطه وراثتی که هست، آن صفات پدر و مادر در او تأثیر میگذارند».(7)
پی نوشت ها:
1. محمد علی سادات، راهنمای پدران و مادران، ج۲، ص۲۱.
۲. همان، ص ۲۱و ۲۲.
۳. محمد تقی فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج۱، ص۶۵.
4. همان، ص۶۱.
5. همان، ج۲، ص۱۵۹.
6. کلینی، کافی، ج۵، ص۳۵۳.
7. تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله)، ص۱۲۴.
منبع: سید محمود طاهری؛ سایت سازمان تبلیغات اسلامی