0
مسیر جاری :
صدای خروس، دماغ بزرگ، فکر بلند گفتگو

صدای خروس، دماغ بزرگ، فکر بلند

نوجوانان عزیز، امروز من نویسنده شده‌ام؛ چون توانستم فکر کنم، حرف بزنم و حرف‌هایم را بنویسم. ممکن است شما نخواهید نویسنده شوید؛ اما فکر کنید و برای فکرهایتان کاری بکنید. شما هم آینده‌ی درخشانی خواهید داشت.
ماه شعر

ماه

پشت پنجره شب نشسته است تکه تکه ماه کی شکسته است ؟
دریا شدن... شعر

دریا شدن...

اندیشه‌ی دریا شدن... در ذهن رودهاست... برفی که روی کوه نشسته... تا آب می‌شود
مباد که روزی از چشمان تو بیفتم شعر

مباد که روزی از چشمان تو بیفتم

از وقتی ثانیه‌های خسته‌ی من... از چشمان زیبای تو افتاده اند؛ بد جور از پا افتاده‌اند! حالا به هردری می‌زنم... که لحظه‌هایم به چشم بیایند...
ایمان گل... شعر

ایمان گل...

ایمان گل کم بود... یک شاخه‌اش خشکید... گلبرگ خوش رنگش... در جای خود پوسید...
او به گل سلام می‌کند شعر

او به گل سلام می‌کند

مهربان، عبور می‌کنی... از کنار سنگ‌های سخت... می‌روی میان خاک گرم... می‌رسی به ریشه‌ی درخت...
ما سوار موج­ های خسته ­ایم... شعر

ما سوار موج­ های خسته ­ایم...

بچه­ ها! دنیای ما گهواره است... گر چه دارد کوه ودریا ونسیم.... دائم این گهواره می لرزد به خود...ما همه مهمان این گهواره ­ایم