مسیر جاری :
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در لرستان
آشنایی آداب و رسوم جالب شب یلدا در تبریز
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در رشت
قد و وزن و دور سر نوزاد 2 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 4 ماهه
آداب و رسوم جالب شب یلدا در مازندران
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در اصفهان
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در شیراز
قد و وزن و دور سر نوزاد 5 ماهه
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در تهران
نحوه خواندن نماز والدین
اختراعات آلبرت انیشتین
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زیارتگاه های اهل بیت و اصحاب ائمه علیهم السلام در سوریه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
مهم ترین خواص هویج سیاه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
پیش شماره شهر های استان تهران
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
فراري
مهدي باکري به ساعتش نگاه کرد. سه ساعت از قرارش با حميد (برادرش) مي گذشت؛ اما هنوز او نيامده بود. دلش شور مي زد. دعا مي کرد که حميد گير ماموران مرزي نيفتاده باشد. آخرين نامه اي را که حميد از طريق يکي از...
پارسايان شب و شيران روز
اميرالمؤمنين، علي - عليه السلام- قال؛ ... فيهم رجال لا ينامون الليل لهم دوي في صلاتهم کدوي النحل يبيتون قياما علي اطرافهم و يصبحون علي خيولهم رهبان بالليل ليوث بالنهار.
رادمرداني از ايشان [اصحاب ويژه...
نفس مسيحايي سيد
عبدالله سرابي، آزاده اي که مدت هشت سال و نيم در عراق اسير بود، درباره ي تأثير شخصيت حجة الاسلام ابوترابي (رحمت الله عليه) به يکي از نمايندگان صليب سرخ چنين مي گويد: يکي از نمايندگان صليب سرخ به نام ميشل...
بي نشان
حضور يک گنجشک رو به روي سنگر در کنار خاکريز، توجه همه ي ما را به خود جلب کرده بود. در زماني مشخص با بلند شدن صداي جيک جيکش از سنگر بيرون مي آمديم و به تماشاي او مي نشستيم. بيشتر اوقات نزديکي هاي اذان ظهر...
قصه های مینی مالیستی جنگ (2)
٥٣- مسؤول برگرداندن شهدا و مجروحين بوديم. ديدم دو نفر، شهيدي را ميبرند عقب. فكر كردم ترسيدهاند. جنازه را بهانه كردهاند. سن و سالشان كم بود. گفتم: «كجا؟ ما ميبريمش.»
يكي گفت: «نميشه خودمون بايد ببريم.»...
قصه های مینی مالیستی جنگ (1)
١- چند روز قبل از امتحانها از جبهه ميآمد، يك صندلي ميگذاشت زير درخت نارنگي وسط حياط، آن چند روز را درس ميخواند و با نمرههاي خوب قبول ميشد. نمرههاش هست. تازه با همين وضع توي كنكور هم قبول شد. آن...
به نام پدر
سه ساعتی بود که روی چمن دانشگاه منتظرش نشسته بودم.
از آن دوست های بدقول نبود.وقتی موبایلم زنگ خورد فهمیدم آمدنی نیست.
سه روز بعد در دانشگاه دیدمش ، دستش توی گچ بود.وقتی بغلش کردم ناله کرد، به نظرم مشکل...
اشعاري در وصف آزادگان
آمدي و بوي قفس مي دهي زخم تنت را به که پس مي دهي؟ آمده اي حنجره ات مال ما زخم تنت نوبر آمال ما آمدنت آمدني بوده است
رنگ نگاهت چمني بوده است راست بگو با که، کجا بوده اي؟ گرم ملاقات خدا بوده اي؟...
در وصف سروقامتان سرافراز
اسارت بود که در بند کشيده شد و غربت بود که شکنجه را تحمل مي کرد، آنگاه که شما را اسير ناميدند. آنگاه که در جبهه ديگري جنگ در گرفت و معادله ها عوض شد، شمشير با خون تلاقي کرد. با اين حال، نابرابري آن گونه...
اشعاري در وصف جانبازان
آنچه در آيين جانبازان ايران ديده ام ديده اول، روشن از آيينه جان ديده ام دست و پا گم گشتگان را تا به معراج حضور در مناي عشق و سرمستي، سرافشان ديده ام
در شبستان ولا، رخسارشان مهتاب گون هاله پيوند سحر...