0
مسیر جاری :
ازبيت المقدس تا خرمشهر (قسمت نخست) ادبیات دفاع مقدس

ازبيت المقدس تا خرمشهر (قسمت نخست)

از همان اول تصميم گرفتند تا صداي انقلاب را خفه کنند و نگذارند به جايي برسد. اصلاً شايد يکي از علت هاي مهم شروع جنگ همين باشد. اين سياست آمريکا بود در کنار اروپا.يک ديپلماتش گفته بود«تغيير رژيم عراق به...
يک دنيا حضور ادبیات دفاع مقدس

يک دنيا حضور

اکنون که برگه هاي دفتر خاطراتم را ورق مي زنم و روزهاي خوب و سفر سال گذشته را مرورمي کنم، غمي جانکاه روي سينه ام سنگيني مي کند. غم از دست دادن مادري مهربان که محبت هايش را ديگر در هيچ دستي و سخاوت چشمانش...
واژه هاي بلورين در «داستانهاي شهر جنگي» ادبیات دفاع مقدس

واژه هاي بلورين در «داستانهاي شهر جنگي»

مجموعه داستان «داستانهاي شهر جنگي» واگويه هايي نانگفته و نانوشته از تاريخ هشت سال دفاع مقدس است، به روايت «حبيب احمد زاده»، نويسنده اي كه لحن، زبان، و نثر شفاف و روان او، ميگويد كه صميمي است و بي تعارف،...
روز مبارزه با سلاح‏های شیمیایی و میکروبی ادبیات دفاع مقدس

روز مبارزه با سلاح‏های شیمیایی و میکروبی

آدم‏ها به جان هم افتاده‏اند. تأملات فلسفه را بهانه می‏کنند برای جنگ؛ پیشرفت‏های علم را اسلحه می‏کنند برای کشتن. خشاب‏ها را پر کرده‏اند برای شلیک کردن و انبارها را پر کرده‏اند از باروت، برای ترساندن آدم‏ها....
صياد دل ها ادبیات دفاع مقدس

صياد دل ها

علي صياد شيرازي در سال 1323، در شهرستان درگز ديده به جهان گشود و در سال 1346، موفق به اخذ درجه كارشناسي از دانشگاه افسري شد و سپس در بخش هاي مختلف ارتش، به ويژه در غرب كشور به وظيفه پاسداري از كشور پرداخت....
غسل در اشك ادبیات دفاع مقدس

غسل در اشك

راستش اسم واقعي اونو نمي دونستم. از وقتي كه ديدمش، يادم مياد بهش ميگفتن آتيش. آخه خيلي شر بود و اهل جار و جنجال. اهل محل، هر كدوم تو آلبوم خاطراتشون حداقل چند تا خاطره از اونو كاراي شرش داشتن و لاتاي محل...
عقاب‌‌هاي تپه 60 ادبیات دفاع مقدس

عقاب‌‌هاي تپه 60

محمدرضابايرامي متولد 1344است. تا به حال بيش از 30 عنوان كتاب داستان به چاپ رسانده است. تعدادي از اين آثار مربوط به نوجوانان و برخي از اين آثار مربوط به بزرگسالان است. عمدة آثار بايرامي يا از روستا است...
به مجنون گفتم زنده بمان ادبیات دفاع مقدس

به مجنون گفتم زنده بمان

چي بگويم؟ . . . به پسرم بارها شده که گفته ام «مثل مهدي باش، مثل حميد باش!» مي گويد «آنها مگر چطوري بوده اند؟» من خيلي از آنها مي دانم. سالها با آنها بوده ام. ولي وقتي قرار مي شود براي پسرم، براي نسل...
آخرین چهارشنبه زردو سرخ ادبیات دفاع مقدس

آخرین چهارشنبه زردو سرخ

صداي‌ شليك‌ چند توپ‌ همه‌ جا را لرزاند. بعد نورهاي‌ رنگي‌ فشفشه‌ها، دشت‌ كوچك‌ ميان‌ تپه‌ها را روشن‌ كرد. چندين‌ جسد روي‌ خاك‌ افتاده‌ بود. كمي‌ دورتر، يك‌ خودرو پلاك‌ سياسي‌، با درهايي‌ باز، رها شده‌...
مهمان هيئت ادبیات دفاع مقدس

مهمان هيئت

مجید«چشمی »گفت و از در مسجد رفت بیرون.می دانست وقتی حبیب بگوید جلسه هیئت است، حتماً یک اتفاقی افتاده. تا عصر،به جز سهراب رضوی که معلوم نبود این چند هفته کجاست، مجید همه را خبر کرد. پانزده –شانزده نفر...