مسیر جاری :
غزه؛ قلب تپنده مقاومت، زنگ بیدارباش امت و نشانههای آخرالزمان
بر اساس آیه قرآن: بشر بودن پیامبران، تنها دلیل منکران نبوت!؟
مصیبت های انسان، مطابق با عدل خدا یا برخلاف آن!؟
خداوند، آمر به فحشاء یا ناهی از آن!؟
هدفداری خدا چگونه با بینیازی او قابل جمع است؟
اعتقاد به اسلام، اکراهی یا اختیاری!؟
دادن نامه عمل بدکاران، به دست چپ یا از پشت سر!؟
آگاهی از جنس جنین در رحم، مخصوص خداست یا غیر آن!؟
بر اساس قرآن مدت زمان بارداری ثابت است یا متغیر!؟
خبر عذاب دردناک، خبری خوب یا بد!؟
داستانی درباره ماه رمضان به قلم محمد امیری
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
میوه و سبزیجات نشاستهای
پیش شماره شهر های استان تهران
نحوه خواندن نماز والدین
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
گیاه بیلهر خواص و عوارضی دارد؟

پسر داشتم چون بلند آفتابي
پسر داشتم چون بلند آفتابي شاعر : خاقاني ز ناگه به تاري مغاکش سپردم پسر داشتم چون بلند آفتابي به خاک آن تن دردناکش سپردم به درد پسر مادرش چون فروشد به روشندلي چون...

فرزند بمرد و مقتدا هم
فرزند بمرد و مقتدا هم شاعر : خاقاني ماتم ز پي کدام دارم فرزند بمرد و مقتدا هم يا تعزيت امام دارم بر واقعهي رشيد مويم کز خدمتش احترام دارم سلطان ائمه عمدة الدين...

ز گفتهي تو بجوشيد طبع خاقاني
ز گفتهي تو بجوشيد طبع خاقاني شاعر : خاقاني جواب داد به انصاف اگرچه ديد ستم ز گفتهي تو بجوشيد طبع خاقاني پس اين زبان چو تيغم به تيغ باد قلم که گر به ذکر تو ديگر قلم...

جمال شاه سخا بود و بود تاج سرم
جمال شاه سخا بود و بود تاج سرم شاعر : خاقاني وحيد گنج هنر بود و بود عم به سرم جمال شاه سخا بود و بود تاج سرم دلي است معتکف و همتي است برحذرم به سوي اين دو يگانه به موصل...

من که خاقانيم جفاي وطن
من که خاقانيم جفاي وطن شاعر : خاقاني بردهام وز جفا گريختهام من که خاقانيم جفاي وطن چون ملخ بر ملا گريختهام از خسان چو سار شور انگيز کز کمين بلا گريختهام شاه...

دي فرد و خفته بخت سوي ارمن آمدم
دي فرد و خفته بخت سوي ارمن آمدم شاعر : خاقاني امروز جفت نعمت بسيار ميروم دي فرد و خفته بخت سوي ارمن آمدم من زين دو بحر شاکر آثار ميروم ديدم دو بحر، بحر ايادي و بحر...

با دلم چشم از نهان ميگفت کز مرگ عماد
با دلم چشم از نهان ميگفت کز مرگ عماد شاعر : خاقاني تا کي آب چشم پالائي که بردي آب چشم با دلم چشم از نهان ميگفت کز مرگ عماد گوش را بربند آخر، چند بندي خواب چشم از ره...

دو گهر دان پيمبري و کرم
دو گهر دان پيمبري و کرم شاعر : خاقاني زاده از کان کاينات بهم دو گهر دان پيمبري و کرم هر دو را افتاب نور قدم هر دو را کوهسار مغز بشر بيخ پيغمبري و شاخ کرم ز آفرينش...

\N
\N شاعر : خاقاني اي شده ... چپ سلطان \N ... راستي عالم هم \N گر به ما ... کج کني ما را \N ... راست برشود به شکم \N که به بد گفتنش سخن رانم خواجه بد...

چو آسمان ورق عهد مقتفي بنوشت
چو آسمان ورق عهد مقتفي بنوشت شاعر : خاقاني برآمد آيت مستنجد از صحيفهي حال چو آسمان ورق عهد مقتفي بنوشت برآمد از پس صبح آفتاب عرش ظلال چو صبح صادق دين را نهفت ظل ابد...