0
مسیر جاری :
وقت آنست که ضعف آيد و نيرو برود سعدی شیرازی

وقت آنست که ضعف آيد و نيرو برود

وقت آنست که ضعف آيد و نيرو برود شاعر : سعدي قدرت از منطق شيرين سخنگو برود وقت آنست که ضعف آيد و نيرو برود که تو مي‌بيني ازين گلبن خوشبو برود ناگهي باد خزان آيد و اين...
يارب مگير بنده‌ي مسکين و دست گير سعدی شیرازی

يارب مگير بنده‌ي مسکين و دست گير

يارب مگير بنده‌ي مسکين و دست گير شاعر : سعدي کز تو کرم برآيد و بر ما خطا رود يارب مگير بنده‌ي مسکين و دست گير کاين آب چشمه آيد و باد صبا رود بسيار سالها به سر خاک ما...
شرف نفس به جودست و کرامت به سجود سعدی شیرازی

شرف نفس به جودست و کرامت به سجود

شرف نفس به جودست و کرامت به سجود شاعر : سعدي هر که اين هر دو ندارد عدمش به که وجود شرف نفس به جودست و کرامت به سجود که محالست در اين مرحله امکان خلود اي که در نعمت و...
اگر خداي نباشد ز بنده‌اي خشنود سعدی شیرازی

اگر خداي نباشد ز بنده‌اي خشنود

اگر خداي نباشد ز بنده‌اي خشنود شاعر : سعدي شفاعت همه پيغمبران ندارد سود اگر خداي نباشد ز بنده‌اي خشنود بدين سخن سخني در نمي‌توان افزود قضاي کن فيکونست حکم بار خداي ...
بيفکن خيمه تا محمل برانند سعدی شیرازی

بيفکن خيمه تا محمل برانند

بيفکن خيمه تا محمل برانند شاعر : سعدي که همراهان اين عالم روانند بيفکن خيمه تا محمل برانند برادر خواندگان کاروانند زن و فرزند و خويش و يار و پيوند که بي ايشان بماني...
نه هر چه جانورند آدميتي دارند سعدی شیرازی

نه هر چه جانورند آدميتي دارند

نه هر چه جانورند آدميتي دارند شاعر : سعدي بس آدمي که درين ملک نقش ديوارند نه هر چه جانورند آدميتي دارند خلاف آن به در آيد که خلق پندارند سياه سيم زراندوده چون به بوته...
دنيي آن قدر ندارد که برو رشک برند سعدی شیرازی

دنيي آن قدر ندارد که برو رشک برند

دنيي آن قدر ندارد که برو رشک برند شاعر : سعدي يا وجود و عدمش را غم بيهوده خورند دنيي آن قدر ندارد که برو رشک برند الحق انصاف توان داد که صاحبنظرند نظر آنان که نکرند درين...
ذوق شراب انست، وقتي اگر بباشد سعدی شیرازی

ذوق شراب انست، وقتي اگر بباشد

ذوق شراب انست، وقتي اگر بباشد شاعر : سعدي هر روز بامدادت، ذوقي دگر بباشد ذوق شراب انست، وقتي اگر بباشد شاخ مواظبت را، وقتي ثمر بباشد بيخ مداومت را، روزي شجر برويد ...
نادر از عالم توحيد کسي برخيزد سعدی شیرازی

نادر از عالم توحيد کسي برخيزد

نادر از عالم توحيد کسي برخيزد شاعر : سعدي کز سر هر دو جهان در نفسي برخيزد نادر از عالم توحيد کسي برخيزد کز پي هر شکري چون مگسي برخيزد آستين کشته‌ي غيرت شود اندر ره عشق...
تن آدمي شريفست به جان آدميت سعدی شیرازی

تن آدمي شريفست به جان آدميت

تن آدمي شريفست به جان آدميت شاعر : سعدي نه همين لباس زيباست نشان آدميت تن آدمي شريفست به جان آدميت چه ميان نقش ديوار و ميان آدميت اگر آدمي به چشمست و دهان و گوش و بيني...