مسیر جاری :
معرفی کوتاه بانوان خوشنویس
ولایت اهلبیت علیهم السلام نقشه راه سعادت
آموزشگاه زبان پردیسان ارائه دهنده دوره های متنوع و مدرن
ترسناک ترین مسیرهای ریلی جهان
معرفی کوتاه بانوان قرآن نویس
تحلیل شبهه هدر رفتن خون شهدا و پاسخ به آن
پنج گوهر درخشان میراث فاطمی
لیفت سینه: جراحی جوانسازی و رفع افتادگی سینهها برای ظاهری جذاب
ترفند افزایش سرعت اینترنت تا 100 برابر
رزرو هتل پارس شیراز برای سفر خانوادگی
نحوه خواندن نماز والدین
چهار زن برگزیده عالم
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
پیش شماره شهر های استان تهران
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
پیش شماره شهر های استان گیلان
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
بيا اي که عمرت به هفتاد رفت
بيا اي که عمرت به هفتاد رفت شاعر : سعدي مگر خفته بودي که بر باد رفت؟ بيا اي که عمرت به هفتاد رفت به تدبير رفتن نپرداختي همه برگ بودن همي ساختي منازل به اعمال نيکو...
بتي ديدم از عاج در سومنات
بتي ديدم از عاج در سومنات شاعر : سعدي مرصع چو در جاهليت منات بتي ديدم از عاج در سومنات که صورت نبندد از آن خوبتر چنان صورتش بسته تمثالگر به ديدار آن صورت بي روان ...
نخست او ارادت به دل در نهاد
نخست او ارادت به دل در نهاد شاعر : سعدي پس اين بنده بر آستان سرنهاد نخست او ارادت به دل در نهاد کي از بنده چيزي به غيري رسد؟ گر از حق نه توفيق خيري رسد ببين تا زبان...
نهادهست باري شفا در عسل
نهادهست باري شفا در عسل شاعر : سعدي نه چندان که زور آورد با اجل نهادهست باري شفا در عسل ولي درد مردن ندارد علاج عسل خوش کند زندگان را مزاج برآمد، چه سود انگبين در...
فقيهي بر افتاده مستي گذشت
فقيهي بر افتاده مستي گذشت شاعر : سعدي به مستوري خويش مغرور گشت فقيهي بر افتاده مستي گذشت جوان سر برآورد کاي پيرمد ز نخوت بر او التفاتي نکرد که محرومي آيد ز مستکبري...
ز ره باز پس ماندهاي ميگريست
ز ره باز پس ماندهاي ميگريست شاعر : سعدي که مسکين تر از من در اين دشت کيست؟ ز ره باز پس ماندهاي ميگريست اگر مردي اين يک سخن گوش دار جهانديدهاي گفتش اي هوشيار که...
يکي کرد بر پارسايي گذر
يکي کرد بر پارسايي گذر شاعر : سعدي به صورت جهود آمدش در نظر يکي کرد بر پارسايي گذر ببخشيد درويش پيراهنش قفايي فرو کوفت بر گردنش ببخشاي بر من، چه جاي عطاست؟ خجل...
برهنه تني يک درم وام کرد
برهنه تني يک درم وام کرد شاعر : سعدي تن خويش را کسوتي خام کرد برهنه تني يک درم وام کرد به گرما بپختم در اين زير خام بناليد کاي طالع بدلگام يکي گفتش از چاه زندان، خموش...
يکي را عسس دست بر بسته بود
يکي را عسس دست بر بسته بود شاعر : سعدي همه شب پريشان و دلخسته بود يکي را عسس دست بر بسته بود که شخصي همي نالد از دست تنگ به گوش آمدش در شب تيره رنگ ز بيچارگي چند نالي؟...
شنيدم که طغرل شبي در خزان
شنيدم که طغرل شبي در خزان شاعر : سعدي گذر کرد بر هندوي پاسبان شنيدم که طغرل شبي در خزان به لرزش در افتاده همچون سهيل ز باريدن برف و باران و سيل که اينک قبا پوستينم...