0
مسیر جاری :
ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟ فخرالدین عراقی

ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟

ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟ شاعر : فخرالدين عراقي کز زخمه‌ي آن نه فلک اندر تک و تاز است ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟ خود جان و جهان نغمه‌ي آن پرده‌نواز است...
دل، چو در دام عشق منظور است فخرالدین عراقی

دل، چو در دام عشق منظور است

دل، چو در دام عشق منظور است شاعر : فخرالدين عراقي ديده را جرم نيست، معذور است دل، چو در دام عشق منظور است گرچه از چشم ظاهرم دور است ناظرم در رخت به ديده‌ي دل دل مستم...
جانا، نظري، که دل فگار است فخرالدین عراقی

جانا، نظري، که دل فگار است

جانا، نظري، که دل فگار است شاعر : فخرالدين عراقي بخشاي، که خسته نيک زار است جانا، نظري، که دل فگار است درياب کنون، که وقت کار است بشتاب، که جان به لب رسيد است از مرگ...
نديده‌ام رخ خوب تو، روزکي چند است فخرالدین عراقی

نديده‌ام رخ خوب تو، روزکي چند است

نديده‌ام رخ خوب تو، روزکي چند است شاعر : فخرالدين عراقي بيا، که ديده به ديدارت آرزومند است نديده‌ام رخ خوب تو، روزکي چند است به يک کرشمه دل از غمزه‌ي تو خرسند است به...
چنين که حال من زار در خرابات است فخرالدین عراقی

چنين که حال من زار در خرابات است

چنين که حال من زار در خرابات است شاعر : فخرالدين عراقي مي مغانه مرا بهتر از مناجات است چنين که حال من زار در خرابات است به ميکده شدنم بهترين طاعات است مرا چو مي‌نرهاند...
مهر مهر دلبري بر جان ماست فخرالدین عراقی

مهر مهر دلبري بر جان ماست

مهر مهر دلبري بر جان ماست شاعر : فخرالدين عراقي جان ما در حضرت جانان ماست مهر مهر دلبري بر جان ماست درد آن دلدار ما درمان ماست پيش او از درد مي‌نالم وليک کيت سوداي...
ناگه از ميکده فغان برخاست فخرالدین عراقی

ناگه از ميکده فغان برخاست

ناگه از ميکده فغان برخاست شاعر : فخرالدين عراقي ناله از جان عاشقان برخاست ناگه از ميکده فغان برخاست هاي و هويي ازين و آن برخاست شر و شوري فتاد در عالم در پيش صد روان،...
ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست فخرالدین عراقی

ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست

ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست شاعر : فخرالدين عراقي خروش و ولوله از جان عاشقان برخاست ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست که از نظارگيان ناله و فغان برخاست چه سحر...
باز مرا در غمت واقعه جاني است فخرالدین عراقی

باز مرا در غمت واقعه جاني است

باز مرا در غمت واقعه جاني است شاعر : فخرالدين عراقي در دل زارم نگر، تا به چه حيراني است باز مرا در غمت واقعه جاني است بر سر خوان غمت باز به مهماني است دل که ز جان سير...
از ميکده تا چه شور برخاست؟ فخرالدین عراقی

از ميکده تا چه شور برخاست؟

از ميکده تا چه شور برخاست؟ شاعر : فخرالدين عراقي کاندر همه شهر شور و غوغاست از ميکده تا چه شور برخاست؟ کان روي تو از در تماشاست باري، به نظاره‌اي برون آي در جام جهان...