0
مسیر جاری :
اينجا حساب برادري در کار نيست! ادبیات دفاع مقدس

اينجا حساب برادري در کار نيست!

حاج حسن خيلي خاکي و بي شيله پيله بود. اصلاً مشخص نمي شد که ايشان فرمانده است. يکبار با هم رفتيم زاغه ي مهمّات، حاج حسن گفت: « آمار مهمات را بدهيد. »
بهترين گردان در اطاعت پذيري ادبیات دفاع مقدس

بهترين گردان در اطاعت پذيري

او انسان اهل تفکّري بود و هرچه را مي ديد و در جنگ رخ مي داد، يادداشت مي کرد. اين کار را به هيچ عنوان و در هر حالتي تعطيل نمي کرد و حتّي در اوج خستگي هم دست از آن بر نمي داشت.
آراستگي ظاهري در کنار آراستگي باطني ادبیات دفاع مقدس

آراستگي ظاهري در کنار آراستگي باطني

اخوي آمد توي آب و پشت سرش چند نفر از بچّه هاي گردان. ما هم از قايق پياده شديم. همان اوّل بسم الله، قايق گير کرده بود. عمليّات بدر نزديک بود و مي رفتيم آموزش غوّاصي. بر اثر بي دقّتي قايقران، قايق رفته بود...
دو دقيقه زود آمدي! ادبیات دفاع مقدس

دو دقيقه زود آمدي!

ده متري خاکريز عراقي ها رسيده بوديم که آتش کاتيوشاي خودي مثل خروس بي محل ريخت روي سر و سينه ي خاکريز.
حساب ثانيه ها را بايد داشته باشيد! ادبیات دفاع مقدس

حساب ثانيه ها را بايد داشته باشيد!

تا آمد توي آشپزخانه، شروع کرد داد و بيداد کردن که « هر چه مي خواهيد، بگوييد خودم به شما بدهم. چرا دست به وسايل من مي زنيد؟ » دوست نداشت کسي به آشپزخانه اش دست بزند. بچّه ها هم براي اين که با عمو شوخي کنند،...
ظاهرتان بايد آراسته باشد ادبیات دفاع مقدس

ظاهرتان بايد آراسته باشد

آن قدر نزديک بوديم که با ژ- 3 هم مي توانستند ما را بزنند. من و اخوي براي گرفتن رمز عمليّات رفتيم زير پل و بي سيم ها را خاموش کرديم. رمز عمليّات با تلفن صحرايي قورباغه اي اعلام مي شد. رأس ساعت ده بايد تلفن...
تنبيه افراد بي نظم ادبیات دفاع مقدس

تنبيه افراد بي نظم

هر وقت در درس ها به مشکلي برخورد مي کرديم و مجبور بوديم از دفتر يا جزوه ي يکي از همکلاسي ها استفاده کنيم ترجيح مي داديم دفتر او را بگيريم، چون دفترهاي او هم خيلي تميز و مرتّب بود هم بسيار خوش خط مي نوشت.
محاسبه ي روزانه ي اعمال ادبیات دفاع مقدس

محاسبه ي روزانه ي اعمال

محمود در همان هفته ي اوّل تأثيرش را بر جمع گذاشته بود و نماز جماعت راه انداخته بود. هر وقت خانه بودند، به خصوص صبح، نماز را به جماعت مي خواندند. خوبي اش اين بود که به من گير نمي دادند که مثلاً پاشو نماز...
امام زمان (عج) نمي پذيرد ادبیات دفاع مقدس

امام زمان (عج) نمي پذيرد

رضوي سوار وانتي شد تا از محوطه خارج شود. جلوي در ورودي توقّف کرد تا، طبق روال معمول طناب جلوي در را آزاد کند. جواني از اتاقک گوشه ي محوطه بيرون آمد و به نگهبان گفت: « مگر قرار نشد کسي بدون برگه خارج نشود؟...
سيلي براي اشتباه نکردن! ادبیات دفاع مقدس

سيلي براي اشتباه نکردن!

با رسيدن بچّه ها، حاج احمد همه را در ميدان صبحگاه پادگان دوکوهه جمع کرد تا برايشان صحبت کند و فرمانده جديد گردان مالک اشتر را به نيروها معرفي کند. با جمع شدن نيروها در محوطه صبحگاه، حاج احمد به جايگاه...