0
مسیر جاری :
بقا الهی‌نامه

بقا

لحظه اى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى از منيّت ها جدا شو تا منا پيدا كنى حاصلى ما و تو را از ارتباط خلق نيست سعى كن تا ارتباطى با خدا پيدا كنى
بریز باده و حالم خراب کن  الهی‌نامه

بریز باده و حالم خراب کن

ساقی بریز باده و حالم خراب کن یک جرعه در پیاله ما هم شراب کن ای آرزوی بندگی ات مانده بر لبم بگشا گره ز کار دلم فتح باب کن
باغ سبز «هل اتى» الهی‌نامه

باغ سبز «هل اتى»

در ميان خارها راه خدا رفتن خوش است با پرخونين رهى بى انتها رفتن خوش است در ميان جاهليت هاى صد رنگ زمان با رسولان طريقت تا حرا رفتن خوش است
باز کن در یا الهی آمدم الهی‌نامه

باز کن در یا الهی آمدم

باز کن در یا الهی آمدم با تمام رو سیاهی آمدم باز کن در خوب یا بد آمدم سابقه دارم مجدد آمدم
باز در خود خیره شو الهی‌نامه

باز در خود خیره شو

باز در خود خیره شو، انگار چشمت سیر نیست درد خودبینی است می دانم تو را تدبیر نیست کوزه ی دربسته در آغوش دریا هم تهی است در گل خشک تو دیگر فرصت تغییر نیست
باب رحمت الهی‌نامه

باب رحمت

آمدم، آمدم به سوى تو باز اى خداى كريم بنده نواز پاى تا سر همه نيازم من از كرم سايه بر سرم انداز آبروى گداى خويش مريز
آمدیم از سفر دور و دراز رمضان الهی‌نامه

آمدیم از سفر دور و دراز رمضان

آمدیم از سفر دور و دراز رمضان پی نبردیم به زیبایی راز رمضان هر چه جان بود سپردیم به آواز خدا هر چه دل بود شكستیم به ساز رمضان
آمدم تا که مناجات کنم الهی‌نامه

آمدم تا که مناجات کنم

آمدم تا که مناجات کنم رو به این قبله حاجات کنم آمدم تا که بگویم سخنی با تو مولا که مدد کار منی
آرزو الهی‌نامه

آرزو

هر كس كه ارزو به زر و زور مى كند خود را زفيض رحمت حق دور مى كند در ملك جان زياده مكن آرزو، كه مرگ آهنگ آرزوى تو در گور مى كند
اي خدايت داده بر خلق دو عالم سروري الهی‌نامه

اي خدايت داده بر خلق دو عالم سروري

اي خدايت داده بر خلق دو عالم سروري اي گدايت را به خيل شهرياران برتري خاک پايت زهره و خورشيد و ماه و مشتري بار دارد خادمت بر در گه پيغمبري