0
مسیر جاری :
عطش، آتش سایر اشعار عاشورایی

عطش، آتش

عطش، آتش پر پرواز داری عمو جان غم مخور سرباز داری برای تک نوازی‌های قاسم (ع) به روی نیزه‌ها آواز داری
عطش سایر اشعار عاشورایی

عطش

و تشنه در پی هر واژه تا ردیف عطش که جان گرفته غزل باز با ردیف عطش نگاه پردگیان صد غزل، سرایش آب و هم ردیف در آن چشم‌ها ردیف عطش
عطش و آتش سایر اشعار عاشورایی

عطش و آتش

هر دو سرشار از عطش در آرزوی آتش‌اند هر دو مشتاق و غزل خوان رو به سوی آتش‌اند گاهی از آیینه می‌گیرند رد روشنی گاه چون پروانه‌ها در جست وجوی آتش‌اند
عطش نوش اشک‌ها سایر اشعار عاشورایی

عطش نوش اشک‌ها

تکلیف چیست غیر فراوان گریستن از آسمان بریدن و باران گریستن با ابرها بگو که برایم غزل شوند وقتی که چاره نیست بدین سان گریستن
عصر عاشورا سایر اشعار عاشورایی

عصر عاشورا

قتلگاهی ست پر از داغ و نظرها نگران ظهر تب دار، از این داغ مهیا نگران دشت‌ها را همه چشم است، همه حسرت و آه
عالم عشق سایر اشعار عاشورایی

عالم عشق

در عالم عشق فارغ از خوف و خطر هم دل بدهند و هم سینه و سر این است دلیل سربلندی در عشق عباس دو دست داد و زینب دو پسر
عاشورا سایر اشعار عاشورایی

عاشورا

هی ورق زد دقیق این غم را پشت هم هی حروف را رد کرد دم گرفت ومیان همهمه‌ها صفحه صفحه لهوف را رد کرد
صدای زخمی تو سایر اشعار عاشورایی

صدای زخمی تو

کاروان رفت و موج موج سکوت، بر لب تشنه خیز صحرا ماند آه از آن خیمه‌های سوخته دل، شانه‌های تکیده... تنها ماند کاروان رفت و دشت خالی شد نیزه‌ها سر به سر ستاره شدند
صدای درد سایر اشعار عاشورایی

صدای درد

صدای درد به آن سوی زور و زر نرسید صدا مقابل خود ماند دورتر نرسید صدا نجیب‌تر از قطره‌های باران بود ولی به هرزه علف‌های کور و کر نرسید
صدا در سينه‌ها ساكت سایر اشعار عاشورایی

صدا در سينه‌ها ساكت

صدا در سينه‌ها ساكت كه اينك يار مى‌آيد ز راه شام و كوفه عابد بيمار مى‌آيد غبار راه بس بنشسته بر رخسار چون ماهش به چشم آيينه ايزدنمايى تار مى‌آيد