0
مسیر جاری :
مرثیه‌ای می‌وزد از آن سوی دشت سایر اشعار عاشورایی

مرثیه‌ای می‌وزد از آن سوی دشت

باغ سرمست و رها سرو و صنوبر در باد ای خوشا رقص درختان تناور در باد ای خوشا رقص جنون هلهله در آتش و خون پیرهن چاک و غزل خوان و شناور در باد
مدد کن سایر اشعار عاشورایی

مدد کن

یا ابوالفضل! مدد کن غزلی ساز شود شعر من با نفس گرم تو آغاز شود تاکه دل پنجره‌ای روبه خدا بگشاید دل در سال جنون، لایق پرواز شود
محراب سبز سایر اشعار عاشورایی

محراب سبز

گل نیست، لاله نیست، بهار است روی تور می‌جوشد از زمین و زمان آبروی تو دل با عبور قافله‌ی زخم و تشنگی نوشیده آفتاب و عطش از سبوی تو
مثل خورشید شعله‌ور شده‌ای سایر اشعار عاشورایی

مثل خورشید شعله‌ور شده‌ای

داری از خیمه می‌زنی بیرون، مثل خورشید شعله‌ور شده‌ای من تو را درک می‌کنم بانو! داغدار یکی دگر شده‌ای بی خودی سیل اشک‌هایت را می‌کنی زیر برقع‌ات پنهان
ماه ناگزیر سایر اشعار عاشورایی

ماه ناگزیر

آغوش می‌گشاید و لبخند می‌شود مأمور سرسپاری فرزند می‌شود می‌گوید از کسان حرم که کم نیستی می‌گوید این سپاه توانمند می‌شود وقتی تو بر براده‌ی خون تیغ می‌کشی
مانده‌ای تا برود عشق به اوج ملکوت سایر اشعار عاشورایی

مانده‌ای تا برود عشق به اوج ملکوت

مانده‌ای تا بکشی بار مصیبت‌ها را تا که آتش زنی از داغ، دل دریا را مانده‌ای تا برود عشق به اوج ملکوت تا نگیرد نگه آینه را زنگ سکوت
لحظه‌ی باران سایر اشعار عاشورایی

لحظه‌ی باران

دیگر غروب ، قصه به پایان رسیده بود آرامش نخست به طوفان رسیده بود «خون می گذشت از سر ایوان کربلا»
لب تشنگان خیمه خورشید سایر اشعار عاشورایی

لب تشنگان خیمه خورشید

شوری به اشک می‌دهد آوای یاحسین(ع) امشب شب دعا، شب پرواز تا حسین(ع) امشب که میهمان گل و نور می‌کند لب تشنگان خیمه خورشید را حسین(ع)
 لای لای مادری در باد سایر اشعار عاشورایی

لای لای مادری در باد

و پیچید و گذشت از آسمان‌ها اختری در باد رها شد هق هق گهواره بی اصغری در باد و در بغض غریب شانه‌های آسمان می‌ریخت صدای لای لای دلنشین مادری در باد
گنجشک‌های هراسان سایر اشعار عاشورایی

گنجشک‌های هراسان

مردم! دلم را ندیدید دیروز این دور و برها؟گم کرده‌ام قلب خود را انگار ای هم‌سفرها دیروز دیدم که قلبم این دور و بر می‌خرامید امروز اما ندیدم او را این دور و برها