0
مسیر جاری :
صبح یازدهم سایر اشعار عاشورایی

صبح یازدهم

صبح شد، بعد از آن ظهر گرما بعد از آن شب، شب خشم دریا ما کجاییم؟ خوابیم شاید... نه درست است، آن دشت، صحرا
صاعقه‌ی فریاد سایر اشعار عاشورایی

صاعقه‌ی فریاد

فریاد زن بی صاعقه می‌مانست، خنجر به قلب تیره‌ی طوفان زد ابر سیاه تیره به خود پیچید، از درد گریه کرد، و باران زد خورشید در میانه‌ی دشت افتاد، گفتی که آسمان به زمین آمد
شهر سرشار شهادت سایر اشعار عاشورایی

شهر سرشار شهادت

عاقبت جان تو در چشمه‌ی مهتاب افتاد پیچشت داد خدا، در نفست تاب افتاد نور در چشمه‌ی ظلمت زده‌ی چشمت ریخت خواب از چشم تو ای شیفته‌ی خواب افتاد
شهدای نماز عاشورا سایر اشعار عاشورایی

شهدای نماز عاشورا

در این مطلب راسخون به شعری درباره نماز - شهدای نماز عاشورا از رضا شیبانی و چند اثر دیگر از این شاعر می پردازیم .
شولای آتش سایر اشعار عاشورایی

شولای آتش

پلکی بزن که چشم بچرخاند بر این کویر تشنه‌ی بی پایان از لابه‌لای پلک شما خورشید، از گوشه‌ی دو چشم شما باران بانو صدای شیونتان در باد دیگر امان خواب نخواهد داد صحرا به دوش می‌کشد این غم را، با گام‌های زخمی...
 شوق تبسم سایر اشعار عاشورایی

شوق تبسم

سپید و سرخ کجا پر زدی کبوتر من؟! کجا شکفته‌ای یاس پر پر من؟! چقدر دامنم از عطر گریه‌ات خالی است بهشت کوچک من! غنچه‌ی معطر من!
شعر عاشورا سایر اشعار عاشورایی

شعر عاشورا

در امتداد آتش درخیمه‌های عشق، درلحظه‌های کرب و بلا شعله می‌کشید دیروز در سقیفه و امروز کربلا، تاریخ زخم‌تان به کجا شعله می‌کشید؟ سر تا به پا میان عطش سوختی ولی، این عشق این جنون مقدس عجیب نیست
شعر بلند زمانه سایر اشعار عاشورایی

شعر بلند زمانه

خورشید می‌تابد از دور با حالتی غمگنانه بر خیمه‌هایی که دارند از کوچ سرخی نشانه این قرص سرخ مدور انگار یک تشت خون است وز سینه‌اش می‌تراود هرم غمی جاودانه
شجاعت مطلق سایر اشعار عاشورایی

شجاعت مطلق

میان صاعقه‌ی نیزه‌ها کسی به روشنایی شهید آب فکر می‌کند به معصومیت کوچک گهواره‌ای که جسارت سایه‌های سمج را تاب نیاورد به سایه‌ی لرزان دخترکی
شب بود و ستاره‌های خسته سایر اشعار عاشورایی

شب بود و ستاره‌های خسته

شب بود و ستاره‌ها خسته بر خیمه‌ی مه دخیل بسته اندیشه‌ی خواب باغ را برد تا ریزش برگ‌های خسته این موج نگاه آرزو را