مسیر جاری :
خوشنویسی پس از انقلاب اسلامی ایران
خوشنویسی در عصر پهلوی
نماز کن فیکون روز جمعه چگونه خوانده می شود؟
کالری نان چند غله چقدر است؟
چگونه به خداى نادیده ایمان بیاوریم ؟
خطای آدم تقاص بشر
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در قزوین
قد و وزن و دور سر نوزاد 9 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 12 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 11 ماهه
پنج سفارش ناب قرآنی برای شب یلدا
متن تبریک شب یلدا غمگین به پدر و مادر فوت شده
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
معنی اسم یلدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
نحوه خواندن نماز والدین
الا ای طوطی گویای اسرار
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
داستان انار خواستن حضرت زهرا(س) از امام علی(ع)
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
بر در يار من سحر مست و خراب ميروم
بر در يار من سحر مست و خراب ميروم شاعر : فخرالدين عراقي جام طرب کشيدهام، زآن به شتاب ميروم بر در يار من سحر مست و خراب ميروم وقت سحر به کوي او بهر جواب ميروم ساغري...
مرا جز عشق تو جاني نميبينم نميبينم
مرا جز عشق تو جاني نميبينم نميبينم شاعر : فخرالدين عراقي دلم را جز تو جاناني نميبينم نميبينم مرا جز عشق تو جاني نميبينم نميبينم ز تو لطفي و احساني نميبينم نميبينم...
نيست کاري به آنم و اينم
نيست کاري به آنم و اينم شاعر : فخرالدين عراقي صنع پروردگار ميبينم نيست کاري به آنم و اينم نيست پرواي عقلم و دينم صبر از تو نکرد دل، والله خوشتر آيد ز جان شيرينم ...
شود ميسر و گويي که در جهان بينم؟
شود ميسر و گويي که در جهان بينم؟ شاعر : فخرالدين عراقي که باز با تو دمي شادمانه بنشينم؟ شود ميسر و گويي که در جهان بينم؟ به چشم جان رخ راحت فزاي تو بينم؟ به گوش دل سخن...
شايد که به درگاه تو عمري بنشينم
شايد که به درگاه تو عمري بنشينم شاعر : فخرالدين عراقي در آرزوي روي تو، وانگاه ببينم شايد که به درگاه تو عمري بنشينم بشتاب، که اندر نفس باز پسينم درياب که از عمر دمي بيش...
با من دلشده گر يار نسازد چه کنم؟
با من دلشده گر يار نسازد چه کنم؟ شاعر : فخرالدين عراقي دل غمگين مرا گر ننوازد چه کنم؟ با من دلشده گر يار نسازد چه کنم؟ وصلش ار با من بيچاره نسازد چه کنم؟ بر من آن است...
دلي يا دلبري، يا جان و يا جانان، نميدانم
دلي يا دلبري، يا جان و يا جانان، نميدانم شاعر : فخرالدين عراقي همه هستي تويي، فيالجمله، اين و آن نميدانم دلي يا دلبري، يا جان و يا جانان، نميدانم بجز تو در همه گيتي...
کجايي، اي دل و جانم، که از غم تو بجانم
کجايي، اي دل و جانم، که از غم تو بجانم شاعر : فخرالدين عراقي بيا، که بي رخ خوب تو بيش مينتوانم کجايي، اي دل و جانم، که از غم تو بجانم تو خود بگوي که: بي تو چگونه زنده بمانم؟...
جانا، نظري که ناتوانم
جانا، نظري که ناتوانم شاعر : فخرالدين عراقي بخشا، که به لب رسيد جانم جانا، نظري که ناتوانم بشتاب، که سخت ناتوانم درياب، که نيک دردمندم آخر به چه روي زنده مانم؟ ...
اي راحت روانم، دور از تو ناتوانم
اي راحت روانم، دور از تو ناتوانم شاعر : فخرالدين عراقي باري، بيا که جان را در پاي تو فشانم اي راحت روانم، دور از تو ناتوانم بگذار تا برآيد در آرزوت جانم اين هم روا ندارم...