مسیر جاری :
خوشنویسی پس از انقلاب اسلامی ایران
خوشنویسی در عصر پهلوی
نماز کن فیکون روز جمعه چگونه خوانده می شود؟
کالری نان چند غله چقدر است؟
چگونه به خداى نادیده ایمان بیاوریم ؟
خطای آدم تقاص بشر
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در قزوین
قد و وزن و دور سر نوزاد 9 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 12 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 11 ماهه
پنج سفارش ناب قرآنی برای شب یلدا
دل منه بر دنيي و اسباب او
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
داستان انار خواستن حضرت زهرا(س) از امام علی(ع)
بيا ساقي آن مي که حال آورد
بالا بلند عشوه گر نقش باز من
بر سر آنم که که گر ز دست بر آید
گوهر مخزن اسرار همان است که بود
الا ای طوطی گویای اسرار
دادگرا تو را فلک جرعه کش پياله باد
اي دل و جان عاشقان شيفتهي جمال تو
اي دل و جان عاشقان شيفتهي جمال تو شاعر : فخرالدين عراقي هوش و روان بيدلان سوختهي جلال تو اي دل و جان عاشقان شيفتهي جمال تو راحت جان خستگان يافتن وصال تو کام دل شکستگان...
اي حسن تو بيپايان، آخر چه جمال است اين؟
اي حسن تو بيپايان، آخر چه جمال است اين؟ شاعر : فخرالدين عراقي در وصف توام حيران، آخر چه کمال است اين؟ اي حسن تو بيپايان، آخر چه جمال است اين؟ اي حسن رخت زيبا، آخر چه جمال...
چو دل ز دايرهي عقل بي تو شد بيرون
چو دل ز دايرهي عقل بي تو شد بيرون شاعر : فخرالدين عراقي مپرس از دلم آخر که: چون شد آن مجنون؟ چو دل ز دايرهي عقل بي تو شد بيرون چو حلقه بين که بمانده است بر در تو کنون...
بپرس از دلم آخر، چه دل؟ که قطرهي خون
بپرس از دلم آخر، چه دل؟ که قطرهي خون شاعر : فخرالدين عراقي که بيتو زار چنان شد که: من نگويم چون؟ بپرس از دلم آخر، چه دل؟ که قطرهي خون چنان که هر که ببيند برو بگريد خون...
چه کنم که دل نسازم هدف خدنگ او من؟
چه کنم که دل نسازم هدف خدنگ او من؟ شاعر : فخرالدين عراقي به چه عذر جان نبخشم به دو چشم شنگ او من؟ چه کنم که دل نسازم هدف خدنگ او من؟ به چه حيله واستانم دل خود ز چنگ او من؟...
اي رخ جان فزاي تو گشته خجسته فال من
اي رخ جان فزاي تو گشته خجسته فال من شاعر : فخرالدين عراقي باز نماي رخ، که شد بي تو تباه حال من اي رخ جان فزاي تو گشته خجسته فال من عشوه مده، که ميدهد هجر تو گوشمال من ...
اي يار، بيا و ياريي کن
اي يار، بيا و ياريي کن شاعر : فخرالدين عراقي رنجه شو و غمگساريي کن اي يار، بيا و ياريي کن يادم کن و حقگزاريي کن آخر سگک در تو بودم نيکي کن و بردباريي کن اي نيک،...
بيرخت جانا، دلم غمگين مکن
بيرخت جانا، دلم غمگين مکن شاعر : فخرالدين عراقي رخ مگردان از من مسکين، مکن بيرخت جانا، دلم غمگين مکن از فراقت ديدهام خونين مکن خود ز عشقت سينهام خون کردهاي خستگي...
ماهرويا، رخ ز من پنهان مکن
ماهرويا، رخ ز من پنهان مکن شاعر : فخرالدين عراقي چشم من از هجر خود گريان مکن ماهرويا، رخ ز من پنهان مکن از فراق خود مرا بيجان مکن ز آرزوي روي خود زارم مدار من ندارم...
تا تواني هيچ درمانم مکن
تا تواني هيچ درمانم مکن شاعر : فخرالدين عراقي هيچ گونه چارهي جانم مکن تا تواني هيچ درمانم مکن درد من ميبين و درمانم مکن رنج من ميبين و فريادم مرس جز به درد و غصه...