0
مسیر جاری :
آن را که غمت ز در براند فخرالدین عراقی

آن را که غمت ز در براند

آن را که غمت ز در براند شاعر : فخرالدين عراقي بختش همه دربدر دواند آن را که غمت ز در براند جز بر در تو رهي نداند وآن را که عنايت تو ره داد جان را بدهد، غمت ستاند ...
آشکارا نهان کنم تا چند؟ فخرالدین عراقی

آشکارا نهان کنم تا چند؟

آشکارا نهان کنم تا چند؟ شاعر : فخرالدين عراقي دوست مي‌دارمت به بانک بلند آشکارا نهان کنم تا چند؟ بعد از آن ديده بر رخت افکند دلم از جان نخست دست بشست زانکه نبود کسي...
ز اشتياق تو، جانا، دلم به جان آمد فخرالدین عراقی

ز اشتياق تو، جانا، دلم به جان آمد

ز اشتياق تو، جانا، دلم به جان آمد شاعر : فخرالدين عراقي بيا، که با غم تو بر نمي‌توان آمد ز اشتياق تو، جانا، دلم به جان آمد به جاي خرقه دل و ديده در ميان آمد بيا، که با...
بيا، که بي‌رخ زيبات دل به جان آمد فخرالدین عراقی

بيا، که بي‌رخ زيبات دل به جان آمد

بيا، که بي‌رخ زيبات دل به جان آمد شاعر : فخرالدين عراقي بيا، که بي‌تو همه سود من زيان آمد بيا، که بي‌رخ زيبات دل به جان آمد بيا، که بي‌تو دلم جمله در ميان آمد بيا، که...
غلام حلقه به گوش تو زار باز آمد فخرالدین عراقی

غلام حلقه به گوش تو زار باز آمد

غلام حلقه به گوش تو زار باز آمد شاعر : فخرالدين عراقي خوشي درو بنگر، کز ره دراز آمد غلام حلقه به گوش تو زار باز آمد که خستگان را لطف تو در کارساز آمد به لطف، کار دل مستمند...
زو دعوي «النار ولاالعار» برآمد فخرالدین عراقی

زو دعوي «النار ولاالعار» برآمد

زو دعوي «النار ولاالعار» برآمد شاعر : فخرالدين عراقي المنةلله که پس از منت بسيار زو دعوي «النار ولاالعار» برآمد دور از لب و دندان عراقي همه کامم مقصود و مرادم ز لب يار...
ناگه بت من مست به بازار برآمد فخرالدین عراقی

ناگه بت من مست به بازار برآمد

ناگه بت من مست به بازار برآمد شاعر : فخرالدين عراقي شور از سر بازار به يکبار برآمد ناگه بت من مست به بازار برآمد بس جان که ز عشق رخ او زار برآمد بس دل که به کوي غم او...
گر نظر کردم به روي ماه رخساري چه شد؟ فخرالدین عراقی

گر نظر کردم به روي ماه رخساري چه شد؟

گر نظر کردم به روي ماه رخساري چه شد؟ شاعر : فخرالدين عراقي ور شدم مست از شراب عشق يکباري چه شد؟ گر نظر کردم به روي ماه رخساري چه شد؟ گر نبيند بلبل شوريده، گلزاري چه شد؟...
من مست مي عشقم هشيار نخواهم شد فخرالدین عراقی

من مست مي عشقم هشيار نخواهم شد

من مست مي عشقم هشيار نخواهم شد شاعر : فخرالدين عراقي وز خواب خوش مستي بيدار نخواهم شد من مست مي عشقم هشيار نخواهم شد تا روز قيامت هم هشيار نخواهم شد امروز چنان مستم از...
ديده‌ي بختم، دريغا کور شد فخرالدین عراقی

ديده‌ي بختم، دريغا کور شد

ديده‌ي بختم، دريغا کور شد شاعر : فخرالدين عراقي دل نمرده، زنده اندر گور شد ديده‌ي بختم، دريغا کور شد تا نبيند دشمنم کو کور شد دست گير اي دوست اين بخت مرا بنگر اکنون...