بيا، که بيرخ زيبات دل به جان آمد شاعر : فخرالدين عراقي بيا، که بيتو همه سود من زيان آمد بيا، که بيرخ زيبات دل به جان آمد بيا، که بيتو دلم جمله در ميان آمد بيا، که بهر تو جان از جهان کرانه گرفت دمي براي دل ما درون توان آمد بيا، که خانهي دل گرچه تنگ و تاريک است جز آب ديده که بر چشم من روان آمد بيا، که غير تو در چشم من نيامد هيچ برين شکسته دلم از غم تو آن آمد نگر هر آنچه که بر هيچکس نيامده بود که رسم جور و جفاي تو در جهان آمد دل شکستهام...