مسیر جاری :
#اشعارخواجوی کرمانی در راسخون
#اشعارخواجوی کرمانی در مقالات
#اشعارخواجوی کرمانی در فیلم و صوت
#اشعارخواجوی کرمانی پرسش و پاسخ
#اشعارخواجوی کرمانی در مشاوره
#اشعارخواجوی کرمانی در خبر
#اشعارخواجوی کرمانی در سبک زندگی
#اشعارخواجوی کرمانی در مشاهیر
#اشعارخواجوی کرمانی در احادیث
#اشعارخواجوی کرمانی در ویژه نامه
اگر دو چشم تو مست مدام خواهد بود
اگر دو چشم تو مست مدام خواهد بود شاعر : خواجوي کرماني خروش و مستي ما بر دوام خواهد بود اگر دو چشم تو مست مدام خواهد بود که شراب اهل مودت مدام خواهد بود ز جام بادهي عشقت...
مرا ز مهر رخت کي ملال خواهد بود
مرا ز مهر رخت کي ملال خواهد بود شاعر : خواجوي کرماني که عشق لم يزل و لايزال خواهد بود مرا ز مهر رخت کي ملال خواهد بود خيال روي توام در خيال خواهد بود در آن زمان که اميد...
ياد باد آن شب که دلبر مست و دل در دست بود
ياد باد آن شب که دلبر مست و دل در دست بود شاعر : خواجوي کرماني باده چشم عقل ميبست و در دل ميگشود ياد باد آن شب که دلبر مست و دل در دست بود جام مي زنگ غم از آئينه جان ميزدود...
گردون کنايتي ز سر بام ما بود
گردون کنايتي ز سر بام ما بود شاعر : خواجوي کرماني کوثر حکايتي ز لب جام ما بود گردون کنايتي ز سر بام ما بود از رشحهي مقاطر اقلام ما بود سرسبزي شکوفهي بستانسراي فضل ...
آن رفت که ميل دل من سوي شما بود
آن رفت که ميل دل من سوي شما بود شاعر : خواجوي کرماني شب تا بسحر خوابگهم کوي شما بود آن رفت که ميل دل من سوي شما بود محراب روان گوشهي ابروي شما بود آن رفت که پيوستهام...
ديگرانرا عيش و شادي گر چه در صحرا بود
ديگرانرا عيش و شادي گر چه در صحرا بود شاعر : خواجوي کرماني عيش ما هر جا که يار آنجا بود آنجا بود ديگرانرا عيش و شادي گر چه در صحرا بود در گداز آيد چو موم ار في المثل خارا...
به آب گل رخ آن گلعذار ميشويند
به آب گل رخ آن گلعذار ميشويند شاعر : خواجوي کرماني و يا به قطرهي شبنم بهار ميشويند به آب گل رخ آن گلعذار ميشويند بجامهاي مي خوشگوار ميشويند بکوي مغبچگان جامههاي...
تنم تنها نميخواهد که در کاشانه بنشيند
تنم تنها نميخواهد که در کاشانه بنشيند شاعر : خواجوي کرماني دلم را دل نميآيد که بي جانانه بنشيند تنم تنها نميخواهد که در کاشانه بنشيند که کس با شمع نتواند که بي پروانه...
ورنه دود دل ما بيتو کجا بنشيند
ورنه دود دل ما بيتو کجا بنشيند شاعر : خواجوي کرماني گر کسي گفت که چون قد تو سروي برخاست ورنه دود دل ما بيتو کجا بنشيند چو تو برخيزي و از ناز خرامان گردي اين خياليست که...
اهل تحقيق چو در کوي خرابات آيند
اهل تحقيق چو در کوي خرابات آيند شاعر : خواجوي کرماني از ره ميکده بر بام سماوات آيند اهل تحقيق چو در کوي خرابات آيند همچو موسي ارني گوي به ميقات آيند تا ببينند مگر نور...