0
مسیر جاری :
عاقل ندهد عاشق دلسوخته را پند خواجوی کرمانی

عاقل ندهد عاشق دلسوخته را پند

عاقل ندهد عاشق دلسوخته را پند شاعر : خواجوي کرماني سلطان ننهد بنده محنت زده را بند عاقل ندهد عاشق دلسوخته را پند من دانم و يعقوب فراق رخ فرزند اي يار عزيز انده دوري تو...
اي ساربان به قتل ضعيفان کمر مبند خواجوی کرمانی

اي ساربان به قتل ضعيفان کمر مبند

اي ساربان به قتل ضعيفان کمر مبند شاعر : خواجوي کرماني بر گير بارم از دل و بار سفر مبند اي ساربان به قتل ضعيفان کمر مبند بر روي ما نظر فکن و نقش زر مبند در اشک ما نگه...
زهي زلفت گرهگيري پر از بند خواجوی کرمانی

زهي زلفت گرهگيري پر از بند

زهي زلفت گرهگيري پر از بند شاعر : خواجوي کرماني لب لعلت نمک داني پر از قند زهي زلفت گرهگيري پر از بند طناب چنبري بر مشتري بند نقاب ششتري از ماه بگشاي دلم در خون ز...
اين دلبران که پرده برخ در کشيده‌اند خواجوی کرمانی

اين دلبران که پرده برخ در کشيده‌اند

اين دلبران که پرده برخ در کشيده‌اند شاعر : خواجوي کرماني هر يک بغمزه پرده‌ي خلقي دريده‌اند اين دلبران که پرده برخ در کشيده‌اند اندر کنار رحمت حق پروريده‌اند از شير و...
خورشيد را به سايه‌ي شب در نشانده‌اند خواجوی کرمانی

خورشيد را به سايه‌ي شب در نشانده‌اند

خورشيد را به سايه‌ي شب در نشانده‌اند شاعر : خواجوي کرماني شب را بپاسباني اختر نشانده‌اند خورشيد را به سايه‌ي شب در نشانده‌اند مهراج را بمسند خان برنشانده‌اند چيپور را...
زنده‌اند آنها که پيش چشم خوبان مرده‌اند خواجوی کرمانی

زنده‌اند آنها که پيش چشم خوبان مرده‌اند

زنده‌اند آنها که پيش چشم خوبان مرده‌اند شاعر : خواجوي کرماني مرده دل جمعي که دل دادند و جان نسپرده‌اند زنده‌اند آنها که پيش چشم خوبان مرده‌اند تا ببيني چشمه‌ها را کاب دريا...
شام خون آشام گيسو را اگر چين کرده‌اند خواجوی کرمانی

شام خون آشام گيسو را اگر چين کرده‌اند

شام خون آشام گيسو را اگر چين کرده‌اند شاعر : خواجوي کرماني زلف پرچين را چرا برصبح پرچين کرده‌اند شام خون آشام گيسو را اگر چين کرده‌اند چين گيسو را ز رخ بتخانه‌ي چين کرده‌اند...
خورشيد را ز مشک زره پوش کرده‌اند خواجوی کرمانی

خورشيد را ز مشک زره پوش کرده‌اند

خورشيد را ز مشک زره پوش کرده‌اند شاعر : خواجوي کرماني وانگه بهانه زلف و بنا گوش کرده‌اند خورشيد را ز مشک زره پوش کرده‌اند با آفتاب دست در آغوش کرده‌اند از پردلي دو هندوي...
رنج ما برديم و گنج ارباب دولت برده‌اند خواجوی کرمانی

رنج ما برديم و گنج ارباب دولت برده‌اند

رنج ما برديم و گنج ارباب دولت برده‌اند شاعر : خواجوي کرماني خار ما خورديم و ايشان گل بدست آورده‌اند رنج ما برديم و گنج ارباب دولت برده‌اند رخت ما پيش از نزول ما بمنزل برده‌اند...
آن خط شب مثال که بر خور نوشته‌اند خواجوی کرمانی

آن خط شب مثال که بر خور نوشته‌اند

آن خط شب مثال که بر خور نوشته‌اند شاعر : خواجوي کرماني يا رب چه دلفريب و چه در خور نوشته‌اند آن خط شب مثال که بر خور نوشته‌اند گوئي محرران سکندر نوشته‌اند از خضر نامه‌ئي...