0
مسیر جاری :
حديث جان بجز جانان نداند خواجوی کرمانی

حديث جان بجز جانان نداند

حديث جان بجز جانان نداند شاعر : خواجوي کرماني که جز جانان کسي در جان نداند حديث جان بجز جانان نداند که کس درد مرا درمان نداند مرا با درد خود بگذار و بگذر بميرد بنده...
عجب دارم گر او حالم نداند خواجوی کرمانی

عجب دارم گر او حالم نداند

عجب دارم گر او حالم نداند شاعر : خواجوي کرماني که مشک و بي زري پنهان نماند عجب دارم گر او حالم نداند اگر رحمت نمايد مي‌تواند يقينم کان صنم بر ناتوانان گرم او دل دهد...
کس حال من سوخته جز شمع نداند خواجوی کرمانی

کس حال من سوخته جز شمع نداند

کس حال من سوخته جز شمع نداند شاعر : خواجوي کرماني کو بر سر من شب همه شب اشک فشاند کس حال من سوخته جز شمع نداند کز سوخته حالي بمن سوخته ماند دلبستگي هست مرا با وي از آنروي...
سريست مرا با تو که اغيار نداند خواجوی کرمانی

سريست مرا با تو که اغيار نداند

سريست مرا با تو که اغيار نداند شاعر : خواجوي کرماني کاسرار مي عشق تو هشيار نداند سريست مرا با تو که اغيار نداند از شوق خطت نقطه ز پرگار نداند در دايره‌ي عشق هر آنکس که...
در ديده جز آن ماه دلافروز نيامد خواجوی کرمانی

در ديده جز آن ماه دلافروز نيامد

در ديده جز آن ماه دلافروز نيامد شاعر : خواجوي کرماني آن ترک ختائي بچه آيا چه خطا ديد در ديده جز آن ماه دلافروز نيامد خورشيد چو رسمست که هر روز برآيد کامروز علي رغم بدآموز...
بنگر اي شمع که پروانه دگر باز آمد خواجوی کرمانی

بنگر اي شمع که پروانه دگر باز آمد

بنگر اي شمع که پروانه دگر باز آمد شاعر : خواجوي کرماني از پي دل بشد و سوخته پر باز آمد بنگر اي شمع که پروانه دگر باز آمد رفت و صد باره از آن سوخته‌تر باز آمد گرچه سر...
يار ثابت قدم اينک ز سفر باز آمد خواجوی کرمانی

يار ثابت قدم اينک ز سفر باز آمد

يار ثابت قدم اينک ز سفر باز آمد شاعر : خواجوي کرماني وگر از پاي درافتاد بسر باز آمد يار ثابت قدم اينک ز سفر باز آمد که چو دريا شد و چون کان گهر باز آمد ظاهر آنست کزين...
مراد بين که به پيش مريد باز آمد خواجوی کرمانی

مراد بين که به پيش مريد باز آمد

مراد بين که به پيش مريد باز آمد شاعر : خواجوي کرماني بشد چو جوهر فرد و فريد باز آمد مراد بين که به پيش مريد باز آمد بفال سعد برفت و سعيد باز آمد سعادتيست که آنکس که سعد...
شکر تنگ تو تنگ شکر آمد خواجوی کرمانی

شکر تنگ تو تنگ شکر آمد

شکر تنگ تو تنگ شکر آمد شاعر : خواجوي کرماني حلقه‌ي لعل تو درج گهر آمد شکر تنگ تو تنگ شکر آمد بشکر خنده‌ي شيرين چو در آمد لبت از تنگ شکر شور برآورد قامت خويشتنم در...
از صومعه پيري بخرابات درآمد خواجوی کرمانی

از صومعه پيري بخرابات درآمد

از صومعه پيري بخرابات درآمد شاعر : خواجوي کرماني با باده پرستان بمناجات درآمد از صومعه پيري بخرابات درآمد در دير مغان رفت و بطاعات درآمد تجديد وضو کرد بجام مي و سرمست...