مسیر جاری :
#اشعارخواجوی کرمانی در راسخون
#اشعارخواجوی کرمانی در مقالات
#اشعارخواجوی کرمانی در فیلم و صوت
#اشعارخواجوی کرمانی پرسش و پاسخ
#اشعارخواجوی کرمانی در مشاوره
#اشعارخواجوی کرمانی در خبر
#اشعارخواجوی کرمانی در سبک زندگی
#اشعارخواجوی کرمانی در مشاهیر
#اشعارخواجوی کرمانی در احادیث
#اشعارخواجوی کرمانی در ویژه نامه
حديث آرزومندي جوابي هم نميارزد
حديث آرزومندي جوابي هم نميارزد شاعر : خواجوي کرماني خمار آلودهئي آخر شرابي هم نميارزد حديث آرزومندي جوابي هم نميارزد اگر گنجي نميارزد خرابي هم نميارزد خرابي همچو...
صحبت جان جهان جان و جهان ميارزد
صحبت جان جهان جان و جهان ميارزد شاعر : خواجوي کرماني لعل جان پرور او جوهر جان ميارزد صحبت جان جهان جان و جهان ميارزد کنج ميخانه طربخانهي خان ميارزد گوشهي دير مغان...
وصل آن ترک ختا ملکت خاقان ارزد
وصل آن ترک ختا ملکت خاقان ارزد شاعر : خواجوي کرماني کفر زلف سيهش عالم ايمان ارزد وصل آن ترک ختا ملکت خاقان ارزد پيش ارباب نظر ملک سليمان ارزد خاتم لعل گهر پوش پري رخساران...
تا برآيد نفس از عشق دمي بايد زد
تا برآيد نفس از عشق دمي بايد زد شاعر : خواجوي کرماني بر سر کوي محبت قدمي بايد زد تا برآيد نفس از عشق دمي بايد زد بوسه برصحن سراي صنمي بايد زد چهره برخاک در سيمبري بايد...
چون طوطي خط تو پر بر شکر اندازد
چون طوطي خط تو پر بر شکر اندازد شاعر : خواجوي کرماني مرغ دل من آتش در بال و پر اندازد چون طوطي خط تو پر بر شکر اندازد تسبيح برافشاند سجاده براندازد صوفي ز مي لعلت گر...
مرغ در راه او پر اندازد
مرغ در راه او پر اندازد شاعر : خواجوي کرماني شمع در پاي او سر اندازد مرغ در راه او پر اندازد شور در تنگ شکر اندازد پستهي شور شکر افشانش خويش را از کمر در اندازد ...
طوطي چو سخن گوئي پيش شکرت ميرد
طوطي چو سخن گوئي پيش شکرت ميرد شاعر : خواجوي کرماني طوبي چو روان گردي بر رهگذرت ميرد طوطي چو سخن گوئي پيش شکرت ميرد و آندم که قبا پوشي پيش کمرت ميرد جوزا چو قدح نوشي...
دلم که حلقهي گيسوي يار ميگيرد
دلم که حلقهي گيسوي يار ميگيرد شاعر : خواجوي کرماني درون حلقه نشستست و مار ميگيرد دلم که حلقهي گيسوي يار ميگيرد که دامن من شوريده کار ميگيرد بهر کجا که روم آب ديده...
دلم ديده از دوستان برنگيرد
دلم ديده از دوستان برنگيرد شاعر : خواجوي کرماني که بلبل دل از بوستان برنگيرد دلم ديده از دوستان برنگيرد گر آن مه ز خور سايبان برنگيرد ز من سايهئي ماند از مهر رويش ...
چون خط تو گرد رخ گلرنگ بگيرد
چون خط تو گرد رخ گلرنگ بگيرد شاعر : خواجوي کرماني سرحد ختن خيل شه زنگ بگيرد چون خط تو گرد رخ گلرنگ بگيرد از آه جگر سوختگان زنگ بگيرد مگذار که رخسار تو کائينه حسنست ...