مسیر جاری :
هاتفی از گوشه ی میخانه دوش
دیشب از کنج خلوت میکده فرشته ای از عالم غیب ندا در داد که:باده بنوش که گناه این کار مورد بخشایش پروردگار واقع می شود و او آن را می بخشد.
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش
هنگام سحر از فرشته ی عالم غیب مژده ای به گوشم رسید که روزگار شاه شجاع است، پس بی پروا و بی ملاحظه شراب بنوش.
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
خدایا!این گل زیبا و تازه شکفته ی شاداب و خندان را که به من سپردی، از چشم زخم حسودان به تو می سپارم.خدایا!این معشوق دلربا و خندان را که چند صباحی با من بوده، اکنون در برابر پیشامدهایی که ممکن است موجب آزار...
چو بر شکست صبا زلف عنبر افشانش
هنگامی که باد صبای بیمارگون و خسته جان در زلف زیبا و خوشبوی یار من پیچ و تاب پدید آورد و در لابلای حلقه های آن پیچیدن گرفت، هر عاشق دلشکسته از بوی دلاویز آن نشاط تازه ای یافت.
خوشا شیراز و وضع بی مثالش
شیراز و طبیعت خرّم و هوای متعدل آن چه نیکوست.خدیا!این سرزمین را از خطر نابودی حفظ کن.
شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش
شراب تلخی می خواهم که قدرت مستی اش چنان باشد که پهلوانان را هم از پای در می آورد تا به این وسیله لحظه ای از دنیا و گرفتاری های آن آسوده خاطر باشم.
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
همه ی دل مشغولی و فکر و ذکر بلبل این است که گل یارش باشد و از آنجا که عاشق صادقی است به منتهای آرزوهای خود، رسیده، اما از سوی دیگر، گل مانند همه ی معشوق ها راحت نمی نشیند و تنها در این اندیشه است که چگونه...
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
باغبان، آرزوهای بزرگ در سر دارد و می خواهد برای مدت اندکی با گل سرخ همنشین باشد، پس باید چون بلبل بر جفای خار دوری و هجران، یعنی مشکلات روزگار، صبر و شکیبایی کند.
صوفی گلی بچین و مرقّع به خار بخش
ای صوفی!از زندگی و زیبایی های آن لذت ببر و بهره ای داشته باش و این لباس پاره پاره ی نشان فقر و زهد را دور بیانداز.این زهد و پرهیز ظاهری و آزار دهنده را رها کن و با شراب گوارا و خوش طعم، خوش و شاد باش.
به دور لاله قدح گیر و بی ریا می باش
در فصل شکوفایی شقایق که دشت و دمن به رنگ سرخ در می آید، جام شراب بگیر و به دور از هر گونه ریا و تظاهر بنوش و همراه با بوی دل انگیز گل سرخ در نسیم خوش بهاری نفس بکش و همنشین آن باش.