مسیر جاری :
دست از طلب ندارم تا کام من بر آید
من دست از جستجو بر نمی دارم تا به مقصد و آرزویم برسم.در این راه یا به معشوق خواهم رسید یا اینکه می میرم و جان از تن بیرون خواهد رفت.دست از آرزوی درک اسرار عالم معنا بر نمی دارم تا عشق در پی این خواسته...
بر سر آنم که که گر ز دست بر آید
خلوتگاه دل عاشق، جای اندیشه ی این جهان و هر آنچه در آن است، نیست.دل زمانی پاک و روشن می شود و ذکر حق در آن راه می یابد و جایگاه فرشته می شود که دیو اندیشه های مادی و این جهانی و پلیدی ها از دل بیرون رفته...
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید
به معشوق گفتم:غم عشق تو را دارم و مشتاق دیدار تو هستم.او در پاسخ گفت:سرانجام این غم تو پایان خواهد یافت و به مرادت خواهی رسید؛ به او گفتم:ماه تابان شب های تاریک من باش و او گفت:اگر امکان داشته باشد.
اگر به باده ی مُشکین دلم کَشَد شاید
اگر دلم به نوشیدن شراب خوشبو و معطر تمایل دارد، شایسته است؛ زیرا انتظار خیر و نیکی از زهد ریاکارانه و دروغین نمی رود.
بخت از دهان دوست نشانم نمی دهد
بخت و اقبال بد و نامبارک از دهان زیبا و کوچک معشوق به من عاشق نشانی نمی دهد و اقبال و سعادت از راز پنهانی دهان او مرا آگاه نمی سازد.بخت نامساعد عاشق، نشانی از قبول و عنایت و توجه معشوق دریافت نمی کند آری...
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود؟
ای یار!چنانچه من از باغ وجودت کام دل بگیریم و از گلستان لب هایت بوسه ای بچینم، چه می شود؟ اگر روشنی چهره ی درخشان تو زندگی ام را روشن کند، چه خواهد شد؟
گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
هر چند پذیرفتن این پند و سخن بر واعظ شهر که خود پند دهنده است، آسان نیست، ولی باید بداند تا زمانی که مکر و فریب و ناراستی را پیشه ی خود کند و دروغگو و شیّاد باشد، مسلمان نخواهد شد.
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
می ترسم که اشک، غم عشق ما را افشا کند و پرده ی راز من عاشق را کنار زده و این راز پوشیده ی سر به مهر، همچون افسانه در همه عالم مشهور شود و بر سر زبان ها بیفتد و این راز را همه بدانند.
ساقی حدیث سرو و گل لاله می رود
ای ساقی!آگاه باش که فصل بهار و هنگام شادخواری فرا رسیده است و سرو و گل و لاله دوباره جلوه گری را آغاز کردند.همه جا سخن از سرو و گل و لاله است و این گفتگو و دامنه ی بحث به پیاله های سه گانه ی شراب که شوینده...
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
خوشا به حال دلی که پیوسته به دنبال نگریستن به زیبایی ها نباشد و به هر جا دعوتش کردند، بی تأمل و سنجیده نمی پذیرد و نمی رود.