مسیر جاری :
بگشا بشکر خنده لب لعل شکرريز
بگشا بشکر خنده لب لعل شکرريز شاعر : خواجوي کرماني با پستهي شيرين ز شکر شور برانگيز بگشا بشکر خنده لب لعل شکرريز در ده قدحي از لب شيرين شکرريز تلخست مي از دست حريفان...
نشست شمع سحر اي چراغ مجلسيان خيز
نشست شمع سحر اي چراغ مجلسيان خيز شاعر : خواجوي کرماني بيار باده و بشنو نواي مرغ سحرخيز نشست شمع سحر اي چراغ مجلسيان خيز شراب مشک نسيمست و مشک غاليه آميز سپيده نافه گشايست...
برگ نسرين ترا بي خار مييابم هنوز
برگ نسرين ترا بي خار مييابم هنوز شاعر : خواجوي کرماني باغ رخسارت پر از گلنار مييابم هنوز برگ نسرين ترا بي خار مييابم هنوز خوشترست اما منش بيمار مييابم هنوز دوش ميگفتي...
در جهان قصه حسن تو نشد فاش هنوز
در جهان قصه حسن تو نشد فاش هنوز شاعر : خواجوي کرماني تو دل خلق جهان صيد کني باش هنوز در جهان قصه حسن تو نشد فاش هنوز زان عقيق لب در پوش گهر پاش هنوز هيچ دل سوخته کام...
اين غزل يک دو نوبت از سرسوز
اين غزل يک دو نوبت از سرسوز شاعر : خواجوي کرماني بلبلي باز گفت در نوروز اين غزل يک دو نوبت از سرسوز وي دلاراي بوستان افروز کاي گل تازه روي خندان لب اينچنين صعب باشد...
روز عيش و طرب و عيد صيامست امروز
روز عيش و طرب و عيد صيامست امروز شاعر : خواجوي کرماني کام دل حاصل و ايام به کامست امروز روز عيش و طرب و عيد صيامست امروز که مرا ديدن آن ماه تمامست امروز گو عروس فلکي...
بنده محمودست و سلطان در ره معني اياز
بنده محمودست و سلطان در ره معني اياز شاعر : خواجوي کرماني کار دينداران نمازست و نماز ما نياز بنده محمودست و سلطان در ره معني اياز قامتي را جوي کايد سرو پيشش در نماز ايکه...
کجا بود من مدهوش را حضور نماز
کجا بود من مدهوش را حضور نماز شاعر : خواجوي کرماني که کنج کعبه ز دير مغان ندانم باز کجا بود من مدهوش را حضور نماز که از نياز نميباشدم خبر ز نماز مرا مخوان به نماز اي...
پيش عاقل نياز چيست نماز
پيش عاقل نياز چيست نماز شاعر : خواجوي کرماني نزد عاشق نماز چيست نياز پيش عاقل نياز چيست نماز صبحدم ميزد اين غزل برساز نغمه سازي بنالهي دلسوز وي بجان پرده ساز مجلس...
اي شده بر مه ز شبه مهره ساز
اي شده بر مه ز شبه مهره ساز شاعر : خواجوي کرماني با شبهات مار سيه مهره باز اي شده بر مه ز شبه مهره ساز هندوي زنگي صفتت ترکتاز جادوي هاروت وشت دلفريب رايت عشرت به...