مسیر جاری :
#شعروادب #اشعار عاشورایى در راسخون
#شعروادب #اشعار عاشورایى در مقالات
#شعروادب #اشعار عاشورایى در فیلم و صوت
#شعروادب #اشعار عاشورایى پرسش و پاسخ
#شعروادب #اشعار عاشورایى در مشاوره
#شعروادب #اشعار عاشورایى در خبر
#شعروادب #اشعار عاشورایى در سبک زندگی
#شعروادب #اشعار عاشورایى در مشاهیر
#شعروادب #اشعار عاشورایى در احادیث
#شعروادب #اشعار عاشورایى در ویژه نامه
سفیر صبح
در آن دیار که شب حاکم و هر که بود شب آیین بود سفیر صبح رسید اما طلوع واقعه خونین بود چه شد شکوه سحرگاهی که آفتاب وفاداران نشست در شفقی خونین غریب و خسته و غمگین بود
سری بر نیزه
خبر پیچید تا کامل کند دیگر خبرها خبر داغ است و در آتش میاندازد جگرها را غروبی تلخ بادی تلختر از دور میآمد که خم میکرد زیر بار اندوهش کمرها را
سربازهای کوچک من!
سربازهای کوچک من!... از جلو نظام آماده باش... ایست، خبردار... احترام دقت کنید... عرش خدا گر گرفته است از شدت محاصره... از روز ازدحام
سر کوي تو
ز بس در گلو عقده دارد دلم به زانوي غم سر گذارد دلم چنان داغدار توام روز و شب که خونابه از ديده بارد دلم تو را اي خدايي ترين آرزو
سر سلامتی
سلام زهرا جان! خون شده چرا جگرت؟ مدینه پر شده از کربلای دور و برت برای مادر عباس چیست بهتر از این خبر بیاوری از لالههای در سفرت
ستارهی تشنه لب
دستهای عشق و غیرت میچکید از دوش ماه همچو اشک مشک زخمی مانده در آغوش ماه ماه در دامان خورشید ولایت خفته است میچکد آب و عطش از دیدهی خاموش ماه
سایه بان دشت
پیچیده است عطر حضورت میان دشت وقتی وزید سمت غزل، آسمان دشت هی پیچ و تاب خورده و خود را نشانده است در امتداد صبر زمین، ناگهان دشت
سایهی همایون
تویی که غلغله افکنده در جهان، خونت هزار بادیه لیلا شده ست مجنونت تو، عاشقانهترین خلقت خداوندی چگونه دست عبارت رسد به مضمونت
سایههای سیاه
تو آفتابی و روزی قیام خواهی کرد غروبهای زمین را تمام خواهی کرد روبهای زمین را که رنگ خون دارند غروبها زمین، خسته و عزا دارند
زمین درهفت نوبت
زمین در هفت نوبت بی قراری آسمان خویش را گم کرد مدار مانده در دهلیز هستی کهکشان خویش را گم کرد دلش میخواست پا برشانههای شرجی خورشید بگذارد
ولی هنگام بالا رفتن از شب، نردبان خویش را گم کرد