سينما و تقابل اسلام و غرب

يکي از موضوعاتي که در زمينه ي تقابل فرهنگ ها مطرح است، رويارويي غرب با جهان اسلام و کشور ايران است. اين امر در عرصه ي سياسي به شکل هاي مختلف ديده مي شود که به فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني نيز تسري يافته
دوشنبه، 24 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سينما و تقابل اسلام و غرب
 سينما و تقابل اسلام و غرب

 

نويسنده: جواد امين خندقي




 
يکي از موضوعاتي که در زمينه ي تقابل فرهنگ ها مطرح است، رويارويي غرب با جهان اسلام و کشور ايران است. اين امر در عرصه ي سياسي به شکل هاي مختلف ديده مي شود که به فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني نيز تسري يافته است که در ادامه، نمونه هاي آن خواهد آمد.

يک. اسلام هراسي

« اسلام هراسي » (1) مفهومي است که به پيش داوري، هراس و تبعيض غير منطقي عليه اسلام و مسلمانان اشاره دارد که پس از يازده سپتامبر، استفاده ي فراواني از آن شده است. « Phobia » به معناي ترس نامعقول از چيزي است؛ به عبارت ديگر، اسلام هراسي در خود، اين مفهوم را به همراه دارد که اسلام فاقد ارزش مشترک با ديگر فرهنگ ها است و در مقايسه با فرهنگ غرب در موقعيتي فرودست قرار دارد و بيش تر يک ايدئولوژي است تا يک دين.
پديده ي هراس از اسلام از زمان ظهور دين اسلام سابقه داشته است؛ اگر چه امروزه، به ويژه پس از حوادث يازدهم سپتامبر و بيش تر در کشورهاي غربي، گستره و عمق آن بيشتر شده است. مي توان گفت اين پديده در تاريخ کهني ريشه دارد که سرشار از سلسله ي درازي از روابط ناآرام ميان غرب و اسلام است و در طي اين روابط ناآرام، هراس از اسلام در ذهنيت غربي تثبيت شده و باعث شده تا آنان اسلام را همچون خطري جدي بنگرند.
در تحليل پديده ي اسلام هراسي، مانند تحليل هر پديده ديگر نمي توان آن را تک علتي دانست. اسلام هراسي اسباب متعددي دارد که از درجه ي اهميت متفاوتي برخوردار است که مهم ترين آن عبارت است از: (2)

1. سرشار بودن تاريخ از درگيري هاي ميان اسلام و غرب:

مي توان گفت که فتوحات اسلامي، مرزها و آفاق اسلام را در طول قرن ها درهم نورديد و حوادث ناشي از آن، مانند درهم شکستن کاروان هاي نظامي روم و انهدام مراکزشان زير گام هاي سربازان مسلمان، نخستين تجربه هاي دردناکي بود که غرب در رابطه اش با جهان اسلام، با آن روبه رو مي شد.

2. جهل به اسلام:

بنا به باور رايج، انسان بنابر عادتش مايل به دشمني با چيزي است که بدان جهل دارد؛ يعني به دليل جهل، آن را خطري بر خويش مي شمارد که اجتناب از آن ضروري است. همين امر مي تواند ترس از اسلام و تمايل به ستيز با آن و نفرت به آن را در ميان غربي ها تفسير کند.

3. تعارض منافع و اختلاف خاستگاه هاي ارزشي:

امروزه غرب، رفتارها و هنجارهايي را پذيرفته که بسياري از آن ها در تعارض با اسلام است. برخي از اين هنجارها به نظام سرمايه داري و اصول عمل گرايانه ي آن باز مي گردد که در عين حال، در محدوده ي آزادي هاي اجتماعي و اقتصادي به رسميت شناخته شده نيز جاي مي گيرد؛ مانند آزادي قمار، شرط بندي، مصرف مشروبات الکلي، قانوني شدن فحشا، هم جنس بازي و ... طبيعي است که اين هنجارهاي غربي، خوشايند اسلام نيست و اسلام، اين رفتارها را حرام و مستوجب مجازات مي داند؛ از اين رو طبيعي است که غربي ها، اسلام و آموزه هاي اسلامي را تهديدي جدي براي آن چه آزادي هاي فردي و اجتماعي مي خوانند، بدانند.

4. خلط ميان دين اسلام و وضع کنوني مسلمانان:

پنهان نيست که امت اسلام از قرن ها پيش با بحران هاي متعدد در سطوح متفاوت، مواجه بوده است. اين سطح بشري در رتبه اي پايين تر از ديگر ملل قرار گيرند. برخي کشورهاي اسلامي از متوقف کردن اين چالش ها يا پيروز شدن بر آن ها ناتوان اند و هنوز هم بسياري از دولت هاي اسلامي به دنبال رويه ي قدرت هاي بيگانه اي هستند که آزادي عمل اين دولت ها را مصادره و استقلال عملي شان را محدود مي کند.
در پي اين اوضاع ناگوار و با تلاش هاي جنبش هاي صهيونيستي و استعماري در تعميق اين وضع و بزرگ نمايي آن، طبيعي است که نوعي هم ذات پنداري ميان اسلام، فقر و عقب ماندگي ايجاد شود و ريشه ي ضعف و پس ماندگي مسلمانان به اسلام نسبت داده شود. بنابراين، بسيار دشوار است که انسان غربي که تنها سيمايي تحريف يافته از اسلام را شناخته، با اين دين، تعامل عاطفي برقرار کند و موضعي منفي در برابر آن نگيرد.

5. پذيرش تصويرهاي پيش ساخته ي منفي از مسلمانان:

نظام هاي استعماري براي مقابله با اسلام، پيش فرض هايي منفي براي مسلمانان در نظر گرفته و آن ها را در قالب هاي گوناگون منتشر ساخته اند، تا جايي که تصوير غالب از مسلمانان، همراه با صفات ناپسندي مانند: خشونت، تروريسم، شهوت راني، شکم بارگي، سفاهت، حيله گري، تحقير زن و ... گره خورده است. در اين زمينه تا کنون مهم ترين نقش بر عهده ي رسانه ها بوده است.
در مجموع با توجه به علل ياد شده مي توان گفت که اسلام هراسي در ذات خود نشانه ي مجموعه اي از برداشت هاي نادرست از اسلام در تمدن غرب همراه با شيطنت هاي استعماري عليه مسلمانان است که مي توان اصلي ترين ابزار آن را رسانه ها دانست؛ به تعبير « ادوارد سعيد »، رسانه ها و کارشناسان امريکايي و غربي تعيين مي کنند که مردم شان درباره بقيه ي جهان ( ديگران ) چه انديشه اي داشته باشند. به جاي بحث علمي و دانشگاهي درباره اسلام، مردم، تنها روزنامه نگاراني را مشاهده مي کنند که خبري را دست چين کرده و آن را مجدداً گزافه پردازي و در رسانه ي خود منتشر مي کنند. هم چنين وي اسلام رسانه ها را کنشي يک جانبه مي داند که نشان مي دهد آن چه اعراب و مسلمانان انجام مي دهند در بالاترين سطح عيوب ذاتي قرار دارد و آن ها مردم را به کمک ابزار رسانه، از اسلام مي ترسانند. در بسياري از موارد نه تنها اسلام با بي دقتيِ آشکار ترسيم شده است؛ بلکه تبيين هاي قوم گرايانه و سست بنيان، نفرت هاي فرهنگي و حتي نژادي و دشمني هاي ژرف و در همان حال متناقض و دلخواه نيز در اين اطلاع رساني ها مشاهده مي شود. (3)
در واقع، اسلام هراسي نوعي از « مديريت برداشت ها » (4) است که بيش تر، رسانه ها باعث آن مي شوند. اين برداشت ها با اهداف گوناگوني از جمله جلوگيري از رشد تمايل به اسلام در غرب ( که از آن تعبير به « سونامي اسلامي » مي شود ) و تخريب دروني مسلمانان هدايت مي شود که مي توان شامل موارد ذيل دانست: (5)
1. تمدن اسلامي، مجموعه اي ايستا و بدون واکنش در مقابل تغييرات است.
2. تمدن اسلامي در مقايسه با تمدن غرب فرودست محسوب مي شود که ابتدايي، جنسيت گرا و غيرعقلاني است.
3. تمدن اسلامي فاقد ارزش هاي مشترک با ديگر فرهنگ ها است و در مقايسه با فرهنگ هاي ديگر داراي تأثير و تأثر نيست و « ديگري » محسوب مي شود.
4. تمدن اسلامي؛ خشن، ستيزه جو، تهديد کننده، حامي تروريسم و عامل اصلي درگيري تمدن ها است.
5. مبارزه با اسلام، امري عادي در جامعه است و اسلام هراسي، بهانه اي براي طرد مسلمانان از جامعه محسوب مي شود و به نوعي عقيده ي سياسي است که براي اهداف سياسي و نظامي از آن استفاده مي شود.
فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني به شکل چشم گيري در اين عرصه وارد شده اند و آثار فراواني را مي توان در اين حوزه مشاهده کرد. پيش از اين در بخش هاي پيشين، فيلم هايي براي نمونه، درباره عقب ماندگي کشورهاي شرقي مسلمان و دور بودن آنان از فرهنگ و تمدن ذکر شد. اين نمونه ها در اين بخش نيز قابل استناد است؛ اما علاوه بر آن ها، آثار ديگري نيز با مضمونِ اسلام هراسي ديده مي شود که در چند گروه دسته بندي مي شوند:
دسته اي از فيلم ها به داستان هاي تروريستي در کشورهاي غربي به ويژه امريکا مي پردازند. مسئول اين انفجارها فرد يا گروهي مسلمان است که درصدد انتقام از مردم امريکايند. فيلم « محاصره » (6) يکي از نمونه ها براي الگو است. فيلم يا تصويري مستند از انفجار در يکي از شهرهاي امريکا آغاز مي شود. پس از آن در تصوير تلويزيوني « بيل کلينتون » (7) رئيس جمهور سابق آن جا، تهديد مي کند که اين واقعه ي تروريستي بي جواب نخواهد ماند و مسئول آن، مجازات خواهد شد. هم زمان با اين گفتار، فردي مسلمان با عنوان يکي از رهبران گروه هاي تروريستي در مکاني شبيه به يکي از کشورهاي مسلمان، طي يک عمليات چريکي، ربوده و براي بازجويي به ايالات متحده آورده مي شود. فيلم، جريان انفجارهاي پي در پي در شهرهاي امريکا از جانب گروه هاي مسلمان است و در تمام آن، اين جريان ادامه مي يابد تا جايي که ارتش، وارد و حکومت نظامي برقرار مي شود.
در فيلم « غير قابل فکر » (8) يک شهروند مسلمان امريکايي در سه شهر اصلي آن جا سه بمب با فناوري اتمي مي گذارد و خودش را براي رساندن خواسته اش که خروج امريکايي ها از کشورهاي مسلمان است، تسليم نيروهاي نظامي امريکايي مي کند. اين فرد تحت نظر مزدوري امريکايي قرار مي گيرد و همسرش کشته مي شود و زير شکنجه به دليل حفظ جان فرزندانش، محل سه بمب را مي گويد و خودکشي مي کند؛ اما بمب چهارمي نيز وجود دارد و خرابي زيادي به بار مي آورد. اين فرد، پيام تروريستي تصويري خود را با نام خدا و صلوات بر پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) آغاز مي کند. افزون بر اين دو فيلم، آثاري مانند « از پاريس با عشق » ، (9) « استرداد » ، (10) « دروغ هاي حقيقي » (11) و « کماندو » (12) نيز همين الگو را دنبال مي کنند.
دسته اي ديگر از اين فيلم ها، داستاني تروريستي را روايت مي کنند که در کشورهاي اسلامي رخ مي دهد. در اين آثار، گروهي از مأموران سازمان هاي نظامي و جاسوسي امريکا درصدد خنثي سازي عملکرد تخريبي گروه هاي مسلمان هستند يا در درگيري هاي نظامي با گروه هاي تروريستي مسلمان رو به رو مي شوند.
فيلم « قفسه درد » (13) يکي از نمونه هاي توليد شده در سال هاي اخير است. در اين فيلم، تروريست هاي مسلمان در هر لباسي ديده مي شوند و در تمام کشور عراق حضور دارند. داستان درباره گروهي از خنثي کنندگان بمب، مربوط به ارتش امريکا روايت مي شود که به عراق اعزام شده اند. کشور عراق در اين فيلم فضايي کاملاً آلوده و سياه دارد و پشت هر ديوار، خانه يا نقابي، يک تروريست پنهان شده است؛ از جمله در فيلم، فردي با صورتي پوشيده با چفيه عربي به سمت سربازان امريکايي تيراندازي مي کند، در بيابان به آن ها حمله مي کنند، پيرمردي با کمک چند نفر از اهالي محلي با گاري چوبي در کنار امريکايي ها بمب منفجر مي کند، قصابي در بازار در راه عبور و مرور مردم بمب مي گذارد و خنثي کننده ي امريکايي را مي کشد، راننده ي تاکسي که حاجي صدايش مي زنند به سمت سربازان حمله مي کند. در محل بمب چهارم در بخشي از فيلم که به عنوان منبعي از مواد منفجره شناسايي مي شود، نشانه هاي تروريسم سازماني مسلمان به تصوير کشيده مي شود. روي ديوارها « الله اکبر » نوشته شده يا جملاتي درباره شهادت و شهيد ديده مي شود، عکسي از برج هاي دوقلوي تجارت جهاني در حال سوختن بر روي ديوار نصب است، پرچمي با نام هاي خدا و پيامبر در کنار دوربيني براي تصويربرداري از سربريدن غير مسلمان ها آماده است و هم چنين در محل بمب گذاري، صداي اذان مي آيد. جاي جاي فيلم، نمادها و نشانه هاي اسلام به عنوان نمادهاي تروريستي معرفي مي شود. شايد به همين علت است که اين فيلم، برنده ي شش جايزه ي اسکار، هشتاد و شش جايزه از جشنواره هاي ديگر و نامزد پنجاه و پنج جايزه شده است که امري بي سابقه در کارنامه ي کاري سازندگان اين فيلم به شمار مي رود.
هم چنين مي توان فيلم هاي « محرم راز » ، (14) « يک مشت دروغ » ، « برادران » ، (15) « اره ماهي » ، (16) « قلمرو » ، (17) « چوپان: گشت مرزي » ، (18) « يک بار مصرف ها » (19) و « تيم اِي » (20) را نام برد که هر کدام به نوعي به بحث تروريسم مسلمان مي پردازند.
گروهي ديگر از آثار، جريان اسلام را در دل داستاني آخرالزماني به عنوان خطري جهاني براي تمام ملل معرفي مي کنند. در فيلم « ال سيد » (21) يک مسلمان افريقايي قصد حمله به اسپانيا و بعد از آن تمام جهان را دارد. او مي خواهد با سلطه بر تمام مردم جهان، حکومتي جديد پايه ريزي کند. مسلمان ها در اين فيلم انسان هايي وحشي و جنايت کار نشان داده مي شوند.
انيميشن « انيماتريکس » (22) که به عنوان اثري تبليغاتي براي سه گانه ي « ماتريکس » (23) توليد شد، بخش هاي ناگفته ي داستان فيلم و حلقه هاي مفقوده را نيز به نمايش مي گذارد و در واقع، پيشينه ي داستان فيلم در انيميشن ديده مي شود. در داستان اين مجموعه پس از اختراع هوش مصنوعي از سوي انسان، روبات ها در تمام شئون انساني به کار گرفته مي شوند و کارهاي او را انجام مي دهند. رفتار انسان با روبات ها به نحوي توهين آميز است و در اتفاقي غير قابل پيش بيني يک روبات به صاحبش حمله مي کند و او را مي کشد. در جلسه اي سرنوشت ساز ميان رؤساي کشورها تصميم به نابودي روبات ها گرفته مي شود و انسان ها روبات ها را در تمام جهان از بين مي برند و به درياها مي ريزند. تنها روبات هاي باقي مانده، شهر جديدي براي خود مي سازند که آن را « خانه » مي نامند. مکان اين شهر در انيميشن، روي کره ي زمين نشان داده مي شود که منطبق بر مکان امروزي شهر مکه است و تعبير « خانه » هم مي تواند معادل « خانه ي کعبه » باشد. اين روبات هايي که گويا همان مسلمانان هستند، در انيميشن، شيطان خوانده مي شوند.
ماجراي فيلم « سليمان کين » (24) از سال 1600 م و شمال افريقا آغاز مي شود؛ جايي که محل حکومت شياطين بوده و اين خطر در حال گسترش به تمام جهان است.
روشن است که در همين زمان، حکومت عثماني در اين منطقه جاي داشته است. شخصيت اصلي که براي تصاحب يک گنج به اين سرزمين آمده، هنگام کشتن افراد شيطاني ( مسلمانان ) آن ها را کافر خطاب مي کند.
آخرين نمونه براي اين دسته، فيلم « نوستر آداموس » (25) است. در اين فيلم، فردي مسلمان و عرب که گفته مي شود از خاندان پيامبر اسلام است، در سال 1999 م، ظهور و حمله ي موشکي عليه کشورهاي غربي را آغاز مي کند. نمادي که اين فرد استفاده مي کند، ترکيبي از هلال ماه و داس است که نشاني از اتحاد مسلمانان و شوروي، عليه کشورهاي غربي است. ويژگي هايي که براي رهبر تروريسم جهاني در اين فيلم مطرح مي شود، با شيطنت، مطابق با خصوصيات حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ترسيم شده است.
گروه دوم از فيلم هايي که با موضوع اسلام هراسي مرتبط اند هستند، شامل آثاري است که جريان يازده سپتامبر در امريکا جزئي از روايت داستاني آن ها است. حملات يازده سپتامبر، سلسله اي از ادعاي حملات انتحاري است که در يازده سپتامبر سال 2001 م به دست گروه تروريستي القاعده در خاک ايالات متحده امريکا انجام شد. واکنش ايالات متحده به اين حملات، شروع جنگ با تروريسم با حمله ي به افغانستان و تصويب طرح « قانون ميهن پرستي امريکا » بود. کشورهاي بسياري، قوانين ضد تروريسم خود را تقويت کردند و اجراي آن ها را گسترش دادند. اين حادثه تا کنون بزرگ ترين اتفاق در تاريخ ايالات متحده امريکا به شمار مي آيد و پيامدهاي مختلف سياسي، اقتصادي، امنيتي و نظامي براي اين کشور و جامعه جهاني به دنبال داشته است.
نکته ي بسيار مهم درباره ي اين حادثه، وجود سؤالات جدي است که باعث تشکيک در تروريستي بودن اين حادثه مي شود. طبق يک نظريه، حملات يازده سپتامبر، عمداً اجازه داده شده يا يک عمليات اجرا شده با عناصر نفوذي در دولت امريکا به شمار مي رود. نظرخواهي انجام شده در سال 2006 توسط « اسکريپس هاوارد » (26) و « دانشگاه اوهايو » نشان مي دهد که بيش از يک سوم جامعه ي امريکا مظنون اند که مقامات رسمي دولت فدرال به تروريست ها يازده سپتامبر کمک کرده اند يا اين که براي متوقف کردن شان به اقدامي دست نزده اند تا اين که امريکا بتواند براي جنگ در خاورميانه عازم شود. (27)
به گزارش « خبرگزاري فارس » (28) به نقل از روزنامه ي انگليسي « ديلي ميل » (29) هفتاد و پنج استاد دانشگاه در ايالات متحده معتقدند حملات يازده سپتامبر – که زمينه ساز حملات نظامي اين کشور به عراق و افغانستان بود – در واقع به دست جنگ طلبان داخلي اين کشور، رهبري شده است. به عقيده اين اساتيد، حملات به نيويورک و واشنگتن اقدامي داخلي بود که براي توجيه حمله و اشغال کشورهاي نفت خيز انجام شد.
اين اساتيد دانشگاه که خود را « روشنفکران حقيقت ياب يازده سپتامبر » ناميده اند، معتقدند واقعيت ها و شواهدي که آن ها در تحقيقات خود به دست آورده اند واقعاً انکارناپذير است و نقطه نقطه بزرگ ترين توطئه ي تاريخ را به هم متصل مي کند. پرفسور « استيون جونز » (30) استاد فيزيک در يکي از دانشگاه هاي ايالت اوتاوا و يکي از اعضاي اين گروه مي گويد:
« ما باور نمي کنيم که اين نوزده هواپيما ربا و چند نفر ديگر در غارهاي افغانستان به تنهايي اين حملات را اجرا کرده اند » .
به گفته ي پرفسور جونز امکان نداشت برج هاي دوقلو با برخورد دو هواپيماي مسافربري به اين شکلي که ديديم فرو بريزند. به گفته ي وي سوختن سوخت هواپيماهاي جت، دماي کافي براي ذوب کردن فولاد تيرهاي برج را تأمين نمي کند و دود سفيدي که در اطراف اين ساختمان ها ديده شد نيز نشانه ي انفجارهاي کنترل شده براي فروريختن آن ها است.
وقايع يازده سپتامبر در فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني، بيش تر در قالب به تصوير کشيدن از دست دادن افراد و خانواده ها به سبب اين جريان ديده مي شود و برخي آثار هم به اصل جريان به صورت مستقيم يا در دل داستاني ديگر مي پردازند. نکته اي که در تمام اين آثار ديده مي شود اين است که هيچ کدام به پرسش هاي مربوط به اين واقعه، عامل اصلي و وقايع پس از آن نمي پردازند و صرفاً درصدد يادآوري و يادبودي از اين حادثه اند. فيلم هاي « مرکز تجارت جهاني » ، (31) « يونايتد نود و سه » ، (32) « بيست و پنجمين ساعت » ، (33) « جان عزيز » ، (34) « مرا به خاطر بسپار » (35) ، « فوق العاده بلند و بيش از حد نزديک » ، (36) « يازده سپتامبر » ، (37) « پرواز نود و سه » (38) و « بر من مسلط شو » (39) نمونه هايي براي اين موضوع به شمار مي روند.

دو. ايران ستيزي

رخداد کم نظير انقلاب اسلامي ايران در جهان دين گريز و دين ستيز قرن بيستم، نشانه ي بحراني جدي در جريان غالب سکولاريزه کردن حيات فردي و اجتماعي انسان ها به شمار مي رود. اين رويداد در دهه هاي پاياني قرن بيستم – قرني که از آن به عصر پايان ايدئولوژي ها و پايان تاريخ تعبير مي شد – بسان موجي خروشان بر انديشه ها و نظريه هاي مادي گرايانه ي غربي و شرقي فرود آمد و نظامي نو پديد آورد. اين انقلاب برخلاف ديگرا نقلاب هاي مدرن، از رويکردي ديني و معنوي برخوردار بود و نگرش دنيا محورانه و مادي گرايانه ي حاکم بر نظام جهاني را به چالش کشانيد و موجي از اميد و شور در ميان ملل محروم جهان و جوامع اسلامي به وجود آورد؛ از اين رو لذا از همان ابتدا با مخالفت ها، کارشکني ها، فضاسازي ها و فشارهاي سياسي، تبليغاتي، نظامي، فرهنگي و اقتصادي از جانب قدرت هاي سلطه جو به ويژه امريکا و رژيم صهيونيستي مواجه شد.
انقلاب اسلامي در جهاني که تغيير و تحولات مستمر، مرزهاي طبيعي جوامع را درنور ديده و سرنوشت همگان را به هم پيوند زده، با اين گستردگي و عظمت، نه تنها نهادها و نظام هاي يک ملت و اقوام آن را در هم ريخته و سرنوشت و تاريخ آن ها را در مسير تغييرات بنيادين قرار داده است؛ بلکه دامنه ي آن بسي فراتر از يک کشور رفته و ملت هايي را در سمت و سوي شکل دهي دنياي نو به حرکت درآورده و در همين راستا براي بسياري از دولت ها مسئله آفرين بوده است.
« ميشل فوکو » (40) نظريه پرداز فرانسوي درباره تأثير انقلاب اسلامي بر نظام جهاني چنين مي گويد:
« اين انقلاب، قيام انسان هاي دست خالي است که مي خواهند باري که بر پشت همه ي ما و به ويژه بر پشت ايشان، بر پشت اين کارگران نفت، اين کشاورزهاي مرزهاي امپراتوري ها سنگيني مي کند از ميان بردارند؛ بار نظم جهاني را؛ شايد اين نخستين قيام بزرگ بر ضد نظام هاي جهاني باشد؛ مدرن ترين و ديوانه ترين صورت شورش. در واقع در حساب سياست، چنين جنبشي را در کجا بايد نشاند؟ جنبشي که نمي گذارد انتخاب هاي سياسي پراکنده اش کند. جنبشي که در آن نفس مذهبي دميده شده است که بيش از آن که از عالم بالا سخن بگويد به دگرگوني دنيا مي انديشد » . (41)
هم چنين « زياد ابوعمر » در کتاب خود « جنبش هاي اسلامي در فلسطين » مي نويسد:
« هيچ چيز به اندازه ي انقلاب امام خميني (قدس سره) نتوانست ملت فلسطين را به هيجان آورد و احساسات آن ها را برانگيزد و اميد را در دل هايشان زنده کند. با پيروزي انقلاب اسلامي ما به خود آمديم و دريافتيم که امريکا و اسرائيل نيز قابل شکست هستند. ما فهميديم که با الهام از دين اسلام مي توانيم معجزه کنيم و از اين رو ملت مجاهدمان در فلسطين، انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي را به ديده تقدير مي نگرند و امام خميني (قدس سره) را از رهبران جاويد تاريخ اسلام مي دانند » . (42)
يکي از مهم ترين علل نگاه منفي دولت ها به انقلاب اسلامي، مسئله صدور انقلاب به کشورهاي ديگر است که بنيان گذار آن، امام خميني، (قدس سره) آن را مطرح کرد. در زمينه ي صدور انقلاب اسلامي ايران، نظريات مختلفي مطرح است که مهم ترين آن عبارت است از: (43)
1. انقلاب اسلامي به اعتبار مکتب خود که اسلام است و رسالت جهاني است به دنبال گسترش افکار و انديشه هايش حتي به قيمت اعمال زور و به کار بردن اسلحه است.
کساني که اين نظريه را القا مي کنند عموماً يهوديان افراطي اند که از گذشته ي دور نيز با تبليغات گسترده در غرب، اسلام را دين شمشير معرفي کرده اند و معتقدند اسلام با ضرب شمشير گسترش يافته است. بنابر اين انقلاب اسلامي هم درصدد اعمال زور و تجاوز براي برقراري حاکميت اسلام و ارزش هاي اسلامي است. اين امر خود، اسباب نگراني دولت هاي حاکم بر کشورهاي اسلامي را فراهم مي کرد؛ به گونه اي که مي توان گفت کمک کشورهاي عربي به عراق در آغاز جنگ تحميلي به طور عمده ناشي از اين نظريه بود.
2. به رغم مطرح شدن اين ايدئولوژي اسلامي در انقلاب، زمام داران ايران هم چنان دنبال سلطه و برتري ايران و در رؤياي بازگشت به امپراتوري عهد باستان اند.
3. انقلاب اسلامي با پيروزي خود بر يکي از خشن ترين و قدرت مندترين ديکتاتورها، راه آزادي از قيد استبداد و امپرياليسم را بر ملت هاي محروم و ستم ديده گشود و به آن ها نشان داد که چگونه مي توان بر ابرقدرت هاي شيطاني غلبه کرد. هم چنين پيام انقلاب اسلامي را به گوش ايشان رساند تا راه و مسير آزادي را به آنان نشان دهد. اين هدف در قانون اساسي جمهوري اسلامي نيز آمده است.
امام خميني (قدس سره) در مقام تبيين معنا و مفهوم صدور انقلاب اسلامي تصريح مي کنند:
« ما که مي گوييم اسلام را مي خواهيم صادر کنيم معنايش اين نيست که ما سوار طياره بشويم و بريزيم به ممالک ديگر؛ يک همچو چيزي نه ما گفتيم و نه ما مي توانيم؛ اما آن که ما مي توانيم اين است که مي توانيم به وسيله ي دستگاه هايي که داريم به وسيله ي همين صدا و سيما، به وسيله ي مطبوعات، به وسيله ي گروه هايي که به خارج مي روند اسلام را آن طوري که هست معرفي کنيم. اگر آن طوري که هست معرفي بشود مورد قبول همه خواهد شد » . (44)
کلام ايشان در اين باره روشن گر هدف عالي انقلاب اسلامي ايران است؛ اما سوء برداشت هاي غربي و شرقي و غرض ورزي هاي آنان باعث شد که دولت هاي معاصر عموماً از پيروزي انقلاب اسلامي استقبال نکنند و با نوعي سرگرداني و حتي شگفتي به اين پديده نگاه کنند؛ پديده اي که براي هيچ کدام از آن ها قابل پيش بيني و تصور نبود.
از طرف ديگر هر کدام از آن ها به نوعي، نگران آثار انقلاب بر جامعه ي خود و آينده ي ثبات نظام حاکم بر کشورشان بودند. دليل اين نگرش، آن بود که انقلاب اسلامي در زماني شکل گرفت که نظام جهاني بر پايه ي غرب محوري نزديک به چهار قرن به عنوان يک امر بديهي و تثبيت شده در جامعه ي جهاني پذيرفته شده بود. هر نوع تحولي که در اين نظام در ابعاد گوناگون فکري، فرهنگي، اقتصادي و گفتمان هاي جديد مطرح مي شد، برآمده از غرب بود و هيچ گاه غرب محوري را به چالش نکشيده بود؛ حتي انقلاب هاي بزرگ جهان که در خارج از جهان غرب به وقوع پيوست مانند آنچه در چين (1949 م) و يا در کوبا (1959 م) رخ داد، تابعي از نظام هاي فکري و قانون مندي هاي برخاسته از غرب بوده است؛ در حالي که انقلاب اسلامي به عنوان تحولي جديد توانست نظام جهاني غرب محور را در ابعاد مختلف به چالش بکشاند.
در راستاي مقابله با جريان انقلاب اسلامي، رسانه هاي وابسته به نظام سرمايه داري، متناسب با اهداف و ايدئولوژي خاص خود، تصويري از ايران و انقلاب اسلامي بازنمايي مي کنند که ميان آن تصوير بازنمايي شده و روايتِ شکل گرفته از آن با واقعيت، تفاوتي آشکار وجود دارد. برخي نمونه هاي عمليات رواني عليه ايران و انقلاب اسلامي به اين شرح است:
1. ناديه گرفتن نقش روحانيون و امام خميني (قدس سره)؛
2. طرح عناصر فرهنگ غربي ( دموکراسي، آزادي ) به عنوان مهم ترين مطالبات مردم در انقلاب؛
3. سهيم دانستن عوامل خارجي در پيروزي انقلاب؛
4. القاي ناتواني انقلاب اسلامي در تربيت ديني مردم؛
5. نشان دادن اعتراض مردم به نبود دموکراسي در جامعه؛
6. ادعاي گسترش فساد و انحطاط اخلاقي جامعه؛
7. طرح مسئله ي روي گرداني جوانان و نسل هاي بعد، از انقلاب؛
8. بازنمايي تصويري اغراق آميز و غلط از دين و دستورهاي ديني در ايران؛
9. القاي ظلم شدن به زنان در جامعه ي ايران؛
10. القاي فقر و اوضاع نامساعد اقتصادي در ايران؛
11. تحريف تاريخ و تمدن ايران و ترسيم چهره اي خون ريز و وحشي از اقوام ايراني؛
12. ترسيم فضايي قديمي و عقب مانده از ايران؛
13. اثبات حمايت از تروريست ها و اقدامات تروريستي.
فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني به عنوان يکي از مؤثرترين ابزارهاي دوران حاضر، در اين زمينه نقش جدي ايفا کرده اند که به چند نمونه از آن مي پردازيم. فيلم « سالت » اهميت ايران را به عنوان يکي از کشورهاي تأثيرگذار در معادلات سياسي جهان، تبيين مي کند. در داستان فيلم، جاسوسان روسي با هدف نابودي امريکا قصد دارند دو بمب اتمي را که از اتاقي ويژه در کاخ سفيد هدايت مي شود، فعال کنند و به دو شهر مکه و تهران حمله کنند. هدف از اين تهاجم، تحريک مسلمانان جهان براي حمله ي نظامي به کشور امريکا و نابودي کامل آن است. اين فرضيه به صورتي در فيلم مطرح مي شود که دو شهر مکه و تهران را مهم ترين مراکز براي مسلمانان مي داند.
به جز اين نمونه که مضمون آن اهميت کشور ايران را مي رساند، فيلم هاي ديگر را مي توان در چند گروه تقسيم بندي کرد. گروه نخست، شامل آثاري مي شود که با نشان دادن فضايي تحريف شده از ايران باستان، مردم اين کشور را انسان هايي بي فرهنگ، وحشي، بدون تمدن، دور از اخلاقيات و متجاوز به کشورهاي ديگر به تصوير مي کشد. هدف اين گونه آثار، معمولاً سياه نمايي در زمينه ي فرهنگ و مردم ايران و تبيين تهديدآميز بودن ايران براي ديگر کشورها است؛ براي نمونه مي توان فيلم هاي « سيصد » ، (45) « شاهزاده ي ايران: ماسه هاي زمان » ، (46) « ارباب آرزو » ، (47) « اسکندر » (48) و « عمرخيام » (49) را نام برد.
گروهي ديگر از آثار نيز الگوي ياد شده در گروه پيشين را دنبال مي کنند و فقط دوره ي زماني داستان در اين گروه مربوط به زمان معاصر است. در فيلم « غير قابل فکر » تروريست مسلماني که در سه شهر آمريکا بمب هاي اتمي کار گذاشته است، اين تجهيزات را از ايران به دست آورده است. فيلم ادعا مي کند ايران در زمينه ي بمب هاي هسته اي، فعاليت هايي داشته و برخي از اين تجهيزات را براي عمليات تروريستي استفاده مي کند.
فيلم « دگرگون کننده ها: تاريکي ماه » (50) آخرين قسمت از مجموعه ي « دگرگون کنندها » است. داستان اين مجموعه درباره موجودات بيگانه اي است که با انسان ها براي تداوم نسل بشر همکاري مي کنند و علاوه بر مقابله با موجودات بيگانه ي شرور، تهديدهاي ديگر عليه نسل بشر را هم از بين مي برند. در ابتداي اين فيلم، يکي از اين موجودات با گفتار روي تصوير، برخي از خدماتشان را براي انسان ها برمي شمارد. يکي از اين تهديدها، نابودي يک مرکز اتمي غير قانوني در خاورميانه است. يکي از افراد گروه موجودات بيگانه که به شکل اتومبيل رفت و آمد مي کنند، پرچم وارونه ي ايران را به همراه دارد و به عنوان اتومبيل يکي از وزراي ايران، وارد اين مرکز مي شود. پس از اندکي مشخص مي شود اين مرکز غير قانوني اتمي در ايران است و نگهبانان فارسي صحبت مي کنند و موجودات بيگانه، تهديد اتمي ايران را با نابودي اين مرکز، خنثي مي کنند. علاوه بر تهديد شمردن ايران و ادعاي وجود جنگ افزارهاي اتمي در ايران، نکته اي ديگر نيز قابل تأمل است که چرا پرچم ايران وارونه نصب شده است. برخي از گمانه زني ها در اين باره، اين امر را توهين به ايران تفسير کرده اند؛ اما با دقت در ديگر نشانه هاي اين مرکز، مانند نوشته هاي عربي و شمايل غير ايراني فضا و نگهبانان، مي توان اين امر را ضعف سازندگان دانست که در کنار ضعف هاي ساختاري ديگر اين مجموعه، امري طبيعي است.
اثر ديگر در اين زمينه، فيلم « قعر اقيانوس » است. داستان، موجوداتي بيگانه را به تصوير مي کشد که حياتي آبي دارند و در قعر اقيانوس ها و آب ها زندگي مي کنند. اين موجودات الهه هاي آب به شمار مي روند و تمام آب ها در اختيار آن ها است و به دليل فسادها و جنگ هاي فراوان انسان، قصد دارند با ايجاد سونامي هاي عظيمي تمام نسل بشر را نابود سازند. قهرمان امريکايي براي مذاکره با آن ها به اقيانوس مي رود و دليل اين امر را مي پرسد. اين موجودات در جواب او تصاويري از جنگ ها و حوادث سياسي را نشان مي دهند. در ميان تصاوير مربوط به شرارت هاي انسان، تصويري از يک بسيجي در زمان جنگ ايران و عراق ديده مي شود که سربند « لبيک يا خميني » بسته است. هم چنين تصاويري از دوران انقلاب و چيزي شبيه به تسخير سفارت امريکا به دست دانشجويان هم ديده مي شود.
در فيلم « کشتي گير » (51) بخشي از زندگي يک مشت زن را مي بينيم که در مسابقات غير قانوني نيز حضور مي يابد. اصلي ترين مبارزه ي او در فيلم، مقابل شخص ايراني است که لباسي به رنگ پرچم ايران پوشيده و نامش « آيت الله » است. زماني که مشت زن ايراني غالب مي شود، قصد دارد با پرچم ايران قهرمان امريکايي را خفه کند؛ ولي در نهايت، مشت زن امريکايي در حالي که جمعيت فرياد « امريکا، امريکا » مي زنند، او را شکست مي دهد و پرچم ايران را مي شکند.
آخرين نمونه براي اين گروه، فيلم « بازي مرگ » (52) است. شخصيت اصلي در اين فيلم، مأمور يکي از سازمان هاي امنيتي امريکايي است. در صحبت هاي رئيس او هنگامي که مأموريت جديدش ابلاغ مي شود، صحبت از عمليات تروريستي از جانب کشور ايران مي شود و به دليل دخالت شخصيت اصلي در اين جريان و کشتن افرادي مرتبط با اين موضوع، از او تقدير مي شود.
گروه آخر از آثار مرتبط با اين موضوع، فيلم هايي هستند که داستان خود را در ايران روايت مي کنند و معمولاً فيلم برداري يا برخي ديگر از مراحل توليد، خارج از ايران انجام گرفته است. در اين آثار، ايران، کشوري به دور از فرهنگ اجتماعي است و حقوق انسان ها در نازل ترين درجه ي خود قرار دارد. فيلم هاي اين دسته، آن قدر از جهت ساختاري ضعيف اند که ارزش بحث گسترده ندارند و تصوير خيالي آن ها از ايران براي هيچ فردي که تا به حال ايران آمده، قابل باور نيست؛ براي نمونه مي توان به فيلم هاي « بدون دخترم هرگز » ، (53) « تهران من حراج » ، (54) « سنگسار ثريا » (55) و « شرايط » (56) اشاره کرد.

پي‌نوشت‌ها:

1-Islamophbia
2- ر.ک: اميني، محمدصادق، تحليل پديده ي اسلام هراسي، پگاه حوزه، شماره ي 203، صص22-26 .
3- سعيد، ادوارد، اسلام رسانه ها، ص 51 .
4- Image Management
5- ر.ک: هاشمي، سيدحميد، گفتمان بيم و بيداري، پگاه حوزه، شماره ي 270، صص 26-29 .
6- The Siege
7- Bill Clinton
8- Unthinkable
9- From Paris with Love
10- Rendition
11- True Lies
12- Commando
13- The Hurt Locker
14- The Insider
15- Brothers
16- Swordfish
17- The Kingdom
18- The Shepherd: Border Patrol
19- The Expendables
20- The A-Team
21- El Cid
22- The Animatrix
23- The Matrix
24- Solomon Kana
25- Nostradamus
26- Scripps Howard News Service
27- Hargrove, Thomas, Third of Americans suspect 9-11 government conspiracy, Scripps News Site, (8/1/2006).
28- « حملات يازده سپتامبر توطئه کاخ سفيد بود » ، پايگاه اينترنتي خبرگزاري فارس (85/6/15) .
29- Daily Mail
30- Steven Jones
31- World Trade Center
32- United 93
33- 25th Hour
34- Dear John
35- Remember Me
36- Extremely Loud & Incredibly Close
37- September 11
38- Flight 93
39- Reign Over Me
40- Michel Foucault
41- فوکو، ميشل، ايراني ها چه رؤيايي در سر دارند، ص 43 .
42- محمدي، منوچهر، بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، ص 266 .
43- حاذق نيکرو، حميد، حساسيت هاي غرب به گستره ي نفوذ انقلاب اسلامي، پانزده خرداد، شماره ي 23، صص 102 و 103 .
44- خميني، سيدروح الله، صحيفه ي امام، ج18، ص 364 .
45- 300 .
46- Prince of Persia: The Sands of Time
47- Wishmaster
48- Alexander
49- Omar Khayyam
50- Transformers: Dark of the Moon
51- The Wrestler
52- Game of Death
53- Not Without My Daughter
54- My Tehran for Sale
55- The Stoning of Soraya M .
56- Circumstance

منبع مقاله :
امين خندقي، جواد؛ (1391)، سينماي سياسي، سياست سينمايي، قم: ولاء منتظر(عج)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط