توجه به اين واقعيت که بحران هويت از سالهاي نوجواني آغاز مي شود و بخشي از سالهاي اوليه جواني را نيز در بر مي گيرد، ما را بر آن مي دارد که ابتدا مروري هر چند کوتاه بر شاخصهاي اساسي اين دوره ي زندگي داشته باشيم و پس از آن رابطه ي آنها را با مسأله ي بحران هويت، ملاحظه کنيم.
شاخصهاي نوجواني
به عنوان يک واقعيت دوره ي نوجواني را بايد يک مرحله ي بسيار مهم از زندگي تلقي کرد دوره اي که با ويژگي هايش از ساير دوران زندگي متمايز مي شود، برخي از خصوصيات مذکور عبارتند از:1- نوجواني، يک دوره انتقال است.
انتقال به معني يک وقفه يا تغيير از آنچه که قبلاً انجام شده نمي باشد بلکه بيشتر به مفهوم عبور از مرحله اي از رشد به مرحله ي ديگر مي باشد يعني آنچه قبلاً واقع شده نشانه و اثر خود را بر روي آنچه که در زمان حال و آينده اتفاق مي افتد باقي مي گذارد. در طي هر مرحله انتقالي، وضع و جايگاه فرد مبهم است و نوعي سرگرداني درباره نقشهايي که فرد انتظار دارد آنها را ايفا نمايد، وجود دارد. از سوي ديگر، موقعيت مبهم نوجوانان اين نتيجه را براي آنها در بردارد که فرصتي را به منظور آزمودن شيوه هاي مختلف زندگي به آنها مي دهد تا آنها تصميم بگيرند که چه الگوهاي رفتاري، ارزشي و نگرشي بهتر مي تواند نيازهاي آنها را تأمين نمايد.2- نوجواني دوره ي تحول همزمان فيزيکي و رواني است
برخي از ادوار زندگي به دليل تأثيرات فيزيکي با اهميت تلقي مي شوند و برخي ديگر از لحاظ تأثيرات روحي قابل اعتنا هستند ليکن نوجواني از هر دو جهت مبهم مي باشد. توأم بودن اين تحولات فيزيکي مهم و سريع بخصوص در طول اولين مرحله ي نوجواني با تحولات پرشتاب ذهني از خصايص اين دوره مي باشد. بديهي است اين تحولات، نياز به سازگاري رواني را افزايش مي دهد که اين امر به جهت ايجاد ديدگاهها، ارزشها و علايق نوين ضروري به نظر مي رسد.3- نوجواني سن مسأله آفرين است
گرچه هر دوره اي مسايل خاص خود را دارد، با اين حال غالب نوجوانان به سختي از عهده ي حل مسايل خويش برمي آيند، اين امر به دو دليل قابل توضيح است:اول اينکه، در تمام دوران کودکي، مسائل آنها به وسيله ي والدين و معلمان حل مي شود در حالي که در برهه ي نوجواني بيشتر مسائلشان به خودشان واگذار مي شود، با اينکه تجربه لازم را در اين مورد کسب نکرده اند.
دوم اينکه، نوجوانان دوست دارند، احساس کنند که افرادي مستقل و آزاد هستند و بعضاً تلاشهايي را که از جانب والدين و معلمان براي کمک به آنها ارائه مي شود نمي پذيرند. يادآوري اين نکته مفيد است که نوجوانان زماني که درخواست استقلال دارند اغلب از مسئوليتهايي که همراه با استقلال و ارزيابي توانايي آنهاست، هراس دارند. يکي از صاحبنظران به نام تانر (1) در اين مورد مي نويسد:
« براي اکثريت اشخاص نوجوان سالهاي 12 تا 16 پرحادثه ترين سالهاي زندگي آنها مي باشد تا آنجا که رشد و تحول آنها براي ديگران و خودشان با نگراني آميخته است. »
4- نوجواني، زمان جستجوي هويت است
در سالهاي اوليه نوجواني، انطباق با معيارهاي گروه به مراتب بسيار مهمتر از فردگرايي است. در اواخر دوران کودکي، تلاش زيادي به عمل مي آيد که فرد از حيث گفتار، رفتار و حتي ظواهر نظير لباس خود را در حد امکان شبيه افراد گروه نمايد. هرگونه انحراف از معيار گروه به تهديد عليه تعلق به گروه نزديک است. در سالهاي اوليه ي نوجواني، تطابق با گروه هنوز براي دختران و پسران حائز اهميت است، به تدريج آنها درصدد جستجوي هويت برمي آيند و تمايل چنداني به اينکه شبيه همسالان خود در گروه باشند ندارند.لذا موقعيت مبهم نوجوان در فرهنگ و جامعه معاصر يک مسأله غامض را به وجود مي آورد و همين امر موجب مي شود که اطرافيان و والدين با رويکرد مبتني بر تعامل و نه تقابل با نوجوانان، ارتباط برقرار نمايند. (2)
شاخصهاي جواني
روانشناسان، معمولاً سالهاي 17 يا 18 تا 30 سالگي را دوره جواني مي دانند و آن را مصادف با بلوغ کامل و ورود به دانشگاه و آشنايي کاملتر با فکر منطقي تلقي مي کنند، از خصوصيات ديگر اين دوره اقدامات جدي تر براي مقابله با دلواپسي، آشنايي بيشتر با حقوق و مزايا و تکاليف و مسئوليت اخلاقي، عضويت در اجتماع و به طور کلي پا بر جا شدن عامل انگیزشي « خود » مي باشد. (3)ويژگي هاي هيجاني جوان
برخي از صاحبنظران دوره جواني را دوران پختگي يا مرحله اي که استعدادها و توانائيهاي بالقوه آدمي به رشد کامل مي رسند مي نامند و معتقدند فرايندهاي اساسي که در حصول پختگي هيجاني دخالت دارد عبارتند از:1- حصول عدم وابستگي و اعتماد به نفس.
2- هدايات خواهشهاي بيولوژيک و تظاهرات هيجاني به راههاي قابل قبول از نظر اجتماع.
3- شخص بايد از واقعيات، برداشت روشني داشته باشد و ضمن داشتن تخيلات، نبايد واقعيت را با خيالپروري يا تفکر رؤيايي مخدوش کند.
4- فرد بايد به تعادلي بين دادن و گرفتن دست يابد.
5- بايد از خودخواهي و احساس رقابت بيش از حد به طور نسبي برکنار باشد.
6- پرخاشگري و خصومت بايد کنترل شود. پرخاشگري علامت ضعف است فقط اقويا مي توانند ملايم باشند.
7- اهداف بايد معقول و در محدوده ي فرصتها و ظرفيتهاي فرد مشخص شود.
8- فرد بايد داراي برداشت صحيحي از تواناييها و ناتوانيهاي خود در زمينه هاي کار، بازي و استراحت باشد.
9- او بايد از قابليت انعطاف و انطباق لازم جهت برخورد با الزامات موقعيتهاي جديد برخوردار باشد.
10- نيازهاي لذت جويانه هر زمان در ارتباط با نيازهاي آينده بايد در نظر گرفته و ارضاء شود.
11- رشد وجدان بايد در جهت هدايت و رشد دادن بيشتر فرد صورت گيرد. (4)
ويژگيهاي آرماني جوان
اين عده از صابنظران همچنين معتقدند که يک جوان از نظر آرماني بايد:1- مستقل و متکي به خود بوده، نياز کمي به رجعت به گرايشها يا الگوهاي رفتاري کودکانه داشته باشد.
2- اميال و خواسته هاي خود را به منظور هماهنگ کردن آنها با نيازها و آرزوهاي ديگران به نحو شايسته مهار کند. او بايد توانايي بهره دهي را در قبال بهره گيري داشته باشد.
3- او بايد با ديگران همکاري داشته باشد و به خود وديگران اجازه ي زندگي بدهد.
4- او بايد نسبت به خود و ديگران حداقل پرخاشگري و خصومت را داشته باشد، ضمن اينکه اين خصوصيات بايد به منظور دفاع يا فعاليتهاي سازنده، در مواقع لازم کاملاً قابل دسترسي باشد.
5- او بايد با وجدان خود در يک هماهنگي نسبي به سر ببرد.
6- او بايد از امکانات و محدوديتهاي خود و ارتباط و تأثير آنها روي کار، بازي و استراحت مطلع باشد.
7- او بايد عادتهاي مناسبي در رابطه با کار، خواب، خوردن و تفريح خود داشته باشد.
8- اهداف او بايد معقول باشد و در محدوده ي ظرفيتهاي او قرار گيرد.
9- درک او از واقعيت بايد روشن باشد و در حالي که تخيلاتي دارد، آن تخيلات بايد با واقعيت محک بخورد.
10- نيازهاي شخصي او، در ارتباط با موازين اخلاقي، معقول، قابل قبول و قابل تعديل باشد.
11- خلقيات او بايد قابل کنترل باشد.
12- رفتار او بايد نسبتاً قابل پيش بيني باشد. (5)
آيا احراز هويت براي نسل جوان يک ضرورت است؟
بايد موضوع هويت را از اين منظر بنگريم که آيا اهميت آن در حدّي هست که بتوان به عنوان يک نياز اساسي بدان پرداخت؟ اريک فروم، جامعه شناس و روانکاو آلماني معتقد است: « فرق انسان با حيوان ابتدا در نيازهاي اختصاصي اوست، از اين رو شناخت او بدون آشنايي با اين نيازها ميسّر نخواهد بود، اين نيازها بدين قرار است:نياز به تعالي، (6) نياز به وابستگي (7) نياز به هويت (8) ( همانندي ) نياز به رجوع به اصل (9) و نياز به وسايل راه يابي (10) از اين مقوله ها، نياز به هويت را که با اين بحث ارتباط مي يابد، توضيح خواهيم داد:
نياز به « هويت » - او مي گويد: « هر فرد آدمي مايل است به اينکه هويت خاصي داشته باشد، از اين روي مي کوشد که خويشتن را دريابد و بشناسد. در عين حال مي خواهد فردي باشد « ممتاز » ، و براي رسيدن به اين مقام خود را به شخص يا گروهي از اشخاص نسبتاً مبرز و ممتاز، مرتبط مي کند يا به اصطلاح، خويشتن را با آنها همانند مي سازد تا به واسطه ي امتياز و تشخّصي که آن فرد يا آن گروهها دارند تا حدي صاحب تشخص و امتياز گردد. » (11)
در حقيقت منظور اريک فروم به بيان ديگر اين است که هر انساني به احساس خاص و منحصر به فرد بودن نياز دارد. اگر نتواند اين احساس را از طريق خلاقيّت ايجاد کند، آن را از راه همانندسازي با انسانهاي ديگر تحقق مي بخشد. (12) لذا شخصيت هر انساني براساس فرصتها وامکاناتي که شرايط جامعه و فرهنگش براي او فراهم مي آورند شکل مي گيرد.
طرح کلي مراحل رواني – اجتماعي اريکسون
اريکسون طرح کلي مراحل رواني – اجتماعي را تدوين و تنظيم نمود که به وسيله لورنس آلمن (13) و دنيس جافي (14) به تفصيل بيان گرديد. توجه قابل ملاحظه اي که در دهه ي گذشته به مراحل رشد به ويژه رشد جوانان و بزرگسالان معطوف شده، به خصوص از عقايد اريکسون متأثر است. (15)
شماره |
مرحله ي زندگي |
سن تقريبي |
وظايف رشد و تکاملي |
|
1 |
شيرخواري |
Infancy |
2-0 |
پيوند اجتماعي، دوام شئي، هوش حسي – حرکتي، نضج اعمال حرکتي |
2 |
نوپايي |
Toddlerhood |
4-2 |
کنترل روي خود، زبان باز کردن، خيالپردازي و بازي |
3 |
اوايل کودکي |
Early childhood |
7-5 |
همانندسازي متناسب با نقش جنسي خود پيدايش اوليه ارزشهاي اخلاقي، بازيهاي دسته جمعي |
4 |
اواسط کودکي |
Middle Childhoon |
8-12 |
همکاري اجتماعي، ارزشيابي روي خود، يادگيري مهارت، ... بازيهاي گروهي منسجم |
5 |
اوايل نوجواني |
Early adolescence |
13-17 |
عضويت در گروه همگنان، تفکر درباره ي جنس مخالف |
6 |
اواخر نوجواني |
Later adolescence |
18-22 |
استقلال از والدين، « تحکيم هويت فردي » ، ارزشهاي انتخاب شغل |
7 |
جواني |
Early Adulthood |
23-30 |
ازدواج، بچه دار شدن، اشتغال، انتخاب سبک زندگي |
8 |
بزرگسالي |
Middle Adulthood |
30-40 |
تشکيل و اداره ي خانواده و شغل، تربيت کودکان |
9 |
ميانسالي |
Middle life |
40-55 |
توافق و رضايت از توفيقهاي خود، تجديدنظر در خط مشي زندگي، « تحکيم هويت » |
10 |
سالخوردگي |
Aging |
بيش از 55 |
جهت دادن انرژي به نقش کاهنده ي خويش در زندگي، تجسم دورنماي مرگ، قبول زندگي گذشته |
پينوشتها:
1- Tanner
2- شرفي، محمدرضا، پيشين، ص 18
3- سياسي، علي اکبر، پيشين، صص 213-212
4- ريس، لينفورد، مختصر روان پزشکي، ترجمه گروهي از مترجمان، صص 117-116
5- همان، ص 118
6- Transcendence
7- Relatedness
8- Identity
9- Rootedness
10- Frame of Orientation
11- سياسي، علي اکبر، پيشين، صص 151-150
12- وهاب زاده، جواد، مباحث عمده در روانپزشکي، ص 10
13- Lawrence R.Allman
14- Dennis T.Jaffee
15- همان، ص 35
&