نسخ یکی از دانشهای قرآنی است که از دیرباز مورد توجه مفسران و قرآن پژوهان شیعه و سنی بوده است. آنچه در این بحث جلب توجه میکند، اختلاف مفسران در شمار آیات منسوخهی قرآن است. بررسیِ تطبیقیِ سیر تطور این موضوع در میان فریقین به خوبی این مسئله را روشن میکند که شمار آیات منسوخه در میان مفسران گذشته به مراتب بیش از شمار آن از نظر مفسران متأخر است. با تأمل در این موضوع، به خوبی روشن میشود که بخش عظیمی از این اختلاف ناشی از تفاوت معنایی این اصلاح میان ایشان است. نسخ در روایات و اصطلاح سلف شامل تخصیص، تقیید، بیان و... بوده است و در اصطلاح متأخران فقط شامل برداشتن یک حکم به طور کامل است.
مهمترین سؤالها
1. نسخ چیست؟ آیا اصطلاح سلف و متأخران در آن متفاوت است؟2. فرق نسخ با بدا چیست؟
3. دلایل موافقان و مخالفان نسخ چیست؟
4. دیدگاه مخالفان اسلام و خاورشناسان دربارهی نسخ چیست؟
5. آیا در کتاب مقدس (تورات و انجیل) نسخ وجود دارد؟
6. گونههای نسخ چیست؟
7. اصل اولی در نسخ چیست؟
8. آیا آیهی منسوخ در قرآن وجود دارد؟
ضرورت و اهمیت بحث
موارد ذیل اهمیت پژوهش در موضوع نسخ در قرآن را روشن میکند:الف) این بحث مربوط به یکی از شئون مهم مسلمانان و معجزهی جاودان پیامبر عظیم الشأن اسلام (صَلَّی الله علیه و آله و سلم)، یعنی قرآن کریم است.
ب) دشمنان اسلام، اعم از یهودیان، مبشران مسیحی و خاورشناسان، این موضوع را دست آویزی برای اهانت و ایجاد شبهه در قرآن قرار دادهاند و با استمداد از احادیث ساختگی و اسرائیلیات و نظریات سطحیِ برخی از مفسران و مؤلفان در نسخ، آن را دلیل بر تحریف قرآن گرفتهاند.
ج) فهم ناسخ و منسوخ قرآن برای شناخت احکام نجات بخش و تفسیر آن اهمیت به سزایی دارد و از مباحثی است که هیچ مفسّر، فقیه، محدث و اسلام شناس از آن بی نیاز نیست. بزرگترین دلیل بر این مطلب روایاتی است که از امامان معصوم (علیهم السلام) در این موضوع گزارش شده است و در طیِ آن، کسانی که ناسخ و منسوخ را نمی شناسند و با این حال قرآن را تفسیر یا به آن فتوا میدهند، مورد انتقاد شدید و ملامت قرار گرفتهاند.
د) شبهاتی در اطراف این موضوع وجود دارد به گونه ای که گروهی تصور کردهاند اگر موردی از نسخ در قرآن ثابت شود، سبب وهن و سستیِ این کتاب آسمانی میشود؛ بنابراین برای فرار از این مشکل منکر اصل وجود نسخ در قرآن شدهاند.
یکی از بزرگان در این باره مینویسد:
لکن قائل شدن به وجود آیاتی در قرآن حکیم که حکمش منسوخ و لفظش باقی باشد قولی بی پایه و عقیده ای غلط و بی جاست، زیرا قائلین به چنین عقیده ای کتاب آسمانی و جاویدان ما را با کتابهای آسمانی متروکه و منسوخهی پیشین قیاس کردهاند. (1)
هـ) با آن که در مورد این، کتابهای فراوانی تألیف شده، لکن در کمّ و کیف آن بین دانشمندان اختلاف شدیدی افتاده است. بعضی به طور کلی وجود آیات منسوخه در قرآن را منکر شدهاند و برخی در شمار آن افراط نمودهاند، به طوری که 500 آیه از آیات نورانی قرآن را در لیست منسوخات قرار دادهاند و این بزرگترین ظلم و اهانت به قرآن عزیز است، در حالی که تعداد این گونه آیات بسیار محدود و انگشت شمار است. (2)
اهمیت نسخ در روایات
روایات متعددی از امامان معصوم (علیهم السلام) وارد شده است که حکایت از اهمیت شناخت ناسخ و منسوخ دارد و ما در این جا بعضی از آنها را یادآوری میکنیم:1. ابی عبدالرحمن سلمی نقل میکند: «امام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از شخصی که عهده دار قضاوت بود سؤال کرد: آیا ناسخ و منسوخ را میشناسی؟ جواب داد: نه. پس آن حضرت فرمود: هم خودت هلاک شدی و هم دیگران را هلاک کردی.» (3)
همین روایت با کمی تفاوت در منابع اهل سنت نیز آمده است. (4)
2. در روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که خطاب به ابوحنیفه فرمود: «آیا تو فقیه مردم عراق هستی؟ ابوحنیفه در جواب امام گفت: آری. امام از او سؤال کرد: به چه چیز فتوا میدهی؟ او در جواب گفت: به قرآن و سنّت پیامبر (ص). امام از او سؤال کرد: آیا کتاب خدا و ناسخ و منسوخ آن را خوب میشناسی؟ وی در جواب گفت: بلی. امام خطاب به او فرمود: علم زیادی را ادعا کردی که خداوند جز در نزد اهلش جای دیگری قرار نداده است.» (5)
3. مسعدة بن صدقه از امام صادق (علیه السلام) روایت میکند که آن حضرت خطاب به گروهی از صوفیها که به آیاتی از قرآن دربارهی زهد و ایثار برای آن حضرت احتجاج کردند فرمود: «آیا شما ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن را میدانید؟ آنها جواب دادند:... بخشی از آن را میدانیم، ولی همهی آن را نمی دانیم. امام خطاب به آنها فرمود: برای همین گمراه شدید.» (6)
4. در روایت دیگری، اسماعیل بن جابر از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که آن حضرت فرمودند: «هر کس که از کتاب خدا ناسخ و منسوخ، عام و خاص، محکم و متشابه و... نداند دانش قرآن را ندارد.» (7)
پیشینهی نسخ
از روزهای آغازین تاریخ اسلام، مسلمانان به سبب اهتمام زیاد به قرآن، به مباحث تفسیر و علوم وابسته به آن پرداختند. بحث نسخ نیز از جمله مباحثی است که از این قاعده برکنار نبود و تاریخ نگارش در آن به اوایل قرن دوم هجری و عصر تدوین برمی گردد. زرکشی در این باره مینویسد: «گروه زیادی از جمله قاسم بن سلام، سجستانی، نحّاس، هبة الله بن سلامه، ابن العربی، ابن انباری، مکی و جز ایشان در این باره کتاب نوشتهاند.» (8)سیوطی نیز میگوید: «مردمان بی شماری دربارهی آن کتاب نوشتهاند.» (9)
البته، بسیاری از کتابهایی که در این زمینه نوشته شده، از بین رفته است. به هر روی، این بحث از مباحث کهنی است که مورد عنایت علما و بزرگان اسلام بوده و دربارهی آن بین ایشان اختلاف بسیاری واقع شده است.
هرچند همهی علمای اسلام امکان نسخ را پذیرفتهاند، ولی برخی وقوع آن را در قرآن منکر شدهاند.
شاید ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی اولین کسی باشد که منکر وجود نسخ در قرآن شده است. در اواخر قرن چهارم نیز محمدبن احمدبن جنید (م 381 ق)، از بزرگان امامیه، رساله ای با عنوان الفسخ علی من اجاز النسخ در انکار نسخ تدوین کرد. بعد از این، از همراهیِ پژوهشگران با این نظریه گزارشی نشده است، تا این که در این اواخر، گروه قابل توجهی با ابومسلم همراهی کردند؛ حتی برخی در این باره کتاب مستقل نوشتند.
موافقان نسخ در قرآن، در چگونگیِ آن و شمار آیات منسوخ به شدت باهم اختلاف دارند. عده ای سخاوت مندانه و بدون تأمل، با تقسیم بندیهای مختلف، گونههای مختلف نسخ حتی مواردی مانند نسخ قرآن با خبر واحد و قول صحابی را پذیرفته اند، ولی پژوهشگران، عموماً محققانه، به نقد و بررسی و دقت در این موضوع پرداخته و با تیزبینی، حق و باطل و درست و نادرست را از هم جدا کردهاند.
ما در این جا فهرست وار به معرفیِ نویسندگان ناسخ و منسوخ در ادوار مختلف میپردازیم:
1. برخی ابومحمد عبدالله بن عبدالرحمن الاصم مسمعی از یاران امام صادق (علیه السلام) را اولین کسی میدانند که این موضوع را بررسی کرده و دربارهی آن کتاب مستقلی نگاشته است. (10) جز او، نام بُردگان ذیل اشخاص مهمیاند که در ادوار مختلف دربارهی ناسخ و منسوخ تألیف داشتهاند.
2. عطاء بن مسلم (م 135/115 هـ)؛
3. قتادة بن دعامه (م 117 هـ)؛
4. ابن شهاب زهری (م 124 هـ)؛
5. محمدبن سائب کلبی (م 146 هـ)؛
6. مقاتل بن سلیمان (م 150 هـ)؛
7. حسین بن واقد قرشی (م 157 هـ)؛
8. عبدالرحمن بن زیاد بن اسلم (م 182 هـ)؛
9. اسماعیل بن زیاد (یا ابن ابی زیاد) سکونی از اعلام قرن دوم؛
10. دارم بن قبیصهی تمیمی دارمی از یاران امام رضا (علیه السلام)؛
11. احمدبن محمدبن عیسی قمی از یاران امام رضا (علیه السلام)؛
12. محمدبن ادریس شافعی (م 204 هـ)؛
13. حجاج بن محمد مصیصی اعور (م 205 هـ)؛
14. عبدالوهاب عطاء عجلی (م 206 هـ)؛
15. حسن بن علی بن فضال (م 224 هـ)؛
16. ابوعبید قاسم بن سلام (م 224 هـ)؛
17. جعفربن مبشر ثقفی (م 234 هـ)؛
18. سریخ بن یونس (م 235 هـ)؛
19. احمدبن حنبل (م 241 هـ)؛
20. سلیمان اشعث سجستانی (م 275 هـ)؛
21. محمدبن اسماعیل ترمذی (م 280 هـ)؛
22. ابراهیم بن اسحق حربی (م 285 هـ)؛
23. ابراهیم عبدالله کجی (م 292 هـ)؛
24. علی بن ابراهیم (قرن سوم)؛
25. سعدبن ابراهیم اشعری (م 301 هـ)؛
26. حسین بن منصور معروف به حلاج (م 309 هـ)؛
27. عبدالله بن اشعث (م 316 هـ)؛
28. زبیربن احمد (م 317 هـ)؛
29. محمدبن حزم اندلسی (م 320 هـ)؛
30. ابومسلم اصفهانی (م 322 هـ)؛
31. علی بن ابراهیم (م 329 هـ)؛
32. محمدبن عثمان معروف به جعد (م 326 هـ)؛
33. محمدبن قاسم انباری (328 هـ)؛
34. احمدبن جعفر بغدادی معروف به ابن منادی (م 334 هـ)؛
35. احمدبن محمد نحاس (م 338 هـ)؛
36. محمدبن عباس مشهور به ابن حجام (قرن چهارم)؛
37. حسین بن علی بصری (م 339 هـ)؛
38. قاسم بن اصبغ (م 340 هـ)؛
39. ابوبکر بردعی (م حدود 350 هـ)؛
40. منذربن سعید بلوطی (م 335 هـ)؛
41. ابوسعید سیرابی فحوی (م 368 هـ)؛
42. ابوالحسین محمدبن نیشابوری (م 368 هـ)؛
43. محمدبن علی بن بابویه قمی مشهور به صدوق (م 381 هـ)؛
44. ابومطرف بن فطیس (م 402 هـ)؛
45. هبة الله بن سلامه (م 410 هـ)؛
46. عبدالقاهر بغدادی (م 429 هـ)؛
47. مکی بن ابی طالب (م 437 هـ)؛
48. علی بن احمدبن حزم ظاهری (م 456 هـ)؛
49. علی بن احمد واحدی (م 468 هـ)؛
50. سلیمان بن خلف باجی (م 474 هـ)؛
51. عبدالملک بن حبیب (م 489 هـ)؛
52. محمدبن برکات سعیدی مصری (م 520 هـ)؛
53. ابوالعباس اشبیلی (م 531 هـ)؛
54. محمدبن عبدالله مشهور به ابن العربی (م 543 هـ)؛
55. ابوالفرج عبدالرحمن بن جوری (م 597 هـ)؛
56. علی بن محمد مشهور به ابن حصار (م 611 هـ)؛
57. محمدبن احمد ابن شواس (619 هـ)؛
58. هبة الله بن ابراهیم بن بارزی (م 738 هـ)؛
59. یحیی بن عبدالله واسطی (م 738 هـ)؛
60. علی بن شهاب الدین همدانی (م 768 هـ)؛
61. عبدالرحمن بن محمد عتائقی (م 790 هـ)؛
62. احمدبن متوج بحرانی (م 836 هـ)؛
63. احمدبن اسماعیل ابشیطی (م 883 هـ)؛
64. جلال الدین سیوطی (م 911 هـ)؛
65. محمدبن عبدالله اسفرایینی؛
66. مرعی بن یوسف کرمی (م 1033 هـ)؛
67. عطیة الله بن عطیه اجهوری (م 1190 هـ). (11)
و سرانجام در قرن چهاردهم بسیاری بر این کار همت گماشتند؛ از آن جمله: مصطفی زید در کتاب النسخ فی القرآن الکریم؛ حسن عریض در کتاب فتح المنان لنسخ القرآن؛ شعبان محمد اسماعیل در کتاب نظریة النسخ فی الشرایع السماویه؛ عبدالمتعال جبری در کتاب النسخ فی الشریعة الاسلامیه کما افهمه؛ محمد محمود فرغلی در کتاب النسخ بین الاثبات و النفی؛ محمد حمزه در کتاب دراسات الاحکام و النسخ فی القرآن الکریم؛ جواد موسی عفانه در کتاب الرأی الصواب فی منسوخ الکتاب؛ حضرت آیة الله خوئی قدس سره ضمن تفسیر البیان و استاد حضرت آیة الله معرفت قدس سره ضمن کتاب التمهید و علوم قرآنی و جز ایشان (12).
پینوشتها:
1. هبة الدین محمدعلی حسینی شهرستانی، تنزیه التنزیل، ترجمهی میرزاحکیم خسروی، ص 31.
2. ولی الله دهلوی، الفوزالکبیر فی اصول التفسیر، ص 77.
3. تفسیر عیاشی، ج1، ص 12؛ سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیرالقرآن، ج1، ص 51 و وسائل الشیعه، ج18، ص 149.
4. عبدالرحمن بن علی بن جوزی، ناسخ القرآن و منسوخه، ص 125-134 و جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج2، ص 700.
5. وسائل الشیعه، ج18، ص 30.
6. الکافی، ج5، ص 62 و وسائل الشیعه، ج18، ص 138.
7. محسن فیض کاشانی، الصافی فی تفسیر القرآن، ج1، ص 75.
8. البرهان فی علوم القرآن، ج2، ص 151-153.
9. الاتقان فی علوم القرآن، ج2، ص 700.
10. محسن امین، اعیان الشیعه، بیروت، ج1، ص 128 و محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج2، ص 270.
11. ن. ک: مصطفی زید، النسخ فی القرآن الکریم، ج1، ص 289-340؛ محمدبن شهاب زهری، الناسخ و المنسوخ (مقدّمه)، تحقیق: حاتم صالح، ص 10-18.
12. برای آشنایی با دیگر تألیفات در نسخ، نگاه کنید به زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق: دکتر یوسف عبدالرحمن مرعشلی، ج2، ص 151-159.
حسینی زاده، سیدعبدالرسول؛ (1390)، بررسی تطبیقی نسخ در قرآن کریم، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول