بد بینی، دلسوزی به حال خود و فقدان ایمان تنها برخی از علایم وضعیتی است که به آن اختلالات دل بستگی گفته میشود. این اختلال در دوران کودکی شروع شده و اگر کنترل نشود به بخشی از شخصیت فرد در بزرگ سالی تبدیل میشود. در زیر، علائم این وضعیت در بزرگسالان با جزئیات همانند روشهای درمان مشخص که میتواند برای کمک به کاهش اثرات این علائم به کار گرفته شود، توضیح داده شده است.
اختلال دلبستگی در بزرگ سالان که به نام اختلال دلبستگی واکنشی نیز شناخته میشود، یک مشکلی است که در سالهای بسیار تأثیر پذیر دوران کودکی شروع شده و خود را با گذر زمان به شکلی شدیدتر در دوران بزرگ سالی نشان میدهد. دلیل آن ممکن است بیتوجهی از طرف والدین، جدایی از والدین به خاطر مرگ یا طلاق و یا سوء استفادههای فیزیکی یا جنسی در دوران کودکی باشد. به خاطر این شرایط کودکان به آهستگی احساس کناره گیری را گسترش میدهند تا اینکه در تشکیل روابط طولانی و پایدار شکست میخورند و حتی اعتماد به نزدیکانشان برای آنها دشوار میشود. اگر در زمان مناسب کنترل نشود، این وضعیت تا دوران بزرگ سالی ادامه پیدا میکند و سرانجام به یک اختلال روانشناسی جدی تبدیل میشود. خوشبختانه درمان تا حدود مشخصی از طریق مشاوره ممکن است و بسیار مهم است که در دوران اولیه انجام شود چون این روابط است که گروههای مهم را در زندگی شکل میدهد و هر تلاشی باید صورت گیرد تا این روابط تغذیه شده و حفظ شوند. علاوه بر این، علائم این اختلال ممکن است به حد کافی شدید باشند که منجر به رفتار خطرناک و خود تخریبی شوند.
علائم :
در بزرگسالان اختلال دلبستگی ممکن است با یک تا تعداد بیشتری از علائم زیر مشخص شوند. بسیار مهم است که یادآور شویم که برای تشخیص وجود این اختلال باید بیش از دو یا سه علامت دیده شوند و باید به طور دائم مشاهده و بررسی شوند. وجود فقط یک علامت یا ظهور یک علامت به مدت زمان کوتاه، مدرک کافی برای وجود این وضعیت نیست. هم چنین کسانی که از این اختلال رنج میبرند لزومی ندارد که تمامی علائم را از خود نشان دهند.
تکانشگری: بزرگسالان با اختلال دلبستگی، در رفتار آنی و تکانشی زیاده روی میکنند که ممکن است بعداً حسرت آن را بخورند یا نخورند.
رفتار منفی و محرک: این وضعیت یک طرز فکر عمومی منفی را خلق میکند و منجر به رفتار محرک و برانگیزنده میشود که هر کسی را که همراه آنها باشد عصبانی میکند.
اشتیاق به کنترل: افرادی که از این اختلال رنج میبرند اشتیاق شدیدی برای کنترل محیط اطراف خود دارند و از افراد و اتفاقات اطراف خود سوء استفاده میکنند. آنها ممکن است برای این کار از روشهایی مثل دروغ گفتن، خیانت کردن و حتی دزدی استفاده کنند.
مقاومت در برابر عشق و راهنمایی: یک علامت طبیعی از اختلال دلبستگی کمبود توانایی برای برقراری ارتباط و همدردی با هر کسی است. افرادی که از این اختلال رنج میبرند با دشواری در دادن و ستاندن محبت و علاقه از دیگران مواجه میشوند. آنها در گسترش احساسات نزدیک با دیگران ناتوان هستند. آنها هم چنین پذیرش هر گونه نصیحت و راهنمایی عمومی از دیگران را رد میکنند.
کمبود اعتماد: علاوه بر کمبود توانایی همدردی، چنین افرادی برای گسترش روابط بر پایهی اعتماد با دیگران بدون توجه به نزدیکی آنها با فرد مخاطب شکست میخورند.
عصبانیت و تهییج: بزرگسالانی که از اختلال دلبستگی رنج میبرند عمیقاً افسرده و ناراحت هستند و احساس انزوا میکنند. استرس و خستگی بر آنها غلبه کرده است. اما آنها این ویژگیها را اغلب اوقات با نشان دادن خشم خود به صورت پنهانی یا آشکار، پنهان میکنند. خشم به صورت رفتار مخرب، ظالمانه و خصومت آمیز نشان داده میشود و چنین افرادی اغلب با کسانی که با آنها موافقت نمیکنند، بحث میکنند.
ویژگیهای مثبت سطحی: روی دیگر سکه با وجود علائمی که در بالا ذکر شد این است که افرادی که از این اختلال رنج میبرند به صورت فریبنده ظاهر میشوند و اغلب به راحتی یک نفر را با مکالمات طولانی و جالب سرگرم میکنند.
اعتیادها: بزرگسالانی که از اختلال دلبستگی رنج میبرند در مصرف مواد مخدر زیاده روی میکنند؛ آنها هم چنین ممکن است از اعتیاد به قمار رنج ببرند.
بیچارگی و درماندگی: به خاطر علائمی چون افسردگی و انزوا گرایی، افرادی که از اختلال دلبستگی رنج میبرند احساس درماندگی و بیچارگی میکنند و احساس میکنند که توسط خانواده و دوستان در تمام اوقات به علت دلایل مختلف متهم هستند.
فقدان احساس مسئولیت: به این معنی است که آنها مسئولیت کارهای منفی را که انجام دادهاند بر عهده نمیگیرند و در کنترل برخورد خود با دیگران ناتوان هستند.
آشفتگی: چنین افرادی همیشه آشفته، گیج و غرق پیدا کردن پاسخ برای سوالات خودشان هستند. این آشفتگی منجر به فقدان عمومی تمرکز و ناتوانی آنها برای نگهداشتن توجه خود به مدت طولانی نسبت به یک فعالیتی میشود.
بزرگسالانی که از اختلال دلبستگی رنج میبرند بیشتر اوقات ترس و ناراحتی را تجربه میکنند. آنها عمیقاً مشتاق محبت و علاقه هستند اما در نشان دادن چنین اشتیاقی به طور موثر ناتوان هستند. تجربههای منفی دوران کودکی منجر به انکار این احساسات شده و آنها در درک احساساتی مثل محبت و دلبستگی عاجز هستند. با چنین احساسات عمیقی، سخت است که با آنها در مورد چنین احساساتی فقط صحبت کنیم. آنها نیازمند روشهای درمانی پیشرفته هستند که شامل تماس پرورشی، تغییر دادن ساختار احساسات و درمان برای عبور از موانع ذهنی و آزاد کردن تمام آن احساسات به دام انداخته شده است. نقش بازی کردن یک روش دیگر است که به درمان این وضعیت کمک میکند. طلب کمک از یک متخصص بهترین راه برای ارزیابی و درمان اختلال دلبستگی است. علاوه بر این، مهم است که چنین افرادی هنگامی که تحت درمان هستند، حمایت لازم را از یک دوست یا عضوی از خانواده دریافت کنند. برخی اوقات از این دوست درخواست میشود که به درمان آنها کمک کند تا بتوانند حس اعتماد را ایجاد کنند.
درمان این اختلال بسیار حساس است و ممکن است بسته به اینکه فرد بزرگ سال نسبت به این نوع درمان چقدر پذیرنده است، مدت زمان زیادی طول بکشد. توانایی مقابله با این واقعیت که فرد از چنین اختلالی رنج میبرد خودش یک وظیفهی بسیار چالش برانگیز است. چنین درمانی همراه با محبت و حمایت یک فرد نزدیک به بیمار، قطعاً به درمان اختلال دلبستگی بزرگسالان کمک میکند.
توجه: این مقاله صرفاً با هدف اطلاع رسانی ارائه شده است و به هیچ عنوان جایگزین توصیههای یک متخصص نشود.
/ج