زن ؛ پارساي متفكر يا فرمانبر مطلق
نويسنده:مريم زنگنه
منبع:روزنامه قدس
منبع:روزنامه قدس
"دوركيم" با ديدي جامعه شناسانه با مقايسه ميان زن و مرد، معتقد است: مرد تقريباً به طور كامل محصول جامعه است، حال آنكه زن به ميزاني بيشتر محصول طبيعت است. بنابراين، نيازهاي مرد كاملاً متفاوت با نيازهاي زن است."ويل دورانت" نيز مي گويد: "در اجتماعات ابتدايي، قسمت اعظم پيشرفت اقتصادي، به دست زنان اتفاق افتاده است نه به دست مردان. كانون خانوادگي نيز از زن به وجود آمده است.از آنجا كه زن موجودي جدا ناپذير از خلقت، خانواده و جامعه است؛ مي توان بر اين باور بود كه زنان در نقشهاي فوق به حد كمال روحي و معنوي رسيده باشند و از آنجا كه اسلام پايه اجتماع بشري را جامعه خانوادگي مي داند و نطفه اصلي جامعه را ازدواج تشكيل مي دهد از اين رو، زن اساس اين اجتماع كوچك محسوب مي شود و وظيفه بسيار مهم و خطيري پيش رو دارد.ولي متأسفانه ديدگاههاي مخرب در مورد اين عنصر محوري يعني زن باعث شده است تا او در طول تاريخ از يك نوع مظلوميت توأم با محروميت رنج ببرد كه نتيجه آن تأثير بر كاركردهاي فطري اوست. در جاهليت سنتي و صنعتي نيز با احساسات و عواطف او برخوردهاي جاهلانه و مغرضانه صورت گرفته است؛ به طوري كه بر وقار و شأن او اثر گذاشته و از حيثيت و حرمتش سوء استفاده گرديده كه عمده ترين نتايج آن متزلزل شدن كانون گرم خانواده بوده است. گر چه بعد از انقلاب صنعتي در جهان و رشد و پيشرفت فوق العاده بشر در زمينه هاي علم و بهره برداري بيشتر از طبيعت، زنان آسيب جدي ديدند اما اين آسيبها ناشي از تفكر مادي گرايانه سرمايه داران بود كه رفته رفته آسيب آن در زندگي و روابط خانوادگي به ثبوت رسيد.
ويل دورانت در كتاب "لذات فلسفه" مي نويسد: "انقلاب صنعتي در درجه اول موجب شد زن نيز صنعتي شود، آن هم تا بدان پايه كه بر همه نامعلوم بود و هيچ كس خواب آن را هم نديده بود. زنان، كارگران ارزان تري بودند و كارفرمايان آنان را بر مردان سركش سنگين قيمت ترجيح مي دادند و در حقيقت ماهيت زن براي سودآوري اقتصادي و منفعت طلبي سرمايه داران يكسويه نگر نيست، بلكه او براي انس گيري، آرامش جويي مودت و محبت طلبي در عرصه خانه و كاشانه است؛ در حالي كه انجام كارها و اموري كه متناسب با شأن و منزلت اوست و سودآوري هم دارد، مانعي در سر راه او نيست.زن كانون خانوادگي را به وجود مي آورد و انتقال دهندگان اصلي فرهنگها در طي قرون و اعصار، زنان خانواده بودند. اين زنان هستند كه با انتقال فرهنگ و سنن اجتماعي، باعث اعتلاي دين و فرهنگ و هنر در جامعه شده اند. در بعضي از ديدگاهها زن را به عنوان انساني با خصايص خاص، بلكه به عنوان زن مي نگرد و طبعاً در اين ديدگاه زن به لحاظ محدوديتهاي فيزيولوژيكي، به عنوان جنس دوم تلقي مي شود.
دكتر مريم رفعت جاه مي نويسد: در دهه هاي اخير گسترش نوگرايي و نوسازي در عرصه جهان، تحولاتي در زمينه هاي فرهنگي و ساختاري روي داده كه سبب دگرگوني نقشهاي اجتماعي و آگاهي زنان شده است.
افزايش تحصيلات و ميزان اشتغال در ميان زنان از سويي سبب دشواري در هماهنگ كردن نقشهاي سنتي و قديمي با نقشهاي جديد و در نهايت به تعارض هويت زنان مي انجامد. تنها راه حل اين مسأله، بازتعريف هويت اجتماعي توسط خود آنهاست.
بحثهاي مربوط به حقوق زنان و برابري زن و مرد و تبعيضهاي جنسيتي، از ديرباز مطرح بوده، همچنين تلاشها و مبارزات زنان براي رفع تبعيضها و ارتقا دادن موقعيت و هويتشان، تاريخي طولاني دارد. اما از دهه هاي 60 و 70 قرن بيستم بود كه با بسط مدرنيته و به ويژه با رشد و گسترش رسانه هاي جمعي در سراسر جهان، اين بحثها و تلاشها اوج گرفت و نهضتهاي فمنيستي موج تازه اي از فعاليت خود را آغاز كردند.روح مدرنيته تأمل در عرصه هاي مختلف زندگي و نگاه نقادانه و پرسشگرانه به الگوهاي رفتاري و اعتقادي بوده است؛ تأمل و پرسشگري در جهان زندگي اجتماعي و بازنگري و بازسازي حيطه هاي گوناگون زندگي روزمره.در بسياري از نقاط جهان، تحولات فرهنگي و ساختاري ناشي از نوگرايي و نوسازي، زمينه ساز ورود زنان به عرصه عمومي و افزايش اشتغال و تحصيلات در ميان آنان شد.در نتيجه، نقشهاي زنان در اجتماع و در خانواده متنوع شد و روابط اجتماعي و تعلقات گروهي آنها وسعت يافت و زنان از چارچوب خانه به عرصه فعاليتهاي اجتماعي وارد شدند.
با ورود زنان به نهادهاي آموزشي و شغلي و ساير نهادهاي اجتماعي، منابع هويت يابي زنان تعدد و تكثر يافته است. از ميان منابع هويت ساز، از جمله خانواده، تحصيلات و اشتغال، خانواده نقش تعيين كننده تري در ايجاد تعارضهاي هويتي ميان زنان داشته و نقشها و پايگاه زنان در خانواده در دهه هاي اخير دستخوش تحولات و دگرگونيهاي بيشتري بوده است.شركت زنان در كارهاي درآمدزا و كمك به درآمد خانواده و نيز افزايش سطح تحصيلات زنان، آنها را از آگاهي و اقتدار بيشتر درخانواده برخوردار مي كند و منابع مادي و فرهنگي آنان را براي تحقق بخشيدن استعدادهايشان در همه عرصه ها افزايش مي دهد. اما در عين حال، تحت شرايط الگوي سنتي خانواده (الگويي كه در آن كارهاي خانه و بچه داري مختص زنان است) كار روزانه زنان شاغل به يك كار سنگين چهار نوبتي (كار براي دريافت مزد، خانه داري، پرورش كودك و وظايف زناشويي و شوهرداري) مبدل مي شود و ميان ارزشها و آرمانهاي جديد (يعني كسب استقلال و نيل به هويت اجتماعي ارزشمند از طريق تحصيلات عالي و اشتغال) و واقعيتهاي زندگي روزمره زنان، تضاد به وجود مي آيد. با اين همه، كار بيرون از خانه به دنياي زنان وسعت مي بخشد و باعث گسترش شبكه هاي اجتماعي و تجربه هاي اجتماعي آنها مي شود. دورنماي تبعيضهاي اجتماعي را پيش چشمشان گسترده تر مي كند و خاك حاصلخيزي براي تأمل درباره نقشها و هويتهاي سنتي و مدرن براي آنها فراهم مي كند كه نشانه پيدايش تعارض هويتي در ميان آنان و تلاش براي رفع آن است.
در پرتو اين عوامل، زنان هم به نابرابريها، تبعيضها و هويتهاي فرودستي كه در قالب باورهاي كليشه اي جنسيتي به آنها نسبت داده مي شود آگاه مي شوند و هم در مي يابند كه جايگاه و هويتهاي فرودست زنان در جامعه عمدتاً ناشي از عوامل اجتماعي و فرهنگي است نه فرودستي ذاتي يا طبيعي آنها.از آنجا كه هويت يعني داشتن تعريفي روشن از چيستي و كيستي خود، شرط لازم زندگي اجتماعي است و ارتباط معنادار زنان با يكديگر و جامعه، بدون آن ممكن نيست، تنها راه حل غلبه بر اين تعارض يا بحران و هويتي، بازتعريف و بازسازي هويت زنان به دست خود آنهاست.دكتر مريم رفعت جاه ادامه مي دهد: غلبه بر اين تعارض يا بحران هويتي، بازتعريف و بازسازي هويت زنان به دست خود آنهاست. از اين رو، فرايند هويت يابي كه پيش از اين تحولات در جامعه سنتي اغلب متأثر از عوامل انتسابي به ويژه جنسيت بود، امروزه تحت تأثير تكثر منابع هويت آفرين، وسعت يافتن روابط اجتماعي، تعلقهاي گروهي زنان، آزادي و استقلال نسبي آنها در خانواده صورتي اغلب آگاهانه و بازانديشانه به خود مي گيرد.
در ايران، نزديك به سه دهه است كه مسأله زنان به اشكال مختلف مطرح و درباره آن بحث شده است. مسأله در تعريف عام آن، هر واقعيتي است كه با ذهنيت و آرمانهاي فردي يا جمعي تطابق نداشته باشد و زماني به مسأله اجتماعي تبديل مي شود كه جمع كثيري از مردم باور داشته اند كه اين فاصله را مي توان با اقدام آگاهانه جمعي از ميان برد.
در دهه هاي اخير در ايران، بويژه در شهرها، حضور زنان در عرصه هاي اجتماعي افزايش يافت كه مهمترين تغيير در اين زمينه، افزايش ميزان تحصيلات عالي در ميان زنان بوده است.بعد از انقلاب اسلامي به دنبال انقلاب فرهنگي در دانشگاهها، حضور زنان ايراني در اين مراكز بيشتر شد، اما با وجود افزايش تعداد و نسبت زنان دانشجو و دانش آموخته در آموزش عالي، نسبت به زنان شاغل به كل نيروي شاغل در طول دو دهه گذشته افزايش ناچيزي داشته و در مواردي كاهش هم يافته است.در مجموع، زنان ايران هرگز بيش از 15 درصد نيروي شاغل را تشكيل نداده اند.در چنين شرايطي، مطالعه عوامل اجتماعي مؤثر بر بازتعريف هويت اجتماعي زنان بويژه در شهرهاي بزرگ كه بيشتر در معرض جريانهاي مدرنيته (مدرنيسم و مدرنيزاسيون) بوده اند، از سويي چند و چون تأثير اين عوامل و ميزان اهميت آنها را در فرايند هويت يابي نمايان مي كند و از سوي ديگر نشان مي دهد كه كدام منابع زنان را قادر مي سازد در برابر باورهاي كليشه اي مبتني بر جنسيت مقاومت كنند و آگاهانه و فعالانه در جهت ايجاد هويتهاي اجتماعي ارزشمند و بازتعريف هويت اجتماعي خود، اقدام كنند.
متأسفانه، بزرگ ترين مشكلات زنان ما در مورد ازدواج، سنتي فكر كردن خانواده هاست. وقتي به دختري از طفوليت گفته مي شود كه ازدواج هدف نهايي اوست، بدين ترتيب آموزش و پرورش وي بايد به سمت اين هدف جهت گيري شود، در صورتي كه هيچ گونه اطلاعاتي در اين مورد ندارد و با اطمينان مي توان گفت كه درصد عظيمي از ناخرسندي، بدبختي و اضطراب زنان ناشي از ناآگاهي در مسايل مربوط به زناشويي است؛ ولي اگر زن به اندازه كافي اطلاعات و آگاهي داشته باشد و راز و رمز يك رابطه زناشويي را بياموزد، قطعاً در امر ازدواج موفق تر خواهد بود.
يكي از مشكلات مهم زنان امروز اين است كه تحت تأثير جو التهابي و احساسي، بتدريج از حقوق سنتي خود دور مي شوند و چنين چيزي ممكن است به حقوق سنتي زنان بخصوص در فرهنگ ايراني آسيب وارد كند و در واقع باعث متلاشي شدن آن صميميت عاطفي و احساسي خانواده ها بشود.بنابراين، خانواده مهمترين بستر در نهادينه شدن سنتها و آداب و رسوم فرهنگي و پايدارترين و قديمي ترين عامل در زمينه رشد و تربيت انسان و همچنين شناخت زمينه هاي مختلف براي ازدواج جوانان بخصوص دختران است. با يادآوري اينكه سهم عمده زنان در رفاه خانواده و پيشرفت جامعه تا به حال به طور كامل شناخته نشده است.
بدون شك، اگر اين تعارض و كشمكش بين سنت و مدرنيته ادامه داشته باشد و زن نتواند نسبتي متعادل بين اين دو برقرار كند، اين چالش و كشمكش در او موجب بروز انواع استرسها و تضادها مي شود كه در نهايت شايد به شكل افراطي به يك سمت كشيده شود. شايد به وضوح نمونه هايي از اين گونه زنان در جامعه امروزي قابل مشاهده باشد.از جهتي، برخي زنان به قدري در سايه سنتها قرار گرفته اند كه هرگز نمي خواهند خود را با پيشرفتهاي روز تطبيق دهند و يا حتي آن را بپذيرند.
برخي ديگر نيز، چنان تحت تأثير مدرنيته و در واقع الگوي زن غربي قرار گرفته اند كه بر روي هر چه سنت است، پا مي گذارند. بايد گفت، زن ايراني در موقعيت ويژه اي قرار دارد. سنت، شرع و مدرن بودن سه چيزي است كه يك زن در ايران بايد هماهنگي لازم را بين آنها به وجود آورد. در اين صورت است كه مي تواند بگويد الگوي زن ايده آل ايراني است.در واقع، گاهي برداشت نادرست از شرع و سنت چيزي ساخته است كه اصلاً منطقي نيست و هيچ ربطي به سنتها و آداب و رسوم و شرع ندارد. اين مسأله باعث شده برخي از زنان مدرن و تحصيلكرده كه مطالعه چنداني درباره سنتها و شرع واقعي ندارند، در قبال اصل شرع و سنت موضع بگيرند و اصلاً هيچ كدام از آن را قبول نكنند.اما بايد گفت، در حالت طبيعي و ايده آل، با درك درست از سنتها و آداب و رسوم اصيل ايراني و همچنين با شناخت كامل از شرع و دين كامل اسلام، مي توان با هماهنگي با مدرنيزه و زندگي امروز به يك روال منطقي زندگي و ايده آل دست يافت.
وي مي افزايد: ما در عين حال مدلهاي عملي داريم. زناني كه با توجه به دنياي مدرن و حضور در اجتماع در عرصه هاي مختلف در عين حال پايبند به اعتقادات و مباني ديني و فرهنگي هستند. بين سنت و زندگي مدرن امروزي اصلاً تضاد وجود ندارد و ما مي توانيم اين دو را با هم جمع كنيم.
وي خاطر نشان مي سازد؛ البته امروز به غلط الگوهاي غربي با تعاريف غلط به عنوان الگوي مدرنيته در اختيار زنان ما قرار گرفته است و من معتقدم اول بايد تعريف درستي از مدرنيته داشت و پس از آن اين الگوها را پذيرفت.
وي مي افزايد: البته در ضمير ناخودآگاه زن امروز سنتهايي از گذشته جا خوش كرده است و حتي برخي از سنتها دست و پاي آنها را بسته است.
آنها از سويي تحصيلات آكادميك و دانشگاهي دارند و از سويي در ناخودآگاهشان اسير سنتها و آداب و رسوم هستند. بسياري از زنان امروز ما اگر چه مدرن هستند، اما هنوز مي گويند مرد مرد است و زن زن. آنها خودشان را جنس دوم مي دانند.
وي يادآور مي شود: اكنون اغلب سردرگمي ها به اين دليل است كه زن دنبال كسب حق و حقوق خود است، بدون اينكه تفكرش را عوض كند. دكتر كيهان نيا مي گويد: زن امروز در يك برزخ قرار دارد و همه چيز در طول زمان قابل تغيير است و زن بايد بتواند بين سنت و مدرن بودن هماهنگي ايجاد و بهترين را انتخاب كند.
ويل دورانت در كتاب "لذات فلسفه" مي نويسد: "انقلاب صنعتي در درجه اول موجب شد زن نيز صنعتي شود، آن هم تا بدان پايه كه بر همه نامعلوم بود و هيچ كس خواب آن را هم نديده بود. زنان، كارگران ارزان تري بودند و كارفرمايان آنان را بر مردان سركش سنگين قيمت ترجيح مي دادند و در حقيقت ماهيت زن براي سودآوري اقتصادي و منفعت طلبي سرمايه داران يكسويه نگر نيست، بلكه او براي انس گيري، آرامش جويي مودت و محبت طلبي در عرصه خانه و كاشانه است؛ در حالي كه انجام كارها و اموري كه متناسب با شأن و منزلت اوست و سودآوري هم دارد، مانعي در سر راه او نيست.زن كانون خانوادگي را به وجود مي آورد و انتقال دهندگان اصلي فرهنگها در طي قرون و اعصار، زنان خانواده بودند. اين زنان هستند كه با انتقال فرهنگ و سنن اجتماعي، باعث اعتلاي دين و فرهنگ و هنر در جامعه شده اند. در بعضي از ديدگاهها زن را به عنوان انساني با خصايص خاص، بلكه به عنوان زن مي نگرد و طبعاً در اين ديدگاه زن به لحاظ محدوديتهاي فيزيولوژيكي، به عنوان جنس دوم تلقي مي شود.
هويت اجتماعي زن
"هويت اجتماعي به ساده ترين بيان، تعريفي است كه فرد بر مبناي عضويت در رده ها و گروه هاي اجتماعي از خود ارايه مي دهد. اين تعريف از سويي با ارزشها، نگرشها و باورهاي افراد و از سوي ديگر با رفتارهاي آنها ارتباط دارد. از اين رو، نه امري ذاتي ماندگار و يكپارچه است و نه امري چند پاره، موقعيتي و سيال؛ بلكه به تبع دگرگوني روابط اجتماعي، تعلقات گروهي و ارزشهاي اجتماعي، مدام در معرض بازنگري و بازسازي قرار دارد و واجد درجه اي از تأمل و آگاهي است.دكتر مريم رفعت جاه مي نويسد: در دهه هاي اخير گسترش نوگرايي و نوسازي در عرصه جهان، تحولاتي در زمينه هاي فرهنگي و ساختاري روي داده كه سبب دگرگوني نقشهاي اجتماعي و آگاهي زنان شده است.
افزايش تحصيلات و ميزان اشتغال در ميان زنان از سويي سبب دشواري در هماهنگ كردن نقشهاي سنتي و قديمي با نقشهاي جديد و در نهايت به تعارض هويت زنان مي انجامد. تنها راه حل اين مسأله، بازتعريف هويت اجتماعي توسط خود آنهاست.
بحثهاي مربوط به حقوق زنان و برابري زن و مرد و تبعيضهاي جنسيتي، از ديرباز مطرح بوده، همچنين تلاشها و مبارزات زنان براي رفع تبعيضها و ارتقا دادن موقعيت و هويتشان، تاريخي طولاني دارد. اما از دهه هاي 60 و 70 قرن بيستم بود كه با بسط مدرنيته و به ويژه با رشد و گسترش رسانه هاي جمعي در سراسر جهان، اين بحثها و تلاشها اوج گرفت و نهضتهاي فمنيستي موج تازه اي از فعاليت خود را آغاز كردند.روح مدرنيته تأمل در عرصه هاي مختلف زندگي و نگاه نقادانه و پرسشگرانه به الگوهاي رفتاري و اعتقادي بوده است؛ تأمل و پرسشگري در جهان زندگي اجتماعي و بازنگري و بازسازي حيطه هاي گوناگون زندگي روزمره.در بسياري از نقاط جهان، تحولات فرهنگي و ساختاري ناشي از نوگرايي و نوسازي، زمينه ساز ورود زنان به عرصه عمومي و افزايش اشتغال و تحصيلات در ميان آنان شد.در نتيجه، نقشهاي زنان در اجتماع و در خانواده متنوع شد و روابط اجتماعي و تعلقات گروهي آنها وسعت يافت و زنان از چارچوب خانه به عرصه فعاليتهاي اجتماعي وارد شدند.
با ورود زنان به نهادهاي آموزشي و شغلي و ساير نهادهاي اجتماعي، منابع هويت يابي زنان تعدد و تكثر يافته است. از ميان منابع هويت ساز، از جمله خانواده، تحصيلات و اشتغال، خانواده نقش تعيين كننده تري در ايجاد تعارضهاي هويتي ميان زنان داشته و نقشها و پايگاه زنان در خانواده در دهه هاي اخير دستخوش تحولات و دگرگونيهاي بيشتري بوده است.شركت زنان در كارهاي درآمدزا و كمك به درآمد خانواده و نيز افزايش سطح تحصيلات زنان، آنها را از آگاهي و اقتدار بيشتر درخانواده برخوردار مي كند و منابع مادي و فرهنگي آنان را براي تحقق بخشيدن استعدادهايشان در همه عرصه ها افزايش مي دهد. اما در عين حال، تحت شرايط الگوي سنتي خانواده (الگويي كه در آن كارهاي خانه و بچه داري مختص زنان است) كار روزانه زنان شاغل به يك كار سنگين چهار نوبتي (كار براي دريافت مزد، خانه داري، پرورش كودك و وظايف زناشويي و شوهرداري) مبدل مي شود و ميان ارزشها و آرمانهاي جديد (يعني كسب استقلال و نيل به هويت اجتماعي ارزشمند از طريق تحصيلات عالي و اشتغال) و واقعيتهاي زندگي روزمره زنان، تضاد به وجود مي آيد. با اين همه، كار بيرون از خانه به دنياي زنان وسعت مي بخشد و باعث گسترش شبكه هاي اجتماعي و تجربه هاي اجتماعي آنها مي شود. دورنماي تبعيضهاي اجتماعي را پيش چشمشان گسترده تر مي كند و خاك حاصلخيزي براي تأمل درباره نقشها و هويتهاي سنتي و مدرن براي آنها فراهم مي كند كه نشانه پيدايش تعارض هويتي در ميان آنان و تلاش براي رفع آن است.
در پرتو اين عوامل، زنان هم به نابرابريها، تبعيضها و هويتهاي فرودستي كه در قالب باورهاي كليشه اي جنسيتي به آنها نسبت داده مي شود آگاه مي شوند و هم در مي يابند كه جايگاه و هويتهاي فرودست زنان در جامعه عمدتاً ناشي از عوامل اجتماعي و فرهنگي است نه فرودستي ذاتي يا طبيعي آنها.از آنجا كه هويت يعني داشتن تعريفي روشن از چيستي و كيستي خود، شرط لازم زندگي اجتماعي است و ارتباط معنادار زنان با يكديگر و جامعه، بدون آن ممكن نيست، تنها راه حل غلبه بر اين تعارض يا بحران و هويتي، بازتعريف و بازسازي هويت زنان به دست خود آنهاست.دكتر مريم رفعت جاه ادامه مي دهد: غلبه بر اين تعارض يا بحران هويتي، بازتعريف و بازسازي هويت زنان به دست خود آنهاست. از اين رو، فرايند هويت يابي كه پيش از اين تحولات در جامعه سنتي اغلب متأثر از عوامل انتسابي به ويژه جنسيت بود، امروزه تحت تأثير تكثر منابع هويت آفرين، وسعت يافتن روابط اجتماعي، تعلقهاي گروهي زنان، آزادي و استقلال نسبي آنها در خانواده صورتي اغلب آگاهانه و بازانديشانه به خود مي گيرد.
در ايران، نزديك به سه دهه است كه مسأله زنان به اشكال مختلف مطرح و درباره آن بحث شده است. مسأله در تعريف عام آن، هر واقعيتي است كه با ذهنيت و آرمانهاي فردي يا جمعي تطابق نداشته باشد و زماني به مسأله اجتماعي تبديل مي شود كه جمع كثيري از مردم باور داشته اند كه اين فاصله را مي توان با اقدام آگاهانه جمعي از ميان برد.
در دهه هاي اخير در ايران، بويژه در شهرها، حضور زنان در عرصه هاي اجتماعي افزايش يافت كه مهمترين تغيير در اين زمينه، افزايش ميزان تحصيلات عالي در ميان زنان بوده است.بعد از انقلاب اسلامي به دنبال انقلاب فرهنگي در دانشگاهها، حضور زنان ايراني در اين مراكز بيشتر شد، اما با وجود افزايش تعداد و نسبت زنان دانشجو و دانش آموخته در آموزش عالي، نسبت به زنان شاغل به كل نيروي شاغل در طول دو دهه گذشته افزايش ناچيزي داشته و در مواردي كاهش هم يافته است.در مجموع، زنان ايران هرگز بيش از 15 درصد نيروي شاغل را تشكيل نداده اند.در چنين شرايطي، مطالعه عوامل اجتماعي مؤثر بر بازتعريف هويت اجتماعي زنان بويژه در شهرهاي بزرگ كه بيشتر در معرض جريانهاي مدرنيته (مدرنيسم و مدرنيزاسيون) بوده اند، از سويي چند و چون تأثير اين عوامل و ميزان اهميت آنها را در فرايند هويت يابي نمايان مي كند و از سوي ديگر نشان مي دهد كه كدام منابع زنان را قادر مي سازد در برابر باورهاي كليشه اي مبتني بر جنسيت مقاومت كنند و آگاهانه و فعالانه در جهت ايجاد هويتهاي اجتماعي ارزشمند و بازتعريف هويت اجتماعي خود، اقدام كنند.
مشكلات زنان و ازدواجهاي سنتي و مدرن
ازدواج به عنوان يك پديده اجتماعي، از جنبه هاي مختلف قابل مطالعه و تحقيق است. با توجه به اهميت و تأثير مؤثر زندگي زناشويي بر جنبه هاي مختلف زندگي، بررسي و مطالعه و تحقيق درباره ازدواج امري مهم و ضروري به شمار مي آيد و از آنجا كه تغييرات بنيادي و اجتماعي در هر جامعه در روابط تك تك افراد تأثير فراواني دارد، پديده اي چون ازدواج امري طبيعي محسوب مي شود و همچنين مسأله ازدواج مي تواند عامل مؤثري در شناسايي يك جامعه باشد.ازدواج در حالت ابتدايي يك قرارداد اقتصادي و اجتماعي است كه دو انسان وقتي به اوج هماهنگي رسيدند، به آن متعهد مي شوند. در جامعه مدرن، دو نفر ممكن است دوستان بسيار خوبي براي هم باشند اما نمي توانند زندگي زناشويي خوبي با يكديگر داشته باشند و همچنان دوستان خوب براي هم باقي بمانند؛ ولي در جامعه سنتي، زن و مرد قبل از ازدواج همديگر را نمي بينند و تا قبل از زندگي زناشويي هيچ گونه شناختي از هم ندارند. اين گونه ازدواجها با شناخت اندكي بين طرفين صورت مي گيرد. در حال حاضر، زنان در عرصه اجتماعي فعاليتهاي بسيار زيادي دارند و همچنين در عرصه سياسي ارتباط گسترده تري دارند. باورهاي فرهنگي آنها روز به روز قابل پيشرفت بوده، ولي هنوز به طور كامل تمام جامعه را فرا نگرفته است و هنوز هم بعضي از جاها گرايش به سنتي بودن مردم و طرز فكرها دارد.متأسفانه، بزرگ ترين مشكلات زنان ما در مورد ازدواج، سنتي فكر كردن خانواده هاست. وقتي به دختري از طفوليت گفته مي شود كه ازدواج هدف نهايي اوست، بدين ترتيب آموزش و پرورش وي بايد به سمت اين هدف جهت گيري شود، در صورتي كه هيچ گونه اطلاعاتي در اين مورد ندارد و با اطمينان مي توان گفت كه درصد عظيمي از ناخرسندي، بدبختي و اضطراب زنان ناشي از ناآگاهي در مسايل مربوط به زناشويي است؛ ولي اگر زن به اندازه كافي اطلاعات و آگاهي داشته باشد و راز و رمز يك رابطه زناشويي را بياموزد، قطعاً در امر ازدواج موفق تر خواهد بود.
يكي از مشكلات مهم زنان امروز اين است كه تحت تأثير جو التهابي و احساسي، بتدريج از حقوق سنتي خود دور مي شوند و چنين چيزي ممكن است به حقوق سنتي زنان بخصوص در فرهنگ ايراني آسيب وارد كند و در واقع باعث متلاشي شدن آن صميميت عاطفي و احساسي خانواده ها بشود.بنابراين، خانواده مهمترين بستر در نهادينه شدن سنتها و آداب و رسوم فرهنگي و پايدارترين و قديمي ترين عامل در زمينه رشد و تربيت انسان و همچنين شناخت زمينه هاي مختلف براي ازدواج جوانان بخصوص دختران است. با يادآوري اينكه سهم عمده زنان در رفاه خانواده و پيشرفت جامعه تا به حال به طور كامل شناخته نشده است.
زن شاغل و هويت سنتي
در ميان زنان داراي تحصيلات عالي، هر اندازه ميزان تحصيلات بالاتر بوده ميزان رضايت از زندگي و تحقق ايده آلها و اميدواري و اعتماد به زندگي بيشتر بوده و در روايت زندگي آنها انسجام بيشتر ميان ايده آلها و واقعيتها وجود داشته است.بررسي عوامل جامعه شناختي مؤثر در باز تعريف هويت اجتماعي زنان توسط دكتر باقر ساروخاني و دكتر مريم رفعت جاه نشان مي دهد كه زنان داراي سطح تحصيلات بالا در ارايه تعريف از زن سنتي، بر روي خانه دار بودن، فداكاري و از خود گذشتگي، فكر نكردن به خود، نشستن در كنج خانه، در خدمت ديگران بودن، نداشتن فكري از خود، تابع شوهر بودن، زير سلطه و وابسته بودن، محدود شدن نقشها به مادري و همسري، روز مرگي و نداشتن هويت اجتماعي مستقل، تأكيد مي كنند.اين دسته از زنان در مقابل، زن مدرن را داراي ويژگيهايي از قبيل استقلال، نگاه غيرجنسيتي، تحصيلات، تأمل در مسايل زندگي، همكاري و مشاركت با همسر به جاي اطاعت، اهميت دادن به ظاهر خود و اهل مطالعه بودن و ورزشي بودن، مي دانند.اين تحقيقات نشان مي دهد زنان داراي تحصيلات دانشگاهي، اغلب زن ايده آل خود را همان زن مدرن دانسته اند و در معرفي خود از هويتهاي تحصيلي و شغلي استفاده مي كنند. همچنين، غالب اين زنان روش زندگي مدرن يا نسبتاً مدرن دارند و حضور تمام وقت زن را در خانه براي رسيدگي به كارهاي خانگي و بچه داري، ضروري نمي دانند. اين دسته از زنان مشاركت مردان را در امور خانه ضروري دانسته و به كيفيت حضور زن در خانه در مقايسه با كميت آن اهميت بيشتري مي دهند.اغلب اين زنان تحصيلات را در زندگي ضروري و مهم مي دانند و براي اشتغال زن اهميت كمتري از تحصيلات قايل هستند و آن را منوط به علاقه و شرايط زندگي زن مي دانند. در نهايت، بسياري از زنان كار نيمه وقت را براي زنان متأهل داراي فرزند مناسب تر مي دانند، زيرا معتقدند از شدت فشار روحي و جسمي براي زنان مي كاهد.الگوي زن سنتي و مدرن
در حال حاضر، بيش از 60 درصد وروديهاي دانشگاه ها را دختران تشكيل مي دهند. اين مسأله باعث شده نسل زنان آينده و حال جزء زنان تحصيلكرده، مدرن و روشنفكر باشند.از سويي ديگر، اين زنان در خانواده هايي رشد كرده اند كه مادران و پدران سنتي داشته اند.آموخته هاي جديد در دانشگاه، ارتباطهاي جمعي و حتي ارتباط داشتن با همتايان زن در آن سوي مرزها از سويي و آموخته هاي سنتي پدران و مادران از دوران كودكي تا بلوغ از ديگر سو، تعارضي را بين باورهاي زن امروز به وجود آورده است.بدون شك، اگر اين تعارض و كشمكش بين سنت و مدرنيته ادامه داشته باشد و زن نتواند نسبتي متعادل بين اين دو برقرار كند، اين چالش و كشمكش در او موجب بروز انواع استرسها و تضادها مي شود كه در نهايت شايد به شكل افراطي به يك سمت كشيده شود. شايد به وضوح نمونه هايي از اين گونه زنان در جامعه امروزي قابل مشاهده باشد.از جهتي، برخي زنان به قدري در سايه سنتها قرار گرفته اند كه هرگز نمي خواهند خود را با پيشرفتهاي روز تطبيق دهند و يا حتي آن را بپذيرند.
برخي ديگر نيز، چنان تحت تأثير مدرنيته و در واقع الگوي زن غربي قرار گرفته اند كه بر روي هر چه سنت است، پا مي گذارند. بايد گفت، زن ايراني در موقعيت ويژه اي قرار دارد. سنت، شرع و مدرن بودن سه چيزي است كه يك زن در ايران بايد هماهنگي لازم را بين آنها به وجود آورد. در اين صورت است كه مي تواند بگويد الگوي زن ايده آل ايراني است.در واقع، گاهي برداشت نادرست از شرع و سنت چيزي ساخته است كه اصلاً منطقي نيست و هيچ ربطي به سنتها و آداب و رسوم و شرع ندارد. اين مسأله باعث شده برخي از زنان مدرن و تحصيلكرده كه مطالعه چنداني درباره سنتها و شرع واقعي ندارند، در قبال اصل شرع و سنت موضع بگيرند و اصلاً هيچ كدام از آن را قبول نكنند.اما بايد گفت، در حالت طبيعي و ايده آل، با درك درست از سنتها و آداب و رسوم اصيل ايراني و همچنين با شناخت كامل از شرع و دين كامل اسلام، مي توان با هماهنگي با مدرنيزه و زندگي امروز به يك روال منطقي زندگي و ايده آل دست يافت.
جمع بين سنت و مدرنيته
دكتر نسرين سلطانخواه، مشاور سابق رئيس جمهوري و عضو شوراي شهر تهران، به گزارشگر ما مي گويد: اصلاً من نمي دانم چرا بايد بين سنتها و زندگي مدرن پارادوكس وجود داشته باشد؟وي مي افزايد: ما در عين حال مدلهاي عملي داريم. زناني كه با توجه به دنياي مدرن و حضور در اجتماع در عرصه هاي مختلف در عين حال پايبند به اعتقادات و مباني ديني و فرهنگي هستند. بين سنت و زندگي مدرن امروزي اصلاً تضاد وجود ندارد و ما مي توانيم اين دو را با هم جمع كنيم.
وي خاطر نشان مي سازد؛ البته امروز به غلط الگوهاي غربي با تعاريف غلط به عنوان الگوي مدرنيته در اختيار زنان ما قرار گرفته است و من معتقدم اول بايد تعريف درستي از مدرنيته داشت و پس از آن اين الگوها را پذيرفت.
تفكر سنتي در قالب زن مدرن
دكتر علي اصغر كيهان نيا، حقوقدان و مشاور خانواده نيز به گزارشگر ما چنين مي گويد: زنان امروز به دليل راه يابي به دانشگاه و طي كردن مدارج مختلف علمي و از سويي آشنايي با ترجمه كتابها و تأليف به حقوق خود واقف شده اند. به همين دليل، شايد نتوانند زياد در چارچوب برخي سنتهاي غلط كه زن را محدود مي كند، مقيد شوند. بنابراين، اين زن بين سنتهاي غلط و زندگي مدرن امروزي تعارض و تناقضي مي بيند.وي مي افزايد: البته در ضمير ناخودآگاه زن امروز سنتهايي از گذشته جا خوش كرده است و حتي برخي از سنتها دست و پاي آنها را بسته است.
آنها از سويي تحصيلات آكادميك و دانشگاهي دارند و از سويي در ناخودآگاهشان اسير سنتها و آداب و رسوم هستند. بسياري از زنان امروز ما اگر چه مدرن هستند، اما هنوز مي گويند مرد مرد است و زن زن. آنها خودشان را جنس دوم مي دانند.
وي يادآور مي شود: اكنون اغلب سردرگمي ها به اين دليل است كه زن دنبال كسب حق و حقوق خود است، بدون اينكه تفكرش را عوض كند. دكتر كيهان نيا مي گويد: زن امروز در يك برزخ قرار دارد و همه چيز در طول زمان قابل تغيير است و زن بايد بتواند بين سنت و مدرن بودن هماهنگي ايجاد و بهترين را انتخاب كند.
زن پارساي فرمانبر
طبق تحقيقي كه دكتر مريم رفعت جاه بر روي زنان تهراني در خصوص هويت اجتماعي انجام داده است، موقعيت ساختاري كه تأمين كننده منابع مادي و فرهنگي است، در مقايسه با هويت شخصي تأثير بيشتري در بازتعريف هويت اجتماعي زنان داشته است. بنابر اين تحقيق، تحصيلات، كه زنان را به منابع فرهنگي هويت سازي مجهز مي كند، بيشتر از اشتغال كه تأمين كننده استقلال مالي و منابع مادي هويت سازي است، در بازتعريف هويت اجتماعي زنان و مقاومت آنها در برابر باورهاي كليشه اي مبتني بر جنسيت، تأثير داشته است.مقايسه تيپهاي گوناگون زنان مورد مطالعه نشان داده است كه يكي از عوامل مقاومت نكردن زنان در برابر الگوي زن سنتي، مذهبي بودن آنان است.معمولاً در برداشتهاي سنتي ما از دين، كه اغلب آغشته به عرف و رسوم فرهنگي است؛ بر روي تقدس نقشهاي مادري، همسري و كسب رضايت و اطاعت از شوهر و خلاصه "زن خوب فرمانبر پارسا" تأكيد بسياري مي شود.از اين رو، حتي در ميان زنان مذهبي داراي تحصيلات دانشگاهي، مخالفت با الگوي سنتي زن و خانواده كمتر از زناني است كه تحصيلات عاليه دارند، ولي گرايش مذهبي در آنها كمتر است.در نگاه زن نوگراي مورد مطالعه، زن ايده آل تركيبي از هويتهاي مدرن و سنتي دارد. او مي خواهد چيزي بيش از زندگي خانوادگي داشته باشد و به نظر مي رسد بيش از آنكه در پي فرصتها و مسؤوليتهاي مردانه (مشابه با مردان) باشد، در پي وسعت بخشيدن به فرصتهاي خود شكوفايي و كسب تساوي در قدمت و منزلت اجتماعي است.