قاعده ی سیاق آیات و کاربردهای آن

آنان که چیدمان آیه ای، نیز چینش سوره ای کنونی قرآن مجید را دستوری و برخاسته از فرمان نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) و توقیفی می دانند نه اجتهاد اصحاب، این زیرساخت استوار را مبنای « قاعده سیاق: حجیّت ظهورات
پنجشنبه، 12 شهريور 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قاعده ی سیاق آیات و کاربردهای آن
 قاعده ی سیاق آیات و کاربردهای آن
 

نویسنده: مجید حیدری فر




 

آنان که چیدمان آیه ای، نیز چینش سوره ای کنونی قرآن مجید را دستوری و برخاسته از فرمان نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) و توقیفی می دانند نه اجتهاد اصحاب، (1) این زیرساخت استوار را مبنای « قاعده سیاق: حجیّت ظهورات ترکیبی یک یا چند جمله ای و آیه ای » ( در برابر قاعده سیاق: حجیّت ظهورات تفکیکی واژگانی یا عبارتی ) می شمارند. جناب زرکشی می نویسد:
الرّابع: دلالة السیاق، فإنّها تُرشد إلی تبیین المجمل و القطع بعدم احتمال غیر المراد و تخصیص العامّ... و هو من أعظم القرائن الدالّة علی مراد المتکلّم. (2)
به نظر نگارنده قاعده سیاق را در جمله ای کوتاه و گویا این گونه می توان شناساند: « برآیند روند آیات و مفاد چگونگی چیدمان به هم پیوسته و سایه گستر بر اجزای آن ها را سیاق می نامیم که نوعی پیوند مفهومی یا مصداقی را دربر دارد و در فهمیدن معنا می تواند اثرگذار باشد. » (3)
بیشتر مفسّران عامّه و خاصّه، با استناد به این قاعده، به کشف مرادات ذات اقدس ربوبی پرداخته اند. (4) جناب عبدالرحمن السعدی در بیان پی آوردهای سیاق می نویسد:
السیاق یرشد إلی بیان المجمل و القطع بعدم احتمال غیر المراد و تخصیص العامّ و تقیید المطلق و تنوعّ الدلالة، و هو أعظم القرائن الدالّة علی مراد المتکلّم؛ فمن أهمله غلطَ فی نظره، و غالط فی مناظرته؛ (5)
پس آوردهای سیاق از این دست است:
1. اجمال و ابهام زدایی؛
2. گزینش احتمال درست؛
3. یقین به ابطال احتمال نامراد؛
4. تخصیص و تقیید عام و مطلق.
آری سیاق، بزرگ ترین گواه گویا برای دانستن مقصود گوینده است، هر که آن را نادیده انگارد، هم در دیدگاه های خویش به خطا می رود، هم در گفتمان با دیگران، آنان را به ناصواب می کشاند.
جناب شیخ محمد عبده می نویسد:
إنّ أفضل قرینة تقوم علی حقیقة معنی اللفظ، موافقته لما سبق من القول و اتّفاقه مع جملة المعنی و ائتلافه مع القصد الذی جاء له الکتاب بجملته. (6)
علامه طباطبائی (رحمه الله) نیز در سودمندی سیاق چنین می انگارد:
و للعلم بمکّیّة السور و مدنیّتها ثمّ ترتیب نزولها أثرٌ هامٌّ فی الأبحاث المتعلّقة بالدعوة النبویّة... فالطریق المتعیّن لهذا الغرض هو التدبّر فی سیاق الآیات و الاستمداد بما یتحصّل من القرائن و الأمارات الداخلیّة و الخارجیّة. (7)
علامه سیدحسین فضل الله (رحمه الله) از قرآن پژوهان معاصر نیز در این زمینه می نویسد: و للسیاق دورٌ کبیرٌ فی بیان الواقع العلمی للقرآن؛ (8)
سیاق سهم بس بزرگی در آشکار ساختن حقایق علمی و دانستی های قرآن دارد. آری در جایگاه های نه گانه زیر از قاعده سیاق می توان مدد جست که به اختصار برای هر یک، نمونه هایی می آوریم:

1. بازشناسی معنای دقیق واژگان و مراد جدّی

علامه طباطبایی (رحمه الله) در تبیین معنای « خطوات الشّیطان » در آیه ( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ‌ ) (9) می نویسد:
در این آیه، پیروی مطلق از شیطان مراد نیست، بلکه مقصود، پی سپاری او در امور دینی است؛ بدین سان که راه های باطل را با پیرایه حق بیارایند و امور برون دینی را به اسم دین بنامند و مردم نیز بر اثر نادانی بدان بگرایند. نشان این بدعت ها، نامبردار نشدن آن ها در آموزه های دینی از سوی خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. این حقیقت برآیند سیاق سخن خدا و قیود آن است، زیرا « خطوات » یعنی گام هایی در راهی که رفت و آمد در آن باشد ( مسلوک ) و اگر رهگذرش مؤمن بود که قهراً راهش نیز راه ایمان خواهد بود، پس مراد از قدم های شیطان، روشی شیطانی در شیوه ایمانی است و چون مؤمن با همه هستی اش باید تسلیم خدا باشد، هر راهی را که بدون تسلیم بپیماید، گام های شیطانی است و پی سپاری از آن نیز قدم گذاردن در جای پای اوست. (10)
هم چنین ایشان در روشن ساختن معنای « سحت » در ( سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ ) (11) و « آیات و انسلاخ » در ( وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ‌ ) (12) و « تفصیل الکتاب » در ( وَ مَا کَانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَرَى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ الْکِتَابِ لاَ رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ‌ ) (13) و « کلمت ربّک » در ( کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ عَلَى الَّذِینَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ‌ ) (14) و « یجئرون » ( وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا کَمَا ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً ) (15) و « سریّاً » در ( جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً ) (16) و « اذکرن » در ( وَ اذْکُرْنَ مَا یُتْلَى فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ لَطِیفاً خَبِیراً ) (17) و « یبعث » در ( وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا کَمَا ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً ) (18) و « ماءً غدقاً » در ( وَ أَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقاً ) (19) و « لِیفجرَ » در ( بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ‌ ) (20) و « نفس » در ( وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا ) (21) از این قانون برکت اندود بهره برده است.
مفسّران پیشین نیز این شیوه را برگزیده بودند؛ برای نمونه جناب ابن کثیر در بیان معنای « لبئس العشیر » در ( یَدْعُو لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَ لَبِئْسَ الْعَشِیرُ ) (22) از این راه رفته است. (23)

گام های اجرایی در بهره وری از سیاق واژگانی

برای عملیاتی کردن قاعده پیش گفته در عرصه شناسایی معنای دقیق و مراد جدی واژه ها، چهار مرحله زیر را پیش می نهیم:
1. جستاری در کاربردهای واژه، نیز هم نشین ها و جانشین ها؛
2. کشف احتمال های معقول و متناسب؛
3. نگاهی کلان به آیه و بازشناسی معنای آن؛
4. گزینش احتمال همگون با سیاق.

یادسپاری مهم

بی شک چینش کنونی قرآن حکیم با ترتیب نزول زمانی آن متفاوت است.در این زمینه تنها به بیان دو نمونه بسنده می کنیم:
1. آیات آغازین سوره احزاب ( 1-3 ) پس از نبرد أحد در سال سوم هجری و آیات 9-35 آن درباره جنگ خندق و سال پنجم هجری و در پی آن، آیات 26-27 فرود آمد. (24)
2. آیات آغازین سوره ممتحنه ( 1-9 ) سال هشتم هجری درباره جاسوسی و خبر رسانی « حاطب بن أبی بلتعه » و آیه 10-11 سال ششم هجری پس از انعقاد پیمان حدیبیّه درباره زن مکّی مهاجر به نام « سبیعه أسلمی » که مسلمان شده بود، نیز آیه 12 درباره بیعت زنان در فتح مکه سال نهم هجری فرود آمد. (25)
بر این اساس، نه چیدمان فعلی، نمودار ترتیب نزول زمانی آیات است، نه ترابط مفهومی اجمالی، بیانگر فرود هم زمان یا هم آهنگی سیاق آن ها، چنان که علامه طباطبائی در این زمینه می نویسد:
لیس مجرّد وقوع الآیة بعد الایة أو قبلها، یدلّ علی وحدةِ السیاق و لا أنّ بعضَ المناسبة بینَ آیةٍ و آیةٍ، یدلّ علی نزولها دفعةً واحدةً أو اتّحادهما فی السیاق. (26)
پس دو رکن رکینِ پدیداری سیاق، پیوستگی ساختاری و بافتاری است و پی آمد برهم خوردن یکی از این دو، نیستی سیاق است، از این رو با استناد به سیاق نمی توان نتیجه گرفت که آیه تطهیر، همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نیز در بر می گیرد، چون با دگرگونی و تبدّل موضوع، ساختار به هم ریخته است.
افزون بر این که در روایات بیانگر آن رویداد، جز « أمّ سلمه » که قصّه در خانه وی رخ داده، از فرد دیگری نامی نیامده است؛ مهم تر آن که اجماع مسلمانان، هیچ یک از همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) معصوم نبودند؛ ولی مُفاد آیه، اثبات عصمت همه مخاطبان است. (27)

2. پذیرش یا ردّ روایات تفسیری

امام صادق (علیه السّلام) مراد از « رنگ خدا » را در آیه ( صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ‌ ) (28) دین اسلام دانسته که اهل کتاب را بدان فرا می خواند. علامه طباطبائی در تأیید آن می فرماید:
و هو الظاهر من سیاق الآیات. (29)
ایشان در ردّ این خبر ابن عباس: فلمّا بعث الله محمّداً أراد أن یمُنّ علیه بما أعطاه و بما أعطی أمّته، فقال: ( وَ مَا کُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَیْنَا وَ لکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ‌ ) (30)، با کمال حقیقت گرایی و تعصّب گریزی می نویسد:
أقول: ورواه فیه ( الدرّ المنثور ) أیضاً بطرق أخری عن غیره، وروی هذا المعنی أیضاً الصدوق (رحمه الله) فی العیون عن الرّضا (علیه السّلام) لکن حملَ الآیة علی هذا المعنی، یوجب اختلال السیاق و فساد ارتباط الجمل المتقدّمه و المتأخّرة، بعضها عن بعض. (31)
هم چنین روایت امام علی (علیه السّلام) (32) در بیان سبب نزول آیه ( وَ نَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ ) (33) و روایت امام باقر (علیه السّلام) در ذیل آیه ( وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلاَلُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ‌ ) (34) و روایت امام صادق (علیه السّلام) را درباره آیه ( إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى‌ ) (35) و روایت نبوی را در بیان ناس: (36) ( إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ فَسَیُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یُغْلَبُونَ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ‌ ) (37) به سبب ناهمگونی با سیاق نمی پذیرد. (38)
همو روایات بیانگر نزول یکجا و یکپارچه سوره مبارکه انعام را به دلیل هم آهنگی با سیاق آیات آن می پذیرد. (39)
جناب زمخشری و علامه طبرسی و فخر رازی مصداق « کفروا » را در ( قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ* وَ تُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ ) (40) به استناد روایتی، یهودیان بنی قینقاع دانسته اند؛ (41) ولی علامه طباطبائی (رحمه الله) با استناد به سیاق آیه آن را نمی پذیرد:
وقد عرفت ممّا تقدّم أنّ سیاق الآیات لا یلائم نزولها فی حق الیهود کلّ الملائمة و أن الأنسب بسیاقها أن تکون نازلة بعد غزوة أُحد، والله أعلم. (42)

3. نقد دیدگاه های مفسّران

سیاق را سنجه ای برای بازشناسی دیدگاه درست از نادرست می توان برشمرد؛ برای نمونه جناب فخر رازی محذوف بودن امر را در ( رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ ) (43) با استناد به سیاق ردّ می کند. (44)
علامه طباطبائی (رحمه الله) در بیان دانسته ها و نادانسته ها در آیه ( هَا أَنْتُمْ هؤُلاَءِ حَاجَجْتُمْ فِیمَا لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ‌ ) (45) پس از گزارش دو احتمال از دیگران می فرماید:
و انت تعلم أنّ شیئاً منَ الوجهینِ لا ینطبق علی ظاهرِ سیاق الآیة. (46)
ایشان در نقد سخن زمخشری در تبیین معنای « لعباده » در آیه ( وَ لاَ یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ ) (47) که آنرا به مخلصان و معصومان تفسیر کرده، عمومیّت عباد را به استناد سیاق، بایسته می سازد و می نویسد:
فقول بعضهم: إنّه خاصٌّ أریدَ به مَن عناهم فی قوله: ( إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ‌ ) (48) و هم المخلّصون - أو المعصومون علی ما فسّره الزمخشری -... سخیفٌ جدّاً و السیاق یأباه کلّ الإباء. (49)
هم چنین احتمال های گفته شده در چیستی « وزر » را در آیه ( وَ وَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ‌ ) (50) به دلیل ناهم آهنگی با سیاق نادرست می داند:
هذه الوجوه بعضها ضعیفٌ و بعضها سخیفٌ لایلائمُ السیاق.
آن گاه مراد همگون با سیاق را این گونه بیان می کند که با فراهم سازی اسباب پیشرفت دعوتش، بر دوش کشیدن بار رسالت را برای آن حضرت آسان ساخته است. (51)
ایشان نمی پذیرد که « نموت و نحیا » در آیه ( إِنْ هِیَ إِلاَّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نَحْیَا وَ مَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ‌ ) (52) را بر تناسخ ( برون رفت روح از بدن با مرگ و پیوستن آن به بدن انسانی دیگر یا جز آن ) حمل کرد، چون با سیاق آیه همگونی کامل دارد. (53)
هم چنین جناب شیخ محمّد عبده در جمع دو آیه ( شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ ) (54) و ( إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُبَارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ‌ ) (55) می نویسد:
فقط سوره حمد در آن شب و ماه فرود آمده و نام قرآن به بعضی از آیات آن نیز گفته می شود، هم چنین فاتحة الکتاب در بردارنده همه معارف قرآن است، پس گویا همه قرآن در آن شب مبارک نازل شده است. (56)
علامه طباطبائی (رحمه الله) در نقد این سخن، چند مطلب مهم آورده و در پایان می نویسد:
و بعدَ اللتیا و التی، لم یأتِ هذا الباحثُ فی توجیهه نزولَ القرآن فی شهر رمضان، بوجهٍ محصّلٍ یقبلهُ لفظُ الآیة. فإنّ حاصلَ توجیهه أنّ معنی ( أُنزِلَ فِیهِ القُرآنُ )، کأنّها أنزل فیه القرآن و معنی ( إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُبَارَکَةٍ ) کأنّا أنزلناه فی لیلة مبارکة و هذا شیءٌ لایحتمله اللّغة و العرف و السیاق! (57)

4 . بازشناسی چگونگی نزول آیات و جداسازی مکّی از مدنی

در رویارویی روایت با سیاق و چگونگی روند یادکرد آیات، در تعیین زمان یا مکان نزول آن ها، سیاق می تواند سنجه ترجیح باشد. علامه طباطبائی (رحمه الله) درباره فرود آمدن یکجایی سوره انعام می نویسد:
با تدبّر در آیات آن روشن می شود که همگی سیاق به هم پیوسته دارند و برای نزول جداجدای آیات آن گواهی نیست. از سوی دیگر، به شهادت سیاق، این سوره مکّی است، چون در همه یا بیشتر آیاتش روی سخن با مشرکان است. (58)
ایشان به همین دلیل، دو سوره حضرت یونس (علیه السّلام) و حضرت هود (علیه السّلام) را مکّی و فرودشان را یکجا و یکپارچه و سوره نساء را مدنی و نزولش را تدریجی می داند. (59)
هم چنین سخن ابن عباس را درباره مدنی بودن چهار آیه از سوره یوسف (علیه السّلام) به سبب سیاق همگون همه آیات آن، نمی پذیرد. (60) همین استدلال را درباره مکّی بودن سوره ملک نیز آورده است. (61)
آن مفسّر منیع منزلت، در تشخیص تبعیض آیات سوره ( برخی مکّی و برخی مدنی ) از سیاق مدد می جوید. در آغاز سوره معارج می نویسد:
الذی یُعطیه سیاقُ السورة، أنّها تصفُ یومَ القیامة بما أعدّ فیه من ألیمِ العذاب للکافرین... و هذا السیاقُ یشبه سیاقَ السور المکّیّة. (62)
سپس در تأیید سخن برخی که آیه 24 این سوره را مدنی دانسته اند ( چون مالیات زکات از قوانین فرود آمده در مدینه است ). با استناد به سیاق می فرماید:
بر این اساس باید آیه 22 تا 35 مدنی باشد. هم چنین آیات 36 تا 44 ( پایان سوره ) نیز متفرّع بر آیات پیشین اند و سیاق یکسان دارند، پس همگی باید مدنی باشند... افزون بر این که از ویژگی های منافقان نیز سخن به میان آمده که جایگاه آشکار شدن نفاق مدینه بود، هر چند از این دسته به « الذین کفروا » یاد شده که در سوره توبه نیز گذشت... پس با توجه به مباحث یاد شده، این گفته که به اتفاق مفسران، سوره معارج مکّی است، هرگز پذیرفتنی نیست، چون اختلاف در آن روشن است. (63)

5. گزینش و ترجیح یکی از قرائت ها

علامه طباطبائی (رحمه الله) مرفوع بودن « یقول » را در آیه ( أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلاَ إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ‌ ) (64) پسندیده تر می داند و می نویسد:
و المعنیان ( نصب و رفع ) و إن کانا جمیعاً صحیحین، لکنّ الثانی أنسب للسیاق، فانَّ کونَ الجملة غایةً یعلّل بها قوله « و زلزلوا »، لایناسب السیاق کلَّ المناسبة. (65) نیز قرائت ابن عامر در واژه « زَبراً » ( جمع « زبرة » به معنای پراکندگان ) را در آیه ( فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُراً ) (66) می پسندد و می نویسد:
و المعنی: و تفرّقوا فی أمرهم جماعاتٍ و أحزاباً کلّ حزب بما لدیهم فرحون، و هی - القرائة - أرحج. (67)

6. کشف مصادیق

گاه در قرآن حکیم عناوین کلّی آمده که می تواند مصادیق متعددی داشته باشد. یکی از راه های گزینش برابر بیرونی همگون، قاعده سیاق و قرائن پیشین و پسین آن عنوان است؛ برای نمونه از آیات آغازین سوره نبأ می توان نام برد: ( عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ‌ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ‌ ).
علامه طباطبائی (رحمه الله) به استناد سیاق آیه، آن خبر بزرگ سودمند را برپایی روز رستاخیر می داند که سوژه روز مشرکان مکّه شده بود و برخی به دیده انکار و بعضی با نگاه استبعاد و دسته سوم به نگره شک در آن می نگریستند و هیچ یک آیه را نمی پذیرفتند، هر چند دیگران احتمال های دیگری گفته اند. (68)

7. شناخت مرجع ضمیر

گاه در آیه ای یک یا چند ضمیر آمده که تشخیص مرجع آن با احتمالاتی روبه روست. در این هنگام قاعده سیاق راهی برای انتخاب درست مرجع است. جناب شوکانی (69) در تعیین مرجع ضمیر « منکم » در آیه ( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَیْنِکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصَابَتْکُمْ مُصِیبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِنْ بَعْدِ الصَّلاَةِ فَیُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لاَ نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَ لاَ نَکْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ‌ ) (70) و جناب فخر رازی (71) در بیان ضمیر فاعلی « فناداها » در آیه ( فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً ) (72) از این قاعده مدد جسته اند.
هم چنین علامه طباطبائی (رحمه الله) در آیه ( وَ أَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ کَادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً ) (73) دو ضمیر فاعلی « کادوا یکونون » را به مشرکان برمی گرداند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را هنگام عبادت ریشخند می کردند، سپس دو احتمال دیگر را به دلیل مخالفت با سیاق نمی پذیرد (74) و در آیه ( وَ إِنَّهُ عَلَى ذلِکَ لَشَهِیدٌ ) (75) مرجع ضمیر « انّه » را به گواهی سیاق، انسان می داند نه خدا. (76)
برخی در آیه ( وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیّاً ) (77) مخاطب ضمیر « منکم » را کافران یاد شده در سه آیه گذشته شمرده اند؛ ولی علامه طباطبائی (رحمه الله) آن را خلاف سیاق شمرده و خطاب را به دلیل استثنای متقیان و خودپاسداران، فراگستر همگان خوانده است: و فیه أنَّ سیاقَ الآیة التالیة یأبی ذلک. (78)
شیخنا الأستاذ آیة الله جوادی آملی - دامت برکاته - با استناد به سیاق، مرجع ضمایر هفت گانه را در آیه ( إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَى وَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‌ ) (79) پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) می داند. (80)

8. شناسایی ساختار صرفی و بافت های نحوی واژگان

برخی ساخت ها میان اسم فاعل و مفعول یا مفرد و جمع مشترک است. برای بازشناسی آن از سیاق آیه می توان مدد گرفت؛ مانند « مختال » در ( لِکَیْلاَ تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَ لاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَ اللَّهُ لاَ یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ) (81) و « یدعوننی » در ( قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجَاهِلِینَ‌ ) (82).
علامه طباطبائی (رحمه الله) در تشخیص جایگاه نحوی ظرف « یوم » در ( یَوْمَ تَکُونُ السَّمَاءُ کَالْمُهْلِ‌ ) (83) می نویسد: و الظرف متعلّق بقوله « واقعٌ » علی ما یفیده السیاق. (84)

9. شناسایی محذوف

از برکات اجرای قاعده سیاق، شناختن واژه یا جمله حذف شده است. برای نمونه به این آیات توجّه کنید:
( حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَ بَنَاتُکُمْ وَ أَخَوَاتُکُمْ وَ عَمَّاتُکُمْ وَ خَالاَتُکُمْ وَ بَنَاتُ الْأَخِ وَ بَنَاتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهَاتُکُمُ اللاَّتِی أَرْضَعْنَکُمْ وَ أَخَوَاتُکُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَ أُمَّهَاتُ نِسَائِکُمْ وَ رَبَائِبُکُمُ اللاَّتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسَائِکُمُ اللاَّتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ وَ حَلاَئِلُ أَبْنَائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلاَبِکُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ إِلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُوراً رَحِیماً ) (85) ای نکاح امّهاتکم، و ( حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ مَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلاَمِ ذلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ‌ ) (86) ای اکل المیته، و ( أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهَا وَ کَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْباً ) (87) ای سفینة سلیمة غیر معیمة، ( إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِیلاً ) (88) ای شاء أن یتّخذ إلی ربّه سبیلاً.

پی‌نوشت‌ها:

1- ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج1-2، ص 84 ( فنّ پنجم )؛ علامه طباطبائی، المیزان، ج5، ص 168 و ج 16، ص 312؛ ابوالقاسم خوئی، البیان، ص 92 و 257؛ محمدهادی معرفت، تاریخ قرآن، ص 76.
2- بدرالدین زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج2، ص 200، نوع 41.
3- درباره دیگر گفته ها در شناسه سیاق ر.ک: شهید صدر، دروس فی علم الأصول، ج1، ص 103؛ حسینی، کیف نفهم القرآن، ص 125؛ گرامی، درباره شناخت قرآن، ص 51؛ رجبی و همکاران، روش شناسی تفسیر قرآن، ص 120.
4- قرآن پژوهان پیشین از قرینه سیاق کمتر بهره برده اند؛ مانند جناب شیخ طوسی (رحمه الله) پانزده بار و أمین الاسلام طبرسی (رحمه الله) پنج بار و فخر رازی هیجده بار و زمخشری پنجاه بار و أبوحیان اندلسی حدود بیست بار، ولی میان متأخران رواج بیشتری یافته است؛ مثلاً جناب سید قطب بیش از 1400 بار و جناب ابن عاشور بیش از 300 بار و جناب محمد عزة دروزة بیش از 340 بار و مفسر فرزانه حضرت علامه طباطبائی (رحمه الله) نزدیک 1200 بار.
برای نمونه ر.ک: شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 92 و ج2، ص 159 و 575 و ج3، ص 77 و 245؛ طبرسی، مجمع البیان، ج5-6، ص 627 ( اسراء، آیه 16 ) و ص 811 ( مریم (علیها السّلام)، آیه 71 )؛ میبدی، کشف الأسرار، ج1، ص 93 و 251؛ گنابادی، بیان السّعادة، ج2، ص 338 و 397؛ صدرالمتألهین، تفسیر القرآن الکریم، ج 2، ص 328 و ج3، ص 120؛ تفسیر المنیر، ج1، ص 8 و 104؛ طالقانی، پرتوی از قرآن، ج4، ص 231 و 242.
5- عبدالرحمن السعدی، تیسیر الکریم الرحمن فی تفسیر کلام المنان، ج1، ص 22.
6- المنار، ج1، ص 22.
7- المیزان، ج13، ص 235. همو در تفسیر سوره مبارکه نبأ، بیش از بیست بار با استناد به سیاق سخن گفته است ( ر.ک: المیزان، ج20، ص 159-162 ).
8- من وحی القرآن، ج1، ص 62. برای آشنایی افزون تر، مقدمه تفسیر الحدیث از استاد محمد عزة دروزه و اثر دیگرش به نام القرآن المجید، تنزیله و أسلوبه ( ص 199 به بعد )، نیز کتاب ارزشمند خانم سلوی محمد العواء به اسم الوجوه و النظائر فی القرآن الکریم با مقدمه استادش خانم دکتر عایشه بنت شاطی ( ص 63 به بعد ) را بخوانید.
9- بقره، آیه 208.
10- ر.ک: المیزان، ج2، ص 101.
11- مائده، آیه 42.
12- اعراف، آیه 175.
13- یونس، آیه 37.
14- یونس، آیه 33.
15- مؤمنون، آیه 64.
16- مریم (علیها السّلام)، آیه 24.
17- احزاب، آیه 34.
18- جنّ، آیه 7.
19- جنّ، آیه 16.
20- قیامت، آیه 5.
21- شمس، آیه 7-8.
22- حجّ، آیه 13.
23- ر.ک: تفسیر القرآن العظیم، ج5، ص 353.
24- ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، مج 7-8، ص 335-337 و ص 350؛ علامه طباطبائی، المیزان، ج16، ص 283-284 و برای آشنایی افزون تر با این موضوع ر.ک: محمدهادی معرفت، التمهید، ج1، ص 276-280.
25- ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، مج 9-10، ص 413؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج92، ص 67.
26- علامه طباطبائی، المیزان، ج6، ص 6.
27- ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، مج 7-8، ص 358؛ علامه طباطبائی، المیزان، ج16، ص 167.
28- بقره، آیه 138.
29- المیزان، ج1، ص 315.
30- قصص، آیه 46.
31- المیزان، ج16، ص 55.
32- ر.ک: عبدالرحمن سیوطی، الدرالمنثور، ج3، ص 457.
33- اعراف، آیه 43.
34- رعد، آیه 15.
35- طه، آیه 11.
36- علامه طباطبائی، المیزان، ج9، ص 63.
37- انفال، آیه 26.
38- ر.ک: علامه طباطبائی، المیزان، ج8، ص 139 و ج11، ص 332؛ ج14، ص 139 و ج15، ص 254 و 392.
39- ر.ک: همان، ج7، ص 5.
40- آل عمران، آیه 12.
41- ر.ک: زمخشری، الکشّاف، ج1، ص 340؛ طبرسی، مجمع البیان، مج 1-2، ص 706؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب ( تفسیرالکبیر )، ج7، ص 154.
42- المیزان، ج3، ص 118.
43- اعراف، آیه 143.
44- ر.ک: مفاتیح الغیب ( التفسیر الکبیر )، ج5، ص 355.
45- طه، آیه 11.
46- المیزان، ج3، ص 251.
47- زمر، آیه 7.
48- حجر، آیه 42.
49- علامه طباطبائی، المیزان، ج17، ص 240.
50- شرح، آیه 2.
51- ر.ک: علامه طباطبائی، المیزان، ج20، ص 315.
52- مؤمنون، آیه 37.
53- ر.ک: علامه طباطبائی، المیزان، ج15، ص 32.
54- بقره، آیه 185.
55- دخان، آیه 2.
56- ر.ک: المنار، ج2، ص 130.
57- المیزان، ج2، ص 20-24.
58- ر.ک: همان، ج7، ص 5.
59- ر.ک: همان، ج10، ص 6 و 36 و ج4، ص 134.
60- ر.ک: همان، ج11، ص 74.
61- ر.ک: همان، ج19، ص 341.
62- همان، ج20، ص 5-6.
63- ر.ک: همان.
64- بقره، همان، 241.
65- علامه طباطبائی، المیزان، ج2، ص 159.
66- مؤمنون، آیه 53.
67- علامه طباطبائی، المیزان، ج15، ص 35.
68- ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، مج 9-10، ص 639؛ علامه طباطبائی، المیزان، ج20، ص 160.
69- ر.ک: فتح القدیر، ج2، ص 98؛ علامه طباطبائی، المیزان، ج6، ص 196.
70- مائده، آیه 106.
71- مفاتیح الغیب ( تفسیر الکبیر )، ج21، ص 527 و علامه طباطبائی، المیزان، ج14، ص 42.
72- مریم (علیها السّلام)، آیه 24.
73- جنّ، آیه 19.
74- ر.ک: علامه طباطبائی، المیزان، ج20، ص 50.
75- عادیات، آیه 7.
76- ر.ک: علامه طباطبائی، المیزان، ج20، ص 347.
77- مریم (علیها السّلام)، آیه 71.
78- المیزان، ج14، ص87.
79- توبه، آیه 40.
80- ر.ک: تسنیم، ج1، ص 112-113. در مرجع دو ضمیر « علیه » و « أیّده » اختلاف هست که خود حضرت است یا یار غار.
81- حدید، آیه 23.
82- یوسف (علیه السّلام)، آیه 33.
83- معارج، آیه 8.
84- المیزان، ج20، ص7.
85- نساء، آیه 23.
86- مائده، آیه 3.
87- کهف، آیه 79.
88- مزمّل، آیه 19.

منبع مقاله :
حیدری فر، مجید؛ (1392)، مهندسی فهم و تفسیر قرآن، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط