الگوهای تربیتی در قرآن
منبع:فصلنامه معرفت
چكیده
خداوند حكیم امكانات لازم را در دنیا به گونهای در اختیار بشر قرار داده، كه انسان قادر است جهان درون و برون خویش را به شایستگی بشناسد، و شرایط مساعد و مناسب برای زندگی و بقای خود را شناسایی و فراهم كند، و چنانچه در این كار تعلّل ورزد و استعدادهای خود را كشف نكند، مسلما نمیتواند در جهت باروری آن برنامهریزی كند؛ و در نتیجه، زندگی پرمشقت و رنجآوری خواهد داشت. مهمترین و كاربردیترین نوع شناخت و یادگیری در همه دوران زندگی، «سرمشقگیری و الگوپذیری» است. در این نوشتار، به اختصار به شیوه الگو سازی قرآن اشاره شده، و نكات مهم و كلیدی را كه خداوند متعال ذیل الگویهای عبرتآموز متذكر گشته است، به اجمال ذكر شدهاند. در ادامه فهرستوار نمونههایی از الگوهای تربیتی قرآن و اهداف كلی ذكر شده است و در پایان به بهترین الگوی تربیتی از نظر قرآن، حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله ، كه خداوند متعال به آن مباهات میكند، اشاره شده است. خلاصه آنكه اسلام در ترسیم برنامه روزانه مسلمانان، پیوسته روش «الگوپذیری» را متذكر شده، و آنان را به حضور مستمر و به موقع در جایگاه الگوهای شایسته الهی فرا میخواند و از الگوهای ناشایست برحذر میدارد.مقدّمه
میتوان گفت: سازندگان اصلی هر جامعه بزرگان و سردمداران آن جامعه هستند. بنابراین، یكی از شیوههای ایجاد محیط تربیتی مساعد، پدید آوردن الگوهای شایسته در آن محیط و جامعه و طرد الگوهای ناشایست است. وجود الگوهای محبوب در جامعه به خودی خود، افراد آن محیط را به سوی آنان سوق میدهد و الگوبرداری از مكارم اخلاقی ایشان را ترغیبت میكند.مهمترین نوع یادگیری انسان «سرمشقگیری» است. فرد با انتخاب یك الگو یا سرمشق، به تقلید رفتار او میپردازد. علاوه بر الگوهای زنده، كه محیط تربیتی مساعد را ایجاد میكنند، اسوههای اخلاقی و انسانی باقیمانده از گذشته، مردم را حیات مجدّد میبخشند و از لحاظ بار عاطفی، برجستگی و ارزش كاربردی در سرمشق بودن، نقش عظیمی در سازندگی انسانها ایفا میكنند. ترسیم چهره دقیق و كاربردی و در عین حال، محبوب و دوست داشتنی اسوهها برای همگان میتواند جای خالی الگوهای موردنیاز را در محیط و ذهن و روحشان پر كند تا بتوانند به تدریج با آنان همانندسازی كنند.در این مقاله، به فراخور توان، به شیوه الگو سازی قرآن در قالب داستانسرایی اشاره شده، و فهرستوار الگوهای تربیتی مذكور در قرآن و اهداف كلی آنها ذكر شدهاند. امید است این پژوهش مختصر بتواند بستری مناسب برای فعالیت مربیان دلسوز فراهم آورد.شیوههای الگوسازی قرآن
قرآن كریم در استفاده از شیوه الگوسازی، دستكم دو نكته مهم تربیتی را مورد توجه قرار داده است:نخست آنكه چهرههای محبوب را گاه به طور كلی و با عناوین عام معرّفی كرده است؛ از جمله: توّابین، پاكان (متطهّرین) پرهیزگاران (متقین)، صالحان، صابران، محسنین (نیكوكاران)، و مجاهدان؛ و گاه نیز به طور خاص و به اسم ـ در مورد پیامبران و غیر آنان ـ از ایشان یاد نموه است. اما چهرههای منفور و مطرود از نظر قرآن به طور عمده ـ بجز در موارد استثنایی، مثل ابولهب ـ با توصیف عناوین كلی آنان، مثل تجاوزگران (معتدین). اسرافكنندگان (مسرفین)، خودپسندان (متكبرین)، كافران، ستمگران (ظالمین)، و منافقان بیان شدهاند. بنابراین، ما باید از این روش نیكوی قرآنی پیروی كرده، در شناساندن فضایل اخلاقی و تربیتی همراه با ذكر عناوین كلی، نام صاحبان آن فضایل را نیز یاداور شویم و در موارد منفی، حتیالمقدور از بیان نام اشخاص پرهیز كنیم.
دوم انتخابگری در الگوهاست. قرآن با طرح چهرههای محبوب و منفور در كنار هم، جامعه انسانی را به گزینش آگاهانه الگوهای موردنظر خویش دعوت میكند، حتی در مورد پدران و گذشتگان نیز هشدار میدهد كه بدون آگاهی با پیروی كوركورانه از آنان زندگی خود را تباه نكنند: «گفتند: ما پدران خود را بر آیینی یافتهایم و ما هم از ایشان پیروی میكنیم. گفت: هرچند هدایتكنندهتر از آنچه پدران خود را بر آن یافتهایدبرایشمابیاورم؟»(زخرف:23و24)
به هر صورت، قرآن كریم برای بهرهبرداری از این شیوه بسیار غنی است، به ویژه آنكه غالب الگوهای قرآنی كه در قالب داستان آمدهاند، نو و تأثیر گذارند. قرآن كریم از داستان در جهت تربیت اخلاقی انسانها بیش از 122 مورد استفاده كرده است. داستان در همه مراحل سنّی مفید و مورد توجه است و محتوای داستانهای قرآنی متناسب با سطح اطلاعات خوانندگان و شنوندگان است. خداوند در مورد اهداف قصهگویی خود در قرآن میفرماید: «بیتردید، در بیان داستان آنان عبرتی برای صاحبان خرد است. داستانهای قرآنی سخنی به افترا نیست، بلكه تصدیقكننده است همه آنچه را پیش روی او (از كتب آسمانی پیشین) قرار دارد؛ و بیانگر هر چیزی و هدایتگر و رحمتآور برایگروهیكهایمانمیآورند.»(یوسف:111)
انبان تاریخ سرشار از وجود كسانی است كه بار خطایی به دوش گرفته و در مسیر ناصواب پیش رفتهاند. تأمّل در آثار به جای مانده از گذشتگان (بنا به توصیه قرآن) ما را متقاعد میكند كه برای كناره گرفتن از هر خطایی لازم نیست حتما خود به تجربه بنشینیم و كیفر ببینیم. «آیا در زمین نگردیدهاند تا ببینند سرانجام كسانی كه پیش از آنها زیستهاند، چگونه بوده است؟ آنها از ایشان نیرومندتر (بوده) و آثار در زمین گذاشتند. با این همه، خدا آنها را به كیفر گناهانشان گرفتار كرد، و در برابر خدا حمایتگری نداشتند.» (مومن: 21)
پس، ذكر داستان زندگی گذشتگان میتواند عبرتآموز باشد. در داستانهای قرآنی هرچند عبرت گیرنده، خود در صحنههای واقعی و آثار گذشتگان حضور نمییابد، ولی تأمّل در واقعیتها و فرجامهایی كه دامنگیر گذشتگان بوده، ازنظر عبرتآموزی بسیار راهگشاست. حضرت علی علیهالسلام در اینباره میفرماید: «از حال فرزندان اسماعیل، فرزندان اسحاق و فرزندان یعقوب عبرت بگیرید! چهقدر حالات ملتها با هم مشابه و صفات و افعالشان شبیه یكدیگر است. در تشّتت و تفرق آنان دقت كنید، زمانی كه كسراها و قیصرها مالك آنها بودند....»(1)
و در جایی دیگر میفرماید: «فرزندم، درست است كه من به اندازه همه كسانی كه پیش از من زیستهاند عمر نكردهام، اما در كردار آنها نظر افكندم و در افكارشان و اخبارشان تفكر كردم و در آثار آنها به سیر و سیاحت پرداختم تا بدانجا كه همانند یكی از آنها شدم، بلكه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده با همه آنها از اول تا آخر بودهام.»(2)
در شیوه تربیتی قرآن برای ارائه الگوهای عبرتآمیز، دو نكته قابل توجه است:
نخست آنكه عبرتآموزی مستلزم داشتن چشمی بینا(3) و عقلی شگرف و درونیاب(4)، و دلی بیدار(5) است. به همین دلیل، بدون نظر عمیق عقلانی، عبرتآمیزی ممكن نیست. از اینرو امیرمؤمنان مكرّر میفرمود: «عبرتها چقدر فراوان و عبرتگیرنده چه اندازه اندك است.»(6)
دیگر آنكه جهتگیری عبرتآموزی در قالب داستانهای قرآنی و آیات الهی حركت در جهت دستیابی به این نتایج است: عصمت و پاكدامنی، بی رغبتی به دنیا، كاهش لغزش و خطا، شناخت خویشتن، كوتاه شدن طمع، فهم و درك شایسته، اهل تقواشدن.(7)
در داستانهای قرآنی، علاوه بر تحریك عواطف، پرورش تعقّل و خردمندی نیز وجود دارد. قصص قرآن، روابط اخلاقی و تربیتی میان انسانها را به وضوح ترسیم میكند و در نهایت، این فضایل اخلاقی هستند كه بر پستیهاو فرومایگیها چیره میگردند.
داستانهای هابیل و قابیل،(8) موسی و فرعون،(9) موسی و قارون،(10) موسی و عبد صالح،(11) آدم و حوا،(12) گاو بنیاسرائیل،(13) ابراهیم و اسماعیل،(14) یوسف و برادران،(15) لوط و قومش،(16) و موارد دیگر دارای نكات تربیتی فراوانی هستند. نكتهای كه در داستانهای قرآنی جلب توجه میكند این است كه به پرورش و اشباع تمایلات پست نمیپردازند و در داستانهای مربوط به روابط زن و مرد، حریم حیا را نگه میدارند(17) و با اجتناب از ذكر جزئیات پرده دری نمیكنند. استفاده متناسب و به موقع از داستان، به ویژه از داستانهای قرآنی، (یا داستانهای مربوط به ائمّه طاهرین علیهمالسلام و بزرگان دین) آن هم به زبان ساده و امروزی تأثیر حیرتانگیزی در مقبولیت سخنان ایجاد میكند.
نمونههایی از الگوهای تربیتی قرآن
به رغم وجود عوامل محدودكننده انسان مانند وراثت، طبیعت و جامعه انسان میتواند به اراده خود مسیر خویش را برگزیند و از حصار عوامل محدودكننده در اطراف خود بیرون آید؛ حتی این توانایی را پیدا میكند كه سرنوشت جدیدی را برای جامعه و تاریخ خود رقم زند. برای نمونه:ـ قرآن، همسر فرعون و حضرت مریم را به عنوان الگوهایی برای مؤمنان ذكر میكند. آنان با وجود محیط ناسالم، طریق صلاح و رستگاری را برگزیدند.(18)
ـ قرآن به تأثیرپذیری انسان از محیط و شرایط گوناگون اذعان دارد و او را نسبت به تأثیرات آنها هشدار میدهد. در مورد فرزند حضرت نوح علیهالسلام خداوند به صراحت میفرماید: او از اهل تو نیست؛ زیرا به دلیل متأثر شدن از عوامل محیطی ناصالح، از مسیر صلاح و درستی خارج شده است.(19)
ـ خداوند به ستایش از جوانان اصحاب كهف میپردازد كه با هجرت از محیط فاسد، خود را از عوامل محیطی ناسالم دور ساختند و ایمان خویش را حفظ كردند.(20)
میتوان گفت: اقدام شجاعانه سحره فرعون در زیر پا گذاشتن موقعیت اجتماعی خود و ایمان آوردن به حضرت موسی علیهالسلام الگوی توبه حقیقی برای دیگران میشود.(21)
به اجمال، چند نمونه از الگوهای قرآنی را ذكر میكنیم:
ـ یوسف، قهرمان مقاومت در مقابل شهوت؛(22)
ـ جوانان كهف، اسوههای مهاجرت در راه خدا برای رشد و هدایت؛(23)
ـ اسماعیل، نماد تسلیم در مقابل فرمان خدا؛(24)
ـ ابراهیم، الگوی فطرتجویی، عادت گریزی و بتشكنی؛(25)
ـ نوح، الگوی پایداری و استقامت در تبلیغ دین؛(26)
ـ ایّوب، قهرمان صبر و تحمّل در شداید روزگار؛(27)
ـ داود جوان، نمونه شهامت و شجاعت در مبارزه با طاغوت.(28)
قرآن در همه این موارد میفرماید: «... اینان كسانی هستند كه خدا هدایتشان كرده است، پس به هدایت آنان اقتداكن...»(29) (انعام: 90)
بهترین الگوی تربیتی قرآن
قرآن كریم حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله را سرمشق و الگوی مطلق در همه ابعاد زندگی برای همه خداجویان و كسانی كه اعتقاد به رستاخیر دارند، معرفی میكند: «بیتردید، برای شما در همه ابعاد (چه در صبر و مقاومت و چه در دیگر اوصاف و افعال نیكو) اسوه و الگوی نمونه در (اقتدای به) رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است. برای آنكه به ثواب خدا و روز قیامت امیدوار باشد و یاد خدا بسیار كند.»(30) (احزاب: 21)آری، پیامبر گرامی اسلامی صلیاللهعلیهوآله به سبب «خُلق عظیم»(31) و «رحمة للعالمین»(32) بودن، آینه مكارم اخلاقی برای همگان است، تا آنجا كه بارها میفرمودند: «من فقط برای تكمیل و تمام كردن مكارم اخلاق مبعوث گشتهام.»(33) و در آیه ذیل، خداوند در اوجی تماشایی، رسولش را به داشتن چشم محبت و رحمت و لطف همراه با شكیبایی با مؤمنان میستاید و به حبیب مهربانش، حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله ، مباهات میكند: «بیتردید، پیامبری (حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله ) از میان خودتان (از پیكره خودتان) به سوی شما آمده است كه رنجهای شما بر او به غایت ناگوار است. او به هدایت شما حریص و بر مؤمنان بسیار دلسوز و مهربان است.(34) (توبه: 128) نگاه معنادار پیامبر صلیاللهعلیهوآله كه از سر عشق و علاقه به انسانها برمیخیزد، كافی است انسان را به حركت درآورد و در صف بلال و سلمان بنشاند.
امیرمؤمنان علی علیهالسلام میفرماید: «پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله هر روز یكی از مكارم اخلاقی خود را برای من آشكار میساخت و مرا به پیروی از آن امر میكرد.»(35)
سخن پایانی
اسلام در ترسیم برنامه روزانه یك مسلمان، از روش «الگوگیری و الگوپذیری» مدد میجوید و او را به حضور مستمر و به موقع در جایگاه الگوهای شایسته فرامیخواند و از جایگاه الگوهای ناشایست برحذر میدارد. این تغییر موقعیت، خود نوعی هجرت است كه نشاط و طراوت اخلاقی و تربیتی به فرد میبخشد و او را از محیط یكنواخت، و چه بسا نامساعد روزانه جدا میسازد. سیر و سیاحت در زمین و ترغیب قرآن بر دقت نمودن در آثار گذشتگان و زیارت اهل قبور و تأمّل در حالات كسانی كه روی زمین گردنكشی میكردند و اكنون بدون حركت در خاك جای گرفتهاند، انسان را آرام میكند، تكبّرها و نخوتها را به فروتنی بدل میسازد و به آدمی این فرصت را میدهد كه خود را دریابد و در عاقبت خود بیندیشد.پینوشتها
1ـ نهجالبلاغه، قاصعه، 192.
2ـ نهجالبلاغه، نامه 31.
3ـ آل عمران: 13.
4ـ یوسف: 111.
5ـ نازعات: 26.
6ـ نهجالبلاغه، حكمت 297.
7ـ ر.ك: محمدمحمدیریشهری، میزانالحكمه، ج 6، ص 38و 39.
8ـ مائده: 27ـ38.
9ـ قصص: 3ـ43 / طه: 9ـ101.
10ـ قصص: 76،79/عنكبوت:39/غافر: 24.
11ـ كهف: 60ـ82.
12ـ اعراف: 22ـ 27 / طه: 121ـ123 / اعراف: 189.
13ـ بقره: 51ـ55و 60 و 61و 67و 87و 92و 108 تا 136.
14ـ ابراهیم: 35ـ 41 / حج: 26، 42، 43، 51ـ 58 / شعراء: 69ـ92 / صافات: 83ـ113.
15ـ یوسف: 1ـ101.
16ـ هود:77ـ89 / شعرا:160ـ175/ نمل:54ـ58/ صافات: 133ـ 138.
17ـ قصص: 24ـ43.
18ـ تحریم: 11و 12.
19ـ هود: 42و46.
20ـ كهف: 9ـ26.
21ـ اعراف: 113و 120 / یونس: 80 به بعد / شعراء: 38ـ46.
22ـ یوسف: 21ـ56.
23ـ كهف: 9ـ26.
24ـ ابراهیم: 35ـ 41 / حج: 26، 42، 43،51 ـ 58 / شعراء: 69ـ92 / صافات: 83ـ113.
25ـ ابراهیم: 35ـ 41 / حج: 26، 42، 43، 51ـ 58 / شعراء: 69ـ92 / صافات: 83ـ113.
26ـ اعراف: 59ـ64 / یونس: 71ـ73 / نوح: 1ـ27 / هود: 25ـ49 / صافات: 75ـ82.
27ـ نساء: 163 / انعام: 84 / انبیا: 83و84 / ص: 41ـ44.
28ـ سبأ: 4ـ13 / ص: 17ـ 26 / انبیا: 78ـ80 / بقره: 251.
29ـ انعام: 90.
30ـ احزاب: 21.
31ـ قلم: 4.
32ـ انبیا: 107.
33ـ حاج شیخ عباس قمی، سفینةالبحار، ج 1، ص 410.
34ـ توبه: 128.
35ـ نهجالبلاغه، خطبه 192.
••• سایر منابع
ـ سید علی موسوی گرمارودی، داستان پیامبران، چ شفق، مؤسسه قدیانی، 1373؛
ـ احمد دیلمی آذربایجانی، اخلاق اسلامی، قم، نشرمعارف، 1380.