نویسنده: تیم دیلینی
برگردان: بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی
برگردان: بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی
اندیشمندان گوناگونی بر زیمل تأثیر گذاشتند. غیر از معلمانش، سایر شخصیتهای تأثیرگذار بر افکار زیمل عبارت بودند از متفکران گوناگونی چون هوسرل، مارکس، وبر، هگل، کوئن، گوته، هراکلیتوس و شوپنهاور. در آرای زیمل، بسیاری از مضامینی که فریدریش نیچه طرح کرده است نیز به چشم میخورد. تأثیر سبک نگارش گزین گویانه و نامتعارف نیچه و لذتی که او از تناقض گویی میبرد و این که او وضعیت انسان را آمیزهای از شادی و اندوه میدانست، در آثار زیمل به وضوح دیده میشود (Garner, 2000). آرای هراکلیتوس نیز، که زیمل وی را بسیار میستود، تأثیر بسیاری بر صورت بندی نسبی گرایی وی داشت. ضمناً، مشابهتهایی که بین دیالکتیک هگل و زیمل وجود دارد، بیش از آن است که بتوان آن را امری صرفاً تصادفی دانست (Spykman, 1965).
زیمل از اطلاعات گستردهای در زمینهی تاریخ، فلسفه و روان شناسی برخوردار بود. اما به دلیل عادت آزار دهندهی وی به پانویس ندادن (یا هر شکل دیگری از مستندسازی ارجاعی)، دشوار میتوان ایدههای خود وی را از خواندههای او جدا ساخت. او در ابتدای کار، متأثر از تفکر اثبات گرایانهی انگلیسی و فرانسوی و اندیشهی تکامل گرایانهی داروینی و اسپنسری قرار داشت (Coser, 1977). سپس به سمت آرای کانت و نوکانتیها متمایل شد و برخی از مهمترین آثار جامعه شناختیاش را در همین دوران نوشت.
زیمل در طول زندگیاش، حدود 200 مقاله و 22 کتاب منتشر کرد. موضوعات متنوع آثار وی عبارت بودند از: اخلاقیات، تاریخ، جامعه، پول، دین، هنر، فلسفه و نیز شرح و بررسی آثار و نظرات هنرمندان، نویسندگان و فلاسفه (Weingartner, 1962).
داروین و اسپنسر
زیمل آشکارا از ایدههای تکاملی اسپنسر، به ویژه از ایدهی وی دربارهی تفکیک (جدایش پذیری) متأثر شد. شواهد این تأثیر را میتوان در آثار وی در دههی 1890، به ویژه در دربارهی تفکیک اجتماعی و درآمدی بر علم اخلاق، یافت. از نظر زیمل، تفکیک، این فایدهی تکاملی را دارد که به کمک آن در ارتباط یک موجود زنده با محیطش مقداری انرژی صرفه جویی میشود (Coser, 1977).او با تعبیرهای تکامل فرهنگی موافق نبود. زیمل در واقع از تلاشهای سیاسی جاری برای بهره گیری از آموزههای داروین در حمایت از تصورات برتری طلبانه در عذاب بود. او مخالف ایدهای بود که همهی افراد و گونهها را درگیر نبردی دائمی برای تفوق بر سایرین میدانست. با این حال، زیمل برخی از شیوههای استدلال داروینی و اسپنسری را حین پرداختن به موضوعات روز، به خدمت گرفت. برای نمونه، در فلسفهی پول نشان داد که ازدواجهایی که (در سنت اشراف) به دلیل پول صورت میگیرد، منجر به اختلاط ژنتیکی میشود که علم زیستشناسی آن را عامل مستقیم و زیان بار زوال نژادی میداند. در یکی دیگر از مقالاتی که در دههی 1890، در درآمدی بر علم اخلاق (1892) به انتشار رساند، تمایل به تبهکاری را موروثی دانست و نیز با کمک و مراقبت از ضعفا مخالفت کرد و آن را عامل تداوم و بقای ضعف و ناتوانی در نسلهای بعدی دانست.
زیمل به ایدهی اسپنسر در خصوص تکامل مرحلهای جوامع نزدیک شد. بر اساس این ایده، جوامع از شکل ابتدایی، که در آن فرد در گروه مستحیل است، به جامعهای مدرن تکامل مییابند که در آن افراد به طور مستقل رشد مییابند. چنین برداشتی را که در آن ایام، متفکرانی چون آدولف باستیان، معلم سابق زیمل، در آلمان رواج داده و تحکیم کرده بودند، «همروانگاری» میخوانند. زیمل در خصوص قابلیت تکامل یافتن در آینده، دیدی نسبتاً خوشبینانه و تسلی بخش داشت.
تفکرات کانت و نوکانتیها
در مطالعات موسوم به زبان شناسی تاریخی کانت، که از سال 1860 بخش قابل توجهی تاریخ نگاری فلسفی را به خود اختصاص داده است، به پیشینه و شرح و بسط آثار کانت پرداخته میشود. آغاز این مطالعات بازمیگردد به شرح مفصلی که هانس فایهینگر، طی سالهای 1881 تا 1892، بر سنجش خرد ناب کنت نوشت و آن را مبتنی بر فلسفهی «چنان که گویی» که بر اتکای بشر بر خیال پردازیهای عمل گرایانه تأکید میکرد، دانست. برپایی نشریهی جدید بررسی آثار کانت (1896) و محفل کانتیها (1904) را هم باید سرآغاز دیگری در زمینهی مطالعات فوق در نظر گرفت.کانت در پاسخ به این پرسش بنیادی که «طبیعت چگونه ممکن است؟»، معتقد بود طبیعت چیزی نیست جز بازنمودی از طبیعت. بنابراین، مفهوم قلمرو طبیعت یا همان جهان محسوس را فهم بشر، به کمک اصول مفروض و معین دانش سازمان دهی میکند. از نظر کانت، بشر هرگز نمیتواند به شناخت «حقیقت» درونی امور نائل آید، بلکه صرفاً قادر است به شناختی دست یابد که مقولههای خاص و بنیادین ذهنی، یا همان «دادهها»، آن را تعدیل کردهاند.
فلسفهی زیمل، همچون کانت، نسبی گرایانه است. زیمل بین سوژه و ابژه، بین ذهن شناسنده و دنیای شناخته شده، بین عملکردهای سازمان دهندهی ذهن و دادههای تجربی و بین شکل و محتوا تمایزی آشکار قائل بود. اما نسبی گرایی زیمل بسیار انعطاف پذیرتر از آن چیزی است که در صورت گرایی کانتی دیده میشود. نسبی گرایی زیمل پویا و کارکردی است، نه صرفاً یک ساختار صوری و یک آموزه. آن را باید شیوهای برای اندیشیدن، شکلی از تفکر، و شیوهی برخورد دانست.
زیمل حقیقت را نسبی میدانست، نه مطلق. یک ایدهی منفرد فقط در ارتباطش با ایدهای دیگر میتواند صحیح و معتبر باشد و دستیابی به پیکرهای از دانش فقط از طریق رجوع به تجربه و در ارتباط با جهان بیرونی میسر است. تمایل غریب ذهن بشر به اتکا به «دیگران معتبر» برای دستیابی به حقیقت، (آن چنان که مثلاً در خصوص باورهای دینی و شایعات دیده میشود) گویای ظرفیت نامحدود انسان برای پیشرفت است. استدلالهای دوری و رویکردهای جزمی به زندگی، مانع از دستیابی به حقیقت است.
زیمل در مقالهی معروفش با عنوان «چگونه جامعه ممکن است؟»، از استدلال کانت در تبیین همین پرسش در خصوص ممکن بودن طبیعت بهره برد. زیمل جامعه را برآمده از وحدت اجزای متقابل میدانست. از نظر او، عناصر ثابت و ماندگار و بنیادین جامعه به نیروها و جنبشهای اجتماعی و فرایندهای تاریخی رشد در جامعه کمک میکنند. او با تأکیدی که بر فرایند و عملکرد، به جای محصول و محتوا، میکرد، به برداشت نیچه و برگسن از نفس زندگی، به مثابه ارزش غایی نزدیک شد (Spykman, 1956).
رویکرد زیمل به جامعهشناسی، در وهلهی نخست حول این ایده متمرکز است که جامعه بافتی درهم تنیده یا شبکهای از کنشهای متقابل الگودار است و جامعهشناسی باید به بررسی اشکال این کنشهای متقابل در دورهها و زمان و مکانهای تاریخی گوناگون و نحوهی ظهور مجدد آنها بپردازد. زیمل در مسائل بنیادین جامعهشناسی (1859) مینویسد: جامعه صرفاً نامی است برای شماری از افراد که کنش متقابل، آنان را به یکدیگر پیوند میدهد.
کارل مارکس
ایدهی زیمل در خصوص دوگانه انگاری زندگی و متعلقات ذهن و اتکای وی به تعبیری عینی از ذهن بشر، برگرفته از ایدهی از خود بیگانگی کارل مارکس بود. زیمل مینویسد: «این دیالکتیک یک پدیدهی تاریخی و منحصر به دوران سرمایه داری نیست، بلکه سرنوشت عام تمدنهای پیشرفته است. اعمال بشر، عامل انسانی خود را از دست میدهند و در بافتهای مستقل خودشان قرار میگیرند. همین لایههای میانی است که وحدت طبیعی و ناب بین بشر و ارزشهایش را تهدید میکند» (Simmel, 1956: 135).منبع مقاله :
دیلینی، تیم؛ (1391)، نظریههای کلاسیک جامعه شناسی، ترجمهی بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، تهران: نشر نی، چاپ ششم.