تأثیرگذاری فکری چارلز کولی

آثار چارلز هورتن کولی الهام بخش متفکران اجتماعی بسیاری بوده است. او که فردی درون نگر بود، از چیزهای بسیار ساده در زندگی لذت می‌برد. به پیاده روی‌های طولانی با دوستانش و چادرزدن در طبیعت علاقه مند بود. او که
دوشنبه، 23 شهريور 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأثیرگذاری فکری چارلز کولی
تأثیرگذاری فکری چارلز کولی

 

نویسنده: تیم دیلینی
برگردان: بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی



 

آثار چارلز هورتن کولی الهام بخش متفکران اجتماعی بسیاری بوده است. او که فردی درون نگر بود، از چیزهای بسیار ساده در زندگی لذت می‌برد. به پیاده روی‌های طولانی با دوستانش و چادرزدن در طبیعت علاقه مند بود. او که در پژوهش‌هایش روی دیگران، برای توضیح رفتار بشر مجموعه‌ای از تبیینات را مصرانه مجاز می‌شمرد، عجیب بود که خود از اتفاقات غیره منتظره و پیش بینی ناپذیر در زندگی‌اش لذت نمی‌برد. کولی از زندگی در آن آربر رضایت خاطر داشت و از تدریس در دانشگاه میشیگان خرسند بود، چرا که در آن جا توانسته بود از زیر سایه‌ی پدرش خارج شود، خود را مطرح کند و اعتماد به نفس بیشتری به دست آورد.
اگر چه کولی به علت طرح طیف وسیعی از ایده‌ها شهرت دارد، امروزه عمدتاً از بینش‌هایش درباره‌ی جنبه‌های روان شناختی - اجتماعی در زندگی اجتماعی یاد می‌شود. کولی به مقوله‌ی آگاهی و تکوین خود پرداخت، هر چند آنها را مجزا از بافت اجتماعی نمی‌دانست. مفهوم خود آیینه‌ای وی، که امروزه نیز همچنان مورد توجه است، بهترین مثال برای این مسئله است. کولی به کمک این مفهوم دریافت که افراد برخوردار از آگاهی‌اند و این که این آگاهی در کنش‌های متقابل اجتماعی مستمر شکل می‌گیرد (Ritzer, 2000).
دیدگاه ارگانیک کولی درباره‌ی جامعه، رویکرد کل گرایانه‌ی او را به مطالعات جامعه شناختی نشان می‌دهد. این رویکرد درست نقطه‌ی مقابل رویکرد فردگرایانه - فایده گرایانه‌ی اسپنسر قرار دارد. مجادله بر سر مشروعیت یکی از این دو رویکرد همچنان ادامه دارد و در هزاره‌ی سوم میلادی نیز ادامه خواهد یافت. همیشه متفکرانی اجتماعی وجود خواهند داشت که به مزایای یکی از این شیوه‌ها توجه کنند.
یکی از بزرگترین کمک‌های کولی در پیشبرد آتی تفکر اجتماعی، آثار او درباره‌ی گروه نخستین است. رشد سریع جهانی شدن در اوایل هزاره‌ی سوم، در بسیاری از افراد احساس سرخوردگی و انزوا ایجاد، و روح اجتماعی را از آنها سلب کرده است. بشر موجودی اجتماعی است و به مثابه چنین موجودی، همواره نیازمند پیوند با هم نوعان خود خواهد بود. افراد به دنبال گروهی می‌گردند تا از طریق آن، به احساس وحدت گروهی دست یابند. فرایند جامعه‌پذیری در صورتی به کامل‌ترین شکل محقق می‌شود که از طریق اعضای گروه نخستین به فرد منتقل شود. افراد در فرایند جامعه‌پذیری، انتظارات دیگران، به ویژه افراد مهم را درونی می‌کنند. کودکان از طریق جامعه‌پذیری است که می‌آموزند چگونه در بافت‌های اجتماعی گوناگون، پاسخی مناسب بدهند، مهارت‌های اجتماعی لازم برای ایفای نقش در جامعه را می‌آموزند، نقش‌ها و انتظارات دیگران را درمی یابند و خود آنان تکوین می‌یابد. خلاصه، افراد از طریق جامعه‌پذیری تبدیل به «انسان» می‌شوند.
تأثیرگذاری گروه نخستین را، به ویژه در مورد فرایند جامعه‌پذیری، به خوبی می‌توان با بررسی کودکانی مشاهده کرد که در عزلت اجتماعی رشد کرده‌اند. این کودکان را غالباً «وحشی» می‌نامند. کودکی را در نظر آورید که پس از تولد، بدون سرپرستی بزرگسالان یا با مراقبت اندک آنان بزرگ شود. برای نمونه، کودکی که در اتاقی زیرشیروانی یا در زیرزمین محبوس شود، غذایی بخور و نمیر در اختیارش قرار گیرد، عشق و شفقت انسانی نثار او نشود و رابطه‌ای هر چند ساده با او برقرار نشود مهارت‌های زبانی و اجتماعی در او رشد نخواهند کرد. مأموران پلیس شهرک ریورساید، در نورکوی کالیفرنیا، دختربچه‌ی شش ساله‌ای را یافتند، به نام بتی، که فقط پوشکی به تن داشت و در خانه‌ای مملو از آشغال و کثافت به تختی زنجیر شده بود. وقتی مأموران خواستند زنجیرش را باز کنند، به گوشه‌ی اتاق خزید و در آن جا کز کرد. او قادر به سخن گفتن نبود، ناله می‌کرد و اصوات ضعیفی تولید می‌کرد. مادرش این کودک را به مدت پنج سال به تخت زنجیر کره بود (Williams, 1999).
پسربچه‌ی وحشی شش ساله‌ای در مسکو (در اواسط دهه‌ی 1990) پس از انکه والدینش او را رها کردند، دو سال میان سگ‌های ولگرد زندگی کرده بود. این پسربچه، که ایوان نام داشت، غذایی را که از مردم می‌گرفت با سگ‌ها می‌خورد. سگ‌ها نیز از او محافظت و به افرادی که قصد آزار این کودک را داشتند، حمله می‌کردند. آنها در سرمای 22 درجه زیر صفر نیز مکان‌های گرمی برای خوابیدن پیدا می‌کردند، کاری که می‌تواند دشوار باشد وقتی که به حال خود رها شده باشید. با این که چند باری مددکاران اجتماعی کوشیدند پسربچه را با خود ببرند، اما پیوندی که بین او و سگ‌ها برقرار شده بود آن گونه بود که تلاش آنان را ناکام گذاشت. تا این که بار سر سگ‌ها را به خوردن تکه‌ای گوشت گرم کردند و موفق شدند کودک را در حالی که جیغ می‌کشید و تقلا می‌کرد «نجات دهند».
دو ماجرای فوق درباره‌ی کودکان وحشی، حاکی از اهمیت معاشرت با اعضای گروه نخستین، به ویژه برای کودکان کم سن و سال است که به تکوین طیف وسیعی از مهارت‌های اجتماعی و زیست شناختی نیاز دارند. ایوان، آن پسربچه‌ی وحشی در مسکو، توانسته بود بخشی از زبانی را که از والدینش (پیش از آن که او رها کنند) آموخته بود، با غذا خواستن از بزرگسالان (ارتباط)، حفظ کند. با آن که عملکرد مغز انسان زیست شناختی است، اما افراد در صورتی انسان می‌شوند که در محیط اجتماعی رشد یابند و آموزش ببینند. این امر صرفاً می‌تواند از طریق فرایند جامعه‌پذیری، و عمدتاً در گروه‌های نخستین، رخ دهد.
داستان‌های کودکان وحشی نمایان‌گر وضعیتی خاص است. در اغلب موارد کودکان در محیطی نسبتاً محبت آمیز پرورش می‌یابند و تحت حمایت قرار می‌گیرند تا مراحل رشد را به طور عادی طی کنند. در سایر موارد، کودکان در معرض عناصری قرار می‌گیرند که کارکردی نامناسب دارند که احتمالاً اثرات آن به لحاظ جسمی و روحی سالها بر آنها باقی می‌ماند. متعاقب طرح این مباحث، مطالعه و بررسی در خصوص رشد کودکان نیز توسعه یافته و بسیاری از «متخصصان» به آگاهی دادن به خانواده‌ها در خصوص فرایندهای رشد پرداخته‌اند. پس از خانواده، گروه‌های همسالان برای کودکان اهمیت می‌یابند. آن‌ها با همکلاس‌هاشان در مدرسه و دوستانی که در محله با آنها بازی می‌کنند، برخورد می‌کنند. افراد در فرایند طبیعی رشد، دوستانی جدید می‌یابند که جایگزین برخی دوستان قدیمی آنان می‌شوند. ورود به دانشگاه، تغییر محل سکونت، آغاز به کاری جدید و ازدواج همگی موجب می‌شوند که فرد در گروه نخستین جدیدی عضویت یابد. تمام پیوندها الزاماً قطع نمی‌شوند؛ برخی افراد روابط گرم خود را با دوستان صمیمی خود حفظ می‌کنند و بیشتر افراد به رابطه‌ی نسبتاً نزدیک با خانواده‌ی درجه یک خود ادامه می‌دهند. مطمئناً اهمیت گروه نخستین و نیاز به بررسی رابطه‌ی افراد با آن و تأثیر آن بر افراد، در خلال هزاره‌ی سوم همچنان ادامه خواهد یافت.
اهمیت تأثیرات مفهوم خودآیینه‌ای را به خوبی می‌توان با مقایسه‌ی دو شیوه‌ی رایج آموزشی در مدارس ابتدایی و دبیرستان‌های امریکا، یعنی «گروه بندی بر مبنای توانایی‌ها» و «ردگیری»، نشان داد. گذشته از هر چیز، کولی مفهوم خود آیینه‌ای را به ویژه در خصوص کودکان کارا می‌دانست.
دانش آموزان در بسیاری از مدارس بر اساس ارزیابی معلمان از توانایی‌های آنان گروه بندی می‌شوند. در روش «ردگیری»، دانش آموزان را در کلاس‌هایی با مطالب درسی یا سطح مطالب متفاوت قرار می‌دهند. اما در روش «گروه بندی بر مبنای توانایی‌ها»، دانش آموزان هر کلاس بر مبنای توانایی‌شان گروه بندی می‌شوند (Farley, 1998). اگر چه در بیش از نیمی از مدارس امریکا از روش گروه بندی بر مبنای توانایی‌ها استفاده می‌شود، تعدادی از مدارس در حال کنار گذاشتن آن هستند. چنان چه دانش آموزان «ردگیری» شوند، خود را آن طور که دیگران آنان را ارزیابی می‌کنند می‌بینند. دانش آموزانی که تشخیص داده شوند از توانایی بالایی برخوردارند، تشویق می‌شوند در کلاس‌هایی ثبت نام کنند که آنان را برای دانشگاه دستیابی به مشاغل تخصصی آماده می‌کنند. آنان درک قوی‌تری از خود خواهند داشت و عموماً اعتماد به نفس آنان بیشتر و احتمال موفقیت‌شان نیز بیشتر است. این همه به آن علت است که تفسیر ذهنی آنان از قضاوت دیگران به احساس مثبتی از خود در آنان منجر می‌شود.
دانش آموزانی که توانایی‌شان منفی ارزیابی می‌شود، انتظار موفقیت‌شان کمتر است و غالباً کلاس‌های تقویتی که برای ایشان ترتیب داده می‌شود مفید به نظر می‌رسد. اما متأسفانه، این یک امتیاز منفی برای این دانش آموزان است. با نشاندن دانش آموزان در این کلاسها، معمولاً این ذهنیت در آنها تقویت می‌شود که کودن یا محکوم به شکست‌اند. چنان چه این ذهنیت‌ها در آنان تغییری نیابند، تصور قضاوت دیگران درباره‌ی ظاهر آنان منجر به شکل گیری تصور منفی از خود در آنان می‌شود.
هم کولی و هم جیمز به تأثیر محیط در رفتار اذعان داشتند. کمتر محیطی است که در آن، بیش از دنیای تبهکاران، روی مفهوم درک از خود یا ابراز خود تأکید شود. از والاترین ارزش‌ها در میان تبهکاران این است که هرگز «به یکدیگر پشت پا نزنند»، همیشه خونسرد باشند و همیشه آماده باشند که از خود و دار و دسته‌شان دفاع کنند. اندرسن این پدیده‌ها را «کد رفتار خیابانی» می‌نامد (Anderson, 1994). او بنابر مشاهداتش، طی چندین سال در محلات فقیرنشین دریافت که تبهکاران «ارزش‌های طبقه‌ی متوسط» را رد می‌کنند و در عوض، به کد احترام متعهد می‌شوند. احترام تعریف ثابتی ندارد، اما می‌توان آن را برخوردی شایسته، توأم با حرمتی در خور دانست. اگر به یکی از اعضای گروه تبهکاران بی حرمتی شود، او باید اقدام به عملی تلافی جویانه کند که در صورت نیاز ممکن است با خشونت نیز توأم باشد. خرده فرهنگی که از کدهای رفتار خیابانی پیروی می‌کند، هیچ اعتقادی به نظام قضایی، برخورد پلیس و مخالفت شدید جامعه‌ی بزرگتر ندارد. در واقع، قضاوت منفی دیگران درباره‌ی آنان، که به درک و دریافتی منفی از خود در آنان منجر می‌شود، آنان را به ایجاد کدهای رفتار خیابانی وامی‌دارد تا از طریق آن، از گروه نخستین خود، یعنی گروه تبهکاران بازخوردی مثبت دریافت دارند.
تصور از خود بر بسیاری از جنبه‌های زندگی افراد تأثیر دارد. اعتماد به نفس افراد با موفقیت آنان در کسب و کار و در زندگی شخصی پیوند داده شده و فقدان اعتماد به نفس با بدرفتاری‌ها، بیکاری، خودکشی و بسیاری از مشکلات شخصی و اجتماعی دیگر در ارتباط قرار داده شده است. برنامه‌های آموزشی بسیاری برای بالا بردن اعتماد به نفس در کودکان و بزرگسالان طراحی شده است. کار به آنجا رسیده است که برخی والدین از ترس این که مبادا به شخصیت شکننده‌ی فرزندان‌شان آسیبی برسانند، از تنبیه و خرده گیری از آنان اجتناب می‌ورزند. بسیاری معتقدند که به کمک اعتماد به نفس می‌توان تمام مسائل شخصیتی را تبیین کرد. از نظر بسیاری از روان شناسان صرفاً با تقویت اعتماد به نفس در افراد می‌توان بسیاری از مسائل اجتماعی را نیز حل کرد. «در شرایطی که حتی شرم آورترین اعمال را صرفاً پیامدی اسف انگیز اما گریزناپذیر از یک تصور ناچیز از خود می‌دانند، به نظر می‌رسد ظرفیت ما در تشخیص خیر و شر با مخاطره مواجه شده است» (Hewitt, 1998: xii). نقش اعتماد به نفس موضوعی است که درباره‌ی آن زیاد بحث شده است.
انسان اولیه کمتر وقت داشت به این نکته توجه کند که خودش یا مثلاً شیوه‌ی غذا خوردنش چگونه به نظر می‌رسد، اما بدون شک دوست نداشت بی حرمت شود. با این اوصاف، می‌توان نتیجه گرفت که مقوله‌ی اعتماد به نفس و درک از خود با پیدایش مدنیت اهمیت یافته است و تا ابد از اهمیت برخوردار خواهد بود.
بهره گیری کولی از روش درون نگری همدلانه در مطالعه‌ی رفتار انسان، منبع الهام نظریه‌ی کنش متقابل نمادین و الگوی کیفی بود. روش‌های کیفی در پی آشکار کردن ماهیت ذهنی رفتار بشرند. این امر به پژوهش‌گران امکان می‌دهد به تبیین «چرایی» رفتار بشر نائل آیند. اکثر جامعه شناسان جامعه شناسی را در کنار سایر علوم قرار داده و لذا چنین نتیجه گرفته‌اند که در جامعه شناسی نیز صرفاً باید از روش‌های کمّی استفاده کرد که در سایر علوم رایج است. روش‌های کمّی در علم، ابزارهایی عینی و منطقی هستند که به گونه‌ای ملموس وقایع زندگی اجتماعی و الگوهای آن را توصیف می‌کنند. جامعه شناسی در امریکا مشخصاً گرایشی کمّی دارد. ظهور ابر رایانه‌ها در سال‌های اخیر موجب افزایش این گرایش شده است. می‌توان حدس زد که مجادله بر سر اعتبار روش‌های کمّی یا کیفی مجادله‌ای است که در هزاره‌ی سوم نیز ادامه خواهد یافت.
در نهایت، بحث درباره‌ی تأثیرگذاری مفاهیم و آثار کولی بر آیندگان را با بررسی اهمیتی که او برای ارتباطات اجتماعی و تبادل نظر عمومی قائل بود به پایان می‌بریم. این امر پایبندی وی به دموکراسی را آشکار می‌کند. او از مدافعان پرشور دموکراسی بود. آزادی بیان در یک دموکراسی از اهمیت زیادی برخوردار است. افراد باید به طور علنی فرصت اظهارنظر یابند؛ امری که امروزه به مدد رسانه‌ها محقق شده است (برای مثال، سرمقاله‌های خبری، تحلیل‌ها، گفت و گوهای رادیویی، گفت و گوهای اینترنتی و غیره). برای اظهار نظر علنی افراد امکانات متعددی باید در دسترس آنان قرار گیرند. در سال 1983، پنجاه شرکت بودند که نیمی از رسانه‌های ایالات متحده را اداره می‌کردند، اما متأسفانه از شمار این شرکت‌ها به تدریج کاسته شد و در سال 1999، به شش شرکت رسید (Buffalo News, 2000). روند مرکزگرایی در تسلط بر ارتباطات باید به دقت مورد ملاحظه قرار گیرد. طراحان قانون اساسی امریکا به قدری برای این امر اهمیت قائل بودند که در نخستین اصلاحیه‌ی این قانون، آزادی گفتار، آزادی مطبوعات و آزادی تشکیلات انجمن‌های صلح آمیز را در آن تضمین کردند. حفظ این حقوق در هزاره‌ی سوم نیز، همچنان که تا به حال بوده است، برای همه‌ی امریکایی‌ها حیاتی خواهد بود.
کولی فردی آرمان گرا و خوش بین بود و به همین علت، اغلب از او انتقاد می‌شد. این انتقادها بر این واقعیت استوار بودند که کولی به دور از تغییرات اجتماعی عظیمی که در امریکا در حال وقوع بود، زندگی ساده‌ای برای خود ترتیب داده بود. کارل مارکس هم به علت اعتقادات اجتماعی اتوپیاپی‌اش درباره‌ی وقوع انقلاب کارگری مورد انتقاد واقع شده است، اما او برخلاف کولی، پیامدهای تغییرات اجتماعی گسترده‌ای را که در شرف وقوع بود، مستقیماً تجربه کرد. ممکن است بپرسید: «خب، منظورتان از این حرف چیست؟» کولی نخستین نمونه از جامعه شناسانی است که امروزه، غالباً به طعنه، آنان را «جامعه شناسان بی عمل» می‌خوانند (Coser, 1977). کولی به جامعه شناسانی که در صف گردآورندگان داده‌های تجربی قرار نگرفته‌اند، این دلگرمی را می‌دهد که بدون اقدام عملی نیز می‌توان علوم اجتماعی را پیشرفت داد. نظریه‌های او درباره‌ی گروه‌های نخستین و رابطه‌ی آن‌ها با تکوین خود و نیز رشد اجتماعی بنیادین انسان همچنان از نظریات قابل اجرا در جامعه شناسی است. روش درون گرایی همدلانه‌ی او امروزه در پژوهش‌های اجتماعی، از روش‌های رایج است و به احتمال قریب به یقین، در هزاره‌ی سوم نیز کاربرد خواهد داشت.
منبع مقاله :
دیلینی، تیم؛ (1391)، نظریه‌های کلاسیک جامعه شناسی، ترجمه‌ی بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، تهران: نشر نی، چاپ ششم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط