در گفتوگو با: دکتر محمدحسن رجبی ( پژوهشگر و نویسنده ) و آقای قاسم تبریزی ( پژوهشگر تاریخ معاصر ایران )
قادری:
بسم الله الرحمن الرحیم.
از زوایای گوناگونی میتوان در مورد تاریخ نگاری انقلاب اسلامی بحث کرد. ما هنوز به صورت متعین و ثابتی از تاریخ نگاری انقلاب اسلامی دست نیافتهایم و به علت حضور بازیگران زنده، هنوز در جریان این حادثه قرار داریم؛ البته هم، زمان تاریخ نگاری انقلاب اسلامی بسیار زنده و فعال است و از وجوه گوناگونی به آن پرداخته میشود. برای ورود به بحث تاریخ نگاری انقلاب اسلامی باید یک دسته بندی از افرادی که در این حوزه قلم میزنند و نیز سبک و سیاق و روش آنان انجام داد. یک دسته بندی ساده و اولیه میتواند شامل دو دسته افراد شود. گروه اول کسانی که در جریان انقلاب اسلامی قرار دارند و با آن همراهند و از داخل آن بالیدهاند و گروه دوم کسانی که خارج از این جریان هستند و به نوعی میتوان گفت خارج از حوزهی مدافعان این جریانند. هرچند که حتماً هر یک دسته بندیهای دقیقتری خواهند داشت. از آقای رجبی خواهش میکنم بحث را آغاز فرمایند.
رجبی:
بسم الله الرحمن الرحیم. با توجه به تاریخهایی که در حوزههای انقلاب اسلامی نوشته شده است، میتوان چند جریان را برشمرد. جریان نخست که بیشتر در سالهای اول انقلاب معمول بود، تحلیل یا تفسیر ایدئولوژیک از تاریخ انقلاب اسلامی است. بدین معنی که این جریان انقلاب اسلامی را در تداوم راه انبیاء میدانست و تاریخ انقلاب را جلوهای از تضاد حق و باطل. مصادیقی هم برای آن برمیشمردند. کتابها، مقالات و سخنرانیهایی، هم از سوی افراد مؤثر در انقلاب و هم از سوی مورخان جوان نوشته شده و یا انجام گرفته است.جریان دوم قائل به نقش « قهرمان در تاریخ » بودند و هستند؛ بدین معنی که امام خمینی (رحمة الله علیه) محور تحولات تاریخ و تاریخ سازی میدانند. این دو جریان عمدتاً وابسته و متعهد به نظام بودهاند.
جریان سوم هم تلقی یا تفسیر مارکسیستی رایج از پدیدهی انقلاب است. مذهبی بودن انقلاب اسلامی را بدین گونه تفسیر میکنند که به دلیل پایین بودن آگاهی سیاسی طبقهی کارگر و نیز وجود ابعاد مترقی در آیین اسلام، رهبران مذهبی نقش پیشتازی در انقلاب ایفا میکنند، اما پس از انقلاب نقش خود را به رهبران واقعی این طبقه واگذار میکنند.
جریان چهارم، انقلاب اسلامی را جلوهی تعارض سنت و مدرنیته میداند و نتایج چندگانهای برای آن پیشبینی میکند:
الف- برخی مورخان و صاحب نظران علوم سیاسی، انقلاب اسلامی را انقلابی ضد مدرنیته دانسته و آن را انقلابی پُست مدرن میدانند.
ب- برخی نظریه پردازان، انقلاب اسلامی را قرائتی دینی از تجدد دانسته و دوران فعلی را « دوران گذار » و روشنفکران دینی را هموار کنندگان راه تجدد میدانند.
ج- بعضی نیز بر این باورند که انقلاب اسلامی تلفیقی از سنت و تجدد است و جمهوری اسلامی الگوی جدیدی از نظام سیاسی و توسعه ارائه میدهد که میتوانند سرمشق همهی جوامع اسلامی باشد.
قادری:
آیا شما به تقسیم بندی تاریخ نگاران در داخل مرز و خارج مرز قائل نیستید و عموماً همه را متأثر از این چند جریان میدانید؟رجبی:
من تصور میکنم با توجه به گسترش ارتباطات، مرزها به هم خورده است و نمیتوان آن را ملاک قابل قبولی برای تقسیم بندیها دانست. بسیاری از جریانهای داخلی متأثر از بیرون هستند و در اندک زمانی نیز در داخل کشور رایج شدهاند. به همین علت مرزها را در نظر نمیگیرم.قادری:
حاج آقا تبریزی شما هم تقسیم بندی مورد نظر خود را بیان فرمایید.تبریزی:
بسم الله الرحمن الرحیم. میتوان یک تقسیم بندی روشنتر از تاریخ نگاری به طور عام ارائه داد. اولین تاریخ نگاری، تاریخ نگاری شاهنشاهی است که در آن تملق و تمجید از شاه محور قرار گرفته است. هر چه به زمانهای متأخر نزدیکتر میشدیم، این تاریخ نگاری تنزل بیشتری مییافت. معضل دیگر تاریخ ایران، خصوصاً در دوران پهلوی، علاوه بر استبداد و دیکتاتوری شاهنشاهی، وابستگی به استعمار، اطاعت حکومت و دولت مردان از بیگانه، نه تنها اقتدار و امنیت ملی را از بین برد، که هویت فرهنگی - سیاسی جامعه را مخدوش کرد؛ تا آن جا که در دوران پس از مشروطه، خاصه در عصر پهلوی، حکومت گران در ارتباط با بیگانگان نه تنها گوی سبقت از یکدیگر میربودند که مفتخر به وابستگی بودند. این وضعیت آن چنان پایهها و ارکان حکومت را سست کرد که استعمارگران هم نتوانستند حافظ تاج و تخت پهلوی باشند. با آن که رجال این دوران به حفظ منابع، اقتدار و سلطهی انگلیس و امریکا افتخار میکردند و به تعبیر اسدالله علم که به سفیر امریکا میگوید: « ما در دنیا تنها کشوری هستیم که با بودجهی خودمان حافظ منافع شما هستیم ». (1) در میان اسناد لانهی جاسوسی، و اسناد منتشر شدهی ساواک و برخی اسناد دیگر این ارتباط و وابستگی به تصریح بیان شده است. در دوران محمدرضا که سلطهی غالب به تدریج از آنِ امریکا شد، بسیاری از رجال دوران مشروطه، دوران رضاخان که به تشکیلات فراماسونری انگلیسی وابسته بودند، به آمریکا گرایش پیدا کردند. و آن عدهای که مستقیماً با لندن در ارتباط بودند، راهی واشینگتن شدند. چون اساس و اصل مهم در نظر ایشان باقی ماندن در پست صدارت و وزارت بود. لذا ما شاهد نه تنها بیخاصیتی رجال این دوران به لحاظ خدمت به مملکت هستیم، که در مسیر اهداف، مقاصد و منافع بیگانگان گام برمیداشتند. حتی ارتش و نیروهای نظامی و انتظامی که باید حافظ مرزها، منافع و آسایش ملت خود باشند، در اختیار استعمار بود.وابستگی بسیاری از سران ارتش و شخصیتهای مملکتی به لژهای فراماسونری شاهد این ادعاست. در میان رجال ارتشی، سپهد فضل الله زاهدی از دوران رضاخان علیه ملت خود بود و جنایات و آدم کشیهایی در گیلان و غرب کشور و دیگر حوزههای قدرت انجام داده بود. پس از شهریور 1320، خصوصاً به سرکوب نهضت ملی شدن نفت و کودتای انگلیسی - امریکایی 28مرداد 1332، شهرت عام دارد. او به عنوان کاندیدای مشترک امریکا و انگلیس در قضیهی کودتا برگزیده شد. از این موارد نمونههای بسیار میتوان نام برد. تاریخ نگاری هم در این دوران، تمجید و تملق از شاه و همین برگزیدگان سرسپردهی استعمار و شاه بود. شاید بتوان یکی از علل تنفر از تاریخ را در جامعه، همین میراث تاریخ نگاری شاهنشاهی دانست. از اوایل دورهی قاجار، روش تاریخ نگاری غربی وارد تاریخ نگاری ایران شد. به ویژه با الگوهایی مانند آثار سرجان ملکم، ادوارد براون و... تحت عنوان ایران شناسی و شرق شناسی، بیشتر شد. این روش سه ضربه به فرهنگ، هویت و اعتقادات ما زد. اولین مسأله این بود که هویت ما را از اسلامیت خارج کرد؛ دومین آسیب، مادی شدن تعریف تاریخ بود، برخلاف این که در فرهنگ ما تعریف از تاریخ معنوی بود و تاریخ برای ما محتوای معنوی داشت. سومین آسیب این بود که روش تاریخنگاری ما تبدیل شد به روشی برای کسانی که شیدا و شیفتهی غرب بودند و یا این روش را روش علمی میدانستند. اگر بخواهیم نمونهی تشکیلاتی این روش را هم ارائه کنیم، کاری است که فراماسونرها در ادامهی راه شرق شناسی و ایران شناسی در پیش گرفتند. شرق شناسی، خاورشناسی، اسلام شناسی و ایران شناسی غرب همواره در راستای حرکت استعماری غرب و زیر نظر وزارت خارجه و در سدهی اخیر، نفوذ و طرح و برنامههای سرویسهای اطلاعاتی غرب صورت گرفته است. به همین دلیل، شرق شناسی یک علم یک روش علمی و پژوهش علمی نبوده و نیست. خصوصاً از سوی انگلستان، هلند، فرانسه و آمریکا، ادوارد سعید، محقق معاصر به دو قدرت رقیب و هم دست استعماری یعنی انگلستان و فرانسه اشاره میکند که در قرن گذشته امریکا جانشین آن دو شده است.
نقشههای استعمار برای تسلط بر آسیا، آفریقا و خصوصاً خاورمیانه نیاز به شناسایی قدرت و ضعف منطقه داشت و این امر را باید محقق خاورشناس انجام میداد. گرچه در ورای حرکت غرب در شرق، نوعی « مسیحیت و اسلامی » یا به تعبیر امریکاییها، جنگ دو تمدن اسلام و غرب را دربرمیگیرد. کتاب شرق شناسی ادوارد سعید، از آغاز تا پایان، اعتراضی است بر ضد روش امپریالیستی شرق شناسی غرب، قبل از سعید، محمدالغزالی مصری، مریم جمیله محقق ساکن پاکستان و... به حرکتهای استعماری معترض بودند و در نوشتههای مصلحان، متفکران و اندیشمندان جهان اسلام انتقاداتی دیده میشد. خاورشناس هیچ گاه به شرق کار نداشت. او حرکتی در انشقاق، شکاف، ایجاد بحران هویت، تغییر هویت، تحقیر ملیت و فرهنگ شرق داشت. با پدید آمدن جریاناتی که در راستای سلطهی استعمار بود، اگر مسألهی شیوهی امپریالیستی، استعماری شرق شناسی مطرح میشود، نه تندروی است نه توهم توطئه و نه تهمت و افترا. کارنامهی بسیاری از شرق شناسان و عملکرد غرب نشانگر این حرکت مشکوک و ضد علمی است. گرچه در داخل هنوز افرادی هستند که از جاسوسان حرفهای غرب در لباس ایران شناسی، ایران دوستی و خدمت به ایران حمایت میکنند. آنها شاید فاقد فهم و درک سیاسی و شناخت کارنامهای عوامل استعمار باشند.
عملکرد شرق شناسان در مصر، فلسطین، ترکیه، ایران، عراق، الجزایر، مراکش، هندوستان و دهها مصداق دیگر نشانگر این مدعاست. تا آن جا که تأثیر آثار به ظاهر محققانهی اروپا که خاورمیانه و اسلام را از نظر انسانی پستتر میبیند. در شرق شناسی ادوارد سعید، شرقی که آفریدهی غرب است، نمونهی دیگری است.
سومین شیوهی تاریخ نگاری در ایران تاریخ نگاری چپ بود که به جهان، انسان و تحولات نگاه ماتریالیستی داشت. این نگرش هم در مبانی وجود داشت و هم در تشکیلاتی مانند حزب توده. این روش از روش قبلی گستردهتر شد. رسوبات این روش را در آثار کسانی مانند مرتضی راوندی به وضوح میبینیم. راوندی تحلیلی که از فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و آداب و رسوم ایران به دست میدهد، همان آموزههای نگرش چپ است. البته راوندی خود عضو سازمان افسران حزب توده بود و تحت تأثیر تحقیقات آکادمیهای ایران شناسی شوروی. البته در تبیین تاریخ نگاری شاهنشاهی هم در سال 1350 با آقایان شیخ الاسلامی و ایرج افشار و اسماعیل پوروالی همکاری داشت. ولی نگاه ماتریالیستی داشت. دیگر از این تاریخ نگاران میتوان به باقر مؤمنی اشاره کرد. تاریخ نگاران بسیار دیگری هم بودند که یا معتقد به بینش مارکسیستی و یا متأثر از آن بودند. شاید نمونهی برجستهی قبل از انقلاب این دسته از تاریخ نگاران احسان طبری باشد. در کتاب « ایران در دو سدهی واپسین » بعدها و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همین کتاب را با تصحیح و تغییر نگرشی با عنوان « ایران در دو سدهی واپسین » منتشر کرد. این دیدگاه ماتریالیستی نیز به نوعی هویت و فرهنگ ما را مورد تعرض قرار داد.
در مورد تاریخ نگاری اثر برجسته و قابل ذکری نداریم. یک نمونهی افراطی این نوع تاریخ نگاری ناسیونالیسم و پان ایرانیسم است که به همان تاریخ نگاری شاهنشاهی نزدیک میشود. گاهی ملیون ممکن است با این شیوه سخنانی گفته باشند، که قابل توجه نیست.
چهارمین روش تاریخ نگاری، تاریخ نگاری اسلامی است. ما قبل از انقلاب محقق و نویسنده در حوزهی تاریخ معاصر نداشتیم. شاید بتوان در این حوزه از دو نفر: مرحوم شیخ محمد رازی و استاد علی دوانی بتوان نام برد. با پیروزی انقلاب اسلامی که تحولات بنیادین در ابعاد مختلف جامعه روی داد، دستاوردهای قابل توجهی پدید آمد که یکی از آنها را میتوان تغییر در تاریخ نگری، تاریخ نویسی و رشد تاریخ دانست. این امر هم دلایل مختلف داشت. یکی این که رهبر انقلاب کسی بود که هم خود شاهد تاریخ بود و هم بینش تاریخی داشت. این بینش تاریخی رهبر انقلاب اسلامی توجه مجموعه را به تاریخ افزایش داد و تاریخ نگاری یا مطالعهی تاریخ را هدفمند کرد. تاریخ در این راستا، برای عبرت آموزی، انتقال تجربه، الگوپذیری و مفاهیمی است که در کلام امام خمینی (رحمة الله علیه) در تعریف تاریخ به چشم میخورد. هنگامی که امام (رحمة الله علیه) از تاریخ صحبت میکرد، یادآور مضمون وصیت امام علی (علیه السَّلام) به امام حسن (علیه السَّلام) است که فرمود: من تاریخ گذشتگان را آن گونه میدانم که گویی با آنها زندگی کردهام. گرچه امام (رحمة الله علیه) اشاره میکردند که دوران مشروطه و اواخر قاجار را به خاطر دارند. توجه امام (رحمة الله علیه) به تاریخ سبب شد که شخصیتها و نیروهای مذهبی به تاریخ بپردازند. حتی امام (رحمة الله علیه) در پیام چهلم شهدای تبریز به تاریخ اشاره میکنند و میفرمایند که در گذشته به تاریخ چگونه نگاه میکردند و امروز باید نگرش ما چگونه باشد. در مجلدات صحیفهی 21 جلدی امام، که صحبتهای امام است، بیش از 800 صفحه در مورد احزاب و گروههاست و بیش از 600 صفحه در مورد تاریخ است.
امام خمینی (رحمة الله علیه) پیرامون تاریخ و جایگاه تاریخ، به دست آوردن بینش تاریخی در پیامها، سخنرانیها و مصاحبهها اشاره میکنند. عموماً کلمات قصار امام خمینی (رحمة الله علیه) در ذهن و اندیشهی جامعهی ما به عنوان معیارهای اصلی جای گرفتهاند. به عنوان نمونه امام میفرمودند: « تاریخ معلم انسان است » (2) در این جا باید به نقش معلم در شکل گیری اندیشه و شخصیت فرد توجه کرد. چون کلمات ناقل معانی و مصادیق خود است. در جای دیگر فرمودند: « تاریخ باید سرمشق ما باشد ». هر انسانی نیاز به سرمشق دارد تا در مسیر و روش درست حرکت کند. داشتن الگو و سرمشق در حرکت فردی و اجتماعی و با حرکت اسلامی از سال 1341 و پیروزی انقلاب اسلامی، این تحول و تغییر در شکل و محتوا، تا بدان جا دگرگونی پدید آورد که ملت ما تاریخ را تاریخ دگر کرد. این انقلاب نه تنها در شکل حکومت، سیستم و ساختار را دگرگون کرد، که فرهنگ، روش و منش جامعه را تغییر داد. در گذشته سرنوشت جامعه در دست فراماسونها، چپها، تکنوکراتهای تحصیل کردهی امریکا و بخشی از مدافعان شاهنشاهی بود. آن چه به عنوان فرهنگ، تمدن و تجدد به جامعه داده میشد، آموزههای غربی مستشرقان و ایران شناسان بود که سبب شد هنوز هم برخی از مدعیان ایران شناسی در مرگ جاسوس حرفهای مانند آن لمبتون، سوگوار شوند. همان گون که به ادوارد براون علامه میگفتند و در رثای سرپرسی سایکس حماسه سرایی میکردند.
انقلاب اسلامی با شعار نه شرقی، نه غربی، سلطه، حاکمیت و استعمار غربی را نفی کرد. اگر امروز همه گاهی نغمههایی وجود دارد، در حاشیهی جامعه، فرهنگ و سیاست دیده میشود و در درون انقلاب و نظام. و این همه از آموزههای انقلاب اسلامی و عبرت آموزی از وقایع، جریانات و عملکرد رجال گذشته بود. امام در بیانی خطاب به اقشار مردم فرمودند: « اگر روحانیون، علما، نویسندگان و روشنفکران متعهد سستی بکنند و از قضایای صدر مشروطه عبرت نگیرند، به سر این انقلاب آن خواهد آمد که به سر انقلاب مشروطه آمد ». (3) امام معتقد بودند: « همیشه مورخین اهداف انقلابها را در مسلخ اغراض خود و یا اربابانشان ذبح میکنند ». (4) مورخینی که امام از ایشان این گونه یاد میکند همین درس آموختههای مستشرقین هستند و مدافعان شاهنشاهی. این روند در دوران پهلوی، بیشتر نمود داشت. در این دوران دیگر نسل ادوارد براون، سرپرسی سایکس، یا حسن تقی زاده، صادق صادق و... نیستند که تاریخ را مینویسند. اکنون نسل اول انقلاب اسلامی هستند که دارای مشاهدات از عملکرد رژیمی وابسته و دارای اسناد و روایات متعدد هستند، و نباید اجازه داد که تاریخ از سوی جریانات معارض وحدت ملی، فرهنگ ملی و اقتدار ملی از مسیر خود منحرف شود. خصوصاً که در طی سی سالی که از انقلاب اسلامی میگذرد، تلاشهایی نیز در داخل و خارج کشور در این راستا صورت گرفته است. اما همیشه باید این اصل را به خاطر داشت که: تاریخ روشنگر نسلهای آینده است و این تاریخی است که برای فرد و جامعه راهبردی و معلم است.
طبیعی است که ما مبانی نظری تاریخ خود را از قرآن گرفتهایم و بر این مبنا - همان طور که اقبال لاهوری هم میگوید - تاریخ یکی از منابع شناخت است. شهید مطهری هم در تبیین ایدئولوژی اسلامی، به تاریخ و جامعه شناسی اشاره میکند. این مبانی وارد تاریخ نگاری اسلامی شد. هر چند ما هنوز در مبانی نظری در گامهای اول قرار داریم و نظریههای تبیین شده و مکتوبی در این مورد چندان نداریم. اما زاویهی دید ما قرآنی و دینی است.
دیگر میتوان به دیدگاه شهید مطهری نسبت به تاریخ و فلسفه تاریخ اشاره کرد. وی مینویسد: « تاریخ عبارت است از یک جریان » (5) و در کتاب فلسفهی تاریخ به زوایای تاریخ پرداخته است و جریانهای مختلف تاریخ نگاری مانند جریان چپ، راست، غربی، و نیز بینشها و نگرشهای تاریخی را نقد کرده است.
لذا تاریخ نگاری پس از انقلاب اسلامی و در نسل اول، و نیز به نسبت گذشت 30 سال از انقلاب، رشد زیادی داشته است. اما من معتقدم آن چه امروزه منتشر میشود، تاریخ نیست. بلکه مواد و منابع اولیهی تاریخ است. اولین رهاورد را میتوان انتشار اسناد دانست. در گذشته مورخین ما دچار فقر منابع و اسناد بودند. گاه منابع انگلیسی دست چندم و گاه منابع روسی - که صحت و سقم آنها نیز چندان روشن نبود - در اختیار مورخین بود و هر کسی هم بنا به خط مشی خود مینوشت. اما انتشار اسناد از سوی 11 مرکز اسنادی، تقریباً زمینههای تاریخ نگاری را فراهم آورد. گر چه هنوز مراکز اسنادی هم در قدمهای اولیه هستند.
در سازمان اسناد ملی بیش از 250 میلیون سند وجود دارد؛ در کتاب خانهی و آرشیو مجلس شورای اسلامی، بیش از 8 میلیون سند، وزارت اطلاعات بیش از 60 میلیون سند در اختیار دارد؛ اسناد دربار که در اختیار مؤسسهی مطالعات تاریخ معاصر است، بیش از 1/5 فقره میلیون است. و مراکز دیگری مانند وزارت امور خارجه، ریاست جمهوری، دادگستری، ارتش و... و این است که انتشار اسناد زمینه را برای تحقیق آماده میسازد و این یکی از منابع در مأخذ تاریخ نگاری است.
موضوع بعدی خاطرات است. چه به صورت شفاهی و چه کتبی. در گذشته خاطره نویسی در میان علما و نوشتههای اسلامی رایج نبود و شاید نوعی ریا تلقی میشد. اما پس از انقلاب اسلامی، بنا به ضرورت و نیاز جامعه، خاطره نویسی به صورت یک سنت درآمد. البته در آنها فراز و نشیبهایی دیده میشود. برخی دچار اغراق شدهاند و برخی گزینشی نوشته شدهاند و کمبود و نقصهایی دارند. اما در کلیت خود بسیار ارزنده است و این یک میراث بزرگ برای جامعه و نسلهای آینده است. انتشار مجلات تخصصی تاریخ، در مقایسه با گذشته، گام بسیار بزرگی بوده است ودر حد خود نقش تعیین کننده در تاریخ نگاری ما داشته است واین روند رو به تکامل و گسترش و افزایش است.
نکتهی دیگری که قابل ذکر است این است که با همهی فراز و نشیبها و نقصها، آن چه منتشر میشود مغتنم و نویدبخش است و فقر شدید قبل از انقلاب اسلامی را برطرف میسازد. هر چند ما در دوران گذشتهی تمدن اسلامی دارای مکتبهای تاریخ نگاری بودهایم و تاریخ درسی از دروس حوزهی علمیه بود و شخصیتهای بزرگی بودند که پس از اتمام مشاغل سیاسی خود، به تاریخ نگاری روی میآوردند. اما متأسفانه در سه - چهار قرن اخیر، تاریخ هم در حوزهها تعطیل شد و هم در بین سیاسیون.
اما پس از انقلاب اسلامی، در حوزههای علمیه درس تاریخ به عنوان یک سنت آغاز شد. و این خود طلیعهی نویدبخش دیگری است.
رجبی:
آقای تبریزی از ظهور تاریخ نگاری جدید گفتند. البته من تنها تاریخ نگاری بعد از انقلاب را در نظر داشتم. درست است که ظهور تاریخ نگاری جدید را باید ترجمهی کتاب تاریخ ایران سرجان ملکم دانست که در آن دو فرهنگ ایران باستان و ایران دوران اسلامی در تقابل با یکدیگر قرار دارند. به هر روی، این عمل یا عالماً و عامداً بوده و یا متأثر از ناسیونالیسم اروپایی شکل گرفته که ایدئولوژی غالب و گفتمان سیاسی رایج بسیاری از اندیشمندان و سیاستمداران قرن 19 اروپا بوده است. پس از وی باید از کنت آرتور دوگوبینو، وزیر مختار وقت فرانسه در ایران ( دورهی ناصری ) نام برد. وی ایران شناسی برجسته بود و از پیشگامان نژادپرستی جدید به شمار میرفت. به قول ویراستاران کتاب ایران شناسی در ایران و ژاپن، ( ویراستهی رودی متی و نیکی کدی، ترجمهی مرتضی اسعدی، صص هیجده و نوزده )، گوبینو « در دو کتابی که دربارهی ایرانیها نوشت، در جنب ملاحظات بسیار قابل توجهی که دربارهی این مردم عرضه کرد، همچنان به برتری نژاد آریایی و فرودستی نژاد سامی قائل بود. طنین این نظریه رادر آثاری بسیاری از ایران شناسان نیز میتوان بازیافت... نظریات برتری نژاد آریایی، توجه و علاقهی بسیاری از محققان و مقامات ایرانی را نیز جلب کرد و به طرح یک باور ناسیونالیستی جدید که متضمن قول به تفوق ایرانیان قبل از اسلام و خسارت آمیز بودن اعراب ( مسلمان ) به ایران بود، مدد رساند. »ایرانیان منورالفکری که در تماس و مراوده با وی بودند، تحت تأثیر اندیشههای نژاد پرستانهی او قرار گرفتند که مشخصاً باید از نامهی خسروان، نوشتهی شاهزاده جلال الدین میرزای قاجار نام برد. پس از وی نیز از میرزا آقاخان کرمانی میتوان نام برد که تاریخ ایران باستان را متأثر از تعلقات شوونیستی و رمانتیسم تاریخی سرود. پیش از او نیز باید از میرزا فتحعلی آخوندزاده یاد کرد که او نیز در نوشتههایش نفرت و انزجار خود را از اسلام، فرهنگ اسلامی و تاریخ ایران دورهی اسلامی اظهار داشته و اسلام را عامل عقب ماندگی دانسته و به همهی مظاهر فرهنگ و تمدن ایران باستان فخر و مباهات میکند.
قادری:
قبل از این دوره، جریان آذرکیوانیه را هم داریم که در این نگاه بیتأثیر نیستند.رجبی:
آذرکیوانیه جریان فلسفی – فکری نبود، بلکه فرقهی مذهبی زردشتی بود و در دورهای کوتاه و بین زردشتیان هند رواج داشت. نکتهی بعد این است که ما تا اواسط دورهی قاجار تواریخ عمومی داریم. در تواریخ عمومی این دوره، فلسفهی تاریخ با تاریخ آمیخته است و آغاز تاریخ هبوط انسان است. بعد تاریخ پیامبران است. سپس، شاهان باستانی است و پس از آن، دوران تاریخی آغاز میشود. آخرین اثر متعلق به این نگرش، ناسخ التواریخ است. در این نوع تاریخ نگاری نوعی نگاه دینی مستتر است که البته نمیتوان آن را ایدئولوژیک دانست.قادری:
این نوع تاریخ نگاری در واقع ادامهی یک سنت دیرپاست که گویی آغاز کتاب در آن افتاده است. تا این جا تقریباً مبانی نظری تاریخ نگاری ایران و انقلاب اسلامی را بیان کردیم و این که از چه پارادایم و روشی تبعیت کردهایم.با همهی این تفاصیل، آیا در حوزهی انقلاب اسلامی به تاریخ نگاری رسیدهایم یا خیر؟ هم چنین باید به این نکته توجه داشته باشیم که سوای نگرش و رویکرد حاکم بر نوشتههای تاریخی، میتوان نگاهی از بیرون نیز به آن داشت. و آن این است که آیا این تاریخ نگاری مبتنی بر روایت است یا تحلیل؟ البته آقای تبریزی معتقدند که هنوز وارد مرحلهی تاریخ نگاری نشدهایم.
تبریزی:
اگر تاریخ نگاری را در سه بعد در نظر بگیریم؛ روایی، تحلیلی و فلسفهی تاریخ؛ به نظر من بالقوه دارای مبانی نظری هستیم و در عمل هم بر اساس آن مینویسیم، اما هنوز این مبانی مکتوب، مدون و تبیین نشدهاند. در تاریخ نگاری روایی بسیار قوی و گسترده عمل کرده ایم، هر چند میتوان به آن انتقاداتی وارد کرد. در تاریخ نگاری اسنادی هم رشد خوبی داشتهایم. اما در تاریخ نگاری تحلیلی هنوز ضعف داریم. نه نظریه پرداز داریم و نه نظریه پردازی کردهایم و نه توانستهایم مکاتب تاریخ نگاری براساس نیاز زمان تبیین کنیم. منظور من همان حوزهی انقلاب اسلامی است.قادری:
چه نمونههای خوب و بارزی میتوان از تاریخ نگاری روایی و اسنادی نام برد؟تبریزی:
به عنوان مثال در خاطرات منتشر شدهی شخصیتها، از نمونههای خوب میتوان خاطرات آقای عزت شاهی و نیز حجت الاسلام شیخ محمد تقی فلسفی را نام برد. مثلاً در مورد خاطرات عزت شاهی، هم گفتار نویسنده و هم ویرایش خوب عامل تأثیرگذاری هستند. علاوه بر این که این کتاب وقایع بیش از 22 سال را در برمیگیرد. از حدود سال 1339 تا 1360. هنر عزت شاهی این است که کمتر از آن چه میداند گفته است. اسناد و قضاوت دیگران به این امر شهادت میدهند. من گمان میکنم اگر اسناد عزت شاهی در اختیار وی قرار گیرد، و یک کارشناس براساس این اسناد، با وی مصاحبه کند، سخنان جدیدی خواهد داشت. در مورد خاطرات حجت الاسلام فلسفی هم، مرحوم استاد علی دوانی زحمت زیادی کشید. اسناد ایشان هم منتشر شده است. با مقایسهی اسناد و خاطرات، تناقضی در کتاب دیده نمیشود. ایشان بیش از 40 سال نقشی تعیین کننده در عرصهی سیاست و فرهنگ داشت. یک ویژگی مهم حجت الاسلام فلسفی این بود که سرنوشت خود را با مرجعیت پیوند میزد. در زمان آیت الله بروجردی با ایشان و بعد با امام (رحمة الله علیه) کار میکرد و دیگران برای وی در ذیل مرجعیت قرار داشتند.از دیگر خاطرات خوب میتوان به جام شکستهی حجت الاسلام عبدالمجید معادی خواه اشاره کرد. البته این خاطرات بیش از این که تاریخی باشند، ادبی شدهاند. ای کاش نگاهی هم به اسناد ملی داشتند.
قادری:
یکی دیگر از انواع خاطرات، خاطرات خودنوشت هستند. مانند خاطرات آیت الله علی اکبر رفسنجانی.تبریزی:
خاطرات آیت الله رفسنجانی دو وجه دارد. یکی یادداشتهای روزانهی ایشان که بعدها منبعی برای تاریخ نگاری انقلاب اسلامی خواهد بود. ایشان بر اساس یادداشتهای پس از انقلاب، خاصه سالهای 1367-1358، حوادث و جریانات را ثبت نموده است. گرچه ما در مواردی روایات دیگری از راویان انقلاب داریم.از موارد دیگر میتوان به یادداشتهای روزانه و خاطرات مهندس مهدی بازرگان اشاره کرد. یادداشتهای روزانهی وی حدود 18 سال را دربر میگیرد و بسیار ارزنده است، اما متأسفانه خاطرات وی مانند یادداشتهایش نیست و به این علت است که مصاحبه کننده ( غلامرضا نجاتی ) با هدف خاصی سؤال کرده و به مصاحبه جهت داده است که البته در تاریخ شفاهی این امر اجتناب ناپذیر است.
از دیگر آثار خوب تاریخ نگاری میتوان به کتاب کژراههی احسان طبری اشاره کرد. در این کتاب، به تحولات چپ از گروه همت تا حزب توده اشاره شده است. در مقابل خاطرات نورالدین کیانوری، آخرین دبیر کل حزب توده، شاید 20 درصد بیشتر از دانستههایش را نگفته باشد. که بعدها به آن خواهیم پرداخت.
قادری:
به هر حال یکی از مشکلات تاریخ شفاهی همین است که گوینده خود را محور را قرار میدهد و حوادث و شخصیتهای دیگر را حول محوریت خود مطرح میکند.رجبی:
من تصور میکنم در دوران بعد از انقلاب تاکنون، تاریخ تحلیلی جامع و مانعی نوشته نشده است. اگر هم چیزی دیده میشود، متأثر از یکی از جریانهای تاریخ نگاری است که پیش از این به آنها اشاره شد. این تواریخ بیش از این که مبتنی بر واقعیات و فاکتهای تاریخی باشند، تحمیل یک نگرش است بر نوشتههای تاریخی. حتی مورخ بزرگی مانند مرحوم زرین کوب، در کتاب تاریخ ایران بعد از اسلام خود میگوید: تاریخ من روایی – تحلیلی است. نه روایی محض است و نه تحلیلی محض. وی میگوید از آن جا که تاریخ تحلیلی خشک است و تاریخ روایی فاقد استنتاج، من این دورا تلفیق کردم.البته باید آدمیت را یک استنثنا دانست، به ویژه آثاری که به اندیشههای سیاسی واجتماعی مربوط میشود ( افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشدهی دورهی قاجار ) و نوعی جدید از تاریخ نگاری تحلیلی است. البته این روش فقط به آدمیت محدود شد و ادامه نیافت و به مکتب تبدیل نگردید.
برای رسیدن به یک تاریخ نگاری که بتوان آن را مکتب نامید، باید به چند وجه اشاره کرد: اول این که مورخ به دورهی تاریخی مورد نظر خود اشراف داشته باشد، دوم این که دارای نظریهی فلسفی در تاریخ بوده و قدرت استنتاج داشته باشد. کارهای خوبی که توسط دکتر داوری و دکتر مجتهدی انجام شده، ناشی از تعلق خاطر ایشان به فلسفه است. سوم این که جامعه شناسی، اقتصاد، سیاست و روابط بین الملل هم بداند. شاید در گذشته، تنها داشتن اطلاعات فاکتهای تاریخی برای مورخ کافی بود، ولی مثلاً آیا امروز نوشتن تاریخ معاصر ایران بدون توجه به مسألهی نفت و تنازعات سیاسی ابرقدرتها در منطقه، امکان پذیر است؟
تبریزی:
در این که هر چه به تاریخ معاصر نزدیکتر میشویم، ابعاد مورد نیاز تاریخ نگاری بیشتر میشود شکی نیست. به ویژه از دورهی مشروطه به بعد، جامعهی ما هم تحول کیفی مییابد و هم کمی. اما من گمان میکنم در کنار دانستن مسائل اقتصادی و اجتماعی و... باید به دو نکته هم توجه کرد. یکی بحث استعمار که در تمام تار و پود این مملکت وجود داشته و مطالب را آن طور که مایل بود تفسیر میکرد. بخش عمدهی جریانات تاریخ نگاری ما قبل از انقلاب اسلامی، مانند جریان فراماسونری یا افراد منفرد، به طور مستقیم یا غیر مستقیم متأثر از استعمار بودهاند. بنابراین مورخین ما بدون داشتن بینش اطلاعاتی، سیاسی و امنیتی نمیتوانند تاریخ بنویسند. (6) شاید این امر در دوران قبل از صفویه مطرح نبود. در سفرنامهی شاردن، کارنامهی ادوارد براون، آثار آن لمبتون، سرپرسی سایکس و... این جهت گیریهای به خوبی مشخص است. هر یک از این افراد وقتی مأموریتشان در ایران خاتمه مییافت، رئیس بخش ایران شناسی دانشگاه مربوطهی خود میشدند. در مورد امریکاییها نیز چنین است. ریچارد کاتم که ایران شناس است و متأسفانه برخی زیاده از حد به آثار او استناد میکنند، از همین دسته است. مأموریت وی محرز است. و در اسناد لانه جاسوسی مدارک آن موجود است و نیز بسیاری ایران شناسان امریکایی دیگر. کاتم علل کودتای 28 مرداد را چنین توصیف میکند: خیانت حزب توده و همراهی با شوروی، دربار با مفاسد و دخالتهایش، آیت الله کاشانی با غرور خود، مصدق با خودخواهی و خودپرستی باعث کودتا شدند. وی هیچ جایی برای آمریکا که خود عامل این کودتا بود، در نظر نگرفته است و نامی از این کشور نمیبرد. بسیاری از شخصیتهای و رجال سیاسی ایران نیز وابستگی به برخی محافل خاص داشتهاند. به عنوان مثال شاپور بختیار که 24 سال فعالیت سیاسی داشت، عضو یک گروه فراماسونری در اصفهان بود ولی تاکنون کسی به این نکته اشاره نکرده است. از سال 1331 به بعد هم با لانه جاسوسی امریکا در ارتباط بود. در مورد وی 32 سند مفصل وجود دارد که در جلسات لانه جاسوسی شرکت کرده است. حتی سندی وجود دارد که یک امریکایی مینویسد: بختیار در میان مردم پایگاهی ندارد، اشتباه کردید او را برای نخست وزیری انتخاب کردید.در مورد بسیاری از رجال اسناد فراوان از وابستگی ایشان وجود دارد. این اسناد در لانه جاسوسی و ساواک بودهاند. البته باید به یاد داشته باشیم که این گونه اسناد ( اسناد سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی ) برای تاریخ نویسی نیست، بلکه برای عملیات و استفادهی کاربردی است. گذشت زمان این اسناد را به سند تاریخی تبدیل میکند. در مورد بسیاری احزاب مانند حزب توده، چریکهای فدائی خلق ایران هم این مسأله وجود دارد. امام (رحمة الله علیه) میگفتند این احزاب از داخل و از مردم برنخاستهاند. در مورد احزاب چپ نیز چنین است. ارزش اسناد در روشن کردن این گونه موارد است. امروز از این دست اسناد وارد حوزهی تاریخ نگاری شده است.
قادری:
اما منابع و اسناد مکتوب و غیر مکتوب. طبیعی است که دست مایهی اولیهی مورخ همین دادهها و اسناد تاریخی هستند. از این نظر ما امروز در چه وضعیتی هستیم؟ چه از نظر اسناد، چه مراکز اسنادی و چه آثار منتشر شدهی اسنادی.رجبی:
عمر منابع و مراکز اسنادی در ایران از دو دهه بیشتر نمیشود و عمدتاً به بعد از جنگ بازمیگردد. برحسب این که هر یک به گردآوری و سازمان دهی چه نوع منابعی میپردازند، میتوان آنها را تقسیم بندی کرد. برخی از این مراکز صرفاً به گردآوری اسناد میپردازند، مانند مرکز اسناد انقلاب اسلامی، برخی به گردآوری اسناد شخصی هم میپردازند، مانند مؤسسهی مطالعات تاریخ معاصر ایران، برخی وجه پژوهشی هم دارند، برخی فقط اطلاع رسانی میکنند. بعضی کتابهای مکمل و مرتبط با دوره و موضوع خود را نیز نگهداری میکنند. برخی به گردآوری، سازماندهی و انتشار اسناد و مدارک انقلاب اسلامی میپردازند. مانند مرکز اسناد انقلاب اسلامی و سازمان اسناد و مدارک انقلاب اسلامی که در کتاب خانهی ملی ادغام شد. برخی از این مرکز، برحسب این که چه نوع موادی نگهداری میکنند، سمت و سوی منطبق با آنها را دارند. مثلاً مؤسسهی مطالعات تاریخ معاصر، چون بیشتر اسناد رجال عصر پهلوی را گردآوری کرده است، بیشتر مطالعات و پژوهشهای آن به دورهی پهلوی اختصاص دارد. البته قبلاً بیشتر به دورهی قاجار متمایل بود. موضوع مطالعهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، به دلیل این که اسناد ساواک را نگهداری میکند، دورهی پهلوی است، البته این مرکز دورهی جمهوری اسلامی را هم در برمیگیرد.11 مرکز اسنادی با یکدیگر مرکزی به نام مهتاب تشکیل دادهاند که در طی جلساتی تجربیات خود را در آن مطرح و با هم مشورت و تبادل نظر میکنند. عمدهی این مراکز بعد از انقلاب اسلامی تشکیل شدهاند، چه مراکز داخل ایران و چه خارج از کشور. البته برخی مراکز خارج از کشور زودتر تشکیل شدند، که هدف مشخصی هم داشتند. این مراکز هدف تاریخ سازی برای انقلابی را داشتند که تصور میکردند در آیندهای نزدیک با شکست مواجه خواهد شد و یا به استحالهی سیاسی و فرهنگی دچار خواهد گردید. این مراکز اغلب از ایرانیان مهاجر مخالف نظام، اعم از سلطنت طلبان یا احزاب تشکیل شدند. این افراد گنجینهی خوبی در اختیار داشتند که با آنها میشد تاریخ شفاهی ترتیب داد و عمدتاً در امریکا و انگلستان ایجاد شدند.
این مراکز نشریات و کتابهایی هم دارند. « مرکز بازشناسی ایران و اسلام » در یک کتاب همهی این مراکز را و در کتاب دیگر انجمنهای سیاسی و ادبی و... را معرفی کرده است. کتاب دیگر نشستها و سخنرانیهای این مراکز و در کتاب دیگری، کتاب شناسی آثار ایشان را ارائه داده است.
مراکز داخل کشور هم عمدتاً در دههی 60 تشکیل شدند. تا آن زمان چون جنگ مسألهی اصلی کشور بود، امکان گسترش این مراکز و فرصت پرداختن به این مسائل نبود.
شاید یکی از علل تشکیل این مراکز را بتوان شهادت رجال سیاسی انقلاب در صبحدم انقلاب دانست. خلاء این رجال و از میان رفتن اطلاعات و دانستههایشان، فکر ایجاد مراکز اسنادی را قوت بخشید.
تبریزی:
علیرغم مشکلات و معضلات موجود در عرصهی تاریخ نگاری و انتشار منابع و مآخذ مستند، تأسیس مراکز اسنادی و تاریخ پژوهی، گشوده شدن گنجینههای اسنادی، به نسبت نیاز و تحقیقات، حرکتهای خجستهای آغاز شده است. با توجه به محدودیت زمانی، فهرستوار بخشهایی از کارهایی را که صورت گرفته و امکاناتی که در دسترس است، و نیز احیاناً موارد مغفول را یادآور میشوم.از اواخر دههی 1360 به خصوص، پس از پایان گرفتن دفاع مقدس، در عرصههای تاریخ نگاری حرکتهایی آغاز شد. شاید اولین حرکت از طرف محقق و مورخ معاصر، حجت الاسلام سیدحمید روحانی بود که مرکز اسناد انقلاب اسلامی را تأسیس و با انتشار کتاب سه جلدی « نهضت امام خمینی » نه تنها گامی در تاریخ نگاری انقلاب اسلامی برداشت که در جمع آوری اسناد خصوصی افراد، مراکز اسنادی کشور، منابع و مآخذ، تلاش وسیعی را آغاز کرد و مجلهی 15 خرداد را انتشار داد. این مرکز امروز به مدیریت حجت الاسلام روح الله حسینیان، یکی از مهمترین مراکز اسنادی، تاریخی و پژوهشی است و تا کنون افزون بر 500 اثر منتشر کرده است. ( البته نقد برخی آثار منتشر شده هیچ گاه از اهمیت کار و تلاش مجموعه نمیکاهد. )
دیگر بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی است به مدیریت حجت الاسلام عبدالمجید معادیخواه که از مبارزان دهههای 1340-1350 بود و در این مدت، علیرغم مشکلات مالی، فصلنامهی یاد را منتشر کرد و امروز با قدمت ربع قرن توانسته است یکی از مآخذ تاریخ نگاری باشد و افزون بر 15 اثر ماندگار، کتاب خانه و آرشیو منظمی به وجود آورده است که محل رجوع محققان، مورخان و دانشجویان رشتههای تاریخ و علوم سیاسی است. تشکیل میزگردهای تخصصی بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، نه تنها در عرصهی تاریخ انقلاب، که در شناخت حرکتهای فرهنگی – سیاسی عصر مشروطه و ماقبل مشروطه مؤثر است و پژوهشهای در خور ستایشی در این زمینههای ارائه داده است.
مؤسسهی مطالعات تاریخ معاصر که افزون بر دو میلیون سند دربار پهلوی را جمع آوری کرده است، و آرشیو منظمی از مطبوعات عصر مشروطه تاکنون گرد آورده است. این مؤسسه با انتشار فصلنامهی « تاریخ معاصر » (7) و انتشار بیش از 20 عنوان کتاب در عرصهی تاریخ نگاری عصر قاجار، دوران پهلوی و تاریخ انقلاب اسلامی گامهای در خور ستایشی برداشته است و با فعالیت در عرصهی الکترونیک، سایت و مجلهای تهیه کرده است که برای محققان برون مرزی نیز قابل استفاده است. مدیریت آقای موسی حقانی در مؤسسه این مرکز را محل رجوع محققان کرده است. آقای حقانی خود از پژوهشگران و مورخان معاصر است.
مرکز بررسی اسناد تاریخی:
این مرکز در سال 1376 توسط وزارت اطلاعات کشور در راستای ارائه و انتشار اسناد « اطلاعاتی – امنیتی » ساواک تأسیس شد و امروز پس از ده سال با کارنامهای درخشان و قابل ستایش افزون از 200 عنوان کتاب اسنادی منتشر کرده است. موضوعات مهم آن عبارتند از:در وقایع و رخدادهای تاریخی: مدرسهی فیضیه، روزشمار انقلاب اسلامی (25 مجلد )، قیام 15 خرداد (9 مجلد ) و...
در جریانات و احزاب: حزب توده، کنفدراسیون دانشجویان، حسینیه ارشاد، چریکهای فدائی خلق، حزب دموکرات، حزب ایران نوین (5 مجلد)، حزب ملیون، حزب مردم و...
رجال عصر پهلوی: دکتر علی امینی، سیدضیاءالدین طباطبایی، مهندس جعفر شریف امامی، هوشنگ نهاوندی، اشرف پهلوی، شمس پهلوی، فرح پهلوی، منوچهر اقبال، منوچهر آزمون، پرویز نیکخواه و...
رجال انقلاب اسلامی و یاران امام خمینی (رحمة الله علیه): شهید آیت الله مرتضی مطهری، شهید آیت الله سیدمحمد بهشتی، شهید آیت الله دکتر مفتح، شهید دکتر باهنر، شهید آیت الله سیدمحمدرضا سعیدی، شهید آیت الله حسین غفاری، شهید آیت الله سید اسدالله مدنی و...
از مراجع فقیه: آیت الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی، آیت الله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی و...
از شخصیتهای برجسته: آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی، آیت الله جواد فومنی، استاد فخرالدین حجازی، جلال آل احمد و...
انتشار اسناد اطلاعاتی – امنیتی در رشد سیاسی و دشمن شناسی، موضوع شناسی، شناخت نیمهی ناگفته و نانوشتهی جریانات و رجال مؤثر در تدوین و تحلیل تاریخ میتواند نقش برجستهای داشته باشد.
مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی با برگزاری نشستها و همایشهای تخصصی و استفاده از اسناد وزارت امور خارجه، اسناد ملی، اسناد ساواک، اسناد دربار، اسناد دادگستری و... در تدوین کتب تاریخی نوآوری داشته و گامهای ارزندهای برداشته است. انتشار خاطرات فردوست که تاکنون بیش از 20 بار تجدید چاپ شده است، از مهمترین آثار این مؤسسه است. (8) این مؤسسه کتابهای متعدد در تاریخ انقلاب اسلامی و تاریخ پهلوی منتشر کرده است و تک نگاریهایی نیز برای روشن کردن زوایای تاریک تاریخ معاصر داشته است. مؤسسه اخیراً اقدام به انتشار « اسناد لانه جاسوسی » کرده است که در حقیقت توسط « جواسیس سیا » و مأموران سفارت آمریکا تهیه شده بود. در این مجموعه محققان و مورخان میتوانند تا حدی به عمق و ابعاد دخالتهای بیگانگان در سرنوشت مملکت، وابستگی رجال سیاسی و درباری به بیگانه و توطئههای غرب علیه مملکت و نیز دخالتها و سلطهها در سالهای 1320-1357 پی ببرد. و باید از کتاب 3 جلدی سازمان مجاهدین خلق و کتاب سازمان چریکهای فدائی خلق سه عنوان کتاب در رابطه با حزب توده و نیز طرح روزشمار دوران پهلوی نام برد که از کودتای سوم اسفند 1299 آغاز میشود.
مرکز بررسی اسناد تاریخی شاید یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین مراکز اسنادی کشور در طی 12 سال گذشته به شمار بیاید. خصوصاً با انتشار بالغ بر 200 عنوان کتاب در مورد رجال دربار، احزاب و جمعیتها، رخدادها و وقایع، رجال انقلاب اسلامی و... توانست بیش از یکصد هزار سند اطلاعاتی – امنیتی را که اهمیت و دقت بیشتری داشتند، منتشر سازد.
دفتر ادبیات انقلاب اسلامی یکی دیگر از مراکز فعال در عرصهی تاریخ نگاری انقلاب اسلامی است. این مرکز را باید دفتر ادب، هنر مقاومت و تدوین تاریخ انقلاب اسلامی دانست که با مدیریت هدایت الله بهبودی و مرتضی سرهنگی پایه گذاری شد. در مدت 15 سال اخیر، سرهنگی در حوزهی ادبیات مقاومت، دفاع مقدس، ارائه تاریخ جنگ و آثار شهیدان، بسیجیان، فرماندهان و... در صف اول این میدان است. در زمینهی انقلاب اسلامی، راه اندازی بخش تاریخ شفاهی انقلاب با انتشار آثار احمد احمد، عزت شاهی، حجت الاسلام هادی غفاری، حجت الاسلام سیدعلی اکبر محتشمی پور، خاتم دباغ، جلال الدین فارسی، مرتضی الویری و... حضوری برجسته داشته است. گرچه این مرکز 120 خاطره از رجال مختلف در دست انتشار دارد، اما دو کتاب « خاطرات عزت شاهی » و « احمد احمد » را به لحاظ تدوین و تنظیم ( با ویرایش محسن کاظمی ) باید بهترین نوع خاطرات و مستندترین متون دانست. از دیگر آثار این مرکز میتوان به روزشمار انقلاب اسلامی در 9 مجلد، روزشمار 15 خرداد در 2 مجلد و خاطرات رجال انقلاب اسلامی از 15 خرداد – که توسط حجت الاسلام حاج شیخ علی باقری تهیه شده و بیش از 10 دفتر را دربرمیگیرد – اشاره کرد. از دیگر آثار آن میتوان به دایره المعارف « ناموران معاصر » ایران اشاره کرد که تا کنون دو مجلد آن منتشر شده است و بنا به دلایلی کار متوقف شده است.
دفتر مطالعات تدوین تاریخ ایران:
این دفتر توسط عباس سلیمی نمین در سالهای 1380 تأسیس شد. سلیمی قبل از آن به عنوان فعال سیاسی – فرهنگی در نهادهای انقلابی – فرهنگی حضور داشت. از سال 1380 این مرکز را با هدف « نقد و بررسی و تحلیل کتب تاریخی » تأسیس کرد. در حقیقت باید هنر سلیمی و یارانش را « نقد مستند نوشتههای تاریخی » دانست. سلیمی بیش از 110 عنوان کتاب را تا کنون نقد و بررسی کرده است. حاصل کار این دفتر به صورت بولتن و لوح فشرده ارائه میشود. و تاکنون تنها 2 جلد کتاب در نقد و بررسی خاطرات آیت الله منتظری را منتشر کرده است.موزه عبرت :
این موزه در مکان « کمیته مشترک ضد خرابکاری » و زندان مخوف عصر پهلوی ( پدر و پسر ) تأسیس شد و امروزه یکی از مهمترین موزههای دیدنی و تاریخی است. این موزه با مدیریت مناسب و برنامه ریزی منطبق با نیاز روز، سالانه دهها هزار بازدید کننده دارد. موزه در حوزهی تاریخ شفاهی فعال است و تا کنون 120 خاطره به صورت تصویری – صوتی از زندانیان همین مکان تهیه و 6 عنوان کتاب نیز منتشر کرده است. از دیگر فعالیتهای این مرکز تأسیس کتاب خانه تخصص تاریخ، راه اندازی فروشگاه تخصصی تاریخ معاصر، تهیه فیلم و برنامههای تاریخ سیاسی است. موزه عبرت هم در نشان دادن تاریخ سالهای پایانی رژیم پهلوی موفق بوده و هست و هم در راه اندازی « دالان تاریخ » که امید است تا پایان 1388 افتتاح شود. این دالان سیری از کودتای انگلیسی 1299 تا فروپاشی رژیم پهلوی را به صورت تندیس، سند، عکس و تحلیل ارائه میدهد.دفتر تبلیغات اسلامی قم:
این دفتر از اوائل دههی 1360 تشکیل شد. و تا کنون کتابهای متعددی در زمینهی رجال روحانی، مراجع و چهرههای برجستهی فرهنگ، علم، سیاست، عرفان، دین و... منتشر کرده است. فصلنامههای این دفتر عموماً دارای محتوای تاریخی و رجال هستند.مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمة الله علیه):
یکی از مراکز مهم تاریخی – فرهنگی است. این مرکز به نشر آثار امام خمینی (رحمة الله علیه) میپردازد. امام خمینی (رحمة الله علیه) علاوه بر جایگاه والا به عنوان مرجع، فقیه، عارف معارف اسلامی و مفسر قرآن، در عرصههای سیاست و تاریخ و حکومت نیز در قلمرو نظری و عملی قابل تأمل بو بررسی است. در این زمینه آثار متعددی از سوی مؤسسه انتشار یافته است که میتوان آنها را در 5 بخش تنظیم کرد. 1. مبانی عقیدتی – سیاسی که دارای محتوای تاریخی است مانند صحیفهی نور، که در دو بعد تاریخی و بینش تاریخی باید مورد نظر محققان و مورخان انقلاب اسلامی قرار گیرد. این صحیفه در 21 مجلد تنظیم و منتشر شده است. 2. کتابهای تک نگاری پیرامون امام، شهید آیت الله سیدمصطفی خمینی، مرحوم حجت الاسلام سیداحمد خمینی، مرحوم آیت الله سیدمرتضی پسندیده و... 3. تحلیل محققان و مورخان معاصر پیرامون نهضت امام، انقلاب اسلامی، مبانی رهبری و... 4. تدوین و نشر کتب پیرامون ولایت فقیه و حکومت اسلامی از منظر امام خمینی (رحمة الله علیه). بدون تردید، مسئولیت، جایگاه و موقعیت دفتر نشر آثار امام خمینی (رحمة الله علیه) بالاتر از آن است که تاکنون انجام داده است. خصوصاً بیش از 600000 نامه و سند را جمع آوری و هزاران سند ساواک، شهربانی، دادگستری، ارتش و... را به صورت آرشیو نگهداری میکند و توانسته است پایان نامهها، مجلات و مطبوعات جهان را که پیرامون انقلاب اسلامی و امام مطالبی داشتهاند، به دست آورد. امروز بررسی، تحلیل، تحقیق، تدوین کتب تاریخی پیرامون امام و انقلاب اسلامی در سطوح مختلف از جمله وظایف این دفتر است. خصوصاً در نوشتههای تاریخی و برخی نقل قولهای نادرست به نام امام منتشر میشود که بعدها برای مورخان به عنوان یک ابهام، تناقض تلقی میشود. این مؤسسه دارای دو مجله حضور و متین نیز هست که صبغهی تاریخی دارند.مؤسسه اطلاعات:
این مؤسسه در طی سه دههی واپسین در نشر کتب، خصوصاً کتابهای تاریخی موفق بوده. ترجمه خاطرات رجال سیاسی دربار، رجال سیاسی کشورهای مختلف در رابطه با ایران، بررسی و تحلیلها از انقلاب اسلامی، صدور انقلاب توسط محققان، تک نگاریهایی پیرامون: فدائیان اسلام، سیدجمال الدین اسدآبادی و... از جمله کارهای در خور ستایش این مؤسسه است.مؤسسه کیهان:
این مؤسسه نیز دفتر پژوهشهای فرهنگی تأسیس کرده و با استفاده از آرشیوی غنی، شامل پرونده مطبوعات قبل و دوران انقلاب اسلامی، افزون بر 30 عنوان کتاب در مورد رجال عصر پهلوی منتشر کرده است.بنیاد شهید:
بنیاد شهید انقلاب اسلامی، بنا بر وظایف محوله، در عرصههای تاریخ نگاری انقلاب و چهرههای انقلاب اسلامی مسئولیتی سنگین دارد و به نسبت جایگاه و وظایف آن باید گفت هنوز در پیچ و خمهای اول است. اما به لحاظ کارهای منتشر شده در دههی 60 مجموعههای بسیار خوبی منتشر کرد و از سالهای 1380، بار دیگر فعالیتهای فرهنگی – تاریخی خود را شناخته و گاهنامه یاران شهید را منتشر ساخته که تاکنون بیش از 26 شماره آن انتشار یافته است. هر یک از شمارههای این گاهنامه ویژهی یکی از برجستهترین چهرههای تاریخ انقلاب اسلامی است، مانند: آیت الله سیدمحمود کاشانی، آیت الله شهید دکتر مفتح، آیت الله شهید دکتر بهشتی، شهید عراقی، شهید اندرزگو و... مجموعهی کتب در سطح عمومی و خاطره نویسی را باید جزو کارهای اولیه این بنیاد دانست.فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر:
این فصلنامه در اوائل دهه 1370 توسط محقق، مترجم و نویسنده برجسته، حجت الاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی منتشر شد و افزون بر 37 شماره در دسترس محققان قرار گرفت. متأسفانه به دلیل مشاغل رسمی، جامعهی تاریخی از ادامهی این فصلنامه محروم شد. ولی محتوای آن خود تاریخی شد. خصوصاً که حجت الاسلام خسروشاهی با تاریخ معاصر به خوبی آشناست. تحقیقات ایشان پیرامون سیدجمال افزون بر 15 جلد است و در نشستها، همایشها و... عموماً خاطرات و تحقیقات ایشان یکی از متنهای خواندنی است.دایرة المعارفها:
حرکت دایره المعارف نویسی به لحاظ کیفیت و کمیت در حال رشد و گسترش است. مدخلهای ایران، اسلام، تاریخ ایران و تاریخ معاصر در آنها لحاظ شده و میشود. از اولین دایره المعارفها باید دایره المعارف بزرگ اسلامی را نام برد. به مدیریت سیدمحمدکاظم بجنوردی از مبارزان سیاسی انقلابی دههی 1360-1340 و مدیر برجستهی فرهنگی. گرچه ایشان متأسفانه به مدخلهای رجال معاصر بین 40-25 سال گذشته نپرداختهاند یا به وقایع چهار دههی اخیر. ولی به هر صورت، آنچه میآید و خواهد آمد، نویدبخش کار عمیق و دقیق تخصصی و تحلیلی است. تاکنون 15 مجلد از این دایره المعارف منتشر شده است. مجموعه دایره المعارف ایران نیز زیر نظر آقای بجنوردی مدیریت میشود و تا کنون 2 مجلد آن منتشر شده است. دانشنامهی جهان اسلام به مدیریت دکتر غلامعلی حداد عادل، که از حرف « ب » آغاز شده و تا کنون 12 مجلد آن انتشار یافته است. این دانشنامه به مدخل انقلاب و تاریخ معاصر به خوبی پرداخته است. دایره المعارف تشیع به مدیریت دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی تاکنون 13 مجلد را انتشار داده است و بیشتر به رجال معاصر و متأخر پرداخته است. این دایره المعارف مختصر، نافع و پاسخ گوی بخشی از نیازهای مورخان خواهد بود.برخی شخصیتها خود به طور مستقل کار کرده و میکنند. ابتدا باید از محقق و مورخ نامی معاصر تاریخ اسلام و ایران آیت الله حاج شیخ علی دوانی نام برد. شخصیت ایشان نیاز به معرفی ندارد و هر مورخ و محقق تاریخ اسلام و ایران به آثار وی نیازمند است. در زمینهی تاریخ انقلاب اسلامی، در سال 1341 کتاب « نهضت دو ماههی روحانیت » را در موضوع لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی منتشر کرد که از سوی ساواک توقیف شد. بار دیگر این کتاب در سال 1346 تجدید چاپ شد که ساواک به دنبال ناشر و پخش کنندهی آن بود. در اوائل انقلاب نیز کتاب 11 جلدی « نهضیت روحانیون » را تدوین کرد که از نهضت تنباکو تا انقلاب اسلامی را دربرمیگرفت. تک نگاریهایی نیز در مورد شهید مطهری، امام خمینی (رحمة الله علیه)، خاطرات 2 جلدی خود با نام « حاصل عمر » و مقالات متعدد درهمایشها و مطبوعات دارد.
حجت الاسلام سیدحمید روحانی که با انتشار کتاب « نهضت امام خمینی » در سال 1356؛ از اولین پژوهندگان تاریخ انقلاب اسلامی به شمار میرود.
حجت الاسلام رسول جعفریان با تک نگاریهایی پیرامون تاریخ، اندیشهی سیاسی، مشروطیت ونیز کتاب ارزشمند « جریانها و سازمانهای سیاسی – مذهبی ایران (1320-1357) که تا کنون 9 بار تجدید چاپ شده است، و هر بار ویرایش جدیدی در آن صورت گرفته است، از محققان حوزهی تاریخ انقلاب اسلامی است.
استاد دکتر محمد رجبی، بیش از آن که خود مورخ باشد، در « جریان شناسی » تاریخ معاصر در سالهای 1358-1362 کلاسها و درسهای عمیق داشته است که حاصل آن تربیت پژوهشگران تاریخ بود. متأسفانه ایشان در عرصه مدیریت سیاسی – فرهنگی فرصت تدوین کتاب نیافتند اما مقالات و حضور ایشان در همایشها هم چنان ادامه دارد.
محقق و پژوهندهی پرتلاش دکتر محمدحسن رجبی مؤلف کتاب « زندگی نامهی سیاسی امام خمینی (رحمة الله علیه) » که تاکنون 5 بار تجدید چاپ و ویرایش شده است، و کتاب علمای مجاهد، که در حقیقت نشان دادن خط مبارزاتی علمای بزرگ در جهان اسلامی علیه استعمار و استبداد است و کتاب « نامههای سیاسی » که مآخذ و منبع مورخان و پژوهشگران تاریخ معاصر ایران است.
حجت الاسلام علی ابوالحسنی از پژوهشگران فعال در عرصهی تاریخ معاصر، دوران مشروطه، دوران پهلوی و انقلاب اسلامی است که حضوری فعال در مطبوعات، رسانهها و انتشار کتاب دارد.
حجت الاسلام ابوالفضل شکوری، از همکاران بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی و فصلنامه یاد است. افرادی که در بالا نام بردیم، پژوهشگران داخلی و مدافع نظام هستند. عدهای نیز به طور شخصی در خارج از کشور و یا با دیدگاههای دیگر به تألیف در زمینهی انقلاب اسلامی و دوران پهلوی پرداختهاند. از جمله خسرو شاکری که تحلیل آثار وی نیاز به بحثی مستقل دارد. چرا که آثار وی در دههی 1350-1360 با آثار جدیدش کاملاً متفاوت است. نوشتههای همایون کاتوزیان باید هریک به طور مستقل ارزیابی شود چرا که آثار او نیز دارای فراز و نشیب و پراکندگی فراوان است. آنچه در نشریات چپ در سالهای 1386-1362 در اروپا به چاپ میرسد، نوعی دل مشغولی است و بیش از آن که تاریخی باشد، سیاسی و جناحی درون چپ است. از گذشته نیز در تاریخ نگاری چپ باقر مؤمنی صاحب آثاری بوده و از متخصصین چپ بوده و هست. او بیش از آن که تاریخ بنویسد، تاریخ میسازد. مرتضی راوندی از دیگر مورخان چپ است که آثار او را باید ادامهی تحقیقات آکادمی مسکو دانست. آنچه به عنوان تاریخ اجتماعی از او منتشر شده است، تحقیقات علمی و تاریخی نیست، بلکه مطالبی توصیفی و مباحثی از پیش تعیین شده است که به صورت کتاب ارائه شده است خصوصاً با نگرش مادی.
مسلماً هر یک از این موارد اخیر نیاز به تحلیل مستقل و مستندات این نظریه دارد تا مشخص شود که ایشان چگونه در چارچوب مارکسیسم زندانی شدهاند و با نگاه ماتریالیستی به همه اشخاص و جریانها مینگرند.
به هر حال زمان آن رسیده است که نام رجال انقلاب و نیز وقایع در دایره المعارفها وارد شود. اسناد جمع آوری شدهاند و این کار هنوز هم ادامه دارد و هم زمان به دورهی بهره برداری از اسناد هم رسیدهایم.
کار دیگری در شهرستانها و استانها با عنوان دایره المعارف منطقهای شروع شده است که بسیار ارزنده است و البته آسیبهایی هم دارد. ما برای شناخت تاریخ ملی، نیاز به تاریخ محلی داریم. البته گاهی غلوها و افراطهای قوم گرایی دیده میشود که از آسیبهای این مسأله است و در جای خود نیاز به بررسی، تحلیل و ارزیابی دارد.
اما در داخل و خارج از کشور تاریخ نگاری چپ بیش از جریانهای دیگر ( به جز جریان داخل نظام ) فعال بوده و هست. اما منفعل. بخصوص پس از شکست سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیک در ایران و جهان. مشکل عمدهی این جریان، عدم صداقت در بیان وقایع و رخدادهاست. این روش نه تنها تناقض با حقایق و واقعیتها را به دنبال دارد که به نوعی روایت ناصحیح دادن به مخاطبان است. گر چه انتشار بخش قابل توجهی از این موارد مشکل را حل کرده و روایات متضاد از درون چپ توانسته است این نقیصه را برای نسل حاضر که خود شاهد و حاضر در صحنههای سیاسی (1320-1360) بوده، حل کند؛ ولی آنچه مثلاً در خاطرات کنفدراسیون حمید شوکت ارائه میدهد نوعی فرار از واقعیات است. چه خاطرات خانباباخان تهرانی یا کوروش لاشائی و محسن رضوانی چه تاریخچهی کنفدراسیون. دقیقاً مانند اثر حمید احمدی « ناخدا انور » در خاطرات شفاهی و یا تدوین خاطرات بنی صدر. همه به دنبال تبرئهی خود و جریانی هستند که وابسته به آن بودند.
از دیگر کارها میتوان به داستان موریانه اثر بزرگ علوی اشاره کرد. کسانی که بزرگ علوی را میشناسند به فعالیتهای وی بین سالهای 1370-1320 آشنا هستند. اما خاطرات مریم فیروز، احسان طبری، نورالدین کیانوری و ایرج اسکندری را میتوان واقع گرایانهتر دانست. به ویژه کتاب « کژراهه » طبری را. کتب رهبران احزاب و حزب توده نیاز به بحث و بررسی مستقل دارد.
قادری:
مراکز تاریخ شفاهی در چه وضعیتی هستند؟تبریزی:
تاریخ شفاهی یکی از رشتههای علوم انسانی است که در چهل سال اخیر رشد زیادی داشته است و در ایران، در سه دههی واپسین پس از سقوط رژیم پهلوی، تحولات فکری و سیاسی، توجه به تاریخ نگاری و تاریخ شفاهی، اسناد، خاطرات، زندگی نامه، وقایع نگاری و جریان شناسی... مورد توجه عام و خاص جامعه قرار گرفت و در دههی واپسین این حرکت سیر تصاعدی یافت.تاریخ شفاهی ایران ابتدا توسط رادیو بیبیسی در اوائل انقلاب آغاز شد. با اهدافی که لندن همیشه داشته و این رادیو دارد. سپس توسط دانشگاه هاروارد با طرح جمع آوری خاطرات رجال عصر پهلوی، سرعت بیشتری گرفت. در ایران نیز از سوی مراکز پژوهشی و نیز اشخاص منفرد گسترش یافت. اکثر قریب به اتفاق آنچه منتشر شده است، دارای گرایشهای خاص سیاسی و فکری بودهاند و این روند همچنان ادامه دارد.
مصاحبه با تاریخ شفاهی تفاوتهایی دارد: تفاوت عمده مصاحبه مطبوعاتی با تاریخ شفاهی و این است که در مصاحبه مطبوعاتی، مصاحبه گر به طرح مسائل سیاسی روز، درگیریهای جاری و آنچه به نظرش مهم میرسد میپردازد. اما در تاریخ شفاهی مصاحبهگر به وقایع و رخدادها اشراف دارد و قصد او تنها بیان واقعیات تاریخی و کنکاش از ناگفتهها و روشن کردن زوایای تاریک تاریخ است. آنچه از تاریخ شفاهی حاصل میشود، با گذشت زمان نه تنها ارزش خود را از دست نمیدهد بلکه اهمیت بیشتری هم مییابد.
خاطرات خودنوشت هم بخشی از تاریخ شفاهی است. در این نوع خاطرات اغلب دیده میشود که شخص: 1. براساس سلیقهی خود عمل میکند 2. کارهای خود را مهم میشمارد. 3. بر نقاط قوت خود تأکید دارند 4. تحلیل و نگاه او شخصی است 5. از مسائلی که گذشته، کارنامه و اندیشهاش را به چالش میکشد، اجتناب میکند 6. از یاران و دوستان تخود برای تبرئه خود دفاع میکند و یا آنان را نقد میکند 7. به شیرینی و برجستگی مهم گذشته خود و تعلقات خود میاندیشد. عمدهی خاطرات رجال عصرپهلوی با این خصوصیات نوشته شده است. خصوصاً پس از انتشار اسناد و روشن شدن وابستگیها و خیانتها... این موضوع را در رابطه با حزب توده ایران هم داریم.
اما هنگامی که تاریخ شفاهی از طریق مصاحبه انجام میگیرد عکس این موارد را شاهد هستیم. تاریخ شفاهی باید توسط افراد متخصص تهیه و تدوین شود و ویژگیهای زیر را داشته باشد: 1. انتقاد 2. نقض 3. رد 4. تخطئه 5. سؤالات اساسی 6. ابهام زدایی از تاریخ 7. بیان ناگفتهها و مطالبی که دیگران نگفتهاند یا نمیخواهند بگویند، (9) حتی راوی.
برای دستیابی به اهداف مصاحبه کننده باید دارای شرایط زیر باشد: 1. تخصص در موضوع 2. سلیم النفس ودارای اخلاق حسنه 3. عادل و با انصاف در ارائه مطالب 4. اشراف به شخصیت مصاحبه شونده و مسائل جانبی
محافل تاریخ شفاهی در خارج از کشور
در اروپا و امریکا، از اوائل دههی 1360 تاریخ شفاهی ایران توسط مراکز دانشگاهی، جریانات سیاسی فکری آغاز شد و از سوی مراکز غربی مورد حمایت قرار گرفت. و حتی متنها قبل از انتشار مورد استفادهی سرویسها قرار میگرفت. آن چه میتوان تا کنون از مراکز تاریخ نگاری و انتشار خاطرات نام برد:1- مرکز تاریخ شفاهی یهود، با مدیریت خانم هما سرشار، که با انتشار فصل نامه و کتب تاریخی و اهداف صهیونیستی و دوملیتی فعالیت دارند.
2- مرکز تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد، در سال 1363 تأسیس شد و بیش از 150 خاطره از رجال درباری و سیاسی منتشر و تعداد نامعلومی بصورت محرمانه نگهداری میشود! مسلماً جنبهی سیاسی و اهداف آمریکاییها لحاظ میشود.
3- مرکز تاریخ شفاهی دانشکدهی علوم اجتماعی در هلند، با مدیریت حمید احمد ( ناخدا انور ) از اعضای سازمان افسران حزب توده، پناهنده به افغانستان (1361) و مسکو فعلاً ساکن آلمان است. ایشان هم در آثارشان نوعی گریز از واقعیت است.
4- مرکز تاریخ شفاهی مستشاران امریکایی در ایران، توسط ارتش امریکا که اطلاع درستی از آن نداریم.
5- تاریخ شفاهی زنان ایران، با مدیریت خانم مهناز افخمی، رئیس سازمان زنان (1345-1357)
7- مرکز تدوین تاریخ شفاهی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی – اروپا- امریکا با مدیریت حمید شوکت – مستقل بحث خواهیم کرد. آن چه در سه عنوان کتاب آمده است، با اسناد و واقعیات منطبق نیست.
8- مرکز تاریخ شفاهی مؤسسهی مطالعات ایرانی – مؤسسهی اشرف پهلوی... در امریکا با مدیریت علمی احسان یارشاطر، سید حسین نصر و... که کار عمدهی آنها فعلاً انتشار « ایران نامه » است.
در این جا مناسب میدانم از تحقیقات یکی از مورخان و پژوهندگان معاصر که لطف کردند و یادداشتهای خود را در اختیار من گذاردند، تشکر کنم. ایشان به صورت تفصیلی برخی نهادها و مراکز فرهنگی – تاریخی جریان سلطنت طلب، چپ، ماسونری، وابسته به غرب... در اروپا و امریکا پیرامون تاریخ و فرهنگ ایران کار میکنند در اختیار من گذاشتند. گرچه برخی از این شخصیتها و نهادها را دیده بودم، ولی با توجه به یادداشتهای ایشان به چند مورد اشاره میکنم:
1- بنیاد تاریخ شاهنشاهی:
این بنیاد توسط شجاع الدین شفا، مسئول فرهنگی دربار پهلوی در دههی 40 و 50 در اروپا تأسیس شد و با همکاری سلطنت طلبان بیش از 14 جلد کتاب علیه اسلام و انقلاب اسلامی منتشر کرده است.2- بنیاد کیان:
این بنیاد در سال 1365 توسط اشرف پهلوی و طیف مدافعان سلطنت در کالیفرنیا تأسیس شد و دارای کتاب خانه و نشریه است. از فعالان آن جلال خالقی مطلق، ذبیح الله صفا، محمدعلی همایون کاتوزیان، حشمت مؤید و... هستند که مدتی فصلنامهی ایران شناسی را منتشر میکردند.3- بنیاد کوی:
این بنیاد در سوئیس و توسط دکتر پروین که متخصص مطبوعات ایران در عصر مشروطه است، تأسیس شد و دارای کتاب خانه مجهز است و علاوه بر حوزهی مطبوعات در موضوعات تاریخی نیز فعالیت دارد.4- دانشگاه آقاخان اسماعیلیه:
در کراچی پاکستان به ریاست یک کانادایی تبار، در رشته تاریخ اسلام و جهان اسلام تحقیق میکند. این دانشگاه در لندن و قرقیزستان نیز شعبه دارد. روند حرکت اسماعیلیه در راستای سیاست غرب، به ویژه انگلستان است.5- بنیاد شاه اسماعیلی ختایی:
این بنیاد در سال 2003 توسط جمهوری آذربایجان و عدهای از روشنفکران سابق حزب کمونیست و مدافعان امروز پان تورانیسم و پان ترکیسم تأسیس شد. روند کتابها و منشورات آن در جهت قوم گرایی و شوونیسم و ایجاد فاصله در جهان اسلام است.6- عباس میلانی:
وی فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی از امریکا، عضو کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در امریکا و عضو سازمان انقلابی حزب توده بود که در اواسط دههی 1350 به ایران آمد. وی مدتی زندانی بود سپس با عفو خاصی به دانشگاه تهران برای تدریس راه یافت. میلانی پس از انقلاب، به امریکا بازگشت و به تدریس پرداخت. از وی قبلاً چند مقاله منتشر شده بود. کتاب « معمای هویدا » که خود معمای خاصی دارد، چرا که میلانی مدافع هویدا و به دنبال تبرئهی وی است، به لحاظ سیاسی جای تأمل است. محتوای کتاب، نشانگر پیش داوری در تبرئهی هویداست. شخصیت هویدا مبهم نبوده، خصوصاً که اخیراً با انتشار اسناد ساواک (10) و اسناد رجال عصر پهلوی، بخش قابل توجهی از تحلیل کتاب خدشه پذیر شده است. از مصاحبه اخیر میلانی چنین برمیآید که ایشان به دنبال تدوین کتاب « معمای محمدرضا پهلوی » است. مسلماً آن کتاب هم باید با اغراض سیاسی باشد نه یک متن مستند تاریخی. ایشان هم چون برخی نویسندگان تاریخ معاصر ایران، بدون توجه به اسناد، خاطرات و... به تحلیل تاریخی و سیاسی میپردازد ( هم چون رجال سیاسی – نظامی / نوشتهی باقر عاقلی / تهران / 3 مجلد ) و آثار دکتر محمود طلوعی و دکتر علی بهزادی و... که عموماً فاقد ارزش تاریخی و مستندات هستند. نکتهی مهم در این گونه نوشتارها این است که از آنها باید به عنوان یادنامه و تجلیل نامه و... یاد کرد. بدون تردید، « زندگی قوام السلطنه » نوشتهی حمید شوکت را هم باید در همین راستا تحلیل کرد.نقدی بر تاریخ شفاهی هاروارد
حبیب اله لاجوردی در مقدمهی کتاب « خاطرات مهندس جعفر شریف امامی » پیرامون روش، هدف، کارنامهی هاروارد در مرداد 1378 مینویسد: « خاطرات طی نه ساعت در سه جلسه در سال 1361 در نیویورک صورت گرفت. آن چه به عنوان تجلیل و نقل قول شریف امامی آورده، بدون تردید جای نقادی دارد. خاصه موضوعاتی چون تشکیلات فراماسونری، استاد اعظم بودن شریف امامی، تصویب لایحهی کاپیتولاسیون، کشتار 17 شهریور... کارنامهی شریف امامی.در « خاطرات دکتر علی امینی » بصورت تفصیلی (19 صفحه ) با عنوان « معرفی طرح تاریخ شفاهی ایران » که از سال 1359 با نگرش « شباهتهایی میان انقلاب روسیه و انقلاب ایران » !! که و با هدف « مهاجرت صدها تن از مقامات حکومت پیشین به غرب فرصت استثنائی برای جمع آوری و حفاظت از این اطلاعات تاریخی با ارزش فراهم آورده است » حال با چه هدف؟ برای چه؟ چه کاربردی دارد؟ لاجوردی چیزی نمینویسد!
او معتقد است طرح اولیه برای 350 نفر بود، اما در مراحل بعدی 132 نفر مصاحبه شدند ولی کمتر از 90 عنوان انتشار یافت.
در روش مصاحبه مینویسد: « برحسب تمایل روایت کننده » بود. و نقش مصاحبه کننده مختصر است. » مصاحبهها را پنج ایرانی، که با تاریخ معاصر ایرانی آشنایی کافی داشتند انجام دادند. در صورتی که در متن مصاحبهها که انتشار یافته، این ویژگی را نمیتوان یافت. یا اگر وجود داشته باشد بصورت سطحی و حداقل است!
تاریخ شفاهی زنان دربار
مهناز افخمی در سال 1981 با همراهی گروهی از پناهندگان ایرانی در امریکا و با کمک بنیاد مطالعات ایران که توسط اشرف پهلوی تأسیس شده بود، مرکز تاریخ شفاهی را دایر کرد. در این کار، دانشگاه کلمبیا هم با او همراهی کرد. در حقیقت مهناز افخمی و بنیاد مطالعات ایران در خدمت دانشگاه کلمبیا قرار گرفتند. آنان ابتدا اسامی و زنان رجال و زنان مؤثر در حکومت پهلوی را که در امریکا بودند، تهیه کردند و سپس به مصاحبه با 46 زن از 17 تا 84 سال پرداختند. این مصاحبههای عمدتاً در ضدیت با فرهنگ و آداب و سنن ملی و مذهب بود.از جمله خاطرات منفرد هم که توسط مراکز خاصی تهیه نشده است، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. خاطرات شفاهی شهید مهدی عراقی که سال 1357 در فرانسه توسط دانشجویان مسلمان ایرانی تهیه و تدوین شد. با توجه به اوضاع آن زمان قابل توجه است؛ ولی نقایص فراوان هم دارد.
2. خاطرات مهندس مهدی بازرگان در 2 جلد که توسط سرهنگ غلامرضا نجاتی تدوین و منتشر شده است. این متن جهت گیریهای فراوان دارد و مصاحبه کننده به راوی جهت داده است و از بسیاری از مسائل مهم غافل شده است.
3. خاطرات شفاهی عزت شاهی که توسط محسن کاظمی تهیه و تدوین شده است و به نظر میرسد یکی از موفقترین خاطرات باشد. البته محسن کاظمی با همه هنرمندی در تدوین این کتاب، در تدوین و ارائهی پاورقیها از حدود وظایف گذر نکرده و به اصل وفادار مانده است. البته کسانی که عزت شاهی را میشناسند معتقدند که او بسیاری از مسائل را نگفته است. اگر اسناد وی در اختیارش قرار گیرد، ناگفتهها و حرفهای جدید بسیاری خواهد داشت.
رجبی:
منابع و اسناد انقلاب اسلامی را از حیث فیزیک مواد میتوان به دو دسته مکتوب و غیر مکتوب تقسیم کرد. منظور از مواد مکتوب، مواد نوشته شده، خواه به صورت دستی یا چاپی است که شامل کتابها، نشریات، اسناد و مدارک و پایان نامهها میشود. مواد غیر مکتوب شامل تصاویر، عکسها، نقشهها، فیلمها و سایر مواد الکترونیک است. مراکز اسنادی و پژوهشی انقلاب اسلامی هم برحسب آن که چه نوع موادی را نگهداری میکنند، سازماندهی و اطلاع رسانی متفاوت دارند. برخی مراکز صرفاً به نگهداری یک نوع مواد ( مثلاً سند یا کتاب ) میپردازند و برخی دیگر تقریباً همه نوع مواد را نگهداری، سازماندهی و اطلاع رسانی میکنند. دهها نوع از این مراکز در ایران، اروپا و آمریکا هم اکنون فعالیت دارند که بسیاری از آنان دارای سایت هستند و فعالیتهای خود را به عرصهی نمایش میگذارند. از آن جا که آقای تبریزی به نام این مراکز اشاره کردند، من از معرفی آنها میگذرم.پس از انقلاب اسلامی، ضرورت تاریخ شفاهی، هم برای مخالفان و هم موافقان نظام، نمایان شد و هر دو گروه کوشیدند تا با ضبط و ثبت و انتشار اسناد و خاطرات شخصیتها و رجال سیاسی، نظامی و فرهنگی و امنیتی مهم، ابعاد ناگفتهای از تاریخ دوران پهلوی دوم و انقلاب اسلامی را بیان کنند و زمینهی تاریخ نگاری جامع دورهی انقلاب را فراهم آورند که تاکنون بخش قابل توجهی از این خاطرات در داخل و خارج از کشور انتشار یافته است.
البته تاریخ شفاهی، قوتها و ضعفهای خود را نیز داراست. قوت بارز آن برملا کردن حقایق پنهان گذشته است که بنا بر مصالح و ملاحظات گوناگون در تواریخ رسمی ثبت نشدهاند. ضعفهای آن نیز ظریف و فراوان است و کم و بیش آکنده از مبالغات، دروغ پردازی، خودبزرگ بینی، تطهیر خود و مقصر جلوه دادن دیگران و... میباشد که باید هوشیارانه با آنها برخورد کرد.
قادری:
اما آسیب شناسی تاریخ نگاری انقلاب اسلامی. در این زمینه یک مسأله روش شناسی تاریخ نگاری است و دیگری رویکردها. در این مورد چه میفرمایید؟رجبی:
با توجه به این که حدود سه دهه بیشتر از تاریخ نگاری انقلاب اسلامی نمیگذرد، نباید انتظار یک جریان جامع و مانع را داشته باشیم وحتماً آسیبهایی بر آن وارد است. من این آسیبها را به چند دسته تقسیم کردهام:الف) فقدان نظریه پردازی در بسیاری تحقیقات تاریخی.
ب) نظریه پردازیهای آرمانی، خام و غالباً غیر منطبق با تحولات سه دههی اخیر. یعنی نظریه پردازی نداشتهایم و اگر هم داشتهایم خام و ناقص بوده است که عمدتاً به تاریخ نگاری دههی اول برمیگردد.
ج) یک سویه نگری تاریخی و غفلت از سایر عوامل مؤثر در تحولات دوران انقلاب.
د ) تأثیر پذیریهای ناآگاهانه از مکاتب تاریخ نگاری متداول.
هـ ) عدم استفاده از سایر دانشهای مؤثر چون جامعه شناسی تاریخی، اقتصاد سیاسی، روان شناسی اجتماعی، روابط بین الملل و... در تاریخ نگاری انقلاب اسلامی.
و) تأثیر جزمیتهای ایدئولوژیک، سیاسی، قومی، فرهنگی و نیز حب و بغضهای شخصی در تاریخ نگاری انقلاب اسلامی؛ البته همه در تاریخ داخل و هم خارج کشور.
ز) اتکاء به یک سلسله منابع مشخص و پرهیز از مراجعه و استفاده از منابع گوناگون و گاه مخالف برخی از مورخان حتی به خاطرات منتشره دیگران هم توجه نمیکنند.
قادری:
یعنی یک موضع شخصی اتخاذ میکنند و حول آن تاریخ مینویسند.تبریزی:
امهات موضوع را در مورد آسیب شناسی تاریخ نگاری انقلاب اسلامی گفتند. البته هر یک از مواردی هم که فرمودند نیاز به تحلیل و تفسیر و گاه ذکر نمونه و مصداق دارد.من میان جریانات داخل وخارج تفاوتهایی میبینم. بنابراین باید این دو جریان را مستقل از یکدیگر بررسی کرد. مثلاً برنامههای دانشگاه هاروارد یا پژوهشکدهی علوم اجتماعی هلند، یا حتی سلطنت طلبان خارج از کشور را نمیتوان با برنامههای ملی داخل کشور مقایسه کرد. دو جریان جدا با دو سنخ متفاوت و متضاد هستند، حتی اگر به تفاوت ایدئولوژی هم توجه نکنیم. چون ما معتقدیم این گروهها نه تنها دین ندارند که حتی به ملیت خود هم چندان پایبند نیستند. بدین ترتیب جریان خارج از کشور تکلیف مشخصی دارد.
اما در داخل کشور تاریخ شفاهی و خاطرات با تک نگاشتهها تفاوت دارد. در تاریخ شفاهی، طبیعی است که یک فرد خود را محور بداند، علاوه بر این که زاویه و وسعت دید هر فرد محدود است.
دوم این که ما عادت کردهایم خاطرات را بدون یادداشت ارائه میدهیم. یعنی مثلاً یک شخص در دههی شصت چه دیدگاهی داشته است، در دههی 70 و یا 80 چطور؟ اما هنگامی که امروز خاطرات را مینویسند، حتی بدون در نظر گرفتن ملاحظات و یا وارد سیاست شدن، با تفکر و عقیدهی امروزی نویسنده این خاطرات نوشته میشوند. گاه شخص یادداشتهای قبلی خود را دارد و با مراجعه به آنها خاطره مینویسد و میگوید که آن روز چه دیدگاهی داشته است. در طی این دوران هم تکاملی پیدا کرده است که به تفکر و دیدگاه امروز رسیده است. عدم وجود این یادداشتها، خاطرات را ضعیف میکند.
مسألهی بعد افراط و تفریط در خاطره نویسی است که گاه ناشی از حب و بغضهای شخصی میباشد و گاه بر اثر سهو و توهم است. اگر این آموزهی قرآنی در ذهن ما باشد که تاریخ آینه است و برای عبرت، و نیز انتقال تجربه از نسلی به نسل دیگر، در نوشتن خیانت نمیکنیم. آنچه مکتوب میشود در جامعه ماندگار است، لذا باید با دقت تدوین شود.
اگر این مبانی نظری را با توجه به آموزههای قرآن به کار ببریم، موفق خواهیم بود.
یکی دیگر از آسیبها کمبود وقت رجال برای خاطره گویی و یا خاطره نویسی است. این کار به تمرکز روحی نیاز دارد.
مشکل دیگر این است که خاطرات در سنین کهولت از افراد گرفته میشود. این امر باعث اشتباهاتی میشود. به ویژه اگر شخصی که خاطره میگوید، دفتر یادداشت نداشته باشد. گاه اسامی افراد را ناقص یا نارسا میگویند.
دیگر این که فرد مصاحبه کننده خود باید به موضوع مورد مصاحبه اشراف داشته باشد. اگر مصاحبه شونده چپ است، به تاریخ نگاری چپ اشراف داشته باشد. مصاحبه کننده باید هم شخص را بشناسد و هم موضوع مورد مصاحبه را.
قادری:
شاید اگر بخواهیم پژوهشهای تاریخ شفاهی به درستی انجام گیرد، شاید بهتر باشد مصاحبهها گروهی انجام گیرد. یعنی تیمی تشکیل شود که از زوایای مختلف به موضوع بنگرد.تبریزی:
بله. به این ترتیب حتماً مطالب دقیقتر خواهند شد.در خاطرات به علت زمان و نیز وجود معارضین، تنها به خاطرات سیاسی، نظامی و مبارزاتی اکتفا کردهایم و وارد حوزههای فرهنگی – اجتماعی مانند معلمان؛ پزشکان، بازاریان، دانشگاهیان و... نشدهایم. باید چنان کار دقیق باشد که همه منابع و دادهها در اختیار محققان قرار گیرد.
مشکل بعدی عدم ارائهی اسناد همراه با خاطرات رجال است. گاه حرف یک شخصیت با سند تناقض دارد و ممکن است موردی را فراموش کرده باشد، یک سند مؤید واقعیت خاطرات او خواهد بود.
بعضی اسناد نیز به علت منحصر به فرد بودنشان در اختیار پژوهشگر قرار ندارند و این خود یک نقص در عرصهی تاریخ نگاری است.
یکی از مهمترین مشکلات تاریخ نگاری، عدم حضور حوزه و دانشگاه به مباحث جدی تاریخی است. اگر این دو قطب به عنوان دو بازوی فرهنگی نظام، به تاریخ توجه کنند، متون بیشتر و بهتری نوشته خواهد شد. اکنون کسانی که وارد حوزهی تاریخ نگاری انقلاب اسلامی میشوند، بر اساس ذوق و سلیقهی شخصی است و دانشجو در این رشته، آن چنان که شایسته است، تربیت نمیشود. دانشجو باید علاوه بر اشراف به موضوع، بتواند موضوع را پرورش دهد و بنویسد که متأسفانه چنین اتفاقی هنوز نیفتاده است.
دیگر این که ما باید در دانشگاههای خارجی کرسی امریکاشناسی و مانند آن داشته باشیم. اما امروزه دانشگاه ما حتی مصرف کننده هم نیست. مثلاً ما تا قرن ششم ملل و النحل را داریم، ولی امروز به این موارد اهمیت داده نمیشود. و اسامی و تاریخ رجال ما تا آقابزرگ بیشتر نمیرسد.
دانشگاه اگر وارد این حوزه شود، هم میتواند نظریه پردازی کند و هم عملاً به تحقیق بپردازد.
قادری:
با تشکر از اساتید و وقتی که در اختیار ما گذاشتند.پینوشتها:
1- علم، اسدالله؛ خاطرات؛ ج6، تهران، کتاب سرا.
2- رجوع شود به کلمات قصار امام خمینی (رحمة الله علیه) تهران، مؤسسه تنظیم و نشر امام خمینی (رحمة الله علیه)، 1378، صص 176-177
3- همان.
4- همان.
5- فلسفه تاریخ، استاد مرتضی مطهری، جلد اول، ص 174.
6- به عنوان نمونه کتاب قصهی هویدا، نوشتهی ابراهیم ذوالفقاری زاویه و نگرش مناسبی برای تاریخ نگاری ارائه میدهد. یا مجموعهی دروس استاد دکتر محمد رجبی در سالهای 1360-1358. بینش و نگرش استاد به تاریخ و تاریخ نگاری میتواند با توجه به تحولات جدید نمونهی دیگری باشد.
7- اخیراً مجلهی « یادآور » را انتشار داده که حاوی مطالب بسیار سودمندی در تاریخ است. خصوصاً این مجله هر شماره ویژهی یک شخصیت و موضوع است. شماره اول ویژهی امام خمینی، شمارهی دو ویژهی آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی، ویژه نامهی سوم ویژهی شادروان جلال آل احمد و...
8- فصلنامه مطالعات تاریخی بیش از شش سال است که به طور منظم انتشار مییابد و یکی از مهمترین مجلات تخصصی است. ویژه نامههای 15 خرداد، انقلاب اسلامی، بهائیت... از جمله کوششهای این مؤسسه است.
9- به عنوان نمونه: خاطرات محمدعلی جمال زاده، انتشارات روزنامه همشهری / خاطرات نورالدین کیانوری، انتشارات دیدگاه / خاطرات مریم فیروز، انتشارات دیدگاه / گفت و گو با تاریخ، مجموعه مصاحبهها با نورالدین کیانوری، مؤسسه مطالعات و پزوهشهای سیاسی از این دست است.
10- امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک / 2 مجلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی و دیگر: کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک / 3 مجلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 129، صص41-26.