ضرورت حجاب در اسلام (قسمت دوم)

در مخزن شرف گهري جز حجاب نيست شمشير ديده را سپري جز حجاب نيست اي ملتي كه يكسره در خواب غفلتيد در كاستن ز فرّ نياكان شتاب چيست؟ « وقل للمؤمنات يَغضضن مِن ابصارهن و يحفظن فروجهن و لا يُبدين زينتهن الا ما ظهر منها وليضربن بخمرهن علي جيوبهن و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن... ؛1 اي پيامبر! به زنان با ايمان بگو: ديدگان خويش را (از نگاه به نا محرم) فرو خوابانند و دامن عفت خود را حفظ كنند و زينت وآرايش خود را جز آن چه قهراً آشكار مي شود ، آشكار نسازند
پنجشنبه، 15 فروردين 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ضرورت حجاب در اسلام (قسمت دوم)
ضرورت حجاب در اسلام (قسمت دوم)
ضرورت حجاب در اسلام (قسمت دوم)

منبع:مجله معارف اسلامی شماره 47
 در مخزن شرف گهري جز حجاب نيست
شمشير ديده را سپري جز حجاب نيست
اي ملتي كه يكسره در خواب غفلتيد
در كاستن ز فرّ نياكان شتاب چيست؟
« وقل للمؤمنات يَغضضن مِن ابصارهن و يحفظن فروجهن و لا يُبدين زينتهن الا ما ظهر منها وليضربن بخمرهن علي جيوبهن و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن... ؛1 اي پيامبر! به زنان با ايمان بگو: ديدگان خويش را (از نگاه به نا محرم) فرو خوابانند و دامن عفت خود را حفظ كنند و زينت وآرايش خود را جز آن چه قهراً آشكار مي شود ، آشكار نسازند و سينه و گردن خود را با مقنعه و چادر بپوشانند و زينت خود را آشكار نكنند جز براي شوهر خود و... »فلسفة اهميت حجاب يكي از مسائل مهم اسلامي، وجوب پوشش براي زن است كه در قرآن كريم بدان اشاره شده است . در فقه اسلامي ما واژة «حجاب» وجود ندارد ، بلكه«ستر» و «پوشش» است و بعدها واژة حجاب جاي گزين «ستر» گرديد . حجاب زن ،ماية مباهات او و سند شخصيت انساني وي است ، نه وسيلة عقب ماندن او در اجتماع . حجاب ، حريم مقدس و قلعة آرامش زن است . اصولاً هر چيز با ارزش را پنهان مي كنند تا از دستبرد نا اهلان مصون باشد . حجاب زن نيز به منظور حفظ ارزش وجودي او است تا حقيقت وجودي اش را تهديد نكنند و آن را به فساد و تباهي نكشانند . «باحجابي» يعني به نمايش گذاشتن شخصيت واقعي زن و محدود كردن جسم و آزاد گذاشتن روح و عقل ، و «بي حجابي» يعني پنهان شدن حقيقت زن در پوشش جاذبه هاي جنسي . فرد بد حجاب ، ميكروب جامعه است كه بر روح و افكار افراد رسوخ و آن را مشوش مي كند. حجاب به عنوان سرمايه اي عظيم براي زن اين نقش مهم را ايفا مي كند ، پردة سياهي بر چشم هوس بازان كشيده و به او اجازه مي دهد سرمايه هاي وجود خويش را در كانون گرم خانواده متمركز كرده و با عزمي استوار و خلل نا پذير اولين هستة اجتماعي را پي ريزي كند . اگر خداوند متعال حجاب را بر زن واجب كرد ، به اين دليل است كه زن موجودي زينتي و ظريف است و بايد محترم و ارزش مند باقي بماند ، نه اين كه فقط وسيله اي باشد براي دفع شهوت مرد . اگر گلي خوش بو و زيبا در معرض ره گذران قرار گيرد آن را چيده و گل برگ هايش را پرپر كرده روي زمين مي ريزند .
اگر انسان گوهري گران بها داشته باشد و بداند خريداران زيادي دارد كه هر كدام در فكر تصاحب و بهره جويي از آن هستند ، آيا آن را زير پا مي اندازد يا اين كه تحت شرايطي از آن حفاظت مي كند ؟ مرواريد اگر درون صدف نباشد ، هيچ گاه نمي تواند در زير آب از خطرات مصون باشد . دختران همانند مرواريدند كه نياز به صدف و محافظي دارند تا آنان را در امان نگه دارد و كدام صدف زيبا تر از صدف حجاب ! كدام حفاظ مطمئن تر از از صدف نجابت و حيا ! آري ، حجاب بهترين وسيله براي حفظ امنيت دختران و زنان و بهترين پوشش براي جلوگيري از مزاحمت ها و خطرات است . پس حجاب نه مانع آزادي كه خود ماية آزادي و رشد و تعالي انسان است . معناي واژگاني حجاب كلمة «حجاب» هم به معناي «پوشيدن» است و هم به معناي «پرده و حجاب» ، اما بيش تر ، استعمالش به معناي پرده است . اين كلمه به اين دليل مفهوم پوشش مي دهد كه پرده وسيلة پوشش است و شايد بتوان گفت: كه به حسب اصل لغت ، هر پوششي حجاب نيست ، آن پوششي حجاب ناميده مي شود كه از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد . اما اين مطلب باعث شده افرادي گمان كنند كه اسلام براي زن چنين مقرر كرده كه هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود ، در حالي كه زنداني كردن و حبس در اسلام نيست ؛ پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به خودنمايي نپردازد . وجوب حجاب وجوب حجاب زن مربوط به چند خبر و روايت نيست كه بشود در آن خدشه اي وارد كرد . قرآن صريحاً بر لزوم حجاب براي زنان دستور مي دهد .
يكي از آياتي كه دلالت بر وجوب حجاب مي كند ، آية 59 سورة احزاب است : «يا ايها النبي قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهن من جلا بيهن ذلك ادني ان يعرفن فلا يُؤذين... ؛ « اي پيامبر ! به زنان و دختران خود و به زنان مؤمن بگوكه: خويش را به جلباب و چادر و عبا بپوشانند، كه اين كار را به خاطر آن كه به عفت شناخته شوند و كسي معترض آن ها نشود ، براي آن ها بسيار بهتر است . » در اين آيه چند نكتة مهم وجود دارد . اولين نكته معناي جلباب است كه مفسران و اهل لغت در آن اختلاف نظر دارند. در قاموس آمده: « جلباب عبارت است از پيراهن و يك جامة گشاد و بزرگ، كوچك تر از ملحفه و يا ملحفه(چادر مانند) كه زن به وسيلة آن تمام جامه هاي خويش را مي پوشد ، يا چارقد. » در لسان العرب مي خوانيم : « جلباب ، جامه اي است از چارقد بزرگ تر و از عبا كوچك تر كه زن به وسيلة آن سر و سينة خود را مي پوشاند . » علامة طبرسي در «مجمع البيان» ذيل آية فوق مي گويد: « جلباب ، عبارت است از روسري كه زن هنگام بيرون رفتن از خانه، به وسيلة آن سر و صورت خود را مي پوشاند. » در تفسير «ابن كثير» آمده : «ام سلمه روايت كرد: وقتي كه آية فوق (آية59 سورة احزاب) در لزوم حجاب نازل شد ، زنان طايفة انصار جامه هاي پشمي سياه به سر مي كردند و در سياهي مانند زاغ ها بودند و با همين وضع از كنار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عبور مي كردند و او به آن ها اعتراض نكرد . همين دليل، تقرير و امضاي آن حضرت است و تقرير او مانند قول او «حجت» مي باشد . 2 در اين جا مراد از نزديك ساختن «جلباب» به خود مشخص مي شود و آن اين كه وقتي مي خواهيد از خانه بيرون برويد ، روسري بزرگ خود را با خود برداريد و خود را با آن بپوشانيد ؛ نه اين كه صرفاً جنبة تشريفاتي نداشته باشد هم چنان كه در عصر حاضر بعضي بانوان چادري را مي بينيم كه «چادر داشتن» آن ها، صرفاً جنبة‌تشريفاتي دارد ، با چادر هيچ جاي بدن خود را نمي پوشانند و از اين كه مورد بهره برداري چشم هوس بازان قرار گيرند ، امتناعي ندارند .
شهيد مرتضي مطهري در اين زمينه مي فرمايد:
«‌وقتي زن پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاك دامني را رعايت كند ، افراد فاسد و مزاحم جرأت نمي كنند معترض آن ها شوند . » بنا براين مسلمان بايد آن چنان در ميان مردم رفت و آمد كند كه علائم عفاف و وقار و سنگيني و پاكي از او هويدا باشد و با اين صفت شناخته شود تا بيمار دلان از آن ها مأيوس گردند . داستاني از زندگي يك زن پاك دامن انوشيروان بالاي كاخ بلند خود ايستاده بود و به هر جانب نگاه مي كرد كه ناگهان چشمش به زن زيبا و خوش اندامي افتاد . شاه با يكي از مقربين خود دربارة آن زن صحبت كرد و اطلاعاتي خواست . او به شاه عرض كرد: شوهر او يكي از كارمندان دربار سلطنتي است . سلطان براي آن كه خود را به آن زن رسانده و كام جويي كند و شوهرش هم نداند ، او را به مأموريت فرستاد و خود را به خانة آن زن رسانيد . زن چون سلطان را ديد ، به خاك افتاد ، زمين ادب بوسيد و احترام كرد . سلطان پس از احوال پرسي كوتاهي دل باختگي و خواستة خود را اظهار كرد . زن كه عفيف و پاك دامن بود ، هرگز حاضر نشد . از اين رو با يك دنيا خجلت در جواب گفت: شاها ، اگر من اين كار را براي خود بپسندم ، براي شما هرگز نپسندم ، زيرا مقام سلطنت با اين عمل تناسب ندارد . انوشيروان از اين سخن متنبه نشد و خواستة خود را تكرار كرد . زن براي دومين بار اين شعر را خواند : «تالله ما قال قائل ابداً/ قد ياكل الليث فضله الذئب
سوگند به خدا هرگز كسي نگويد و باور نكند كه شير پس ماندة گرگ را مي خورد . » انوشيروان را اين حرف تكان داد ، از خانه بيرون آمد . شوهر آن زن پس از باز گشت از مأموريت ،از رفتن شاه به سراغ همسرش آگاه شد و زن را به منزل پدرش فرستاد . پدر زن با ناراحتي و كوبيدگي از اين پيش آمد ناگوار با دامادش براي حل اختلاف به نزد سلطان رفتند و گفت: شاها ، اين مرد از من بوستاني خريده، پس از تصرف و استفاده از ميوه و گل و بوي آن بي جهت آن را برگردانيده است . داماد گفت: اي سلطان ، من در اين بوستان جاي پاي شير ديدم، او را برگرداندم ، ترسيدم مرا هلاك كند . انوشيروان فهميد وگفت:‌ بلي شير داخل بوستان تو شد ، ولي مأيوس برگشت . آن مرد خوشحال شد و زن خود را به منزلش برگرداند و با محبت بيش تري زندگي خود را سر گرفتند . 3 پيامد هاي بي حجابي همان گونه كه حجاب ماية عزت، شخصيت ، ارزشمندي و مصونيت زن از خطرات و نگاه هاي هوس آلود شهوترانان مي شود ، بي حجابي، زن را خوار و پست مي كند و تا سر حد يك موجودي كه گويي فقط براي دفع شهوت مرد آفريده شده او را تنزل داده و از ارزشمندي و متانت و وزانت دور مي كند . در اين جا به بعضي از آثار زيان بار بي حجابي به صورت گذرا اشاره مي كنيم : الف) دين گريزي در هر جامعه اي لباس هم چون«پرچمي» است كه مليّت و مذهب ، سنت و فرهنگ آن جامعه را مشخص مي كند . جوامع مختلف متناسب با بينشي كه از هستي
دارند و ارزشي كه براي زندگي قائلند ، سبك خاصي براي لباس پوشيدن انتخاب مي كنند ، چرا كه لباس پوشيدن شأن انسان است و در هر ملتي رابطة مستقيمي با معنا و تعريف انسان در آن ملت دارد . در تمدن غرب كه بينش مادي دارد و معنويات از آن جا رخت بر بسته است ، انسان نيز نوعي حيوان محسوب مي شود و زندگي او در همين چند سال خلاصه مي شود و ديگر هيچ! بديهي است كه هدف اصلي در غرب ، تنها« لذت طلبي» است و لباس وسيله اي براي پوشيدن تن نيست بلكه براي آرايش آن است ؛ اما در بينش اسلامي انسان تنها در «تن» خلاصه نشده ، بلكه به مراتب والاتر از آن است . انسان يك موجود «خداگونه» است كه هدفش تنها لذت طلبي نبوده ، بلكه كمال خواهي معنوي است . زنان و دختران متجدد و غرب زده كه چندان به دين و عقيده و فرهنگ خود پاي بند نيستند و مايلند آزادانه تر زندگي كنند و خود را ملزم به حجاب نكنند، ناچارند كه در مقابل دين خود بايستند و حتي به آن كينه ورزند .
مهاجمان فرهنگي نيز دقيقاً بر اين نكتة مهم دست مي گذارند و از طريق فرهنگ برهنگي و بي حجابي ، زنان را از دين و عقايد خود فراري مي دهند و عملاً آنان را غربي بار مي آورند . «مستر همفر» جاسوس معروف انگليس در بارة بي حجابي چنين آورده : «زنان مسلمان داراي حجابي محكم هستند كه نفوذ فساد در ميانشان ممكن نيست ، كه در اين صورت بايد زنان مسلمان را فريب داده از زير چادر بيرون كشيد ؛ با اين بيان كه حجاب يك عادت است ، از خلفاي بني عباس و يك برنامة اسلامي نيست و لذا مردم ، زنان پيامبر را مي ديدند كه با زنان صدر اسلام در هر كاري با مردان مشاركت مي كردند . پس از آن كه زنان را از چادر بيرون آورديم ، بايد جوانان را تحريك كنيم كه دنبال آنان بيفتد تا در ميان مسلمانان فساد رواج يابد . 4 ب) تقابل سنت و تجدد عمده ترين پيامد هاي بي حجابي ، ايجاد تضادها و تنش اجتماعي بود كه باعث فاصله بين قشر جوان غرب زده با كل جامعه مي شد. زنان و دختراني كه «روسري و چادر» رانفي مي كنند، در واقع بين خود و افراد نسل پيشين ديواري ايجاد مي كنند ؛ به اين معنا كه از يك سو نسل گذشته ، اين عده را منحرف ، و بي دين و لامذهب تلقي مي كنند و از سوي ديگر اين عده بزرگان خود را عقب افتاده ، مرتجع و خرافاتي مي پندارند. اين دو ديدگاه باعث مي شود فاصله نسل ها بيش تر و تنش هاي اجتماعي ميان جامعه زياد شود . در نتيجه دختران و زنان در برابر ارزش ها و شيوة زندگي بزرگان خود موضع مي گيرند و حتي عقده اي مي شوند و در نهايت ارزش هاي اجتماعي ، خانوادگي ، آداب و رسوم ملي و فرهنگ خود را به كناري نهاده و به دامان غرب پناه مي برند . ج) سست شدن بنيان خانواده از ديگر آثار و پيامد هاي بي حجابي در اجتماع، سست شدن پايه هاي خانواده و افزايش ميزان طلاق از يك سو و گسترش فساد و فحشا و بيماري هاي رواني و اخلاقي از سوي ديگر مي باشد. در رژيم پهلوي يكي از علل و عوامل عمدة افزايش طلاق و نابودي خانواده ، كشانده شدن استمتاعات والتذاذهاي جنسي زن و مرد به خارج از محيط خانواده و برداشته شدن حجاب و عفاف از زنان بود .
استاد شهيد مرتضي مطهري(ره) در اين باره مي گويد:
«كشانيدن تمتعات جنسي از محيط خانه به اجتماع ، نيروي كار و فعاليت اجتماع را ضعيف مي كند . برعكس آن چه كه مخالفين حجاب خرده گيري كرده اند و گفته اند: حجاب موجب فلج كردن نيروي نيمي از افراد اجتماع است ؛ بي حجابي و ترويج روابط آزاد جنسي ، موجب فلج كردن تمامي نيروي اجتماع است . » حجاب و عفاف براي دختران و زنان جوان ، حتي غير مسلمان ، به مثابة يك مانع ظاهري و سلاح مؤثر رعايت حجاب حتي قبل از ظهور اسلام در ميان قبايل ، طوايف و اديان مختلف مورد توجه بوده است . وظايف زنان امروز اما اينك كه زنان جامعة اسلامي ايران توانستند در پرتو انقلاب اسلامي مقام و منزلت و حريم واصالت خود را به دست آورند و از چنگال فتنه ها و دسيسه هاي دشمنان اسلام و غرب گرايان نجات يابند ، بايد قدر اين نعمت بزرگ الهي را بدانند و بيش تر هوشيار و زيرك باشند ، چرا كه استكبار و استعمار جهاني از پاي ننشسته و براي رسيدن به اهداف خود يعني در بندكشيدن ملل مسلمان و تضعيف ارزش هاي اسلامي و ملي هم چنان تلاش مي كند . امروز دشمن مسلح تر و هوشيارتر از ديروز وارد صحنةپيكار شده است ، زيرا علاوه بر شكستي كه از طريق انقلاب بر او وارد شد ، از طريق تهاجم نظامي كه به دست دولت عراق صورت گرفت نيز نتوانست به اهداف شوم خود برسد ؛ از اين رو با حربة تهاجم فرهنگي وارد ميدان كارزار شده است كه صدها برابر خطرناك تر از تهاجم نظامي است . برزنان واجب است كه نتايج شوم بي حجابي در دوران رضا خان را همواره به ياد داشته باشند و هم چنان كه در آن زمان در صحنه بودند و فريب دسيسه هاي استعمار را نخوردند و درمقابل آن ايستادگي و مقاومت نشان دادند ، اينك نيز، بيش تر از ديروز در صحنه باشند و از خود مقاومت نشان دهند . در پايان سخني را از زبان مهاتما گاندي نقل مي كنم: « اگر من زن بودم ، عليه دعوي مرد ، داير بر اين كه زن به دنيا آمد تا بازيچه اي براي او باشد ، سخت عصيان مي كردم . اي زنان ! اگر آرايش كردن شما تنها به خاطر جلب شهوت مردها است ، از اين كار خودداري كنيد و زير بار چنين ننگي نرويد .

پي نوشت ها :

1- نور (24) آية 31 .
2- تفسير ابن كثير ، ج1 ، ص175 .
3- كيفر كردار، ج20 ،ص238 .
4- خاطرات مستر همفر ، ص54 .





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.