ضرورت‌هاي يك انقلاب فرهنگي در نهادهاي توليد علم در كشور

خبرگزاري فارس: آن چه در بهترين وضعيت، اسلام علوي خواسته است عدم برخورد و سلب حق حضور سياسي و فرهنگي است و نه اينكه نظام با دست خود مار در آستين پرورش دهد. مهمترين كار نيز همان اصلاح مفاد آموزشي و تدريسي دانشگاه هاست تا تجربه شكست انقلاب فرهنگي اول رخ ندهد. دانشگاههاي ايران از سال 1311 كه به دست رضا شاه با سرسلسله داري دانشگاه تهران آغاز به كار كردند، حلقه ديگري بودند از روند غربزدگي و خودباختگي و حضور استعمارزده كشورهاي جهان سوم در برابر كشورهاي استعمارگر و استثمارگر.
يکشنبه، 18 فروردين 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ضرورت‌هاي يك انقلاب فرهنگي در نهادهاي توليد علم در كشور
ضرورت‌هاي يك انقلاب فرهنگي در نهادهاي توليد علم در كشور
ضرورت‌هاي يك انقلاب فرهنگي در نهادهاي توليد علم در كشور

نويسنده:مجيد بذرافكن
منبع:مركز اسناد انقلاب اسلامي
خبرگزاري فارس: آن چه در بهترين وضعيت، اسلام علوي خواسته است عدم برخورد و سلب حق حضور سياسي و فرهنگي است و نه اينكه نظام با دست خود مار در آستين پرورش دهد. مهمترين كار نيز همان اصلاح مفاد آموزشي و تدريسي دانشگاه هاست تا تجربه شكست انقلاب فرهنگي اول رخ ندهد.
دانشگاههاي ايران از سال 1311 كه به دست رضا شاه با سرسلسله داري دانشگاه تهران آغاز به كار كردند، حلقه ديگري بودند از روند غربزدگي و خودباختگي و حضور استعمارزده كشورهاي جهان سوم در برابر كشورهاي استعمارگر و استثمارگر. در دروه هاي قبل كار تربيت نيروهاي اجرايي و فكري در مسير اهداف غرب در وابستگي و پذيرش استيلاي نظري و عملي و تمدن نوخاسته در دانشگاههاي كشورهاي مادر صورت مي گرفت. توليدات و محصولات اين مهاجرتهاي علمي و سياحتي نخبگاني بود كه فقط به زبان فارسي تكلم مي كردند، باقي آمال رسيدن به دستاوردهاي علمي و تكنولوژيكي غرب از راه طي طريق در سبيل هدايت آموزه هاي فرهنگي و سياسي فرنگستان بود.
دانشگاه در ايران كشت نهالي وارداتي، و مصنوعي بود. چرا كه نهاد علمي هر تمدني براي حل مشكلات و مسائل همان تمدن و فرهنگ بايد باشد. در حالي كه عناوين درسي و سرفصل هاي تدريسي و اساتيد و شيوه هاي آموزش همه كپي و گرته برداري صرف از دانشگاههاي اروپا بود.
به تبع مسيري كه در طي سالهاي 1311 تا 1357 حركتي شتابنده به سمت هر چه بيشتر عميقتر كردن آموزه هاي مختلف نظام آموزش و اخلاق و اقتصاد و سياست غرب از مسير دانشگاهها و بعد مدارس كشور بود.
انقلاب اسلامي به رهبري منادي رهايي بشريت احياگر اسلام ناب محمدي با خلوص و صفا و پاكي رهبران و انقلابيون نسبت به روندي كه تاكنون دانشگاهها در غربي سازي و شرقي سازي كشور داشت تشكيك كردند. آنها انتظارداشتند كه دانشگاهها كاملا در خدمت كشور استثمارزده و استعمار زده باشد.
حاكميت گفتمان ماركسيستي و انتقادي چپ در دانشگاههاي كشور گفتماني غرب ستيز منحصر در ابعاد سياسي و اقتصادي براي بچه مسلمانهاي دانشگاه ايجاد كرده بود. علاقه مندان و دغدغه ورزان انقلاب اسلامي براي به خدمت كردن گرفتن اين سازمان و نهاد فرهنگي در راستاي اهداف و ارزشهاي خود تلاش كرد تا با پاكسازي دانشگاهها از عناصر غربزده و ليبرال در سطح اساتيد و تغيير دروس و بيرون راندن گروههاي سياسي چپ و مسلح به هدف خود دست پيدا كند.
طي يك حركت عمومي با حضور مردم ابتدا صحنه سياسي دانشگاهها را از عناصر و عوامل مخل حركت علمي دانشگاهها پاك كردند و در طي دوسالي كه دانشگاهها در تعطيلي به سر مي برد تلاش كردند با افزودن يكسري دروس و سرفصلهاي درسي و اخراج برخي اساتيد انقلاب فرهنگي خود را در اين مركز سرنوشت ساز كامل كنند.
دوره جنگ و بوي خوش اخلاص و صداقت و جديت نيروهاي مذهبي برايند حركت دانشگاه را در مسير خدمت به اهداف انقلاب و اسلام نگه داشته بود. در حالي كه انحراف فرهنگي و آموزشي در سرفصل ها وعناوين درسي و شيوه هاي آموزشي تقليدي از فرهنگ مهاجم در دانشگاهها به حيات گياهي خود ادامه مي دهد و منتظر فرصتي است كه سجاياي اخلاقي و طراوت و تعالي روحي مهندسان و فارغ التحصيلان دانشگاهها كم رنگ شود تا اقتضائات و الزامات خود را در عمل و نظر آنان بروز دهد.
جنگ كه تمام شد و كشور در تكاپوي بازسازي خرابي هاي جنگ و حركت عادي به سمت تبديل شدن به كره اسلامي و يا سوئيس اسلامي افتاد. ديگر آرمانهاي بلندي كه با رفاه طلبي و سازش منافات داشت به ورطه تحليلهاي «نمي شود» «بايد كم كم به آنها برسيم» و توجيهات يوميه اي افتاد. در حقيقت به نام سازندگي و آباداني كشور و با توجيه ساختن يك نمونه عالي از زندگي مرفه اسلامي مسير علمي دانشگاههاي كشور از جهات سياسي و فرهنگي و آموزشي سرعت بيشتري گرفت، به كدام سمت به همان سمتي كه در رژيم گذشته در حركت بود: ما از قافله علم غربي در علوم انساني و علوم فني و طبيعي عقب مانده ايم و همه همت ما اين است كه بيشتر از اين عقب نيافتيم و الا رسيدن كه محال است.
كم كم همان اساتيد اخراجي برگشتند. سرفصلهاي اضافي حذف شدند. دانشگاهها دوباره مكاني شد براي نهادينه شدن سكولاريته و اومانيته غربي در اذهان دانشجويان و نخبگان فرهنگي و صنعتي مملكت.
تكرار و ترجمه دستاوردهاي علمي غرب در دانشگاهها بعد از چند سال كه سياستهاي توسعه اقتصادي زندگي مصرف زده غربي را در پيش گرفته بود به ياري آمدند و بر سرعت آن افزودند و بعد از چندي احساس كردند اين مسير زندگي مسرفانه و مترفانه نياز به تغيير سياسي و فرهنگي نيز دارد و دانشگاههاي كه در سالهاي دهه شصت شاهد حضور سياسي وفرهنگي دانشجويان عدالتخواه و مساوات طلب بود كم كم جاي خود را به دانشجويان دموكراسي خواه و آزاديخواه داد. در اين نوشته به تأثير تصميم گيريهاي سياسي روزمره در شتاب افزايي عامدا توجهي نشده است.
لذا روند دانشگاهها به سمتي پيش رفت كه دانشجويان به عنوان شبكه اي از نخبگان منتشر در كشور در چرخشي ديگر و جهشي جدي تر خواستار شباهت سازي بيشتر رفتارهاي سياسي وفرهنگي با غرب شدند.
اتفاقي كه به نام دوم خرداد در كشور افتاد تغيير فرهنگي و يا به معنايي يك انكشاف از حقيقت فرهنگي در صحن سياست بود كه سالها مقدمات آن ريخته شده بود. به دنبال اين تبدل استراتژيك در ساختار مديريتي و تصميم گيري دولت مهره چيني كارگزاراني كاملا هم سو در عمل و نظر براي تغييرات هر چه بيشتر به نام اصلاحات در دانشگاههاي كشور صورت گرفت. بازگشت كامل اساتيد و كارشناساني كه انقلاب آنها را دفع كرده بود كامل شد و چنبره حضور آنها در هيأت علمي هاي دانشگاه ها و مراكز مديريتي آموزشي با به بيرون راندن عناصر منزوي شده معتقد به اهداف و آرمانهاي انقلاب و امام حلقه ديگر برنامه هاي اين گذار گفتماني و تئوريك بود.
در كنار اين جريان سازماندهي شده و ساختارمند كه ريشه آن را در سالهايي بسيار دور از مشروطه تا كنون رصد كرديم، بخشي از بدنه علم آموز كشور وارد اين جزاير بريده از پيرامون مي شد ولي به دلايل مختلفي از قبيل عدم توانايي هم گوني و همسازي با فرهنگ بيگانه و اعتقاد به مباني معارض آن چه در نظام آموزشي و مديريتي دانشگاهها خواسته و پرداخته مي شد، در پي كشف و جستجوي دغدغه خود و ملت خود بود.
اين جريان با درك حضور در ميدان جنگي فرهنگي و فكري عقيدتي به دنبال يافتن راهكارهاي مقابله با حريف برآمد و در اولين گامها شروع به برخورد فيزيكي وبعد برخوردهاي تئوريك در سطوح سياسي با جريان رويين دانشگاه كرد. سالهاي دهه هفتاد و ظهور انديشه هاي ليبراليستي و پلوراليستي سالهاي اين تضاد و كشاكش فرهنگي در دانشگاهها بود.
دوره بعد حضور مستقميم و ملموس سياست در دانشگاهها بود. 18تير 1378 تلاش جدي اي دشمن خارجي با همراهي دوستان داخلي شان با تكيه بر نيروي انساني اش در دانشگاه بود. اما از آنجايي كه اهالي جزيره حضوري جدي در ميان مردم نداشتند و كار به گونه اي ديگر رقم خورد. نيروهاي معتقد و دغدغه مند در دانشگاهها در يك آسيب شناسي جدي از خود تصميم گرفتند به شناخت لايه هاي عميق اين تهاجم و يا چنبره فرهنگي بپردازند و با ميوه هاي شجره سكولاريسم و پلوراليسم از ريشه برخورد كنند. حركت عمومي شناخت غرب با نگاه به مباني فلسفي و فكري آن در دانشگاههاي كشور و مراكز اين دو ديدگاه معارض يكي در دغدغه توليد علم و دانش اسلامي و ديگري توليد علم و دانش بومي در ميان اساتيد و دانشجويان به صورت فراگير و عمومي رشد پيداكرد.
دانشجويان و اساتيدي كه با اعتقاد به جمهوري اسلامي و مملكت خواستار رشد و شكوفايي ملت و دولت خويش هستند و در برابر جريانات يأس آلود و شكست خورده غربزده راه ميان بر را در پيش گرفت.
در كنار اين گروه عمده دانشجويي دسته ديگري از دانشجويان واساتيد نيز به صرافت شكوفاندن درخت جديد علم ، متناسب با نياز هاي انقلاب اسلامي افتادند. در اين حضور بديع انقلاب اسلامي، حركتي فرهنگي تمدني جديد است. انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي در چشم آنها اتفاق تازه اي است كه آخرين بار در صدر اسلام توسط رسول الله اتفاق افتاده است؛ و بعثت امام خميني احيايي ناب و تازه از نسخه اصلي است كه 1400 سال پيش رخ داده است. يكي از مهمترين مولفه هاي فكري اين سپهر نو نگاه غربشناسي مبتني بر استكبار ستيزي است تا صرفا غرب ستيزي سياسي و اقتصادي.
البته نگاههاي مختلفي در اين گفتمان حضور دارد كه با يكديگر اختلافاتي نيز دارند و ما از پرداختن به آنها صرف نظر مي كنيم.
شيوع و فراگيري گفتمان هاي عدالتخواهي و جنبش هاي نرم افزاري و تمدن اسلامي در دانشگاهها و نهادهاي علمي كشور ناشي از چنين تغيير فرهنگي است.
براي جدي گرفتن و يافتن عظمت اين تغيير بايد به چرخش سياسي بزرگ سوم تير 84دقت كرد. كانديدايي با احياي همان شعارهاي انقلاب اسلامي و دعوت به اجرايي كردن آنها در ميان كانديداهاي معارض وموازي با اقتدار جلو آمد. اين در حالي است كه بسياري از كارشناسان و «خود نخبه خوانده هاي» دانشگاهها و مراكز تصميم ساز برآمدن موجي «ارتجاعي» به ده شصت و پنجاه را از محالات مي پنداشتند! اما بالاخره شد آنچه نمي خواستند بشود.
انقلاب جديدي رخ داد از جنس همان دغدغه ها و آرمانها ولي با سطح بالاتري از تجربيات و آموخته هايي در جهت به صحنه عمل آوردن آرمانها و ارزشهاي انقلاب و نظام اسلامي، در ابعاد و وجوه مختلف حكومت و فرهنگ وتمدني.
جريان اصيل و بومي علمي و دانشگاهي كشور مولد و زاينده راهكارها و نرم افزارها و سخت افزارهاي ماشين نظام اسلامي به سمت تمدن اسلامي است. به همين دليل نياز جدي و حياتي آن فراهم شدن زمينه اي غني و سرشار از آرامش و آگاهي است تا خود را به مقاصدش نزديك كند.
در حاليكه جريان معارضي ريشه علفي خود را در سطح نهاد علمي كشور گسترانده است و هميشه مانع از ظهور و بروز گياهان و درختان از خاك برآمده شده است.
در حال حاضر كه نگاه خودي و اصيل در تجلي يك انتخابات سياسي خود را به صحنه تصميم سازي نزديك كرده است. در اولين برنامه ها و گامهاي خود بايد نسبت به هرس و كندن علفهاي هرز و مزاحم اقدام كند.
در مرحله بعدي بايد با به كارگيري كارشناسان مجرب و اساتيد فن نسبت به غني سازي و تغليظ و تهيه مواد افزودني به خاك دانشگاههاي كشور دست يازد. از عناوين و رشته هاي درسي جديد گرفته تا سرفصلها و محتواهاي توليدي و تركيبي بديعي كه بسترساز توليد علم وعمل سليم تر و سديدتر ذيل منويات انقلاب و اسلام مهدوي و تمدن ساز باشد.
مسائلي كه اين چند ساله در دانشگاههايي چون دانشگاه شريف در مسئله دفن شهدا و دانشگاه اميركبير و تهران رخ مي دهد تجلي زننده اي است كه بازتاب رسانه اي پيدا كرده است. جلوگيري از پذيرش دانشجويان متعهد و معتقد به جمهوري اسلامي در مقاطع تحصيلي دكتري، جلوگيري و سنگ اندازي در مسير ورود اساتيد هم نواي انقلاب اسلامي در هيأت علمي هاي دانشگاهها، توزيع و تقسيم بودجه هاي پژوهشي و بورسهاي تحصيلي براي مخالفان ملت و برخورد و ممانعت از فعاليت جدي تشكلهاي خودي و مستقل دانشجويي و به انزوا بردن آنها در سالهاي گذشته، و بسياري نمونه هاي ديگر كه همگي نياز به تدبيري جدي و اقدامي قاطع در ابعاد يك انقلاب فرهنگي دارد.
تصفيه دانشگاهها از عناصر غوغازيستي كه حتي قانون اساسي كشور و مقدسات مردم را محترم نمي شمرند، چه در كسوت استاد و چه در لباس دانشجو.
فراهم آوردن زمينه اي كه عناصر معتقد به جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي مراكز تصميم سازي و پژوهشي را در اختيار خود آورند. تصور اينكه يك نظام به مخالفان و بالاتر دشمنان خود توان و امكانات مالي و اقتصادي و سياسي براي استفاده عليه خود را بدهد، تصوري بهت آور و نااميد كنند است. آن چه در بهترين وضعيت، اسلام علوي خواسته است عدم برخورد و سلب حق حضور سياسي و فرهنگي است و نه اينكه نظام با دست خود مار در آستين پرورش دهد.
مهمترين كار نيز همان اصلاح مفاد آموزشي و تدريسي دانشگاه هاست تا تجربه شكست انقلاب فرهنگي اول رخ ندهد .




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط