حضرت محمد (ص) و اسلام در عربستان

سرزمین عربستان شبه جزیره وسیعی است که از فلاتی تشکیل شده دورادور آن را رشته کوههائی فرا گرفته. آب و هوای گرم و خشک این منطقه قسمت اعظم این مملکت را به بیابانی مبدل ساخته، به طوری که رودخانه و دریاچه‌ای در آن
پنجشنبه، 21 آبان 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حضرت محمد (ص) و اسلام در عربستان
 حضرت محمد (ص) و اسلام در عربستان

 

نویسنده: شارل دو لاندلن
برگردان: احمد بهمنش



 

سرزمین عربستان شبه جزیره وسیعی است که از فلاتی تشکیل شده دورادور آن را رشته کوههائی فرا گرفته. آب و هوای گرم و خشک این منطقه قسمت اعظم این مملکت را به بیابانی مبدل ساخته، به طوری که رودخانه و دریاچه‌ای در آن دیده نمی‌شود. جغرافیدانان قدیم عربستان را به سه قسمت تقسیم می‌کردند: عربستان سنگلاخ (1) (ناحیه سینا و قسمتهای مجاور)، عربستان بیابانی(2) (دو بیابان بزرگ نفود و دهنا در مرکز) و عربستان سعید(3) (حجاز و یمن) که مانند سایر نواحی گرم ولی دارای رطوبت بیشتری بود. از لحاظ نباتات عربستان بسیار فقیر و نباتاتی از نوع گیاهان خاردار و غلات در آن می‌روئید، با این حال در عربستان سعید بخصوص در یمن، غلات، سبزیها و درختان میوه‌دار و قهوه کشت می‌شد. حیواناتی که در این منطقه زندگی می‌کردند عبارت بودند از شیر، پلنگ، گرگ، شغال، میمون و غیره. اعراب از قدیم الایام گوسفند و خر و بخصوص اسب و شتر را که برای مسافرت در صحرا مناسب بود رام کرده بودند.
اعراب، که از نژاد مدیترانه‌ای بودند و زبان سامی داشتند نقش مهمی در تاریخ قدیم ایفا نکرده‌اند. کشورگشایان بزرگ هم بزحمت به این سرزمین راه یافته‌اند. رومی‌ها چنانکه می‌دانیم عربستان سنگلاخ را تصرف کردند. اعراب به طور کلی استقلال خود را محفوظ نگاه داشته، مردمی بیابانگرد، صیاد، پرورش دهنده چهارپایان، جنگجو و غارتگر بودند. ولی مردم عربستان سعید به کشاورزی و بازرگانی اشتغال داشتند. از شهرهای مهم عربستان یثرب و مکه را باید نام برد. مکه یکی از مراکز مذهبی آنها به شمار می‌رفت و قبیله‌ی قریش نگاهداری کعبه را، که بنائی مکعب بود و اهالی برای ستایش سنگ سیاهی که از آسمان به زمین افتاده و در آن قرار داشت به آنجا می‌رفتند، به عهده داشت. مذهب آنها، شرک، پرستش عناصر طبیعی و بت‌پرستی بود ولی تحت تأثیر مذهب یهود و عیسویت که پیروانی هم داشت قرارگرفته بود.
اعراب دولتهائی که قدرت چندانی نداشتند تشکیل دادند که مهمتر از همه دولت حمیری یمن بود که به تصرف حبشی‌ها و سپس در قرن ششم به تصرف ایرانی‌ها درآمد؛ به این ترتیب وحدت سیاسی در میان آنها دیده نمی‌شد و رشته‌های مذهبی و نژادی هم برای اتحاد آنها سست و نااستوار بود.

زندگی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)

حضرت محمد در سال 571 (م) در مکه متولد شد. وی از قبیله قریش بود و چون در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد عم وی که وضع مالی خوبی نداشت سرپرستی وی را به عهده گرفت و همین امر موجب شد که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به کار شبانی مشغول شود و کمی بعد به خدمت یکی از خویشان خود، خدیجه، که بیوه‌ی ثروتمندی بود درآید و با او ازدواج کند. در این زمان و شاید پیش از آن وی به مسائل مذهبی می‌اندیشید و مسأله زندگی آینده مورد توجه او بود. محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به واسطه رویاهائی که داشت اغلب عزلت می‌گزید و به تفکر می‌پرداخت. سرانجام به موعظه و راهنمائی هموطنان خود مشغول گشت و عقیده جدیدی را به نام اسلام (تسلیم به اراده خدا) تبلیغ کرد و همسر خود و چند تن دیگر را به تعالیم جدید مؤمن ساخت. سپس پرستش بت‌ها را مورد حمله قرار داد و این کار خشم قبیله‌ی قریش را علیه او برانگیخت. افراد قبیله قریش به آزار پیروان او پرداختند و محمد مجبور شد مکه را ترک گوید. در سال 622 وی به یثرب رفت و این شهر از این تاریخ مدینةالنبی خوانده شد. مبدأ تاربخ مسلمانان، همین سال یعنی سال 622 که تاریخ هجرت حضرت رسول از مکه به مدینه است می‌باشد. در مدینه امر تبلیغ با پیشرفت ادامه داست، منتهی بت پرستان، مسیحیان و بخصوص قوم یهود مخالف جدی این فعالیت‌ها بودند.
از این موقع پیغمبر اسلام بر فعالیت خود افزود و اجازه جنگ با کفار را داده، یهودیان را از شهر بیرون کرد و با مردم مکه چند بار جنگید. در خلال این پیش آمدها بر تعداد پیروان اسلام افزوده شد و تقریباً همه اعراب دین جدید را پذیرفتند و پیغمبر اسلام که به این ترتیب نیروی کافی برای تصرف مکه در اختیار داشت به آن شهر حمله برد و مردم وحشت زده‌ی مکه بدون مقاومت تسلیم شدند.
حضرت رسول در سال (630 م) وارد مکه شد و سیصد و شصت بت را که در اطراف کعبه قرار داشت، شکست. در سال (632 م) که پیغمبر اسلام درگذشت قسمت اعظم عربستان تعالیم او را پذیرفته بود.

دین اسلام

دین اسلام هم مانند مذهب بودا و دین مسیح دیانتی جهانی بود یعنی همه جهانیان را بدون توجه به نژاد و ملیت به راه خدا دعوت می‌کرد. کتاب مقدس اسلام، قرآن، مجموعه‌ای از گفته‌های رسول خداست که پس از مرگ وی جمع‌آوری شده و دارای یکصد و چهارده سوره می‌باشد که برحسب بلندی سوره‌ها تنظیم یافته. ین کتاب به زبان عربی و سبکی خاص و عالی تدوین شده.
عقیده اساسی اسلام، وحدت خداوند می‌باشد و دینی است کاملاً معتقد به یکتاپرستی و به همین دلیل مسیحیت را که فاقد این صفت می‌باشد مورد ملامت قرار می‌دهد. بعد از خداوند فرشته‌ها که موجوداتی جاودانی ولی مخلوق هستند، قرار دارند، پس از آنها پیامبران می‌باشند (آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد). محمد، خاتم و بزرگترین آنهاست.
روح در نظر اسلام فناناپذیر است و حیات پس از مرگ صورت مادی و جسمانی دارد. گناهکاران و کفار در دوزخ عقوبت خواهند دید. نیکان و درستکاران به شرط اینکه مسلمان باشند به بهشت خواهند رفت و در آنجا از تمام لذات و نعمات بهره مند خواهند شد.
تعالیم اخلاقی در اسلام و مسیحیت و یهود تقریباً مشابه یکدیگر می‌باشند. پیروان این دین باید مطیع مشیت الهی باشند؛ صدقه بدهند و جانب عدل را رعایت کنند؛ در برخورد با مصائب و بلایا بردبار باشند؛ از مشروبات الکلی و قمار بپرهیزند، دروغ نگویند، در تبلیغ کفار و دعوت آنها به دین اسلام بکوشند، منتهی دستور اخیر که قرار بود از راه جلب اعتماد و مهربانی با کفار صورت گیرد بزودی به دست فراموشی سپرده شد و برای تبلیغ کفار به زور و شدت عمل متوسل شدند. تعدد زوجات با شرایطی آزاد است، و زنده به گورکردن دختران همچنانکه اعراب دوره‌ی جاهلیت به آن می‌پرداختند، ممنوع گشت.
اصول شرایع این دین بسیار ساده و مبتنی بر پنج بار نماز در شبانه روز، وضو و شست و شوی روزانه، روزه گرفتن با مدت‌های متفاوت (که طولانی‌ترین آنها در ماه رمضان انجام می‌شد)، احتراز از خوردن گوشت حیوانات نجس (خوک و غیره)، ختنه کردن اطفال، یک بار زیارت مکه و پرهیز از رباخواری است.
طبقه روحانی در این دین شامل علما یعنی کسانی که در فقه و حکمت به درجه‌ی اجتهاد می‌رسند، ناظر یا وعاظ، امام، پیشنماز، مؤذن که مؤمنان را به نماز می‌خواند است. مکان عبادت در اسلام مسجد نام دارد و دارای مناره‌هائی است که مؤذن می‌تواند برای اذان گفتن از آنها استفاده کند، پرستش صورت ممنوع است و به همین دلیل در مساجد تصویر و مجسمه‌ای دیده نمی‌شود. گذشته از علما عده‌ای درویش نیز در طبقه‌ی روحانی وجود دارد که مانند دیرنشین‌های عیسوی شعارشان فقر، عفت و اطاعت است. جمعه روز مقدس مسلمین است و مسلمانان وظیفه دارند در این روز برای نماز جماعت به مساجد بروند؛ از اعیاد مهم مسلمانان عید فطراست. در عروسی‌ها و تشییع جنازه‌ها مراسم مذهبی انجام می‌گیرد. معمولاً همه مؤمنان و مسلمانان نام‌های اسلامی برخود می‌گذارند.

خلفای راشدین

حضرت محمد برای جانشینی خود کسی را در نظر نگرفته بود. پس از رحلت آن حضرت، ابوبکر پدر زن وی را به این سمت برگزیدند ولی انتخاب او بزحمت مورد قبول عامه واقع شد. وی با شورش‌های متعددی مواجه گشت چون جمعی مخالف حقوق و اختیارات او بودند، با این حال ابوبکر جنگهائی کرد و بقیه‌ی نواحی عربستان را به قبول اسلام و اطاعت واداشت و در سال 634 درگذشت.
عمر که مردی نیرومند و سختگیر بود جانشین وی شد و تصمیم گرفت همه ملت‌ها را به قهر به قبول اسلام وادارد. پیشرفت‌هائی که نصیب اعراب شد با توجه به اینکه این قوم جاهل و بیابانگرد هرگز درصدد فتوحاتی نبود انسان را متعجب می‌سازد. علت این امر تسلیم آنها به تقدیر که همه را به راه مرگ می‌کشانید و مشیت الهی بر آن قرار داشت بود و گذشته از این دولت‌هائی که مورد حمله این قوم واقع می‌شدند همه دولت‌هائی ضعیف و در حال انحطاط و زوال بودند. عمر در یک زمان به امپراتوری رم و شاهنشاهی ایران حمله برد. سپاهیان عرب وارد شام شدند و بآسانی این ناحیه را در اختیار گرفتند. هراکلیوس درصدد دفاع برآمد لیکن شکست خورد و از آن پس از کشورهای تحت سلطه خود دفاع نکرد.
عمرو سردار عرب به سرزمین مصر راه یافت و آنجا را بدون هیچ زحمتی گرفت و فقط شهر اسکندربه که به دفاع برخاسته بود چهارده ماه محاصره شد. باید توجه داشت که اهالی شام و مردم مصر به سبب نارضائی از سیاست مذهبی و سختگیری‌های امپراتور در مقابل اعراب مقاومتی به خرج ندادند. این پیشرفت‌ها مسائل عمده‌ای مطرح ساخت؛ البته بسیاری از مردم دیانت اسلام را پذیرفتند ولی جمع کثیری به دین مسیح پای بند ماندند و تغییر دین آنها به زور امکان نداشت. عمر به دریافت خراج و مالیاتهای مخصوص از آنها، که خرج نگاهداری نیروی نظامی و عمال دولتی می‌شد، رضا داد و از طرف دیگر غنائم سرشاری که در فتوحات به دست اعراب افتاد فاتحان عرب را ثروتمند و توانگر ساخت.
عثمان در سال 644 جانشین عمرشد؛ وی مردی سالخورده و ضعیف بود، با این حال در زمان او هم جنگ و پیشرفت ادامه یافت. اعراب امپراتوری ساسانی را که بر اثر زد و خوردهای طولانی با امپراتوری مشرق ناتوان شده بود مورد تجاوز قرار دادند. ایرانی‌ها مردانه در مقابل آنها ایستادند ولی چنانکه می‌دانیم در زمان عمر بین النهرین و سپس ایران مورد حمله قرارگرفته بود. در سال 651 فتح تمام نواحی ایران به پایان ر سید. پس از آن اعراب وارد آسیای صغیر و ارمنستان شدند و این نواحی را به باد غارت دادند. ناوگان و نیروی دریائی آنها به سواحل و جزایر مدیترانه شرقی حمله برد و با تصرف سیرنائیک افریقا را تهدید کرد. در همان احوال دامنه‌ی خشم و نارضائی مردم علیه عثمان که در فکر خوشگذرانی‌های خود بود و توجهی به اداره‌ی مملکت نداشت وسعت گرفت و در نتیجه شورشی عثمان کشته شد (656 ).
پس از او حضرت علی ابن ابیطالب داماد پیغمبر به خلافت نشست ولی همه مردم حاضر به تبعیت از او نبودند و در نتیجه همین اختلافات امپراتوری عرب تجزیه شد و رو به زوال گذاشت.
خطرناکترین رقیب علی بن ابیطالب، معاویه پسر عم عثمان و والی شام بود. معاویه در ادعای خود پیشرفتهائی کرد و خود را خلیفه خواند و کمی بعد یعنی در سال 661 امیرالمؤمنین علی را به شهادت رساند.

بنی امیه

با روی کارآمدن معاویه باید گفت که کار خلافت به دست سلسله اموی افتاد و موضوع ارثی بودن خلافت، جانشین اصل انتخابی بودن خلفا گردید. در صفات و مختصات امپراتوری عرب تغییراتی بروز کرد، این امپراتوری در عین اینکه یک دولت اسلامی بود جنبه مذهبی اولیه خود را از دست داد؛ اعراب صاحب امتیازاتی شدند و همین امر کسانی را که تازه مسلمان شده بودند ناراضی کرد. گذشته از این خود اعراب هم وحدت و اتفاق کلمه نداشتند و بسیاری از آنها با حکومت بنی امیه که خلافت را غصب کرده بودند روی موافق نشان نمی‌دادند. خاندان علی بن ابیطالب پیروان زیادی داشت (شیعه). با این حال معاویه و جانشینان او با قدرت حکومت کردند. مرکز خلافت در زمان آنها از مدینه به دمشق، که نزدیکتر به مرزهای امپراتوری بود و یکی از شهرهای بزرگ و باشکوه آن زمان شد، منتقل گشت.
دوره‌ی فتوحات که به علت اغتشاشات داخلی متوقف مانده بود تجدید شد. اعراب با آنکه در محاصره‌ی قسطنطنیه با شکست روبرو شدند، مع ذلک پیشرفتهای قابل ملاحظه‌ای در شرق و غرب کردند. برای پیشرفت در افریقا پنج بار به این سرزمین لشکرکشی شد و در آخرین بار شهرستانهای قدیم رومی شمال افریقا یعنی نومیدی (4) و موریتانی (5) به تصرف آنها درآمد (708). مقاومت بربرها جدی‌تر و شدیدتر از سایر اقوام بود با این حال آنها هم به اطاعت اعراب گردن نهاده دین اسلام را پذیرفتند. در سال711 سپاه معدودی از اعراب و بربرها از تنگه‌ی شمال غربی افریقا که از آن تاریخ به نام فرمانده این اردو (طارق) جبل الطارق خوانده شد، گذشته، ویزیگت‌ها را نزدیک شهر شرش (6) شکست داد. دولت ویزیگت که رو به زوال بود مقاومتی از خود نشان نداد و آخرین پادشاه آن رودریگ (7) در جنگ دیگری به قتل رسید و در ظرف سه سال سراسر اسپانیا، به استثنای نواحی کوهستانی آستوری (8) به دست اعراب افتاد. مسلمین به این یپشرفت اکتفا نکرده از کوههای پیرنه گذشتند و با تصرف سپتی‌مانی با فرانک‌ها روبرو شدند و به این ترتیب سروکار آنها نخستین بار با مردم نیرومندی که حاضر به قبول اطاعت آنها نبودند، افتاد.
اعراب دست به کار غارت و تاراج اراضی جنوب فرانسه شدند و سپس در سال 732 قوای انبوهی را برای تصرف قسمت شمالی اعزام داشتند. این نیرو در جنگ پواتیه، از شارل مارتل شکست خورد و اعراب پس از این ناکامی درصدد اردوکشی دیگری برنیامدند.
در جبهه شرق، اعراب به پیشرفت ادامه دادند و توران یا ترکستان غربی را گرفته مردم آن را به قبول اسلام واداشتند و بعد به ترکستان شرقی رفتند ولی چینی‌ها مانع پیشرفت آنها شدند. در قسمت جنوب شرقی وارد هند شده اراضی شمال غربی این سرزمین را تا رودخانه سنا به تصرف درآوردند و این آخرین حد پیشرفت آنها محسوب می‌شد و علت آن مقاومت شدید مردم یا ضعف امپراتوری عرب بود؛ در واقع قدرت امویان بر اثر شورش‌های متوالی متزلزل شد و خلفا که خود نیرو و شهامت لازم را فاقد بودند از برقراری نظم عاجز ماندند. شورش شدیدی که در خراسان صورت گرفت موجب روی کار آمدن ابوالعباس شد و وی در طول مدت کوتاهی سراسر قلمرو امپراتوری را به اطاعت خود واداشت و هفتاد تن از امویان را به قتل رسانید (750).

عباسیان

بنی عباس پایتخت را تغییر داده شهر بغداد در بین النهرین را ساختند و در آنجا اقامت گزیدند. امپراتوری عظیم آنها که از اقیانوس اطلس تا سند گسترده شده بود بزرگترین امپراتوری جهان محسوب می‌شد، منتهی تجدید نظر در سازمانهای آن لازم به نظر می‌رسید. خلفای جدید به این امپراتوری جنبه‌ای مذهبی‌تر از زمان بنی امیه دادند و اعراب را از حق تقدم و اولویتی که داشتند محروم ساختند. از این پس با همه‌ی مسلمان‌ها یکسان رفتار می‌شد و دیگر اختلافی میان مؤمنان قدیم و جدید وجود نداشت و نفوذ و قدرت ایرانیان بر دیگر اقوام فزونی گرفت. خلیفه در عین حال، امور مذهبی، عرفی و نظامی را اداره می‌کرد. وی در واقع قادر مطلق بود و عده‌ای درباری، وزیر و جمعی از عمال دستور او کارها را انجام می‌دادند. هر شهرستان توسط یک امیر اداره می‌شد و در این کار عده‌ای از مأمورین عالیرتبه یا قضات که امور قضائی، دریافت مالیات و فرماندهی سپاهیان و برقراری نظم و نظارت در املاک عمومی به عهده آنها بود، به وی کمک می‌کردند.
هر شهر، اداره‌ای نظیر این داشت. همه مردم ساکن امپراتوری مالیاتی می‌پرداختند و غیرمسلمان‌ها به پرداخت مالیات مخصوصی مجبور بودند و در ازا، این جمع از انجام خدمات نظامی معاف می‌شدند و تنها مسلمین حق شرکت در کارهای نظامی را داشتند. این ارتش از افراد دلیر و با شهامت و در عین حال طماع و بی انضباط تشکیل می‌شد. خلفای بنی عباس سادگی پیشینیان را بکلی از یاد بردند و مانند زمامداران قدیم مشرق با شکوه و تجمل زیاد زندگی می‌کردند و مردمی بی اعتماد و سختگیر بودند که معمولاً در قصر خود به سر برده کمتر در انظار ظاهر می‌شدند و گروهی مزدور محافظت آنها را به عهده داشتند.
دوره‌ی فتوحات بزرگ به پایان رسیده بود و در این زمان فتوحات مختصری در قفقاز، هندوستان و ترکستان انجام شد. سیادت عباسی‌ها بر سراسر دنیای مسلمان دوامی نداشت. در سال 755 یکی از امویان، به نام عبدالرحمن اول، که از قتل عام خانواده خویش جان سالم به در بوده بود به اسپانیا گریخته آنجا را گرفت و با عنوان امیر در قرطبه به سلطنت پرداخت، منتهی استقلال خود را حفظ کرد. در اواخر قرن هشتم شخصی به نام ادریس حکومت مراکش را به دست گرفت و سلسله ادریسی را تشکیل داد و در همین زمان بنی اغلب در الجزایر به حکومت پرداختند. به این ترتب بنی عباس قسمتهای غربی امپراتوری را از دست دادند ولی هنوز هم اراضی وسیعی در اختیار آنها بود و در زمان خلافت ‌هارون الرشید (متوفی در سال 809) قدرت آنها به اوج کمال رسید.

زندگی اقتصادی

اعراب که مردمی بیابانگرد و کارشان پرورش اغنام و احشام بود در توسعه اقتصادی کشورهای مفتوحه نفوذ زیادی داشتند. منبع اصلی زندگی در آسیای غربی و افریقای شمالی، کشاورزی بود، با این حال در همین نقاط صنایع تازه‌ای به وجود آمد و توسعه یافت از قبیل اسلحه سازی در دمشق و تولد (9)، چرم سازی در قرطبه، نساجی در دمشق و موصل. درباره‌ی تجارت باید گفت که تغییرات عمیقی در آن بروز کرد، چون پیشرفت مسلمین و تعصب آنها موجب قطع روابط میان آسیا و افریقا و اروپای مسیحی شد، منتهب ارتباط به وسیله‌ی کاروان‌ها در سراسر امپراتوری عرب برقرار گشت و در همه شهرها بازارهائی برای خربد و فروش کالاهای مختلف به وجود آمد. چندی بعد به بازرگانان ایتالیائی اجازه داده شد که در طول سواحل افریقا به کشتیرانی و مبادله کالا مشغول شوند به این شرط که حقوق گمرکی مقرر را بپردازند.

علوم و فلسفه

خود اعراب در علوم و فلسفه اطلاعی نداشتند ولی تماس آنها با ایرانی‌ها و ملل امپراتوری شرق آنها را با تمدن‌های جدید آشنا کرد و این مبدأ الهام و کشف مهمی برای آنها محسوب می‌شد. اعراب با دقت و همت فوق العاده‌ای به مطالعه دقیق پرداختند و در این راه از استادان خود نیز سبقت جستند. فعالیت آنها در ریاضیات دارای اهمیت زیادی می‌باشد. ابتکار ارقام و اعداد کنونی که به اعداد عربی معروف است (و شاید در واقع منشأ هندی داشته باشند) و صفر که جانشین اعداد رومی شد و کار محاسبات را بسیار آسان کرد به آنها منسوب است. در نجوم و شیمی و گیاه شناسی و حیوان‌شناسی و طب نیز فعالیت‌هائی از خود نشان دادند و البته نخستین اقدام آنها در این راه جمع‌آوری آثار پیشینیان بود و پس از قرن نهم اصالت بیشتری در کارهای علمی آنها مشاهده می‌شود.
فلسفه یونان نیز توسط اعراب کشف شد و تأثیر فراوانی در آنها کرد. اعراب به ترجمه کتب قدیم پرداختند و حتی یک آموزشگاه فلسفه در بغداد تأسیس کردند و بیشتر کوشش آنها صرف این شد که عقاید اسلامی را با افکار علمی و فلسفی مشرکان توافق و تطبیق دهند.

ادبیات

زبان عرب، زبان مقدسی است که قرآن نیز به همان زبان نوشته شده و باید به همان زبان هم خوانده شود. زبان عربی در کشورهای متصرفی مقام مهمی کسب کرد و در بعضی نقاط جانشین زبان‌های اصلی مردم شد (مانند افریقای شمالی) و چنین به نظر می‌رسید که در کشورهای اسلامی به صورت زبانی جهانی درآید. در زمان بنی امیه بخصوص غزلسرائی در این زبان رونق گرفت و حتی ایرانی‌ها هم تحت نفوذ ادبی اعراب واقع شدند. در دوره‌ی بنی عباس یک عکس‌العمل ملی ظاهر شد و برتری و اولویت در علوم ادبی نصیب ایرانی‌ها گشت. سرودن اشعار عاشقانه، سیاسی و هجوآمیز، ادامه یافت و در نثرنویسی پیشرفت‌هائی حاصل شد و با مطالعه‌ی آثار مذهبی، تاریخی و قضائی و کتب صرف و نحو آن زمان می‌توان به این پیشرفت‌ها پی برد.

هنرهای زیبا

پیش از آغاز دوره‌ی فتوحات، اعراب هنری مخصوص به خود نداشتنه‌اند ولی از زمانی که کشورگشائی آنها شروع شد در این زمینه پیشرفتهای زیادی کردند و با در هم آمیختن عوامل مختلف یونانی، ایرانی و هنرهای مخصوص دیگر کشورها و ریزه کاریهای اصیلی که خود بر آن افزودند و یکی از زیباترین هنرهای موجود را به وجود آوردند. در معماری طاقهائی به شکل طاقهای رومی یا طاقهائی با قوس‌های بزرگ، طاقهائی با قوس‌های هلالی بلند، مخروطی، به شکل پیاز گل یا خانه‌های انفرادی زنبور عسل در کندو معمول شد. در تزیینات، نقوش هندسی، خاتم کاری با مرمر، نقاشی با گچ و کاشی‌های لعابی به کار می‌رفت. بنای اصلی آن زمان مسجد است که وسیع و بزرگ ولی دارای عمق کمی بود و پیش از وصول به آن حیاط و رواق‌هائی ساخته می‌شد و هر مسجد مناره‌هائی استوانه‌ای شکل یا چند ضلعی داشت. داخل مساجد به این دلیل که دین اسلام تصاویر را ممنوع می‌دانست بسیار ساده بود. معروفترین مساجد آن زمان مسجد عمر در اورشلیم و مسجد عمرو در قاهره و مسجد جامع دمشق می‌باشد. خانه و مسکن اعراب شبیه خانه‌هائی است که در این موقع در سراسر کشورهای شرقی معمول بود. خانه‌های مزبور به شکل مربع یا مستطیل با ارتفاع کم و پنجره‌های خارجی محدود بود و در سطح فوقانی آن فضای بازی (تراس) قرار داشت. حیاط خانه در مرکز ساختمان بود و برای وصول به اتاقها از همین حیاط استفاده می‌شد.
در خانه‌ی توانگران و در قصرها، باغ‌های زیبا، چشمه سارها، استخرها و کلاه فرنگی‌هائی با تزئینات داخلی مناسب وجود داشت. از ساختمانهای اصلی دیگر، بازارها و کاروانسراهای آن زمان است که عبارت از محوطه بزرگی بود و دورادور آن ساختمانی دو طبقه قرار داشت و برای سکونت مسافران به کار می‌رفت. گذشته از این حمام‌ها که به شکل حمام‌های رومی ساخته می‌شد، قلعه‌ها و حصارهای شهرها را باید نام برد. معماری اسلامی در شام ظهور کرد و از آنجا به افریقا وکشورهای شرقی انتقال یافت.
با آنکه در معماری پیشرفتهای زیادی حاصل شد در حجاری و نقاشی پیشرفتی به دست نیامد و علت آن این بود که حجاری و تهیه‌ی پیکر انسان در اسلام نهی شده بود بنابراین اعراب به تزیینات با نقوش هندسی اکتفا کردند و در این راه به نتایج خوبی رسیدند. خط مخصوص اعراب نیز ترقیات مهمی کرد و نوشتن آیات قرآن بر دیوار مساجد معمول گشت.
در قرن نهم دنیای اسلام شامل اراضی وسیعی بود و کشورهای مختلفی را که مرکز وحدتی میان آنها ایجاد نشده بود از راه دین تحت لوای واحدی درآورد و این یکی از پدیده‌های شگفت تاریخ است که نتایج آن هنوز هم به چشم می‌خورد. البته سیادت و اولویت به مورت دائم و مستمر در دست اعراب باقی نماند و آنها ناچار امپراتوری خود را به دیگر ملت‌ها سپردند، منتهی اسلام یکی از قدرت‌های اصلی بشریت محسوب می‌شود و اصالت آن نه تنها از جهت عقاید و نظرهای فلسفی آن می‌باشد بلکه عقیده به تقدیر و سادگی در مذهب و همچنین توسل به زور برای تبلیغ از مختصات آن به شمار می‌آید، حال آنکه مذهب بودائی و دین مسیح از راه جلب اعتماد و ایجاد اطمینان به تبلیغ می‌پرداختند و همین مطلب معرف شدت و خشونتی است که در جنگ میان مسلمانان و مسیحیان دیده می‌شود.
پیشرفت اسلام در اروپا، اگر چه بر اثر دفاع فرانک‌ها در پواتیه، چه از نظر مذهبی و چه از لحاظ سیاسی، متوقف ماند، با این حال در جنوب شرقی اروپا، افریقا و آسیا مسلمانان به توسعه قلمرو خویش ادامه دادند.

پی‌نوشت‌ها:

1- Arabie Pétrée
2- Arabie Déserte
3- Arabie Heureuse
4- Numidie
5- Mauritanie
6- Xérés
7- Rodrigue
8- Asturie
9- Toléde

منبع مقاله :
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط