مسئله‌های اجتماعی در اشعار رودکی

ادبیات زاده و پرورده‌ی جامعه‌ی انسانی بوده و میان آن‌ها رابطه‌ای قوی موجود است. در همه‌ی دور و زمان‌ها ادبیات چون آیینه‌ی تمام نما مهم‌ترین پدیده‌های اجتماعی زمان را منعکس می‌کند. ادبیات سده‌ی دهم تاجیک...
جمعه، 29 آبان 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مسئله‌های اجتماعی در اشعار رودکی
 مسئله‌های اجتماعی در اشعار رودکی

 

نویسنده: میرزا ملا احمداف




 

ادبیات زاده و پرورده‌ی جامعه‌ی انسانی بوده و میان آن‌ها رابطه‌ای قوی موجود است. در همه‌ی دور و زمان‌ها ادبیات چون آیینه‌ی تمام نما مهم‌ترین پدیده‌های اجتماعی زمان را منعکس می‌کند. ادبیات سده‌ی دهم تاجیک و فارس نیز قبل از همه بیانگر واقعیت زندگی، افکار و احساسات و عواطف مردم آن دوران است.
همان‌گونه که معلوم است از آثار فراوان رودکی تا امروز مقدار بسیار کمی اساساً از اشعار غنایی بر جای مانده است، که در آن واقعیت زندگی نه به طور مستقیم، بلکه توسط احساس و اندیشه بیان شده است. به عبارت دیگر، احساس و اندیشه‌ی شاعر، که با تصویر و صور خیال‌ها و کلام رنگین ابراز می‌شود، از واقعیت زندگی مردم و پدیده و رویدادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دور منشأ می‌گیرند. از این جاست که آثار او چون منبع مهم روزگارش شناخته شده است. بی‌سبب نیست که محققان در آثار رودکی بازتاب اندیشه‌های فلسفی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی او را جویا شده‌اند. اگر از همین دیدگاه به آثار بازمانده‌ی رودکی نگاه کنیم، حتی در ابیات پراکنده‌ی شاعر هم بازتاب مسائل گوناگون اجتماعی را می‌توان مشاهده کرد.
این که استاد رودکی با علم فلسفه چه ارتباطی داشته است برای ما معلوم نیست، ولی از اشعار او پاره‌ای اندیشه‌های فلسفی به نظر می‌رسند. اندیشه‌های رودکی درباره‌ی ماهیت و هستی انسان و عوامل تشکل شخصیت او نیز جنبه‌ی عمیق فلسفی داشته، و از آن گواهی می‌دهند که شاعر به انسان، جامعه و طبیعت نه به طور سطحی، بلکه با دیدی عمیق و به چشم دل نگریسته است.

رودکی مخصوصاً به مسائل گوناگون اجتماعی توجه زیاد نموده است. یکی از مسائل مهم سیاسی و اجتماعی، که سیاست دولت سامانیان بر اساس آن قرار داشت، افتخار ملی، خودشناسی و خودآگاهی مردم از تاریخ باستانی آریایی بود، که در شاهنامه‌ی فردوسی به طور خیلی برجسته بیان شده است.

احساس و اندیشه‌های وطن‌دوستی در آثار باقیمانده‌ی رودکی هم به نظر می‌رسد، که از جمله این را در مناسبات میان شاعر و شهر بخارا می‌توان پی برد. رودکی به این شهر عظیم و باستانی و پایتخت شکوفای دولت سامانیان مهر زیاد داشته است.
سعید نفیسی بر اساس اطلاعات منابع بخارا را یکی از شهرهای زیبا و آباد دنیا در آن دوران دانسته و نوشته است: «در زمان رودکی شهری را در اسلام با صفاتر از بخارا نمی‌دانستند و چون کسی بر فراز کهندیز بخارا می‌شد، تا چشم کار می‌‍‌کرد سبزه بود و در میان سبزه قصور چون گل‌های فراوان می‌درخشیدند و در هیچ یک از شهرهای ماورا‌النهر و خراسان مردم چون بخارا به آبادانی نمی‌پرداختند و هیچ شهری چون بخارا در اطراف خود آبادی بسیار نداشت».(1)
همین زیبایی و آبادانی بخارا رودکی را مفتون کرده بود و بی‌سبب نیست که او آن جا را با پایتخت کل خلافت، شهر بغداد، که در آن زمان از بزرگ‌ترین شهرهای جهان به حساب می‌رفت، برابر می‌داند:

امروز به هر حالی بغداد بخاراست، *** کجا میر خراسان است، پیروزی آن جاست.

به ویژه در قصیده‌ی مشهور «بوی جوی مولیان»، که از نفیس‌ترین شعرهای نه تنها رودکی، بلکه عموماً ادبیات فارسی زبان و کل جهان است، با احساس بلند میهن‌پرستی، بخارا را در زیبایی و خرمی به بوستان، و در بزرگی و شکوه به آسمان مانند می‌کند:

ای بخارا، شاد باش و دیر زی،*** میر زی تو شادمان آید همی!
میر ماه است و بخارا آسمان،*** ماه سوی آسمان آید همی!
میر سرو است و بخارا بوستان،*** سرو سوی بوستان آید همی!

با وجود آن که دولت سامانیان، به ویژه نخستین امیران آن، برای آبادی کشور و بهبودی احوال مردم غمخواری می‌نمودند، ولی وضع زندگی مردم زحمتکش و طبقات فرودست جامعه خوب نبود. آن‌ها به سختی و مشقت روز گذرانیده و از ثمره‌ی زحمت‌هایشان فقط گروه ثروتمندان استفاده نموده و با کامکاری و کامرانی زندگی می‌کردند. رودکی و معاصرانش این وضع ناگوار زندگی مردم را مشاهده و از نابرابری‌های اجتماعی شکایت می‌کردند. از جمله در بیت ذیل رودکی، که با استفاده از صنعت تضاد، تفاوت طرز زندگی دو طبقه‌ی اجتماعی آن دوران خیلی روشن ظاهر شده است، صدای اعتراض او به گوش می‌رسد:

بسا کسا، که جوین نان همی نیابد سیر،*** بسا کسا، که بره است و فرخشه بر خوانش

همین موضوع در ضرب‌المثل مشهور تاجیکی این طور بیان شده است:

کیها کشند جور و جفا،*** کیها کنند کیف و صفا.

محمد نوری عثمان‌اف در مقاله‌ی «ضرب‌المثل و مقام در آثار منظوم رودکی» این مسئله را بررسی می‌نمود و در آفریده‌های ادیبان معروف تاجیک و فارس انتشار یافتن آن را تأیید می‌کند: «موضوع یکی و دیگری در شعر با تفکر دیگر نیز متجسم بدیعی پیدا کرده است. شاعران اکثراً آرزوهای خود را چون واقعیت به قلم داده و می‌نویسند که حاکمان بین "یکی و دیگران" صلح برقرار می‌نمودند و برای ابراز این مطلب تضادهای گوناگون را به کار برده‌اند: در آثار محمد ابن وسیف «دد و دام»، دقیقی «پلنگ و آهو»، فردوسی «گرگ و میش» و رودکی «گوزن و پلنگ» نیز در این موضوع تمثال‌های «باز و عصفر» (عصفور)»، «باز و صعوه» را استفاده کرده است».(2)
رودکی از مشاهده‌ی وضع بد و ناگوار مردم، رنج و ستم و ناخوشی روزگار آنان غصه می‌خورد و از نام این مردم ستمدیده با درد و الم خطاب می‌کند:

در منزل غم فکنده مفرش ماییم *** وز آب دو چشم دل پر آتش ماییم.
عالم چو ستم کند، ستمکش ماییم،*** دست خوش روزگار ناخوش ماییم.

شاعر همعصر رودکی شهید بلخی نیز بیشتر از حال غم‌انگیز اهل علم و خرد شکایت می‌کند، که به احتمال قوی این موضوع به رویدادهای سال‌های آخر حکمرانی نصر ابن احمد سامانی، که ادیبان و دانشمندان به بهانه‌ی قرمطی و اسماعیلی بودن مورد تعقیب قرار می‌گرفتند، مربوط است:

اگر غم را چو آتش دود بودی،*** جهان تاریک بودی جاودانه.
در این گیتی سراسر گر بگردی.*** خردمندی نیابی شادمانه.

در قطعه‌ی مذکور شاعر با همانند کردن غم و غصه‌ی غیر مادی با دود، که هم با سیاه‌رنگی و هم با ایجاد ناراحتی و خفه کنندگی‌اش عیان و در دیدرس است، وضع روحی اهل علم و دانش را خیلی روشن و برجسته به تصویر کشیده است. رودکی سبب بدتر شدن وضع روزگار مردم را از نااستواری دنیا، گردش فلک کج رفتار و زمانه‌ی شوم می‌داند:

آه، از جور این زمانه‌ی شوم،*** همه شادی او غمانامیغ.

شاعر افسوس می‌خورد که انسان در نزد زمانه و مرگ اعتبار ندارد و مثل گل زود پژمرده می‌شود:

جمله صید این جهانیم، ای پسر،*** ما چو صعوه، مرگ بر سان زغن.
هر گلی پژمرده گردد، زو نه دیر*** مرگ بفشارد همه در زیر غن.

رودکی، که در ردیف او سخنوران زمان قرار گرفته بود، با جرئت و جسارت بر ضد ظلم و ستم ظالمان، بدکاری عملداران، خونریزی لشکرکشان و سلاح به دستان قاطعانه سخن می‌گوید. او کشتن مردم بیچاره و بی‌گناه را بدترین کار می‌داند و از جانب خداوند بی‌جواب نماندن آن را تأکید می‌نماید:

چون تیغ به دست آری، مردم نتوان کُشت،*** نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت.

این اعتراض سخت اجتماعی و سیاسی شاعر بشر دوست است که تا امروز اهمیت و ارزش خود را نگاه داشته است. بنابراین، نمی‌توان به اندیشه‌ی محقق ایرانی حسن ندیمی خواه، که بازتاب مسئله‌های اجتماعی را در اشعار رودکی نادیده گرفته است راضی شد که می‌نویسد: «رودکی دردهای اجتماعی و ملی را در اشعارش بیان نمی‌کند».(3)
پاره‌های بازمانده‌ی اشعار رودکی دلیل آنند که او از بی‌عدالتی و نابسامانی اجتماعی زمان غافل نبوده و درد مردم و جامعه را به هر وسیله ابراز می‌داشت و صدای اعتراض خویش را بلند می‌کرد، که این صدا امروز هم شنواست و بعضی دردهای انسان و جامعه را بازگو می‌نماید.

پی‌نوشت‌ها:

1. نفیسی، محیط زندگی، احوال و اشعار رودکی، 1382.
2. عثمان اف، «ضرب‌المثل و مقال‌ها در آثار رودکی»، رودکی و زمان او، ص 183.
3. ندیمی خواه، «عناصر تشکیل دهنده‌ی شعر در دیوان رودکی»، آیین منظر، ش 41-42، ص 15.

منبع مقاله :
ملا احمداف، میرزا؛ (1393)، پیرامون رودکی و رودکی شناسان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط