چكیده
تأثیر آیین مهری و مزدیسنا در ادبیات فارسی نتیجهی تأثیر آن در فرهنگ ایرانی است. نظامی، منظومه سرای برجستهی ایرانی (535-607ه.ق) هم هنگام آفرینش داستان دربارهی دو پادشاه دورهی ساسانی، یعنی خسروپرویز در منظومهی خسرو و شیرین و بهرام گور در منظومهی هفت پیكر، از بن مایههای آیینهایی چون آیین مهری و آیین زرتشتی به صورتی استعاری و رمزی سود برده است. در این مقاله برخی از بهره وریهای نظامی از قابلیتهای نمادین این آیینها بررسی شده است. استفاده از داستان زندگی بهرام پنجم به عنوان داستان مركزی و هالهی پرمعنای نام بهرام در آیین مهری و مزدیسنا، همچنین انتخاب گنبد و بسامد فراوان آن در این داستان كه به معنی آتشگاه است، برای قصرهای هفتگانهی هفت شاهدخت، اهمیت عدد هفت در آیین های بهی و میترایی، همچنین مقایسهی نقش هفت شاهدخت بر گنبد كاخ خورنق با نقاشیهای مهریان بر سقف مهرابهها، تطبیق هفت مرحلهی آیین مهری با گذر بهرام از هفت گنبد، نمونهی نشانههایی از كاركرد نمادین این آیینها در هفت پیكر نظامی است.کلیدواژهها: نظامی، هفت پیكر، آیین زرتشت، آیین مهر.
مقدمه
نظامی از ایالت آذربایجان بود و آذربایجان (آذربغگان)، یعنی محل نگهداری آتش بغ (مهر). بنا بر برخی روایات، زرتشت زادهی آذربایجان بوده است. (2) (آموزگار و تفضلی، 1389، 22). نام دیگر آذربایجان (3) از نام بامسمای آتشكدهی آذرگشسب گرفته شده است كه یكی در باكو و دیگری در شیز یا تخت سلیمان واقع است. وجود آتشكدهی آذرگشسب و ناحیهای به نام گشتاسفی در محل قره باغ و باكو در كنار آذرگاههای طبیعی میدان نفت و وجود آذربایجان یا آذركدهای قدیمی در همان محل نفت خیز و نفتزا كه تا عصر صفویه به وسیلهی موبدان هندی معتكف نگهبانی میشد، میان نام آذربایجان با «آذر» به معنی آتش رابطهای استوار برقرار میسازد. (4) نظامی خود از مردم گنجه بود و شهرهای ارّان و شیروان و باكو نواحیای بودند كه در نزدیكی گنجه قرار داشتند و وی احتمالاً بارها از آن شهرها دیدن كرده و آتشكدهی بزرگ آذربایجان (آذرگشسب) را از نزدیك دیده بوده است. در هر حال قراینی در دست است كه نشان میدهد این آتشگاه هنوز در باكو وجود دارد و قلعهی دختر امروزی معبد آناهیتا بوده است. امروزه در ارمنستان و آذربایجان بقایای معابد مهری هنوز برجاست. شباهت فراوان مابین طرز نقاشیهای معابد مهری و معماری و نقاشی كاخ هفت گنبد نشان دهندهی آن است كه نظامی از ویژگیهای این مهرابهها و یا معابد آگاه بوده و یا از آنها دیدن كرده است. (5)نظامی مسلمانی معتقد بوده است، اما از التفات به پیروان دیگر آیینها دریغ نكرده و بسیاری از آداب ایرانیان را ارج گذاشته و به مناسبت از نمادها و كهن نمونههای آیینی آنها در داستانهای خود یاد كرده است. نظامی زند مجوس را در زمرهی منابع خود می آورد. وی در ابتدای نظم هفت پیكر از منابع داستانی خود چنین سخن میگوید:
بازجستم ز نامههای نهان *** كه پراكنده بود گرد جهان
زان سخنها كه تازیست و دری *** در سواد بخاری و طبری
وز دگر نسخهها پراكنده*** هر دری در دفینی آكنده...
دیر این نامه را چو زند مجوس*** جلوه زان دادهام به هفت عروس
تا عروسان چرخ اگر یك راه*** در عروسان من كنند نگاه
از هم آرایشی و همكاری *** هر یكی را یكی كند یاری
(نظامی، 1363: 17/4)
این ویژگی بخصوص در دو منظومهی خسرو و شیرین و هفت پیكر به واسطهی نقل داستان پادشاهان ساسانی چشمگیرتر است. برای حفظ تاریخ و فرهنگ باستان ایران، نظامی در هفت پیكر داستان بهرام گور را كه پیش از وی به همت فردوسی در شاهنامه به نظم كشیده شده بود، به شیوهای تازه و نمادین احیا میكند. با این حال همان طور كه معین در كتاب خود آورده است، باید گفت كه وی مراعات زمانه میكرده و در نقل این آیین روش احتیاط پیش گرفته است. (معین، 1384: 197) وی در ابتدای كتاب هفت پیكر از دوستی یاد میكند كه بر وی ایراد گرفته كه چرا داستان مغان تازه كرده و سخن از زرتشت و زندخوانی رانده است:
یگانه دوستی بودم خدایی *** به صد دل كرده با جان آشنایی
تعصب را كمر دربسته چون شیر *** زده بر من سپر بر خصم شمشیر
درآمد سرگذشت از سر گرفته *** عتابی سخت با من درگرفته...
در این روزه چو هستی پای بر جای *** به مردار استخوانی روزه مگشای
فریب بت پرستان بفكن از مشت *** فسون خوانی مكن چون زند زردشت
در توحید زن كاوازه داری *** چرا رسم مغان را تازه داری
سخندانان دلت را مرده دانند *** اگرچه زند خوانان زنده خوانند
همچنین در پایان كتاب از تعرض منكران و حسودان و نسبت كفر و زندقه دادن ایشان یاد میكند و به آن پاسخ میگوید و سخنان ایشان را مبنی بر اینكه وی در كتابش از ترسایان و آتشگاهها سخن رانده است تا آیین ایشان را احیا كند، رد میكند و همهی آن داستانها را نمادها و نشانهایی میداند كه به سوی توحید رهنمون میشوند:
بسا منكر كه آمد تیغ در مشت *** مرا زد تیغ و شمع خویش را كشت
دری در ژرف دریایی نهاده *** چراغی بر چلیپایی نهاده
تو در بردار و دریا را رها كن *** چراغ قبلهی ترسا جدا كن
مبین كاتشگهی را رهنمون است *** عبارت بین كه طلق اندود چون است
عروسی بكر بین با تخت و با تاج *** سر و بن بسته در توحید و معراج
داستان پادشاهی و زندگی خسروپرویز و بهرام گور دو پادشاه ساسانی، روایت اصلی دو داستان از پنج گنج نظامی است. دین رایج دوران ساسانی دین بهی بوده و به همین جهت نظامی بارها در این منظومه، به آیین مزدیسنا، موبدان و آتشگاههای آن اشاره كرده است.
شگرد نظامی در برخورد با تاریخ و شخصیتهای تاریخی با فردوسی متفاوت است. آنچه فردوسی در باب پادشاهان دورهی ساسانی آورده، سراسر بازگویی تاریخ آن دوره همراه با ذكر اندرزنامهها و پندنامههاست، اما نظامی داستان بهرام پنجم، یكی از پادشاهان این دوره را به نظم درمی آورد و با بیانی استعاری و رمزی، ضمن بازگویی بخشی از تاریخ شگفت ایران، داستانی میآفریند كه دربردارندهی میراث فرهنگ كهن ایران است. در داستان هفت پیكر یا هفت گنبد، وی داستان بهرام گور را نقل میكند، اما «بهرام گور نظامی فقط یك شاه زمینی نیست، بلكه قهرمانی به مفهوم سنتی حماسهها، یعنی، اغلب یك نیمه خدا یا در هر حال تجلی یك اصل الهی فعال با چهرهی انسان فانی شكوهمند است. الیاده نشان داده كه گرایش اسطوره شناسی جهانی عبارت است از تبدیل پیچیدگی چندگانهی بازیگران تاریخ به بزرگ نمونههای كردار قهرمانانه كه به كمك افسانه ها جنبهی تقدس به خود میگیرند. فردوسی و پس از آن نظامی، از رهگذر تصویرهای گوناگون خود، از چهرهی خدای كهن ایرانی كه زیر نقاب بهرام گور پنهان شده است پرده برمی دارند.» (بری، 1385: 77)
در این مقاله به وجوه استفادهی نمادین نظامی از برخی باورها و آیینهای آیین زرتشت و مهر اشاره می شود. چهرهی افسانهای بهرام در این دو آیین، گنبدها و آتشگاههای زرتشتیان و مهریان، رمزپردازی عدد هفت (كه یكی از جلوههای سمبولیك آن در هفت كشور است)، همچنین سلوك بهرام در هفت گنبد (كه به نوعی یادآور هفت مرحلهای است كه سالك در آیین مهری طی میكند)، را شاید بتوان نمونههایی از این برداشتهای هنرمندانه تلقی كرد. معماری گنبدها و رنگ پردازی آن میتواند برداشتی از طرز معماری و نقاشی مهرابههای آیین مهری باشد و همچنین چهرهی زیبای هفت عروس را شاید بتوان با چهرهی هفت امشاسپند آیین زرتشتی و هفت نگارهی سیارات در گنبدهای مهری یكی گرفت.
پیش از این محمد معین كتابی با عنوان مزدیسنا و ادب پارسی منتشر كرده كه در باب تأثیر آیین زرتشتی در ادب پارسی است. در این كتاب به برخی تأثیرهای این آیین در ادب فارسی اشاره رفته است. آنچه استاد فقید دربارهی تأثیر آیین بهی بر منظومهی هفت پیكر آورده بسیار ناچیز است. از آن زمان تاكنون بحث در این باب مسكوت مانده است. كیوان نجم آبادی نیز در تحقیق كوتاهی با نام «هفت پیكر نظامی و مهرآیینی» به همسانی دو ایزد مهر و بهرام در فرهنگ مزدیسنا و تداوم آن در نقشهای از مهر كه در پرستشگاههای مهرآیینی در اروپا باقی مانده است و احتمال شباهت بهرام نظامی و ایزد مهر اشاره میكند، اما از بررسی نشانههای مهرآیینی در هفت پیكر غفلت كرده است؛ موضوعی كه در این جستار بدان پرداخته شده است.
1-تأثیر آیین زرتشتی و نمادهای آن بر آفرینش هفت پیكر
1-1-چهرهی افسانهای بهرام از خلال تاریخ و اسطورهها
1-1-1. بهرام در آیین زرتشت
شاید بتوانیم بگوییم یكی از پركاربردترین نامهای آیینی دین زرتشت بهرام است. بهرام نام یكی از آتشكدههای دورهی ساسانی است. همچنین بهرام نام پر اهمیتترین آتشهای زرتشتی نیز هست؛ پس بهرام هم نام آتش و هم آتشكدهی زرتشتیان است. بخشی از اوستا " بهرام یشت" نام دارد كه نیایش بهرام یكی از خدایان آریایی است. بهرام یا ورثرغنه نام یكی از خدایان آیین مهری هم هست كه در اوستا ستایش میشود و پس از این در بخش آیین مهری از او سخن خواهد رفت.1-1-2. آتشكدهی آذرگشسب
آذرگشسب یكی از بزرگترین آتشگاههای ایرانیان در ولایت آذربایجان بود (بلعمی، 1341: 942). چون در روزگاران كهن رسم بر این بود كه پادشاهان پیش از آنكه به میدان جنگ بروند از برای درخواست پیروزی و كامیابی به آذرگشسب میرفتند، بهرام گور هم پیش از آنكه به نبرد خاقان درآید، با سران و بزرگان ایران به آذربایجان رفت و در آذرگشسب به نماز و ستایش ایستاد و پس از شكست خاقان، زر و گوهر فراوان به آذرگشسب بخشید و همسر خاقان را به خادمی آن آتشكده منصوب كرد." (بلعمی، 1341: 942) آنچنان كه فردوسی گفته:بفرمود تا تاج خاقان چین *** به پیش آورد موبد پاكدین
گهرها كه بود اندر آن آزده *** بكندند و دیوار آتشكده
به زر و به گوهر بیاراستند *** سر تخت آذر بپیراستند
(فردوسی، 1373: 6 و 7، 397)
نام بهرام با آتشكدهها و آتش مقدس زرتشتیان گره خورده است. تمام منابع تاریخی از احترام و بخشش بهرام نسبت به آتشكدهها یاد كردهاند (بلعمی، 1341: 942؛ طبری، 1375: 2/ 622-623؛ ثعالبی، 1385: 266-267). بهرام گور بهرام پنجم، پادشاه ایران یكی از محافظان آتش بزرگ و حمایت كنندگان آتشگاهها بوده است. در بخشی از هفت پیكر میخوانیم كه پس از حملهی نخست خاقان چین به ایران، بهرام ستایشگرانش را با بخششی درخور مینوازد و هزار شتر هم وقف آتشكده میكند.
شاه فرهنگ دان شعر شناس *** بیش از آن دادشان كه بود قیاس
كرد از آن گنج و آن غنیمت پر *** وقف آتشكده هزار شتر
در به دامن فشاند و زر به كلاه *** بر سر موبدان آتشگاه
داد چندان زر از خزانهی خویش *** كه به گیتی نماند كس درویش
(نظامی، 1363: 127)
در داستان هفت پیكر نظامی هم، بهرام در واپسین روزهای زندگانیاش هفت گنبد افسانهای خود را رها، و آن را وقف آتشگاه میكند:
هفت گنبد بخواند موبد زاد *** هفت گنبد به هفت موبد داد
در زد آتش به هر یكی ناگاه *** معنی آن شد كه كردش آتشگاه
(همان: 349)
1-1-3. آتش بهرام یا آتشكدهی بهرام (6)
آتش بهرام كه در آیین زرتشتی به منزله كلیسای جامع عیسویان است، یكی از هفت آتشكدهی ایران در زمان ساسانیان و سخت مورد توجه بوده است (یاحقی،1369: 133). آتش ورهران (بهرام) مقدس ترین آتشی است كه زرتشتیان برمی افروختند و احترام ویژهای برای آن قائل بودند. وارنر مینویسد آتش ورهران شامل تركیبی از پانزده یا شانزده نوع آتش مخصوص است كه اغلب آنها به صنوف فلزكاری و همچنین به پیشهها یا حرفههای پست مربوطاند. ایزد آتش نقش مهمی در میان ایزدان دارد. این ورثرغنه یا بهرام، ایزد حامی آتش بهرام است. (7) (وارنر، 1386: 257).آتشكدهها بنابر اهمیت نوع آتشی كه در آن است، به سه دسته تقسیم میشوند: آتش بهرام، آدران و دادگاه. برای تأسیس آتش بهرام (در زبان پهلوی آتخش وهرام) شانزده آتش گوناگون مانند آتش خانگی و آتش صنعتگران و غیره گردآوری میشود و در طی دعاخوانیهای متعدد و مراسم دینی دقیق و طولانی «تطهیر» و «تقدیس» میگردد. پس از این مراسم، آتش مقدس را با تشریفات دینی خاص در اتاق مخصوص در آتشكده در زیر قبه برجای خود مینهند یا اصطلاحاً بر تخت مینشانند. پس از آن فقط موبدانی كه دارای شرایط و درجات خاص دینی باشند، میتوانند برای خدمتگزاری به آن اتاق (گنبد) داخل شوند. آتشكدهای كه این گونه آتش در آن جای دارد، به ویژه آتشكدهی بهرام یا آتش بهرام (ایزد پیروزی در نزد ایرانیان قدیم) نامیده میشود. (آموزگار، 1374: 25؛ 135) گیمن هم مینویسد: «با آتش بهرام كه در آتشكدههای طراز اول ابقا میشود، مانند پادشاه رفتار میشود. تاجی بر فراز آن آویزان است. چندین متن پهلوی آن را پادشاه آتشها می نامند.» (گیمن، 1375: 114) به نظر میرسد روایت نظامی در هفت پیكر كه مبنی بر آن بهرام گور هفت گنبد را به هفت آتشكده بدل میكند و آن را به موبدان هفتگانه میسپارد، برگرفته از این مراسم باشد.
1-1-4.بهرام یشت عنوان بخشی در اوستا، یشت چهاردهم
در یكی از قسمتهای اوستا نام بهرام ستایش میشود. بهرام یشت از یشتهای كهن و درجه یك است كه در ستایش خدای مهری (بهرام) سروده شده است. نام بهرام در اوستا به شكل «ورثر+ غن Verthra-Ghana» آمده است كه Verethra به معنی حمله و یورش و Ghan به معنی زننده، شكننده یا كشنده آمده و به طور كلی ایزد فتح و پیروزی است. بیستمین روز هر ماه به نام این ایزد بزرگ نامزد است. بهرام چون دیگر خدایان آریایی دارای یشت است. زرتشت چون یشتهای دیگر، در آغاز ورثرغنه را میستاید و بهرام نیز به زرتشت چشمهی تخمها، زور بازو، تندرستی، ماندگاری و تیزچشمی میبخشد (رضی، 1363: 307-306). بهرام ایزدی است كه میتواند به پیكر ورزا، اسب سپید، شتر، گراز، جوانی زیبا اندام، پرنده، قوچ، بز وحشی و جنگاور (كه همه نماد قدرت جنگی و توان جنسی است) درآید.1-1-5. بهرام ورجاوند
از دیگر بهرامهای آیین مزدیسنا بهرام ورجاوند است. " در عهد هوشیدر، بنا بر اعتقاد پیروان مزدیسنا، پادشاهی دادگر از نژاد كیان، به نام بهرام و ملقب به ورجاوند (بلندپایه، دارای فره) به سر كار خواهد آمد كه جنگاوران و دلیران بدو خواهند پیوست. او با نیروی كافی به میدان میآید و چندان مرد از پای درمی آورد كه در برابر هزاران زن یك مرد بیش نماند. وی در دادگستری هوشیدر را یاری خواهد كرد." (یاحقی، 1369: 134) «وی نمادی از ایزد بهرام است كه به صورت شاهی، سوار بر پیل آراستهای، برای یاری ایرانیان در برابر بدخواهان و دشمنان، از كابل یا از هندوستان میآید.» (آموزگار، 1374: 76). بعید نیست هنگامی كه نظامی به جاوید ساختن چهرهی بهرام میپرداخت و او را همچون شخصیتی پیامبرگونه به تعالی و معراج میبرد، به خاطرهی بهرام ورجاوند و نجات بخشی وی نیز نظر داشت. انجام كار بهرام در روایتهای تاریخی چنین است كه به درون چاهی میافتد و دیگر هیچ كس او را نمییابد. (رك: بلعمی، 1341: 952)در هفت پیكر هم بهرام گور در پایان داستان نمیمیرد، بلكه همچون دودی از فراز غار برمی خیزد و به آسمانها میپیوندد. گویی مرحلهی عروج نهایی را سپری میكند. در حقیقت همان طور كه دربارهی مردان مقدس آمده است كه نمیمیرند، بلكه مدت زمانی نامعلوم جسم خود را ترك میكنند تا دوباره در هیأتی تازه برای نجات بشر قیام كنند، نظامی هم تلاش میكند تا بهرام را در زمرهی جاویدانان درآورد.
1-2- هفت گنبد بهرام و هفت آتشگاه زرتشتی
كاربرد واژهی گنبد به معنی آتشگاه
دهخدا در لغتنامه برای محراب معانی گوناگون آورده است. یكی از آنها كاخ، محل نشست پادشاهان و بزرگان و یكی دیگر از معانی آن آتشدان است. همچنین از قاموس كتاب مقدس نقل شده كه محراب بر محل مقدس و هیكل دلالت دارد. دهخدا معنی مجازی گنبد را هم كلیسا و دیر و محراب آورده است و با بیتی از نظامی كه در خسرو و شیرین آمده به این معنی اشاره دارد:میان دربست شیرین پیش موبد *** به فرّاشی درون آمد به گنبد
بیتی از دقیقی كه دهخدا نقل كرده (دهخدا، 1330: ذیل گنبد) دلیلی دیگر بر معنای گنبد به معنی دیر و محل عبادت موبدان و یا آتشگاه است:
پراكنده گرد جهان موبدان *** نهاد از بر آذران گنبدان (8)
محمد معین در كتاب مزدیسنا و ادب فارسی به این نكته اشاره میكند كه گنبد آذر به معنی آتشكده است. دقیقی گوید:
سوی گنبد آذر آرید روی *** به فرمان پیغمبر راستگوی
(معین، 1384: 294/1)
یكی از معانی گنبد به یقین آتشكده بوده است. (9) «پارسیان هفت آتشكدهی معتبر به عدد هفت كوكب سیار داشتهاند و نامهای آنها بدین قرار بوده است: آذرمهر، آذرنوش، آذربهرام، آذرآیین، آذرخرین، آذربرزین، آذرزردشت» (اوشیدری، 1371: 63). هفت گنبد در اندیشهی نظامی تلفیقی از معنای این واژه به معنی كاخ و قصر با مفهوم روحانی آن به معنی دیر و آتشكده است. در پایان داستان بهرام گور هم بهرام هفت كاخ خود را به هفت موبد میسپارد تا در آنجا آتشگاه برقرار كنند:
هفت گنبد بر آسمان بگذاشت *** او ره گنبد دیگر برداشت
گنبدی كز فنا نگردد پست*** تا قیامت بر وو بخسبد مست
هفت گنبد بخواند موبد زاد *** هفت گنبد به هفت موبد داد
درزد آتش به هر یكی ناگاه *** معنی آن شد كه كردش آتشگاه
(نظامی، 1363: 349)
گنبد یكی از واژههای پر بسامد هفت پیكر است. شیده شاگرد سمنار گنبدسرایی بهشتی برای بهرام فراهم میآورد. حضور سمنار و شیده، دو معمار برجستهی دوران بهرام و ذكر داستان آنها در روایت نظامی بر جنبههای هنری اثر میافزاید. معماری و نقاشی دو هنری هستند كه در منظومهی نظامی كاربرد دارند و بخشی از داستان وابسته به آنهاست. ایدهی هفت گنبد را ظاهراً نظامی از آتشكدهها و مهرابههای دوران خود گرفته است. موازنهای كه نظامی بین هفت قصر هفت عروس با هفت آتشكده برقرار میكند، جالب است. گویی بهرام عروسان خود را در محلی چون آتشكده جای میدهد، زیرا در پایان گذر نمادین خود از هفت گنبد میبینیم كه این قصرها را به موبدان میسپرد تا به عنوان آتشكده از آن استفاده كنند.
1-3- امشاسپندان و هفت عروس هفت گنبد
در آیین زرتشتیان مهمترین درجات پس از اهورامزدا از آن امشاسپندان است. به نظر میرسد نظامی هم درصدد است تا داستان هفت زیبارو را با نام امشاسپندان پیوند زد. ورمازرن مینویسد كه « در بخشهای متأخرتر اوستا اطلاعات مربوط به ستاره شناسی جابه جا یافت میشود و براساس این داده هاست كه میدانیم امشاسپندان هفتگانه كه در حكم دستیاران اورمزد هستند، همانند هفت سیاره قلمداد شدهاند.» (ورمازرن، 1387: 188).همان طور كه این دختران متعلق به یك ستاره و روزی از هفته هستند، امشاسپندان نیز هركدام متعلق به روزی خاص هستند و نام یكی از دوازده ماه شمسی بر انان است. در تحلیلی روانكاوانه هم میتوان به این نظر رسید كه هفت دختر جلوههای گوناگون هویت بهرام در طی مراحل گذار در یافتن خویشتن خویش هستند:
نقش این نامه را چو زند مجوس *** جلوه زان دادهام به هفت عروس
تا عروسان چرخ اگر یك راه *** در عروسان من كنند نگاه
از هم آرایشی و همكاری *** هر یكی را یكی كند یاری
اورمزد نخست امشاسپندان (10) را میآفریند. امشاسپندان جلوههای اورمزد بشمار میآیند و هركدام از آنها دشمن مستقیمی در میان دیوان دارند. تعداد اصلی امشاسپندان شش است، در حالی كه معمولاً از هفت امشاسپند سخن به میان میآید. این اختلاف از آنجا ناشی میشود كه در متنهای متأخر، ایزد سروش را یكی از امشاسپندان به حساب می آورند و تعداد آنها را به هفت میرسانند. گروهی نیز خود اورمزد را به عنوان هفتمین امشاسپند در رأس آنها قرار میدهند و برخی معتقد به آفرینش سپندمینو به عنوان نخستین امشاسپند هستند. گاهی نیز ایزد بهرام را در زمره امشاسپندان آوردهاند. (آموزگار، 1389: 63) در تقویم زرتشتی شش روز از روزهای ماه و شش ماه از دوازده سال به نام هركدام از شش امشاسپند نامگذاری شده است:
1- بهمن: روز دوم- ماه یازدهم 2-اردیبهشت: روز سوم- ماه دوم 3-شهریور:روز چهارم- ماه ششم 4-سپندارمذ اسفند: روز پنجم- ماه دوازدهم 5- خرداد: روز ششم- ماه سوم 6-مرداد: روز هفتم- ماه پنجم
2- آیین مهر و هفت پیكر نظامی
مهرپرستی یا میتراییسم (Mithraism) آیین پرستش مهر، یكی از خدایان هند و اروپایی است كه در آسیای صغیر شكل خاص و سرّی به خود گرفت و از آنجا به روم و اروپا رفت (ورمازرن، 1387: 5). مهرپرستی از همان آغاز آیینی برای گروهها و دسته هایی كوچك بود و معابد آنها عموماً در غارها وجود داشت. درون معبد راهرویی بود كه در دو سوی آن سكوهایی برای نشستن مهرپرستان بنا شده بود. در انتهای راهرو محراب مهر بود كه نقش مهر را در حال كشتن گاو نشان میداد و در دو سوی آن، نقش دو مشعلدار دیده میشد. ظاهراً مهر تابع اهورامزدا و زروان بوده و خود به عنوان آفریننده و واسط میان انسان و خدایان پرستش میشده است.مهریان روز هفتم هفته را مقدس میشمردند. بیست و پنجم دسامبر روز تولد خورشید شكست ناپذیر و روز تولد مهر از سنگ بود. مهرپرستان دارای هفت درجه یا مرتبه بودند كه ظاهراً از سیارات هفتگانه گرفته شده بود. (همان: 7-8)فرانتس كومن (11) بلژیكی، كه یكی از برجستهترین محققان آیین مهری است، خاستگاه این آیین را ایران میداند. كومن در جرگهی نخستین پژوهشگرانی است كه آیین مهر را به جهانیان معرفی كرد و درباره نشانه و نمادهای آن سخن گفت. (12) اما نظریات كومن، و پس از وی ورمازرن (13) كه اغلب پژوهشگران وطنی نیز آن را به عنوان نظریه غالب پذیرفتهاند مورد اعتراض و نقد برخی پژوهشگران غربی واقع شد. از آن جمله دیوید اولانسی است كه نظریات كومن را در باب خاستگاه ایرانی آن مورد تردید قرار داده است. (اولانسی، 1380: 38) (14).
2-1-بهرام یا مهر
«درآمیختگی خصایص ایزدان و پهلوانان و نیز انتقال ویژگیهای یك شخصیت اسطورهای پیش نمونه به چند تن از پهلوانان را نباید فراموش كرد. این امر به ویژه پس از اصلاحات زرتشت صدق مینماید، چون یكی از نتایج اصلاحات وی آن بود كه برخی از شخصیتهای اسطورهای- دینی نقش خود را از دست دادند و نقش آنان به دیگران واگذار گردید.» (مختاریان، 1389: 152) همان طور كه در بخش پیشین آمد، بهرام نام یكی از خدایان كهن آریاییان است كه ذكر او در اوستا و یشتها آمده است، ورثرغنه. ورثرغنه به معنی فاتح اژدهاست. و بهرام در داستانهای فردوسی و نظامی با اژدها میجنگد و بر او پیروز میشود. «پژوهشهای مربوط به ورثرغنه، خدای ایران باستان، توسط ایران شناسان و هندشناسان، به خواننده نظامی امكان میدهد تا برداشتی كلی از رمزپردازی غنی ناگفته و انسجام دینی ژرف خدای فاتح اژدها را زیر نقاب های گوناگونش به اثبات برساند. بهرام مورد پرستش ایرانیان ساسانی یا درواقع پیش نمونهاش، ورثرغنه اوستا و ایندرای وداها موسوم به ایندرای ورتراهان ایندرای كشنده اژدها، خدایی یگانه هستند.» (بری، 1385: 88)بهرام جلوههای دهگانهای دارد. وی در یكی از جلوههای خود، یعنی گراز پیشاپیش میترا حركت میكند و همراه اوست. بهرام ایزد جنگاوری، جلوی گردونه مهر نمادی از نیروی پیشتاز و پیروزی است. (15) همراهی مهر و بهرام در آیین مهری به همین جا ختم نمیشود. آنچه گفتیم برگرفته از مهریشت است؛ بند هفتاد (رضی، 1363: 306). در اوستا بند چهارده یشت هم مختص بهرام است.
مطالعه تطبیقی تصویر بهرام در هفت پیكر و میترا در آیین مهری نشان از نوعی اختلاط و یا آمیختگی تصویر بهرام گور نظامی با خویشكاریهای میترا دارد. شباهت فوق العادهای بین تصویرهای میترا در سنگ نگارههای ایرانی و رومی و كاركرد شخصیتی بهرام در هفت پیكر موجود است. لباس بهرام سرخرنگ است؛ چون منسوب به ستاره مریخ است. كلاه و بالاپوش میترا هم در تمامی تصویرها سرخرنگ است (مقدم،1380: 78-79). «مهر سوار اسب با نیزه در نگارگری كوه خواجه در سیستان نیز دیده میشود. در بیشتر تصویرهایی كه از مهر بازمانده او را در حال تیراندازی و شكار نشان دادهاند. صحنههایی كه در آنها مهر سوار اسب است یا به شكار میپردازد نه تنها در پرستشگاههای مهری و بازماندههای پراكندههای مهری دیده میشود، بلكه در نقشهای برجسته روی گورها نیز كنده شده است. (همان: 103-104)
معراج بهرام و میترا نیز به یكدیگر شبیه است. روایتهایی كه از انجام زندگی مهر در دست است نشان میدهد كه مهر با گردونه خورشید به آسمان می رود (مقدم، 1380: 99-101). بهرام نیز در پایان كار وارد غاری میشود و هیچكس خبری از او بازنمییابد. فقط تمامی همراهانش شاهد هستند كه دودی از دهانه غار به بالا میرود كه نشانهی عروج روح بهرام است (نظامی، 1363: 351). از این نظر بهرام با سوشیانت و یا منجیان ادیان دیگر شباهت دارد. میثمی در بخشی از كتاب خود به این موضوع اشاره میكند. (16) یاحقی و بامشكی نیز این بخش از اسطوره زندگی بهرام را شبیه كار كیخسرو و خضر و سوشیانت دانستهاند. تمامی این شخصیتها با ورود به غار به تولدی دوباره میرسند و روزی دوباره برای نجات بشریت قیام خواهند كرد (یاحقی و بامشكی، 1388: 54-57).
2-2- عدد هفت در آیین مهری
باید گفت، قدرت بسیار عدد هفت و كاركرد نمادین آن در آیینهای مهری و مانوی و زرتشتی و مسیحی و اسلامی ابزار مهم دیگر نظامی در رمزپردازی هفت پیكر بوده است. هفت عدد مقدس آیینهای بشری است. محمد معین در تحلیل هفت پیكر بحث مستوفایی در باب عدد هفت داشته است. به همین جهت خوانندگان را در باب سمبول عدد هفت به دیگر مراجع ارجاع میدهیم. (17)نظامی از نظریه كیهان شناسی كهن در نظم داستان های هفت پیكر سود برده است. مراحل رشد و كمال بهرام در هفت پیكر با گذر از هفت گنبد جادویی و دیدار با هفت شاهدخت جریان مییابد. آنچه در اثر نظامی روشن است، اینكه هفت سیاره نقش فعالی در این روند داشتهاند.
اسماعیل پور به باورها و اعتقادات گنوسی (18) دربارهی تأثیر ستارگان بر سرنوشت آدمیان و اهمیت گذر از هفت مرحله در آیین گنوسی اشاره دارد. وی در این باب مینویسد: «در سدههای میانه، آیین گنوسی به گونهای پنهانی در مسیحیت، آیین یهود و اسلام وجود داشت و گنوسیان در جامهی فرقههای بدعت گذار به حیات خویش ادامه دادند. جنبشهای درویشی، فرقههای ریاضت كش و گیاه خوار در آیین اسلام و مسیح، بیشتر متأثر از آیین گنوسی و بازماندهی جنبشهای گنوسی صدر مسیحیتاند.» (اسماعیل پور، 1382: 195).
اولانسی از پژوهشگران میتراییسم هم دانش ستاره شناسی را یكی از پایههای راستین آیین میتراییسم میداند: «آموزههای میتراپرستی به شدت با نجوم و ستاره شناسی درآمیخته است. در باور میتراپرستان، روح انسان علوی است و از فلك اعلی كه آسمان هشتم و جایگاه میتراست با گذشتن از هفت سپهر سیارات یا اختران آسمانی كه هر یك جایگاه خدایی ویژه است، با گذشتن از هفت سپهر یا اختران آسمانی که هر یک جایگاه خدایی ویژه است، به زمین هبوط كرده است. در نتیجه فرد مؤمن وظیفه خود میداند كه با به انجام رسانیدن هفت مقام (19)، روحش را نجات داده و دوباره با میترا وحدت یابد. تحول و تكامل تدریجی مسبوق و منوط به خدایی است كه در آن مقام جای دارد. از این رو این درجات را به صورت نردبانی با هفت پله نمایش میدادند كه هر یك واجد نشانههایی از عناصر و اشیا بود». (اولانسی، 1380: 22) در آیین مهر، هفت سیاره قداست ویژهای دارند. این سیارات ایزدانی بودند با نیروی بسیار و مؤثر در سرنوشت جهان هستی و انسان. چنین باورهایی سبب شده بود كه هریك از این سیارات دارای صفات و مشخصاتی مخصوص به خود باشند. مهریان باور داشتند كه روان هر فردی كه از آسمان سرازیر میشود تا در جسمی جایگزین گردد، ویژگی یكی از سیارات را به خود میگیرد و هنگام مرگ نیز روح انسان از این هفت سیاره میگذشت تا به تدریج كاملاً سبك بار شده و به خورشید ملحق شود؛ یعنی به جاودانگی برسد. (20)
هریك از مراحل سلوك در آیین مهری نامی داشت و در طی مسیر كمال هر یك از این پلهها، از معنی و مفهوم ویژهای برخوردار بود. عدد هفت از عناصر مقدس در آیین مهر هستند. هفتگانه بودن در اجزای دین مهر از اصول مهم بوده است. «مهربان ایران دارای هفت مرحله سلوك بودند كه هر یك از این مراحل نمایانگر یكی از فلكهای هفتگانه بوده است. به اعتقاد مهرپرستان بعد از این آسمان هفت طبقه، یك طبقه دیگر نیز وجود دارد كه جایگاه نور محض و روشنایی است. ارواح پس از گذشتن از هفت آسمان شایستگی مییابند كه بیمانع به آسمان هشتم كه جایگاه نور و روشنایی بی پایان است، برسند.» (ملك زاده، 1386: 174). شباهت فوق العادهی تصویری كه بهرام در اتاق اسرار آمیز كاخ خورنق مشاهده میكند (نقش هفت شاهدخت كه گرداگرد چهرهی بهرام قرار گرفته است) با نقشهایی كه بر سقف مهرابههای میترایی وجود دارد (هفت سیاره كه در شكلی حلقوی مهر را در میان دارند) نشان از هنرمندی نظامی در استفاده از هنر معماری و نقاشی مهرپرستان و آیینهای دیگر ایشان در هفت پیكر دارد.
2-3-ازدواج جادویی
ازدواج مقدس (21) ازدواجی بین خدا و خدابانوست. در داره المعارف دین آمده است كه این واژه ریشه یونانی دارد و به صورت اصطلاحی در اساطیر به معنی اتحاد میان خدا و خدابانو و یا موجودی الهی و انسان و گاه به طور خاص وحدت بین شاه و الهه است. این واژه كاربرد گستردهای در مفهوم پادشاهی در خاور نزدیك دارد. اساس رمزگرایی آن هم اتحاد زن و مرد است. یكی كردن و یكی دانستن دو وجه متضاد چون شرق و غرب، زمین و آسمان و... قدیمترین نمونهی آیینی آن را داستان سومری ازدواج اینانا با دموزی میدانند. اینانا خدای آسمانی، الههی بركت و زایندگی با دوموزی كه خدای شبانی است، ازدواج میكند تا باروری و پرثمری محصول تضمین شود. (22) (الیاده، 2005: 6/ 3974-3982).در تصویر بطلیموسی كه زمین در مركز جهان قرار دارد، دو سیارهی مریخ و زهره در دو طرف خورشید قرار دارند و به یكدیگر نزدیك هستند. بوركهارت آن دو را دو دلدادهی اساطیری نامیده است (بوركهارت، 1387: 92)، زیرا طبیعت مریخ مردانه است و مبارزه و جنگاوری از صفات اوست، در حالی كه سیارهی زهره را ستارهای زنانه تصور كردهاند كه سراپا شور و عشق و دلدادگی است. در كیمیاگری، ستارهی زهره با نشانه +O و مریخ با نشانه O+ مشخص شدهاند. زهره متعلق به فلز مس است و علامت آن خورشیدی است كه صلیبی را در زیر دارد و علامت مریخ كه فلز مربوط به آن آهن است، خورشیدی است كه صلیبی را در بالا دارد. وقتی این دو ستاره یكی میشوند تعادل و كمال به جان بازمی گردد.
یونگ در آخرین كتابش با عنوان Mysterium coniunctionis كه به فارسی " راز پیوند" ترجمه شده است، مینویسد: «كیمیاگران از وحدت طبایع سخن میگفتند. یكی شدن آلیاژ آهن و مس با سولفور و جیوه، كه البته منظورشان نمادین بود. آهن مریخ بود و مس ونوس (زهره) و تركیبشان در عین حال رابطهای عاشقانه محسوب میشد. وحدت طبایعی كه یكدیگر را در آغوش میگیرند جسمانی و عینی نبود، چه آنها طبایع آسمانی بودند كه به امر الهی تكثیر میشدند.» (یونگ، 1381: 427).
مریخ با رنگ سرخ خود در هیأت شاه متجسم میشود كه سرخ پوش است و زهره با پوششی سفید رنگ. در داستان هفت پیكر نظامی هم بهرام پس از گذر از هفت مرحلهی خودشناسی در هفت گنبد در آخرین روز كه روز جمعه است، مهمان دختر پادشاه ایران است. رنگ این گنبد سپید است و دختر سپیدپوش نمودی از زهره است، كه متعلق به این گنبد و شاهزادهی ایران است. در این آخرین گنبد بهرام كه مهمان شاهدخت ایرانی است، شنوندهی داستان جوان زیبارو و پرهیزگاری میشود كه سرانجام با زیباترین دختران ازدواج میكند. گویی خود داستان در پایان هفت افسانهی هفت گنبد رمزی است از ازدواجی مقدس كه پادشاه (بهرام) با شاهدخت ایرانی در این گنبد انجام داده كه نوعی نكاح كیمیاوی نیز هست. در این مرحله بهرام منِ اصیل خود را از دریچهی این ازدواج درمی یابد. در حقیقت این ازدواج نوعی ادغام نیروهای ناخودآگاه جان با خودآگاهی من جزوی است.
مهرپرستان معتقد بودند كه روح انسانی میتواند از سیارات هفتگانه عبور كند و همین طور میپنداشتند كه ایزدان باد قادر به تسهیل یا ممانعت از این عبور و انتقال هستند. عقاید نجومی مهریها در عقاید مربوط به عالم علوی آنان سخت مؤثر بوده است (ورمازرن، 1387: 197). پلهی دوم صعود در آیین مهری، عروس یا همسر بود كه كنایه از ازدواج عرفانی با میتراس است. خدای حامی او ونوس یا زهره، عنصر مربوط به او آب و نمادهای همراهش چراغ و مشعل است (اولانسی، 1380: 22). شاید انتساب بهرام به سیاره بهرام (مریخ) یكی دیگر از دلایلی است كه نظامی داستان بهرام را برای به نظم كشیدن برمی گزیند. مریخ ستارهی جنگ و مبارزه و دلاوری است و نظامی از این همنامی به قدر كافی در داستان سود میجوید. بهرام پادشاهی است كه منسوب به مریخ است؛ سرخ پوش و آمادهی ازدواج با ونوس، شاه بانوی آسمان. بهرام پس از گذر از هفت خوان مهری در نهایت با ازدواجی جادویی با زهره به كمال انسان كامل نائل میشود و مرحلهی نخست خودشناسی را به پایان میرساند.
در عشق و ازدواج جادویی نقش زن بیدار كردن قهرمان آیینی است تا به سطوح تازهای از آگاهی دست یابد. هفت پیكر نیز بر پایهی همین عشق و آمیزش جادویی استوار است و بهرام در پایان هر شب، در پایان راهی دراز سرشار از همدلی و همزبانی، با شاهزاده خانمهایی كه در درون هر گنبد برای او قصه میگویند میآمیزد و یگانه میشود (یاوری، 1386: 126).
2-4-گنبد یا مهرابههای مهری
«گنبد را به پارسی آوه یا آبه گویند» (كومن، 1386: 31). « آوه یا آبه یا آوج به غار و جای گود میگویند مانند: سردابه، گرمابه و...» (رستم پور، 1382: 109). كلمهی مهرابه بعدها به صورت مهراب یا محراب نوشته شد. آبه یا آوه نزد پیروان مهر به معنای دیر به كار میرفته و با همین معنا به همراه این دین به اروپا رفته و در واژهی Abbey انگلیسی بازمانده است.«بزرگترین آتشكدهی مهرپرستان در منطقهی شمال غربی ایران (آذربایجان) بوده كه محل نگهداری آتش بغ (مهر) نامیده میشد.» (ملك زاده، 1386: 228). همچنین ارمنستان (همسایهی آذربایجان) از جمله نواحیای بود كه در دورهی اشكانیان یكی از مراكز مهم آیین مهر به شمار میآمد كه تا نیمهی نخست سدهی چهارم میلادی در آن سرزمین ادامه داشت (رستم پور، 138: 29). هم اكنون هم بقایایی از معابد مهری در این سرزمین موجود است كه امروزه به عنوان كلیسا از آن یاد میشود. محمد مقدم كه از پژوهشگران ایرانی این آیین است و به جمع آوری باقی ماندهی نشانههای این اندیشه پرداخته، خبر از كلیسایی بزرگ در ارمنستان میدهد به نام اچمیادزین كه طرح گنبدهای مهری را دارد. همچنین در ناحیهای به نام گارنی (23) یكی از بزرگترین معابد مهری باقی مانده است.
مهرپرستان معمولاً پرستشگاههای خویش را كه "مهرابه" نام داشت، درون غارها برپا میداشتند (24) و در صورتی كه دسترسی به غار نبود؛ حتی الامكان از ساختمانهایی شبیه به غار كه در زیرزمین ساخته میشد و تاریكی بر آن سیطره داشت، استفاده میكردند؛ ساختمانهایی با سقف محدّب و مزیّن به ستاره. این معابد در نزدیكی چشمه یا رودخانهای برپا میشد و طبق رسوم مهربان، مؤمنان ابتدا خود را در آب شستشو میدادند و سپس به مهرابه وارد میشدند (ورمازرن، 1387: 45). سقف مهرابه مانند سقف غاری كه در آن میترا گاو را كشته، نماد عالم است و مانند سقف غار كه با بروج دوازده گانه زینت یافته بود، آرایشی از ستاره ها داشته است (گیمن، 1375: 307-308). ورمازرن هم نظر گیمن را در این باب تأیید میكند. «اما غار نشانهی گنبد آسمان است و به همین علت طاق پرستشگاه معمولاً محدب و مزین به ستاره است.» (همان: 48) «در بسیاری از معابد مهری، دیوارها مزین به نقوشی هستند كه اشخاص مختلف نذر آنها كردهاند» (ورمازرن، 1387: 51). این همان تصویر اتاقی است كه بهرام در آن تصاویر دختران هفت اقلیم را میبیند. اتاقی دربسته كه روزنی به بیرون ندارد و سقف اتاق آراسته و نقش شده با هفت سیاره است. روی حاشیهی نقش برجستهای كه در بولونیا یافته شده، سیارات هفتگانه دیده میشوند كه ژوپیتر در مركز آنها قرار گرفته و به همین مناسبت سبدی بر سر دارد.روی این نقش برجسته سیارات هفتگانه به ترتیب روزهای هفته نقر گردیدهاند. (همان: 191).
همچنین هركدام از این سیارات را موكل یكی از روزهای هفته دانسته و هر روز هفته را به نام یكی از سیارات مینامیدند. سیارات عبارت بودند از:
كیوان- (زحل)، هرمزد- (مشتری)، بهرام- (مریخ)، مهر- (خورشید)، ناهید- (زهره)، تیر- (عطارد) و ماه.
روزهای هفته ایرانی عبارت بودند از:
شنبه: كیوان شید، یك شنبه: مهر شید، دوشنبه: مهشید، سه شنبه: بهرام شید، چهارشنبه: تیرشید، پنج شنبه: هرمزدشید و جمعه: ناهیدشید. كه البته شید همان خورشید است.
در دورهی مهری رسم بوده كه طاق نماها را به رنگهای مختلف آراسته كنند. هفت ستارهی رونده (ماه، خور، بهرام، تیر، هرمزد، ناهید و كیوان) سرپرست هفت مرحلهی مهری و هفت روز هفته بودند. همهی اینها میتواند نشان از این حقیقت داشته باشد كه نظامی در آفرینش داستان هفت پیكر (هفت گنبد) كه در آن گنبدهای كاخ هریك به رنگی آراسته بود و هركدام با یك روز هفته و با یكی از ستارگان رونده بستگی داشت، از درون مایهای مهری الهام گرفته باشد و هفت گنبد، در واقع یك مهرابهی بزرگ بوده است.
نتیجهگیری
نظامی با وجود اعتقاد محكمی كه نسبت به دین اسلام داشته، در منظومههای خود از اشاره به برخی آیین های زرتشتی دریغ نكرده است؛ بخصوص كه دو داستان از داستانهای هفت پیكر اختصاص به خسرو و بهرام از پادشاهان ساسانی دارد كه هر دو در زمرهی پاسداران این آیین به شمار میآمدهاند.بهرام گور در هفت پیكر نظامی همچون شخصیت تاریخیاش پیوند دهنده و الفت دهندهی ملتها و ادیان است. بهرام گور به چند زبان سخن میگفت. عیسویان ایران را آزادی دینی بخشید و نسبت به پیروان تمامی ادیان با احترام برخورد میكرد. نظامی كه در همجواری با ارمنیان میزیست و با بازماندههای پیروان مزدیسنایی كه هنوز در آن ایالت بودند، آشنایی داشته است، به آیینی جهانی و عرفانی می اندیشد كه در شخصیت بهرام گور و جلوههای تاریخی- اسطورهای وی جلوه گر میشود. از نظر نظامی، همهی اقلیمها و همه ادیان یكی هستند. همه به دور مركزی میگردند كه یكتا و واحد است. همان گونه كه تصویر شاهزادگان هفت اقلیم بر گنبد كاخ خورنق گرداگرد تصویر بهرام نقش شده بود، در حالی كه همگی نظارهگر وی بودند.
نظامی بهرام را از قالب پادشاهی تاریخی بیرون میآورد و نقشی اسطورهای و نمادین به وی میبخشد. او از بهرام، اسطورهی انسانی جستجوگر را میآفریند كه در پی یافتن حقیقت وجود خود است و برای رسیدن به خویشتن خویش تلاش میكند. بهرام مراحل هفت گانه و یا خوانهای هفت تایی را با رفتن از گنبدی به گنبد دیگر طی میكند و از زبان هفت شاهدخت مقیم هفت گنبد هر بار داستانی میشنود كه در تربیت وی سخت مؤثر میافتد. طی مسیر گنبدها از سیاهی به سپیدی است. نخستین گنبد سیاهرنگ و متعلق به شاهدخت هند است. بهرام با درونی تاریك وارد نخستین گنبد میشود و با باطنی پاك و آیینه وار از گنبد هفتم كه گنبد سپید است، خارج میشود و با دختر پادشاه ایران كه در این گنبد جای دارد، ازدواج میكند. در نهایت پس از این ازدواج جادویی بهرام كه مرحلهی نخست تفرد را به پایان رسانده است، دادگری پیشه میكند و جور و ستم را ریشه كن میكند. در كتابهای تاریخی هم از او و عدالت ورزی و رفتار دوستانهی وی با تمامی ایرانیان سخن رفته است. پایان زندگی او هم در هالهای از ابهام فرو رفته است. بهرام درون غاری فرو میرود و دیگر هیچ كس خبری از او نمییابد. گویی او آخرین مرحلهی كمال را كه یكی شدن و وحدت است با فرو رفتن در غار طی میكند. نظامی تلاش میكند تا چهرهی جاویدانی از بهرام ارائه دهد كه نامیراست. زیرا مردان سپند آیین در ایران زمین نمیمیرند، بلكه همانند كیخسرو زنده به مینو میروند. به این ترتیب وی چهرهی یك منجی را به بهرام میبخشد و به نوعی بهرام را منجی مردمان جهان میداند. گویی بهرام به نجات بخش آیین مزدایی تبدیل میشود؛ بهرام ورجاوند.
اطلاعات فراهم آمده از آیینهای مهری و زرتشتی نشان میدهد كه نظامی از وجود مهرابهها و آتشكده های آذربایجان آگاهی داشته و احتمالاً آنها را دیده است و به خوبی در آفرینش هنرمندانهی هفت پیكر، از نمادها و آیینهای مربوط به این آیینها سود جسته است.
در هفت پیكر نقش و نقاشی از موتیفهای رایج است. اهمیت نگارگری در این داستان تا آنجاست كه رویای بهرام گور برای فتح هفت اقلیم در ازدواج با هفت دختر زیبارو كه بر روی طاق نمای یكی از اتاقهای قصر خورنق نقاشی شده، معنا مییابد.
پینوشتها:
1.دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه الزهرا.
2.البته در مورد زادگاه زرتشت اختلاف نظر وجود دارد. در برخی منابع ایرانویچ با آذربایجان یكی دانسته شده و محل تولد زرتشت را آذربایجان دانستهاند. عدهای از پژوهشگران معتقدند زرتشت، زادهی شهرهای شرقی و احتمالاً خوارزم باشد؛ زیرا زبان اوستا زبانی متعلق به شرق ایران بوده است. (رك: آموزگار، تفضلی، 1389: 22-24).
3.صاحب معجم البلدان و بعض دیگر گفتهاند كه از لفظ آذر به معنی آتش و بادگان یا بایگان به معنی حافظ و خازن آمده است و معنی مجموع آن حافظ النار یا حافظ بیت النار باشد. آتروبات یا آذربدآتش پناه و اتروبات مانسارسپندان نام موبدی وزیر شاهپور دوم و شارح اوستاست كه تمام نام او «پسر قانون مقدس آتش پناه» معنی میدهد (دهخدا، 1330: ذیل آتروبات مانسارسپندان).
4.دهخدا ذیل لغت باكو شرح مفصلی دربارهی این آتشكده آورده است. ظاهراً بنابر نظر دهخدا این شهر در اصل باكوان نامیده میشده است؛ یعنی شهر خدا و در این شهر آتشكدهها موجود بوده است. این آتشگاهها را پادشاهان پیشین ارمنستان كه مسیحی نبودهاند، بنیاد گذارده بودند و جایگاه خدایان كهن از مهر و ناهید بوده است. همچنین محمد امین ریاحی در مقدمه كتاب نزهة المجالس، تألیف شده در قرن هفتم هجری، دربارهی آتشكدهی آذرگشسب باكو نوشته است: آتش جاویدان، بازپسین آتشكدهی آن دیار در سوراخانی یا سوراخانه كه سندی گویا از قدیمترین كاربرد گاز طبیعی به دست ایرانیان بود با زیبایی و شكوه خاص خود تا آخرهای قرن نوزدهم در كنار پالایشگاه نفت باكو برپا و فروزان بود و پارسیان ایران و هند به زیارت آن میرفتند و جهانگردان اروپایی در سفرنامههای خود از آن معبد باستانی وصفهایی دقیق برجای نهادهاند.
5.راجر بك در كتاب خود به پرستش میترا در ناحیهی آناتولی در مرزهای ایران و یونان اشاره میكند (رك: راجر بك، 2006: 237).
6.مایكل بری به نقل از دوشن گیلمن مینویسد كه آتش بهرام برترین آتشهای امپراطوری بوده كه هرگز خاموش نمیشد تا موبدان بتوانند آتش معبدههای دیگر را با آن روشن كنند. این آتش شاه آتشها نام میگیرد و همچون یك شاه محترم شمرده میشود. (بری، 1385: 120)
7.نكتهی مهمی كه وارنر در این بخش از مقالهی خود به آن اشاره میكند این است كه ارمنیها پیش از گرویدن به مسیحیت مزداپرست بودند و در افسانهی ارمنی واهاگن (Vahagn) نظیرهی داستان بهرام موجود است. واهاگن یا ویها- غنه، یعنی تیرانداز و موجد رعد و برق، ورثرغنه، بهرام. واهاگن: واهاگن به خدای اژدهاكش معروف بود، زیرا او مارهایی را كه سبب یا نمایندهی تاریكی بودند، میكشت. در سنن قدیم ارمنی، سرود باشكوهی دربارهی چگونگی متولد شدن واهاگن ضبط شده است: «آسمان از درد وضع حمل رنج میكشید؛ زمین و دریای ارغوان نیز همچنین بودند؛ نی سرخ را نیز در دریا زادن گرفته بود؛ از ساقههای نی دود بر آسمان میرفت؛ در میان شعلهها جوانی می دوید؛ او ریشی آتشین داشت و چشمهایش یك جفت خورشید بودند؛ این جوان واهاگن بود.» هنگامی كه گریگور خلیفهی بزرگ ارمنی از قیصریه مراجعت میكرد، شنید كه معبد واهه واهیان (كه خود از سه معبد تشكیل میشد) هنوز برجای است و ویران نشده است. پس فرمان داد تا با كلند بناهای معابد را ویران سازند. این بار دیوها (مغ ها) پایداری كرده و همگی تلف شدند. از معابد دیگر واهاگن یكی در مشرق كوه واراگ و دیگری در آغ باك صغیر بود (ایالت جنوب وان). از پهلوانیها و شجاعتهای واهاگن، یكی دزدیدن كاههای بارشام بوده است. این كاهها بعداً در آسمان پراكنده شده كهكشان را تشكیل دادند. پهلوانی دیگر او غلبه بر مارهای گمراه كننده است. واهاگن شكارچی و خود نیز خداوند شكار بود. این خدا در ایران برابر وِرِتراغنا است كه صفات او را برای بهرام گور آوردهاند. همین صفات در گرجستان برای واكستانگ گُرگاسلان پهلوان افسانهای آورده شده است. واهاگن، چنان كه نزد زردشتیها، در میان ارامنه نیز نام بیست و هفتم هر ماه بود.
8.نسرین علی اكبری و مهرداد حجازی كه پژوهشی بسامان دربارهی گنبد داشتهاند، به این معنی گنبد توجه نكردهاند (علی اكبری و حجازی، 1388: 36).
9.آتشكدهی ایچ در 36 كیلومتری شهرستان استهبان واقع در استان فارس و در روستای كهن ایچ قرار دارد. این اتشكده در درهای سرسبز به نام بدره قرار دارد كه مربوط به دورهی ساسانیان یا قبل از آن است كه متأسفانه اطلاعات كاملی در مورد آن نداریم... بلندی آن 20/3 متر است و یك در ورودی دارد. سقف آن گنبدی شكل است كه حوضچهای در میان آن ساختهاند و به جرأت میتوان گفت كه از همهی آتشكدههایی كه تاكنون دیدهام سالمتر است و دلیل آن هم مراقبت مردم خونگرم آن ناحیه است... آب چشمهای از زیر آن میگذرد و باغهای اطراف آن جلوهای خیره كننده دارد... مردم آن منطقه این آتشكده را گنبد مینامند.
10.شش امشاسپندان عبارتاند از:
1-وهمنه یا بهمن كه مذكر است. به یعنی اندیشهی نیك و در طرف راست اهورامزدا مینشیند. موكل بر چارپایان سودمند است.
2-شه وهیشته یا اردیبهشت كه مذكر است: به معنی بهترین راستی. زیباترین امشاسپند و پاسبان راستی و حقیقت و پشتیبان آتش است.
3-خشتره وییریهشهریور كه مذكر است: به معنی شهریاری نیك كه پشتیبان فلزات است.
4-سپنته آرمیتی، سپندارمذ كه مونث است: به معنی فروتنی و اخلاص كه نگاهبان زمین است.
5-هیوروتات، خرداد كه مونث است: به معنی رسایی و كمال كه پشتیبان آب بوده است.
6-امرتات، امرداد كه مونث است:به معنی بیمرگی و جاودانگی و موكل بر گیاهان بوده است. (آموزگار، 1374: 15-17).
11.Franz Cumont
12.در این باب رجوع كنید به (كومن، 1380؛ اولانسی، 1380؛ ورمازرن، 1387).
13.Morten Vermaseren
14.آنچه از نظر تمامی پژوهشگران آیین میترایی بدیهی به نظر میرسد این است كه میتراس در روز 25 دسامبر در كنار رودی و از دل سنگی زاده میشود عریان است و تنها كلاه فریجیاش را بر سر دارد. در یك دست مشعل و در دست دیگرش دشنهای دیده میشود. گاهی به جای مشعل خوشهی گندم یا انگور یا یك گوی به دست دارد و دست دیگرش بر منطقه البروج قرار میگیرد. از همان بدو تولد فرمانروای كیهان است و حادثهی تولد او با نشانهها و علایمی غیرعادی همانند تجلی نور همراه است. معمولاً چندچوپان در این هنگام حاضر هستند. پس از مدتی كلاغ كه منادی سل، خدای خورشید است، پیام كشتن گاو را به میتراس میرساند. او با گاو درمی آویزد و سرانجام با سختی بسیار موفق میشود آن را دربند كرده و بر دوش گرفته و به سمت غاری بكشاند تا اینكه بالاخره در غار گاو را با خنجری میكشد. از دم گاو خوشهی گندم میروید و از خون او شراب پدید میآید. (اولانسی، 1380: 21). میترا گاو را در غار میكشد، كشتن گاو توسط میترا به عمل آفرینش تعبیر شده است. در حقیقت آفرینش جهان مادی زمانی شروع میشود كه میترا گاو نر را میكشد. از بدن گاو سبزیها و گیاهان سودمند به وجود آمد و از مغز حرام او گندم و از خون آن رز روییده شد. از نطفهی گاو نیز همهی حیوانات مفید پدید آمدند. كشتن گاو بنا به دستور خدایان بود و میترا علی رغم میل خود این حكم را به عهده گرفت. میترا گرچه از كشتن گاو غمگین است، او را میكشد، زیرا میداند كه از مرگ گاو زندگی تازهای خواهد بالید. به طور كلی در آیین میترا، گاو مظهری نیروی خرد و كلام پروردگار است. با ذبح گاو در واقع عالم وجود رهایی مییابد (رستم پور، 1382: 103).
15.آنچه جالب است این كه به باور برخی پژوهشگران وطنی چون محمد مقدم و ذبیح بهروز مهر شخصی بوده است كه در بیست و پنج دسامبر سال 272 پیش از میلاد از مادرش ناهید در میان یك تیره سكایی ایرانی در شرق ایران زاده میشود. تجسم بخشی به این خدای آیینی میترا البته در مهرابه ها و سنگ نگارهها صورت گرفته است، اما این كه او را فردی انسانی تصور كنند، ابداع تازهای است. (رك: 1380: 59-60)
16.میثمی این خویشكاری بهرام را با امام مهدی در آیینهای شیعه و سنی و سوشیانت در آیین زرتشت مقایسه میكند. همچنین در آیین مهری ورثرغنه در رستاخیز منجی (میترا) را همراهی میكند. (Meisami,1987,235).
17.كتاب عدد هفت در هفت پیكر نظامی، همچنین مقالهی «رنگ و عدد در هفت پیكر نظامی» جورج كروتكف كه توسط هاشم بناپور در سال 1384 در نشریهی خیال فرهنگستان هنر منتشر شده است.
18.مكتب گنوسی بر رهایی، رستگاری و آزادی استوار است. نجات و رهایی از اصول عمومی مذاهب گنوسی است كه نتیجهی طبیعی اعتقاد به اصل دوگانگی و دو مبدأ خیر و شر است. در آیین گنوسی روح برای نجات خود از زندان ماده در تلاش و تكاپوی دایم است. در مكاتب گنوسی، نجات قسمت علوی و روحانی از راه افلاك و سیارات و ستارگان صورت میگیرد. در مكتب گنوسی، آرخونها یا حاكمانی در هفت فلك سیارهای وجود دارند كه مخالف آزادی روح از اسارت زمینی هستند و روح باید بر این آرخونها فائق یابد.
16. 1-كلاغ؛ منسوب به عطارد (تیر یا مركوری)؛ نماد: هوا و باد؛ 2- همسر؛ منسوب به زهره (ناهید یا ونوس)؛ نماد: آب؛ 3-سرباز؛ منسوب به مریخ (بهرام یا مارس)؛ نماد: خاك؛ 4-شیر؛منسوب به مشتری (هرمز یا ژوپیتر)؛ نماد: آتش؛ 5-پارسا (پارسی)؛ منسوب به قمر (ماه)؛ 6-پیك خورشید؛ منسوب به مهرپیما (ستارهی صبح)؛ 7-پیر مرشد؛ منسوب به زحل (كیوان یا ساتورن).
20.در میترائیسم یا مهرگویی 7 مقام تقدس وجود داشت كه رهرو یا سالك برای راه یافتن به هر یك از مقامهای بالاتر ناگزیر از گذراندن آیین تشرف و آزمونهایی از جمله شست و شوی آیینی بود. رسم غسل تعمید در میان عیسویان را نیز برگرفته از این آیین دانستهاند (مقدم، 1380: 61-62، 80).
در بررسی و تجزیه و تحلیل نقوش میترایی در مهرابهها به نقوشی دست یافتهاند كه بازتابندهی آیین تشرف در میترائیسم بوده است. در مهرگرایی همهی رهروان میترایی باید آزمونهایی را میگذراندند تا در حالت نوزایی مقام همراز را بیابند و به والاترین مقام گام نهند. در دیوارنگارهی مهرابهی كاپوآ، یكی از شهرهای ایتالیا، رهروی نوآیین در برابر استاد راز آموز زانو زده است و استاد از جامی كه در دست دارد، شراب در پیالهی سالك میریزد تا بنوشد. این نقش را نمایانگر واپسین مرحلهی آزمون سالك برای تشرف به آیین مهر دانستهاند (رضی، 1363: 2/ 546-547؛ برای تفصیل آیین تشرف در دین مهر، نك: همو، 2/ 538-548؛ نیز نك: مقدم، 1380: 68). در دین مهر نیز آیین سرسپردگی و سوگند یاد كردن به دست پیر برای تشرف نوآموز به جرگهی مهری صورت میپذیرفت و پس از آن نوآموز «برادر» سرسپردگان و «پسرِ» «پدر» یا «پیر» شناخته میشد و او را خالكوبی میكردند (مقدم، 1380: 87). بلوك باشی، (1387): ج15، مدخل تشرف).
21.Hieros Gamos
22.آیینی كه در آن، ازدواج مقدس میان الهه و شاه- كه تجسد خدای قربانی شونده است- انجام میگیرد و مایه رونق نبات و حیات و پدید آمدن بركت در شهر و كشور است، در الواح باستانی بین النهرین با اشكال گوناگون وصف میگردد. (لاهیجی و كار، 1387: 297).
23.Garni
24.راجر بك در كتاب خود از شخصی به نام Porphyry یكی از نوافلاطونیان قرن سوم میلادی نقل میكند (خود وی از شخصی به نام Eubulus نقل كرده است) كه غاری طبیعی را به احترام میترا برپا میكند و آن را به پرستش میترا اختصاص میدهد. همچنین وی تصریح میكند كه در كوههای سرزمین ایران در محلی كه چشمههای آب بوده، غارهایی را به پرستش میترا اختصاص داده بودند (Beck,2006,3).
آموزگار، ژاله (1374)، تاریخ اساطیری ایران، تهران: سمت.
آموزگار، ژاله و تفضلی، احمد، (1389)، اسطوره زندگی زرتشت، چاپ نهم، تهران: چشمه.
اسماعیل پور، ابوالقاسم، (1382)، زیر آسمانههای نور. سازمان میراث فرهنگی كشور و نشر افكار.
اولانسی، دیوید، (1380)، پژوهشی نو در میتراپرستی، ترجمه و تحقیق مریم امینی، تهران: نشر چشمه.
اوشیدری، جهانگیر. (1371)، دانشنامهی مزدیسنا، تهران: نشر مركز.
بری، مایكل، (1385)، تفسیر مایكل بری بر هفت پیكر نظامی، تهران: نشر نی.
بلعمی، ابوعلی، (1341)، تاریخ بلعمی. تصحیح ملك الشعراء بهار، به كوشش پروین گنابادی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ.
بلوك باشی، علی، (1387)، «تشرف، آیین» دائره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر كاظم موسوی بجنوردی، ج15، تهران: مركز دایره المعارف اسلامی، صص 363-358.
بوركهارت، تیتوس، (1387)، كیمیا علم جان، علم جهان. ترجمهی گلناز رعدی آذرخشی و پروین فرامرزی. تهران: حكمت.
ثعالبی، ابومنصور عبدالملك، (1385)، شاهنامهی ثعالبی. ترجمهی محمود هدایت، تهران: اساطیر.
دهخدا، علی اكبر، (1330)، لغتنامه، 50 جلد، تهران: دانشگاه تهران.
رستم پور، سالومه، (1382). مهرپرستی در ایران، هند و روم، تهران: خورشیدآفرین.
رضی، هاشم، (1363). اوستا، تهران: انتشارات فروهر.
زرین كوب، روزبه، «بهرام گور». دائره المعارف اسلامی، ج13. نسخهی دیجیتالی.
طبری، محمد بن جریر، (1375)، تاریخ طبری، ترجمهی ابوالقاسم پاینده، چاپ پنجم، تهران: اساطیر.
فردوسی، ابوالقاسم، (1373)، شاهنامه. به كوشش سعید حمیدیان، تهران: نشر قطره.
كومون، فرانتس، (1380)، آیین پر رمز و راز میترایی، ترجمهی هاشم رضی، تهران: بهجت.
گیمن دوشن، (1375)، دین ایران باستان. ترجمه رؤیا منجم، تهران: فكر روز.
___ (1386)، دین مهری، ترجمهی احمد آجودانی، تهران: ثالث.
لاهیجی، شهلا و مهرانگیز كار. (1387)، شناخت هویت زن ایرانی در گسترهی پیش تاریخ و تاریخ. چاپ چهارم، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
مختاریان، بهار، (1389)، درآمدی بر ساختار اسطورهای شاهنامه، تهران: آگه.
معین، محمد، (1384)، مزدیسنا و ادب پارسی. دو جلد. انتشارات دانشگاه تهران، به كوشش مهدخت معین.
مقدم، محمد، (1380)، جستار دربارهی مهر و ناهید. تهران: هیرمند.
ملك زاده، فاطمه، (1386)، این آتش نهفته (تأثیر مهرپرستی بر حافظ شیرازی)، تهران: هزار.
نظامی، الیاس (1363)، سبعهی حكیم نظامی، تصحیح وحید دستگردی، چاپ دوم، تهران: علمی.
نجم آبادی، كیوان، (بیتا)، هفت پیكر نظامی و مهرآیینی، تهران: نشر ایران زمین.
وارنر، ركس، (1389)، دانشنامهی اساطیر جهان، ترجمهی ابوالقاسم اسماعیل پور، چاپ چهارم، تهران: اسطوره.
ورمازرن، مارتین، (1387)، آیین میترا، ترجمهی بزرگ نادرزاد، چاپ هفتم، تهران: چشمه.
یاحقی، محمدجعفر، (1369)، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی، تهران: سروش.
یاحقی، محمدجعفر و بامشكی، سمیرا، (1388). «تحلیل نماد غار در هفت پیكر نظامی». پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان، دورهی جدید، شمارهی 4، صص 58-43.
یاوری، حورا، (1386)، روانكاوی و ادبیات، داستان بهرام گور دو متن دو انسان. تهران: سخن.
یونگ، (1381)، راز پیوند. پروین فرامرزی، مشهد: انتشارات قدس رضوی.
Beck Roger,(2006),The religion of the Mithras cult in the Roman Empire,Oxford University press
Meisami,Jueli Scott,(1987),Medieval Persian court poetry,Princeton,Princeton University press.
Eliadeh Mircea,(2005),Encyclopedia of Religion,Lindsey Jones editor in chief,second edition,Tomson and Gale,USA
منبع مقاله :
جستارهای ادبی، مجلهی علمی- پژوهشی، شماره 176، بهار 1391.